پخش زنده
امروز: -
برای برف روبی و بازگشایی راه گردنه کلوسه فریدونشهر، برف گیرترین نقطه استان اصفهان، فقط یک خودرو فعال است.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز اصفهان؛ خبرهای خوبی از بارش برف در غرب استان اصفهان به گوشمان میرسید، خبر های که می گفت" اگر مسوولان همت کنند با این بارش ها می شود خشکسالی را مهار کرد".
این یک روی سکه بود، روی دیگر سکه در 11هزار و 500کیلومتر راههای بودند که مسوولان راهداری استان اصفهان از آماده باش 100 گروه راهداری برای بازگشایی مسیرهای برف گیر خبرمی دادند.
و آنچه از صدای مردم شنیده می شد خبر از کمبود امکانات راهداری بود. بطوری که، مردم پشتکوه فریدونشهر مدام با ارسال فیلم و عکس از ما می خواستند پیگیر مشکلات راهداری در منطقه آنها باشیم.
مشکلی که وقتی با مسوولان درمیان می گذاشتیم تکذیب می کردند بطوری که فرزاد دادخواه معاون راهداري اداره كل راهداري و حمل و نقل جاده اي استان از اجرای طرح بازگشایی راههای برف گیر از ابتدایی پاییز با کمک 750راهدار سخن می گفت و با آمار اعداد نشان می دادکه وضعیت مناسب است. او می گوید:«در اين طرح 550ماشين آلات و بیش از 200دستگاه تجهيزات راهداري مانند نمك پاش و تيغه هاي برف روب به كار گرفته شده اند.»
تصمیم گرفتیم دوربین برداریم به فریدونشهر برویم، و از میان 75گردنه برف گیر استان اصفهان، گردنه کلوسه را انتخاب کردیم که دارای مسیری صعب العبور و برف گیر است.به شهر فریدونشهر که رسیدم با یکی افرادی که برای ما از گرفتار شدن در این گردنه فیلم ارسال کرده بود تماس گرفتیم.
آقای باقری پیش ما آمد و ماجرای گیر افتادن دو روز و دو شب اش در گردنه سه هزار متر ی کلوسه را برایمان گفت. از او خواستیم که ما را برای رفتن به گردنه کلوسه همراهی کند. اما او که تجربه تلخ پشت برف و بوران ماندن در غربی ترین نقطه استان اصفهان را داشت درخواست مارا قبول نکرد، به ما پیشنهاد داد که از این سفر منصرف شویم و می گوید:« هنوز ماشینش را را تعمییر نکرده و حتی اگر ما هم برویم پشت برف گیر میکنیم و ممکن است حتی تا یک هفته ام شما به پشت کوه نمی رسید.»
باید به تصویر می کشیدیم اتفاقی که در همه زمستانها در گردنه کلوسه رخ می دهد و کمتر کسی از آن خبر دارد بنابراین تصمیم گرفتیم به جاده بزنیم.
در ابتدا با راهداری فریدونشهر هماهنگ کردیم که به پشت کوه برویم جایی که هفت روستا در استان اصفهان و روستاهای شهرستان کوهرنگ در محاصره برف و کولاک هستند. شهاب مری مسوول راهداری روستاهای پشت کوه فریدونشهر به ما می گوید: «دیشب جاده را باز کردیم اما به خاطر برف بوران شدید دوباره بسته شده است پیشنهاد می کنم به جاده نروید چرا که در جاده بین نیم متر تا 2متر برف نشسته است»
حرکت را با تمامی خطراتی که داشت آغاز کردیم ابتدا مسیر مشکلی نداشت اما هر چه جلوتر می رفتیم مسیر پر از پیچ و خم و خطرناک می شد. در مسیر گاهی جاده یخ زده می شد و باید می ایستادیم تا ماشین را هل دهیم و برخی مسیر ها را نیز پیاده رفتیم مسیر را از روستایی سیبک شروع کردیم و بعد از گذشت از نهضت آباد و برد آسیاب و بعد از میدانک اول و دوم به چقا کلی و از گوکان نره کوشه و ویهه کمران زمستانه پشندگان گذشتیم تا به گردنه کلوسه ؛برف گیر ترین منطقه در غرب استان اصفهان؛ رسیدیم.
ساعت سه بعدازظهر بود که وارد گردنه شدیم تا زانو در برف فرو میرفتیم. بچه های هلال احمر را دیدم که با تجهیزات به سمت یک راه فرعی در حال حرکت بودند از آنها پرسیدیم چه شده است؟یکی از آنها در جواب می گوید:«خبر داده اند چند نفر از اهالی روستا که می خواستند به فریدونشهر بروند در برف گیر افتاده اند.»
آقا رحیم مرد میانسالی است که با خودرو از روستایی دورک تا کلوسه را با ماشین می آید اما وقتی ماشین خراب می شود در روستا ماندگار می شود که وقتی می بینند ماشینی برای رفتن به شهر نیست تصمیم میگرد بقیه راه را پیاده برود به امید اینکه ماشینی در جاده او را سوار کند به همراه برادرش حسین صبح به راه میزند تا از بیراهه به سمت فریدونشهر برود اما با اینکه راه را خوب می شناسد در کولاک گرفتار می شوند و از مسیر منحرف و در یک دره پرت می شود. وقتی ما به همراه بچه های هلال احمر بالای سر او رسیدیم بیهوش بود و ماجرا را برادرش برای ما تعریف کرد.
امداد گران او را روی تخت گذاشتند و با پای پیاده وی را از مسیر پر خطر دور کردند کارشناس هلال احمر می گوید: «وضعیت ظاهری مصدوم نشان می دهد دچار سرما زدگی شده اماچون کوه پرتاب شده است باید دید آیا شکستگی دارد؟» بچه های هلال احمر آقا رحیم را در خودرو گذاشتند و بعد آن را به فریدونشهر برای مداوا فرستادند.
برف برق روستاها را قطع کرد
غروب شده بود و تصمیم گرفتیم شب را در روستای کلوسه بمانیم اما روستا تاریک بود اهالی می گفتند:«دو روز است برق قطع این روستا و تمامی روستاهای پشت کوه هم قطع شده اند». پرسیدم کسی برای تعمیر نیامده است؟مرد جوانی گفت: «آنها از همان روز اول آمدند اما کسی نتوانست دکل را تعویض کند یعنی برف و بوران اجازه نمی دهد با ماشین بالا بروند با پیاده بروند که آن هم چون باید ژنراتور را بالا ببرند و این کار فعلا امکان ندارد.»
آدرس کارشناسان برق را گرفتیم و صبح فردا به محل تعمیر پیش کارکنان شرکت برق رفتیم، دیدم اهالی روستا برای کمک آمده اند، کارشناس شرکت برق در حالی که دارد از دکل برای تعمیر بالا می رود می گوید:«بارش سنگین برف دیشب سبب شده شبکه برق قطع شود برای اتصال برق 7روستای محاصر شده همکاران ما با کمک اهالی با پای پیاده دکل و ژنراتورها را حمل کردند و با عبور از مسیرهای صعب العبور و پر از برف بالا بردند و آن را همکاران ما نصب کردند.و خدا را شکر برق روستاهای پشت کوه وصل شد.»
یکی دیگر از کارکنان شرکت برق با تشکر از اهالی روستا که در وصل برق آنها را کمک کردند می گوید:«هر زمانی که اینجا برف سنگین ببارد ما همین مشکل را داریم و باید با پای پیاده مسیر سخت و سخت گذر تا دکل های برق را برویم و آن را تعمیر کنیم.»
برف ماشین راهداری را از کار انداخت
صبح روز بعد دوباره به جاده برمی گردیم تا مسیر خود را به سمت روستای وستکان ادامه دهیم. در مسیر به آقای مجید قربانی که از اهالی روستای وستگان است می رسیم او یک جیپ سوار است می گوید:«برای عبور از این راه که سی کیلومتر هم نیست باید سه ساعت رانندگی کنم اگر تو سرما لاستیک نترکونم یا تو برف گیر نکنم .»
یکی از اهالی روستا هم که مسافر آقای باقری است می گوید:«گردنه کلوسه شوخی بردار نیست الان 8تا9 متر برف دارد رفتن اونجا خیلی خطرناک است کولاک و بهمن است و خیلی باید با احتیاط رانندگی کنند.»
آقای باقری در تکمیل صحبت مسافر اش زبان به گلایه می گشاید و می گوید:«از فریدونشهر تا اینجا 60تا70 کیلومتر راه آمده ایم و 50کیلومتر دیگر هم راه است. این هم با جاده ای پر پیچ و خم و برفی که هرچه جلوتر برویم جاده نا امن تر و عمق برف بیشتر می شود.»
جلوتر که آمدیم ماشین راهدار را کنار جاده دیدیم راننده داشت ماشین را تعمییر می کرد. جلو رفتیم و بعد از سلام و خداقوت متوجه شدیم که بلدوزر خراب شده و یکی از کارکنان راهداری برای خرید قطعات رفته است.
راننده بلدوزر می گفت:«کارم را از 5صبح شروع کردم وسط جاده داشتم برف روبی میکردم که یکی از قطعات که متصل کننده بخش های مختلف ماشین به هم است شکست و باید همکارم میرفت آن را می خرید می آورد تا ماشین راه بیفتد.»سپس همانگونه که داشت به پیچ و مهره های ماشین را سفت می کرد ادامه داد:«از ساعت 9ونیم صبح تا الان که نزدیک یک ظهر است اینجا مانده ام، خدا کند برف نگیرد و گرنه همکارم نمی تواند اینجا بیاید و من شب باید همینجا بمانم.»بعد با دست اشاره به لاستیک های بلدوزر کرد و گفت:«ببینیند این وضعیت لاستیک های بلدوزراست هر لحظه امکان ترکیدن چپ شدن دستگاه در جاده را دارد. ما با این ماشین آلات فرسوده فقط امیدمان به خداست.»
این کارگر راهداری می گوید:«شما هم برای ما دعا کنید که برف نگیرد تا ما از این جاده نجات پیدا کنیم.»گفتم:" انشاء الله ...
بعد در کنار جاده بساط چای آتیشی را راه انداخت. ما هم کنارش نشستیم و به فرسوده بودن وسایلی فکر می کردم که می توانست نجات بخش جان خیلی از مسافران شهرستان فریدونشهر در استان اصفهان و کوهرنگ در استان های چهارمحال و لرستان باشد.
ساعت سه بعد از ظهر بود که همکارش رسید و با کمک همدیگر بلدوزر را راه انداختند.
برف به زنجیر چرخ هم رحم نمی کند
ماشین شروع به برف روبی کرد و ما هم مسیر را ادامه دادیم هنوز چند کیلومتری جلو نرفته بودیم که دیدم یک لندکروز فرسوده دارد زنجیر چرخ عوض می کند.
به آنها رسیدیم گفتیم مشکلی پیش آمده؟ راننده بالهجه لری به ما می گوید:«زنجیر چرخ پاره کرده ایم از بس این جاده دست انداز و سنگ دارد.»راننده می گفت 20سال است شغلم در این جاده مسافر کشی است از مسدود شدن چند روزه جاده در فصل زمستان گفت و ادامه داد«حدود 2هزار نفر در روستاهای پشت گردنه زنندگی می کنند که مسیرشان همگی از این گردنه است چند تا خودرو فرسوده هم کار جابجایی مردم محروم این منطقه را از جاده پر از خطر بر عهده دارد. ما هرچه در این جاده آمده ایم یک اتفاقی برایمان افتاده ،یا در برف گیر افتاده ایم ،یا ماشین خراب شده، یا زنجیر پاره کرده ایم، خلاصه به راحتی نمی رویم و بیایم.»بعد همانطور که دارد زنجیر چرخ را می بندد می گوید:«ما رانندها با جان خودمان داریم بازی می کنیم، هیچ کس هم باورش نمی شود که چه دارد بر سر ما می آید؟!»
پیرمردی از ماشین بیرون آمد و با معرفی خودش و اینکه در فریدونشهر 5قوم فارس، لر، گرج، ترک و ارامنه، زندگی می کنند خودش را لری از طایفه موگویی معرفی می کند و می گوید :«اما دو روز است در این جاده مانده ایم ماشین نمی تواند سرو بالا برود خیلی جاده لغزنده است .تو راه هم نه مهمانسرا نه جای هست که ما انجا بمانیم مجبوریم برویم به روستاهای همجوار شب را صبح کنیم آن بندگان خدا نان شب خودشان را هم ندارند اما مجبورند از ما پذیرایی کنند و جای گرم برای ما جور کنند.به خدا دیگر خجالت می کشیم اگر هم اینجا بمانیم و جایی نرویم از سرما یخ میزنیم .»
جوان دیگری که از درون ماشین فریادمی زند:« جاده یخ زده است بلدوزر هم نمی تواند آن را باز کند حالا دیگر دارد شب می شود با ما باید کلی مسیر را پیاده برگردیم تا به روستای کلوسه برویم و شب را دوباره آنجا سر کنیم .مسوولان فقط باید برای حل این مشکل فکر احداث تونل باشند.»
جوان دیگری هم همانطور که وسایلش را برمیداشت تا با پای پیاده به روستا کلوسه برگردد می گوید :«سال به سال، دارد امکانات اداره راه کمتر می شود، ماشین هایش فرسوده هستند و مدام خراب می شوند .همین پارسال مادرمن مریض شد و ما مجبور شدیم با تعدای اهالی روستامون او را با کرسی پایین بیاوریم تا بتوانیم او را به دکتر ببریم .»
بعد ادامه می دهد:«دکتری که قرار بود هفته ای یکبار به روستا ما بیاید دو هفته پشت برف بود .اینجا گاهی تا هفت متر هم برف می بارد یا بهمن ریزش می کند جاده یخ میزند و اصلا امکان تردد ندارد.»
مرد دیگری هم به دنبال بقیه راه افتاد به همسفرانش که گلایه می کنند می گوید:«ای بابا! شما چه میگویید ؟فقط باید یکبار وزیر راه به این جاده گذرش بیفتد تا بفهمد ما چه میگویم؟»
بعد رو به ما می کند و می گوید:«بلدوزر تا می آید یک بخش جاده را باز کند دوباره بهمن ریزش می کند یا کولاک می شود و جاده بسته می شود هیچ کس هم حرف ما را به گوش مسوولان نمی رسانند.»
به همراه این مسافران ما نیز مسیر رفته را برگشتیم چون راننده ما هم می گفت امکان جلو رفتن نیست مسیر برگشت جاده بقدری لغزنده و تاریک بود که مرگ را چند بار جلوی چشم خود دیدم و به هر صورتی بود خود را به روستا رسانیدیم.
سفر با خودرو های فرسوده در گردنه ای برفی
صبح فردا دوباره به راهمان ادامه دادیم، نرسیده به روستای دورک باز یک لندکروز فرسود با شانزده هفده تا مسافر دیدیم ،که در جاده در حال حرکت بود اشاره کردیم بایستند و سوار شدیم تا ببنیم از اهالی کدام روستا هستند؟ و چه مدت است در راه می باشند؟
یکی از آنها می گوید:«از دورک تا فریدونشهر نفری 17هزار تومان کرایه ماشین می دهیم وسایل مان را هم باید روی سقف ماشین ببندیم.». از آنها پرسیدم سخت نیست این همه آدم در این ماشین؟چطور جا شدید؟!جوانی در جوابم می گوید:«می بینی که جا نداریم حتی پایمان را دراز کنیم به هم چسبیده ایم ؟»
و بعد مرد دیگری می گوید:«همه این سختی ها قابل تحمل است فقط خدا کند در برف و کولاک گیر نکنیم که باید "اشهد" مان را بخوانیم».
گفتم خدا نکند انشاء سالهای سال عمر کنید.
مرد دیگر از این گروه مسافران می گوید:«امان از وقتی که این ماشین ها خراب می شوند همه باید پیاده شویم ماشین را هُل دهیم.»
به آنها گفتم این لندکروزها خیلی فرسوده اند چرا با خودرو دیگر جابجا نمی شویند؟»یکی از آنها در جوابم می گوید:«فقط از پس این جاده لندکروز بر می آید یعنی هیچ ماشین دیگه ای توان رفتن در این جاده را ندارد»و بعد ادامه می دهد:« هر روستا 5تا6 ماشین لندکروز دارد که هر ماشین بین 15تا20 مسافر را جابجا می کند.»
ریزش بهمن و مسدود شدن راه
همانطور که داشتیم میرفتیم ماشین در جاده می ماند که متوجه می شویم بهمن ریزش کرده و هفت کیلومتری از جاده بسته شده است باید منتظر ماشین راهداری برای بازگشایی می ماندیم. ساعت 9صبح بود و تقریبا ماشینهای دیگر به ما می رسیدندبرخی از استان اصفهان بودند و برخی از استان چهار محال وبختیاری میخواستند از این مسیر بروند.
خبر رسید که بولدورز در مسیر دارد می آید تا جاده را باز کند. یکی از راننده های در راه مانده می گوید:«باید دست کم تا ساعت 7و8 شب اینجا بمانیم تا بولدوز به ما برسد و اگر نیامد باید حرکت کنیم و امشب را در یکی از همین روستاهای اطراف بمانیم.»
تا شب کنار جاده ماندیم تا ماشین راهداری به ما رسید راننده بولدوز می گوید: «ساعت 12 بوده حرکت کرده ام تا اینجا بیایم هفت کیلومتر راه هم بیشتر نبوده الان 8شب است که به شما رسیدم.»
محرومیت یعنی زندگی در پشت کوه
شب را همگی در روستای وستگان ماندیم و صبح دوباره مسیر را ادامه دادیم به سمت روستای دورک حرکت کردیم. ماشین راهداری داشت جاده را باز می کرد و ماشینهای دیگر پشت سر او حرکت می کردند. گروهی که از چهارمحال و بختیاری به سمت اصفهان می آمدند در برخورد با ما وقتی متوجه شدند ما خبرنگار هستیم دردو دلشان باز شد و شروع به گلایه گذاری کردند.پیرزن چوب های سوخته را نشان می داد و می گفت:«مادر جان ببینید اگر این این چوب ها نبودند ما در این جاده از سرما یخ زده بودیم تو را خدا به مسوولان بگویند به داد ما بدبخت بیچاره هم باشند و فکری برای این راه بکنند.»
مرد روستایی که دستش روی قلبش بود از ماشین پیاده شد و گفت:« تو را به امام حسین (ع)عکس ما را ببرید نشون هر کسی که خودتون می دانید بدهید به خدا هشت روز است مریض شده ام دکتر هم بالای سرم نیامده گفتند زمستانها دکتر نمی تواند بیاید.پاشدم راه افتادم بیام شهر دکتر که از ساعت 12ظهر دیروز تا حالا که اذان ظهر است تو راه موندم قلبم ضعیف است میترسم تو جاده بمیرم کسی هم به دادم نرسد تدو را به امام حسین(ع) یک کاری برای ما بکنید.»
یکی دیگر از اهالی پشت کوه هم تقاضای بازدید مسوولان از این منطقه را داشت و با لهجه خاص خودش جوری که احساس می کردی دارد از روی برگه میخواند می گوید:«ما اهالی محروم پشت کوه دوم شهرستان فریدونشهر از مسوولان محترم تقاضا داریم تشریف بیاورند این منطقه محروم ما را بازدید کنند و ببینند ما در چه فلاکتی زندگی می کنیم به خدا ما محروم هستیم از هرچه شما فکر اش را بکنید ما محروم هستیم.»
از او پرسیدم یعنی تا حالا هیچ مسوولی به شما سر نزده است؟یکی دیگر در جوابم می گوید:«چرا وقتی می خواهند رای بگیرند می آیند، کلی هم وعده می دهند اما همین که رای ها را گرفتند دیگر پیدایشان نمی شود؟»
سوار یکی دیگر از خودروها شدیم، دیدم پیک نیک روشن کرده اند و نشسته اند تا راه باز شودپرسیدم پیک نیک خطرناک نیست؟جوانی که با زن و فرزند خود پا به این جاده نهاده بود می گوید:«اگر این هم نباشد که از سرما می میریم، اینجا هیچ امکاناتی نیست شما یک راهدار خانه اینجا دیدند؟!»
جوانان روستا، امدادگران در راه ماندگان
بلاخره تا ظهر جاده باز شد و ما به سمت روستای دورک رسیدیم. هوا در روستا خوب بود چند جوان را دیدم که دارند اسب زین می کنند تا به راه بزنند علت را پرسیدیم جوانی که داشت به تاخت از ما دور می شد با صدای شبیه فریاد می گوید:«چند نفر از اهالی روستا پشت گردنه در برف گیر افتاده اند ماشین راهداری هم خرا ب شده باید نجاتشان بدهیم و گرنه تا صبح دوام نمی آورند؟»
جوانان و به راه زدند در دل دعا کردم به سلامت برگردند.
از همانجا به مسوولان شهرستان تماس گرفتم و قرار شد در روستای وزوه آخرین روستای شهرستان همدیگر را ملاقات کنیم .
فردا صبح به سمت وزروه با ماشین راهداری حرکت کردیم مسیر هم لغزنده بود و سنگلاخی و هم پر از پیچ...در مسیر بازهم لندکروزی دیدم که خراب شده مسافران این لندکروز دو زوج معلم بودند که بار فرزندانشان که یکی کودک هشت ماهه داشت و دیگری دختری هفت ساله در جاده مانده بودند. مسافران در راه مانده این بار معلم های خرید خدمت بودند که با کمترین امکانات به روستا میرفتند آنها از راه و کمبود امکانات قصه های پر غصه گفتند.
مدتی گذشت در این مدت را با آنها در غاری که قندیل های زیبا داشت سپری کردیم تا ماشین تعمیر شد در این مدت برای ما از هر دردی در و دل کردند از نبود امکانات از خطرات جاده و از کمی حقوق .که هرگز سبب نشده بود معلمان در اجرای وظایف خود کوتاهی کنند.
گردنه کلوسه بحرانی نیست !!!
در روستای کاهگانک شب را ماندیم و یک گفتگوی تلفنی با مدیرکل راه و شهرسازی استان داشتیم. برای مسوولان راه مقدور نبود که به پشت کوه بیایند ولی محمد خضری مدیر کل راهداری و حمل و نقل جاده ای استان از تشکیل کمیته مدیریت بحران برای اعزام نیروهای خدماتی به پنج منطقه عملیاتی مناطق برف گیر، گردنه ها و خبر می دهد و می گوید: «حدود دوهزار تن شن و نمک برای رفع یخ زدایی اختصاص یافته است و تا کنون از منطقه پشت کوه گزارشی مبنی بر بحرانی بودن مسیر به دستشان نرسیده است.و فقط طبق روال گذشته گزارش شده گردنه مسدود بوده که الان هم بازگشایی شده است.»
از این مسوول در موردکمبود امکانات پرسیدم که با ارائه آماری از کل استان اظهار بی اطلاعی از کمبود امکانات دارد و می گوید:« 48راهدارخانه استان اصفهان آماده اسکان اضطراری در راه ماندگان هستند و هم کنون 366دستگاه خودرو سبک و سنگین راهداری در محورهای مواصلاتی استان اصفهان ا فعال هستند.»
برف تلفن همراه را از کار انداخت
صبح فردا برای تکمیل گزارش حرکت را شروع کردیم به روستای کاهگانک رسیدیم خدا را شکر هوا خوب و بود و عصر به روستای وزوه میهمان شهاب مری مسوول راهداری روستاهای پشت کوه بودیم.
گوشی تلفن را برداشتم تا ببینم مسوولان کی می رسند که دیدم آنتن نمی دهد و متوجه شدیم؛ دو سه روز است به دلیل کولاک آنتن قطع شده است. امروز صبح یک گروه از شهرستان خوانسار وگلپایگان و فریدونشهر برای تعمیربه دل کوه زده اند .سریع آدرس را گرفتیم و با یکی از اهالی پیش کارشناسان شرکت مخابرات رفتیم. وقتی سر دکل رسیدم دیدم مهندسان جوان دکل را تعمییر کرده اند و دارند بر می گردند. آنها بای پای پیاده سه کیلومتر در برف رفته بودند تا دکل را تعمیر کنند .مهندس نیکخواه سرپرست این گروه با شوخی می گوید :«پیاده روی در برف هم ورزش است و هم لذت خدمت را چند برابر می کند».
آقای مری که ما را همراهی می کرد از کمبود امکانات می گوید و از غریب بودن مسوولان با مشکلات پشت کوه فریدونشهر گلایه کرد.
وی می گوید:«در این هفت روستا سه هزار نفر زندگی می کنند و از گردنه کلوسه مجبور به عبور و مرور هستند بسته شدن گردن گاهی سبب قطعی برق و مخابرات می شود که مشکلات زیادی را برای مردم فراهم می کند.»
بلاخره تلفن وصل شد با فرماندار تماس گرفتیم او نیز صبح فردا با یک خبر به آخرین روستای تحت مدیریت اش آمد.
گردنه کلوسه تا دو سال دیگر آسفالت می شود
ناصر اسدی فرماندار فریدونشهر گردنه کلوسه را یک گردنه خاص با یک موقعیت منحصر به فرد توصیف می کند و می گوید :« هر سال 30میلیارد ریال صرف بازگشایی این گردنه 25کیلومتری در فصل زمستان می شود اما اگر مسوولان راه و شهرسازی استان قبول کنند با احداث یک تونل یا ساپورت مشکل را برای همیشه حل می کنند اما آنها همیشه در جواب در خواست شهرستان معتقد اند امکانات مالی اجرای چنین طرحی را ندارد و نیاز به اعتبارات ملی دارد که وزارتخانه با احداث آن مخالف است.»
فرماندار فریدونشهر از از انتخاب پیمانکار برای آسفالت خبر می دهد و می گوید : «آسفالت کردن این جاده به دلیل شیب تند و برف گیر بودن فایده ای ندارد.»وی از پیگیری مسوولان محلی می گوید و ادامه می دهد:« امسال اداره کل راهداری 60میلیارد ریال کنار گذاشته تا دو سال دیگر این گردنه را آسفالت کند، اما آسفالت مشکل را حل نمی کند مگر اینکه در این گردنه تونل احداث شود.»
بعد از گفتگو مسیر رفته را برگشتیم تا نشان دهیم اگر روزی مسوولی خواست با خودرو معمولی نه بالگرد و ماشین های پیشرفته 120کیلومتر از فریدونشهر به پشت کوه دوم برود باید یک هفته در راه باشد و با خطر مرگ دست و پنجه نرم کند.شاید به همین دلیل است که فقط خبر دارند گاهی گردنه کلوسه مسدود می شود و دیگر هیچ!
نویسنده: لیلا اعظمی کتایونچه
عکاس: جواد استکی