معامله شرم الشیخ، نادیده گرفتن نقض حقوق بشر در مقابل مبارزه با افراط گرایی
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما، نشست شرم الشیخ میان اروپای بحران زده و عربهای شکست خورده یک توافق اعلام نشده داشت و آن پایبندی کشورهای اروپایی به چشم پوشیدن از نقض حقوق بشر توسط نظامهای عربی در داخل کشورهایشان در ازای پایبندی کشورهای عربی به مبارزه با تروریسم و مهاجرت غیر قانونی بود.
روزنامه القدس العربی چاپ لندن در شماره امروز خود در یادداشتی به قلم حسن نافعه نوشت: بیانیه پایانی نشست شرم الشیخ که در رسانه ها به نام «اولین نشست سران عربی- اروپایی» شناخته شد، هفده بند داشت. در بند اول آن آمده است: «ما رهبران کشورهای عضو اتحادیه عرب و اتحادیه اروپا اولین نشست خود را در روزهای 24 و 25 فوریه 2019 در شرم الشیخ مصر به ریاست مشترک عبدالفتاح السیسی رئیس جمهور مصر و دونالد توسک، رئیس شورای اروپا برای بررسی و تعامل با چالشهای کنونی و مشترک در دو منطقه ای که 12 درصد از جمعیت جهان را در خود جای می دهند، و همچنین آغاز دوره جدیدی از همکاریها و هماهنگی ها برگزار کردیم و اطمینان داریم تقویت همکاری بین کشورهای عضو اتحادیه عرب و اتحادیه اروپا، به نوبه خود می تواند امنیت و شکوفایی و رفاه را در این دو منطقه و در تمام جهان تقویت کند». همچنین در بند آخر این بیانیه آمده است: «توافق کردیم که نشستهای سران به طور مرتب و متوالی در کشورهای عربی و اروپایی برگزار شود و نشست آتی سران دو اتحادیه در سال 2022 در بروکسل برگزار خواهد شد».
در حالی که برخی تلاش کردند این نشست را به عنوان رویدادی تاریخی و تاثیر گذار جلوه دهند، برخی دیگر تلاش کردند به آن بی توجهی نشان دهند، از این باب که بیانیه پایانی آن حاوی هیچ مطلب جدیدی که نشاندهنده تغییری بی سابقه در روابط عربی اروپایی در حال حاضر یا در آینده نزدیک باشد، نبود و این روابط پس از برگزاری نشست، هیچ تغییری نسبت به قبل از آن نخواهد کرد.
برای فهمیدن آنچه در این نشست چه در جلسات علنی و چه در پشت پرده روی داد، شاید یادآوری این مسئله برای خوانند مفید باشد که «گفتگوی عربی- اروپایی» پس از جنگ اکتبر 1973 آغاز شد. در آن زمان فرانسه با ارائه طرح گفتگوی عربی- اروپایی، به دنبال آن بود تا بر استقلال تصمیم گیری اروپا و خارج کردن آن از زیر سلطه آمریکا تاکید کند. اما تنها چند ماه پس از پایان جنگ، شکافهای عدیده ای در دیوار عربی به وجود آمد و به مرور زمان عمق و خطر این شکافها بیشتر و بیشتر شد، بویژه پس از اقدام سادات در سفر به قدس در سال 1977 و تصمیم صدام به راه اندازی جنگ علیه ایران در سال 1979 و سپس حمله به کویت در سال 1990، مسائلی که موجب شد گروه اروپایی بتواند بر روند گفتگو با جهان عرب تسلط یابد و نتایج گفتگوها را تنها بر اساس منافع خود تهیه و تنظیم کند.
بنابراین می توان گفت گفتگوی عربی- اروپایی از همان ابتدا با مشکلی ساختاری روبرو بود، به گونه ای که گروه اروپایی یکپارچه و منسجم به نظر می رسید در حالی که جهان عرب، گروهی پراکنده و چند دسته بود، مسئله ای که بر شکل و مضمون توافقهای صورت گرفته بین گروه اروپایی و پس از آن اتحادیه اروپا با کشورهای عربی تاثیر گذاشت و به توافقهایی دوجانبه با کشورهای عربی به صورت جدا جدا و نه توافقهایی بین دو اتحادیه تبدیل شد.
اما نکته قابل توجه این است که گفتگوی عربی اروپایی در طول چهاردهه از برگزاری یک نشست در سطح سران ناتوان ماند و اولین نشست سران عربی اروپایی در شرایطی در روزهای گذشته برگزار شد که نظام اروپایی بحران زده و نظام عربی شکست خورده و در آستانه فروپاشی به نظر می رسند. روشن است که نظام اروپا به دلایل گوناگونی با بحرانی عمیق روبرو است و مهمترین آن دلایل این است:
1- برگزیت و احتمال ایجاد گسستگی در اتحادیه اروپا بویژه اگر کشورهای اروپایی دیگری نیز تصمیم بگیرند راه انگلیس را در پیش گیرند و از اتحادیه اروپا خارج شوند.
2- افزایش نفوذ راستگرایان پوپولیست مخالفت وحدت اروپا و احتمال به قدرت رسیدن آنان در کشورهای مختلف اروپایی، از جمله کشورهای مرکزی اروپا و در راس آنها فرانسه، آلمان و ایتالیا.
3- سیاست راستگرایان تندرویی که دولت دونالد ترامپ در آمریکا آن را در پیش گرفته است و با اتحادیه اروپا و ناتو در تضاد است، کما این که سیاستی است که الهام بخش راستگرایان تندرو اروپا و حامی طرحهای نژادپرستانه آنهاست.
اما بسیار روشن است که نظام عربی با بحرانی عمیق تر روبرو است و آن بحرانی است که دو رو دارد، یکی داخلی و دیگری خارجی؛ اما هر دو آنها در نهایت حول یک محور می چرخد و آن بحران سیاسی و حکمرانی در این منطقه از جهان است. تنها یک نفر بر بیشتر نظامهای عربی منطقه، چه پادشاهی باشند و چه جمهوری، تسلط دارد و این نظامها از هرگونه چند حزبی سیاسی واقعی بی بهره اند و هیچ سازوکاری در آنها برای ایجاد توازن بین قوا یا چرخش مسالمت آمیز قدرت وجود ندارد. بیشتر این نظامها از طریق سازوکار و دستگاه های امنیتی که معنای شهروندی یا حاکمیت قانون را درک نمی کنند و هیچ ابایی از ارتکاب نقضهای آشکار حقوق بشر ندارند، اداره می شوند. هیچ شکی نیست که این بحران علت اصلی عدم رسیدن به پیشرفت، توسعه و عدالت اجتماعی در داخل کشورهای عربی و در کنار آن، ناتوانی در محقق ساختن وحدت و انسجام بین کشورهای عربی و ناکامی در مقابله با چالشها و طمع ورزی های خارجی، بویژه طمع ورزیهای توسعه طلبانه صهیونیستهاست. بنابراین اتحادیه اروپای بحران زده چه چیزی می تواند به این جهان عربی شکست خورده و ناامید ارائه کند؟
واقعیت آن است که اتحادیه اروپا از کشورهای عربی می خواهد برای رسیدن به دو هدفی که برای دستیابی به آنها از همه وسایل و راه های موجود بهره می برد، با آن همکاری کنند، اول جلوگیری از رسیدن مهاجران غیرقانونی به خاک اروپا و دوم مبارزه با گروه های افراطی و تلاش تا حد امکان برای خشکاندن ریشه های افراطی گری. اما نظامهای حاکم در جهان عرب در مقابل از اتحادیه اروپا دو چیز می خواهند، اول کاهش سطح انتقادات خود از سیاستهای امنیتی کشورهای عربی که هیچ توجهی به قوانین یا سیاستهای احترام به حقوق بشر نمی کنند. دوم ارائه کمکهای نظامی، فنی یا اقتصادی برای قادر ساختن کشورهای عربی به مقابله با هر خطر داخلی یا خارجی که ممکن است در معرض آن قرار گیرند، بدون آنکه در امور داخلی این کشورها دخالت کند.
با بازخوانی بیانیه پایانی اولین نشست سران عربی- اروپایی به معادله ضمنی جدیدی در روابط عربی اروپایی پی می بریم که عبارت است از پایبندی کشورهای اروپایی به چشم پوشیدن از نقض حقوق بشر توسط نظامهای عربی در داخل در ازای پایبندی کشورهای عربی به مبارزه با تروریسم و مهاجرت غیر قانونی به اروپا. اگرچه قطعا هیچ یک از دو طرف جرات نمی کند به وجود چنین توافقی بین آنها اعتراف کند، اما به نظر نمی رسد این توافق نیز بتواند در مقابل طوفانها پایدار بماند.