گزارش مکتوب
رنج قالی من کشیدم، گنج صاحبکار برد
تمایل بافندگان فرش دستباف به مشاغل دیگر در اثر دستمزدهای ناچیز، آینده این صنعت پر سود را با مشکلی جدی مواجه کرده است.
به گزارش
خبرگزاری صداوسیما، شهرت فرش دستباف ایرانی با هنر هنرمندان قم و تبریز گره خورده است؛ این کالای زینتی بیش از ۴۲۰میلیون دلار از سهم صادرات کشور را به خود اختصاص داده است؛ نقش تولیدکنندگان قمی در این تجارت پرسود، ۷۰میلیون دلار است که این مقدار ۲۰درصد کل صادرات فرش دستباف کشور محسوب میشود؛ در این میان، اما کمتر کسی است که از درآمد خالقان اصلی این هنر نفیس ایرانی خبر داشته باشد.
محال است در کوچه پس کوچههای قدیمی شهر قم قدم بزنی و صدای ریشه زنی و دف قالی را نشنوی!
بیرامعلی عبادی، پیرمردی حدود ۶۵ساله، اولین بافندهای بود که میزبانم شد تا کار و زندگی اش را نشانم دهد.
خانهای کوچک در یکی از مناطق کم برخوردار شهر که در پاگرد پله هایش یک موتور سیکلت پارک شده بود؛ آقای عبادی میگفت: حدود ۳۰ سال است که بافنده است و توانسته با پس انداز هایش همین یک موتور را بخرد!
یادم افتاد که چند سال پیش وقتی برای ساخت مستندی با موضوع ارزش افزوده و میزان صادرات فرش ابریشم قم به خانه یکی از تولیدکنندگان و صادرکنندگان فرش رفته بودم، در آنجا صحنههای متفاوت تری را دیدم؛ خانهای با نمای سنگ مرمر، حیاطی بزرگ و باغچهای پر از دار و درخت و گل که خودرویی چند صدمیلیونی در آن پارک شده بود؛ زیرزمین خانه اش حدود ۲۰۰متر بود که دیوارهایش با تابلو فرشهای ابریشمی تزئین شده بود؛ آن زیر زمین محل عقد قرار دادهایش با خریداران فرش هایش بود.
قالیای که آقای عبادی مشغول بافت آن بود حدود ۱۷متر میشد؛ تمام ابریشم بود و نقشه ظریف و به اصطلاح خودشان شلوغی داشت؛ دار قالی کل فضای اتاق را گرفته بود و راه رفت و آمد را تنگ کرده بود؛ به دیوارهای خانه خیره شدم؛ قسمتی از گچ دیوار اتاق در حال فرو ریختن بود که آن را با سفرهای پلاستیکی پوشانده بودند.
برای تولید یک فرش دستباف باید یک استادکار وجود داشته باشد که برپاکننده دار قالی و تهیه کننده نقشه و تامین کننده مواد اولیه باشد و یک بافنده که ریشه روی ریشه بزند و قالی را به ثمر برساند.
بافندگان فرش میگویند: زحمت اصلی تولید یک فرش دست بافت به عهده بافنده است، اما کمترین حقوق و مزایا از آن اوست.
آقای عبادی میگفت: من و همسرم اگر از ۷صبح تا ۷و۸ شب بی وقفه و با استراحتی کوتاه مشغول بافت باشیم، میتوانیم ۵۰۰هزار تومان مساعده بگیریم و مابقی مزدمان (که آن هم رقم چندانی نمیشود) را پس از تمام شدن قالی دریافت کنیم.
این رقم برایم باور کردنی نبود؛ آقای عبادی میگفت: در سالهای گذشته قیمت همه کالاها چند برابر شده، اما دریغ از یک ریال افزایش دستمزد.
به خانه دیگری سر زدم؛ آقای اژدری و همسرش پای دار نشسته بودند؛ رادیویی قدیمی آویزان به دار قالی بود و صدایش با صدای ریشه زنی قاطی شده بود؛ رادیو از افزایش قیمتها میگفت.
از آنها خواستم ریشه زنی را به من یاد دهند؛ تارهای قالی آنقدر نازک بود و به هم نزدیک که پیدا کردنشان برای زدن یک ریشه کار بسیار سختی بود؛ خانم اژدری میگفت: شبها موقع خواب خون در چشم هایشان جمع میشود.
او میگفت:: خجالت میکشد به کسی بگوید بافنده است چرا که کارش را بی ارزش میبینند.
عجیب بود که خالق نفیس ترین، سودآورترین و ماندگارترین هنر ایرانی به هنرش مفتخر نبود.
باید به شورای مزد بافندگان سر میزدم تا از جزئیات تعیین مزد مطلع میشدم.
شواریی به نام بافنده به کام تولیدکننده
این شورا در یک حجره در بازار قدیمی فرش قرار داشت و فقط یکشنبهها و چهارشنبهها تشکیل میشد.
جمعیتی حدود ۱۰۰نفر، قالی به دست پشت در شورا منتظر بودند تا نوبتشان شود و فرشی را که بافته اند برای تعیین مزد به داخل شورا بفرستند؛ این در صورتی بود که خودشان اجازه ورود به شورا را نداشتند.
داخل شورا رفتم؛ پنج نفر از قدیمیهای فرش روی صندلی و دو جوان پشت کامپیوتر نشسته بودند.
قالیها در گوشهای انباشته شده بود و یکی یکی جلوی پای اعضا پهن میشد و آنها کارشناسی میکردند.
بافتش خوب است؛ بالای قالی کج شده؛ رنگش زیاده؛ به نظرم بافتش ستاره دار است ... اینها حرفهایی بود که بعد از دیدن هر قالی از زبان اعضای شورای مزد به گوش میرسید؛ بر اساس شناختی که از اتحادیه تولیدکنندگان و بافندگان فرش دستباف قم داشتم همه اعضای شورای مزد فقط از تولید کنندگان قدیمی و با تجربه قم بودند و هیچ نمایندهای از بافندگان در آن شورا وجود نداشت.
آقای آقاگل یکی از اعضای شورا و از تولیدکنندگان فرش ابریشم در قم میگفت:برای تعیین مزد هر قالی، مدت بافت، تعداد رنگ، طرح و نقشه و میزان مساعده دریافت شده را در نظر میگیریم.
قالیای که روی زمین افتاده بود، پر بود از گلهای رز قرمز رنگ با زمینهای کرمی؛ حاشیه ترنجی داشت و گویی فضای دل انگیز نقشه و بافت یک دست و ظریفش با آدم حرف میزد.
بافنده آن ۲۱ماه بر تار و پودش دف زده بود و ریشه روی ریشه گذاشته بود. به گفته خود اعضای شورا، این قالی دو در سه، در زمان استاندارد و با بافتی تمیز به ثمر نشسته بود.
همه اعضا یک ماشین حساب در دستشان بود و شروع به حساب و کتاب کردند و در نهایت عددی را به آقای بلندیان به عنوان رئیس شورا نشان دادند.
بعد از گرفتن یک میانگین از همه عددها، رقم مزد آن قالی ۱۶میلیون و ۲۰۰هزار تومان تعیین شد.
من هم سریع دست به ماشین حساب بردم؛ حساب و کتاب من میگفت: برای بافنده آن ماهی حدود ۷۰۰هزار تومان دست مزد افتاده است.
تولیدکنندگانی که فقط در سود کار شریک اند
قیمتهای بازار را در ذهنم مرور کردم؛ قیمت مرغ، گوشت، نان، رب، گوجه و ...! جور در نمیآمد؛ یاد حرف آقای عبادی افتادم؛ میگفت: بیش از ۵ ماه است که گوشت نخریده.
از آقای بلندیان درباره دلیل پایین بودن مزد قالی پرسیدم.
او با بیان اینکه مزد قالی بستگی به میزان رکود یا رشد بازار فرش دارد گفت:. در سال۹۲ با توجه به رشد خیلی خوب فرش ابریشم به یک باره شاهد بالا رفتن ارزش صادرات فرش دستباف شدیم و توانستیم تا ۳۰درصد بر مزد فرش بیفزاییم.
اما در سالهای گذشته رکود در بازار فروش و افزایش قیمت ابریشم و مواد اولیه باعث شده در میزان دستمزد بافنده تاثیر بگذارد.
به نظر میآمد توضیحاتش قانع کننده نباشد، چرا که رئیس مرکز ملی فرش ایران در ۲۷ امین نمایشگاه فرش دستباف که در مرداد۹۷ برگزار شده بود گفت: ارزش صادرات فرش دستباف ایران در سال ۹۶ نسبت به سال قبلش ۱۷.۵درصد افزایش یافته داشته است؛ از طرف دیگر اگر فرض را بر این بگیریم بازار فرش دچار رکود شده، چرا بیشترین ضررش باید شامل حال بافندهها شود؟! از طرف دیگر اگر این کار سودی برای تولیدکننده ندارد چرا تولید را متوقف نمیکند؟
سوالاتی که برای دستیابی به پاسخ آن جلسهای با حضور رئیس اتحادیه کارگری استان و رئیس اتحادیه فرش و تعدادی از بافندگان ترتیب دادم.
جلسهای که بافندگان آن را غنیمت شمردند و از سایر مشکلات خود گفتند؛ آقای حسینی که ۲۰سال سابقه بافندگی دارد میگفت: حقوق آنها مشمول قانون کار نیست و از طرفی با وجود سخت بودن کارشان بیمه سخت و زیان آور ندارند.
آقای مردی دیگر بافنده فرش هم با گلایه از اینکه کسی برای کار آنها ارزشی قائل نمیشود گفت: همه مشاغل نزدیک ایام عید، عیدی میگیرند یا در طول سال پاداش دریافت میکنند و یا خیلی مزایای دیگر؛ این در صورتی است که بافندهها از این حقوق محرومند.
آقای محمدی دیگر بافنده حاضر در جمع گفت: بسیاری از استاد کارها برای دستمزدشان چک مدت دار میدهند که به عنوان نمونه یک چک را به جمع نشان داد؛ مدارکی که میگفت: بافنده در سال۹۵ قالی را تمام کرده و استادکار ۴۰میلیون باقی مانده از مزد را در یک فقره چک به تاریخ اردیبهشت۹۸ به بافنده تحویل داده است!
از طرفی یکی دیگر از بافندهها میگفت: سال۹۴ یک قالی برپا کرده که در قرار داد اولیه مقرر شده بود به ازای بافتن هر نقشه ۵۰۰هزار تومان مساعده بگیرد که پس از افزایش قیمتهای خوراک و پوشاک در کشور از استاد کار خود خواسته به این مبلغ ۲۰۰هزار تومان اضافه کند که استادکار موافقت نکرده است؛ این یعنی بر خلاف سایر مشاغل، حقوق آنها در این سالها افزایش نیافته است.
هر چقدر بیشتر پیش میرفتند و بیشتر از مشکلاتشان میگفتند من بیشتر سرگیجه میگرفتم و احساس میکردم سالها در غار اصحاب کهف خوابیده ام و حالا که بیدار شده ام با عجایبی باور نکردنی مواجه شدم.
مسئله دیگر بیمه آنها بود که خود حکایتی داشت و باید در فرصتی جدا به آن میپرداختم.
بعد از بیان مشکلات از زبان بافندگان، آقای شیری رئیس اتحادیه کارگری از نبود یک صنف یا اتحادیه مستقل برای بافندگان گلایه کرد.
آقای اخوان در مخالفت با حرف او گفت: اتحادیه بافندگان و تولیدکنندگان فرش ابریشم فعال است، اما بافندگان میگفتند هیچ بافندهای به عنوان نماینده در این اتحادیه نیست.
آقای اخوان قبول داشت که در میان اعضای اتحادیه، از بافندگان کسی حضور ندارد که این خود حکایت از سالها مسکوت ماندن حقوق بافندگان فرش داشت.
در این خصوص آقای شیری از تشکیل نخستین انجمن صنفی بافندگان فرش دست بافت در قم خبر داد؛ این خود گام نخستی بود تا بافندگان از طریق آن سایر مشکلاتشان را پیگیری کنند و در صدد احقاق حقوقشان برآیند.
گام بعدی که من میتوانستم بردارم این بود که نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی و نماینده دولت در وزارت کار تعاون و رفاه اجتماعی را در جریان موضوع قرار دهم؛ از آنها برای تشکیل یک جلسه متفاوت دعوت کردم.
نشستی که بی نتیجه ماند
محل جلسه خانه آقای عبادی بود؛ جلسهای خارج از اتاقهای مدیریتی، در کنار دار قالی و از جنس کارگری.
آقای کاویانی مدیر کل کار، تعاون و رفاه اجتماعی، آقای امیرآبادی عضو هیئت رئیسه مجلس و نماینده مردم قم، آقای اخوان رئیس اتحادیه فرش قم و تعدادی از بافندگان حاضران جلسه بودند.
آقای امیر آبادی حل شدن مشکلی که باعث شده کار قالی بافان مشمول قانون سخت و زیان آور نباشد را منوط به ارائه یک لایحه از سوی دولت و رای به آن از سوی نمایندگان دانست.
از طرفی آقای کاویانی مدیر کل کار تعاون و رفاه اجتماعی هم از آقای اخوان خواست تا یک نماینده از بافندگان در شورای مزد آنها حضور داشته باشد.
مشکل بافندگان فرش گرههای پیچ در پیچی داشت که با یک یا دو جلسه قابل حل نبود. اما همین که بخشی از صدای آنها به گوش همگان برسد، خود غنیمت بود.
هنری که در ورطه نابودیست
حدود ۶۰ هزار بافنده در قم و یک میلیون نفر در سراسر کشور بهترین برندهای فرش در جهان را میبافند؛ کالایی که آنها تولید میکنند بالاترین ارزش افزوده را در میان کالاهای تولید داخل دارد؛ قیمت نهایی کارشان بر حسب دلار مشخص میشود، دستمزدشان، اما به ریال.
آنها میخواستند صدایشان شنیده شود تا آنهایی که میتوانند، برای سفره هایشان کاری کنند تا خالیتر از این نشود!
خط به خط این گزارش را با نوای ضرباهنگ قالی نوشتم؛ نوایی که از اعماق تارخ هنر این سرزمین به گوش میرسد؛ همان هنری که با افتخار به دنیا نشانش میدهیم و از چشم نوازی و ماندگاری اش میگوییم؛ همان هنری که خیلی از کشورها مثل چین، هند، افغانستان و ... تلاش کردند از روی آن کپی برداری کنند، اما نتوانستند.
صدای گلایه و شکایت بافنده ها، اما نگرانم میکند؛ آقای عبادی و خانم اژدری و خیلی از بافندههای دیگر میگفتند اگر کار دیگری برایشان پیدا شود، هر چند هم که حقوقش کم باشد به این کار ترجیح میدهند، چون خسته شده اند!
آقای عبادی میگفت: یک زمانی پدرش خرج زندگی، جهاز خواهرانش، هزینه سفرها و اموراتش را از همین قالی به دست میآورده؛ این روز ها، اما فقط نانی میخورد تا زنده بماند؛ قالی بافی این روزها زنده بمانی دارد نه زندگی!
ضرباهنگ حرف هایش از تنگی نفس صنعت قالی بافی خبر میداد؛ صنعتی که شاید تا چند سال دیگر به خاطرهای برای آیندگان تبدیل شود.
آقانوری – خبرگزاری صدا و سیما - قم
موافقمکهصنعتقالیبافیشایدتاچندسالدیگربهخاطرهایبرای
آیندگانتبدیلشود".
واقعا ممنون به خاطر هم دلی با بافنده های فرش.
ولی خود بافنده ها هم باید بدونن تو مملکت اسلامی حق فقط برای صاحبان پول
و قدرت هست و خبری از قانون مداری و عدالت اجتماعی نیست.
چرا جرات انتخاب کار دیگه رو به خودشون نمیدن تا قالی بافی رو فقط به عنوان شغل دوم داشته باشند.
من خودم از کودکی قالی بافتم ودرد این قشر ضعیف رو به خوبی میفهمم.
ای کاش ای کاش، روزی برسه تا فقط به این خاطر که کسی توانایی دفاع از خودش رو نداره،قانون از حق و حقوقش دفاع کنه