پخش زنده
امروز: -
بدرانندگی در تبریز، سوژه ای شد تا علل و عوامل آن در این کلانشهر با جزئیات بررسی شود.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، فرقی نمی کند، پشت فرمان باشیم یا عابر پیاده، همیشه به نحوه رانندگی و تردد در شهر انتقاد داریم، غافل از اینکه شاید نوک انتقادات، خودمان را نشانه رفته باشد.
واقعا چرا بد رانندگی می کنیم؟! همین حرف و حدیث ها پیرامون نحوه رانندگی بود که باعث شد سر از خیابان های شهر در آورم و در جستجوی نشانی از نشان های بی نشان باشم.
می گویند قواعد راهنمایی و رانندگی، زبانی بین المللی است، همان که مردم شهرم قواعدش را خوانده؛ اما ترجیح می دهند نادیده بگیرند.
حکایت علائمی که نمی بینیم
پای صحبت های پیرمردی که در حاشیه خیابان فتحی وند؛ حد فاصل کمربندی میانی و خیابان ارتش، مغازه قاب سازی دارد می نشینم، می گوید: خیلی وقت است که تصویر بی اعتنایی رانندگان به علائم رانندگی در ذهنم قاب بسته است.
او تابلو توقف ممنوعی را که حاشیه خیابان زده شده نشان می دهد که میان انبوهی از خودروهای پارک شده در اطراف آن گم شده و می گوید: این یک چشمه از بی اعتنایی مردم به این علائم است.
این شهروند در ادامه صحبت هایش می گوید: "50 سال است در این محل فعالیت دارم، وقتی جلوی مغازه می ایستم، فقط 10 درصد از راننده های عبوری از این خیابان، به خط ممتد وسط خیابان توجه می کنند و بقیه در کمال ناباوری، حرمت خط ممتد را زیر پا می گذارند.
غربت علائم راهنمایی و رانندگی در حاشیه خیابان ها
کمی آن طرف تر، نبش یک تقاطع که خط عابر پیاده کم رنگی به چشم می خورد، می روم.
کمی مکث می کنم، تنها تصویری که می بینم، عابرانی هستند که یا این خط عابر رنگ و رو رفته را نمی بینند و یا می بینند و خودخواسته زحمت عبور از این خط را به خود نمی دهند.
البته در این میان رانندگانی هم هستند که خواه ناخواه برای سوار یا پیاده کردن مسافر، گاه و بیگاه روی خط عابر پیاده توقف می کنند و در کل، کمر همت بسته اند برای تغییر کاربرد خط عابر پیاده!
با خودم می گویم در شهری که خط عابر پیاده، نادیده گرفته می شود، قدر مسلم حق عابر پیاده هم چندان محترم شمرده نمی شود.
از یک راننده تاکسی که روی خط عابر پیاده توقف کرده و مسافر سوار می کند، می پرسم چرا خط عابر پیاده را نادیده می گیرد؟ به یک جمله بسنده می کند و می گوید: مسافر روی خط ایستاده بود و چون عجله داشتم، همین جا ایستادم و سوارش کردم.
پاسخش لحنی داشت که فریاد می زد این کار برایش عادی است و اگر روی خط نگه ندارد چه کار کند؟
چند قدم پایین تر وقتی از راننده ای سن و سال گذشته می پرسم واقعا چرا به علائم راهنمایی و رانندگی بی توجه هستیم، می گوید: علت یکی دو تا نیست، راننده حوصله ندارد، عابر پیاده وقت ندارد، پلیس نیرو ندارد و خیابان با اصول و حساب و کتاب ساخت نشده، اما هر چه هست جملگی به ضرر راننده و شهروندان است.
خانم میانسالی هم در تکمیل صحبت های راننده می گوید: این رفتارها در شهر، از این ذهنیت آب می خورد که راننده یا عابر، فقط به فکر خودشان هستند و می خواهند کار خودشان راه بیفتد، به بقیه کار ندارند.
این که شهر، خیابان درست و حسابی ندارد مرا به فکر انداخت، با سابقه فکری که از یکی خیابان های تبریز داشتم، مسیرم را به آن سمت کشاندم، "میدان سیلاب - قوشخانه".
یکی از قدیمی ترین محلات تبریز است؛ اما صحنه عجیبی دارد، به طوری که اگر برای اولین بار مسیرت به آن طرف افتاده باشد، متوجه ابتدا و انتهای آن نخواهی شد.
در میان اهالی به "میدان آوارگان" مشهور است، این میدان به 6 خیابان منتهی می شود، دریغ از حداقل علائم راهنمایی و رانندگی.
با برخی از رانندگان محل به گفت و گو نشستم، همگی از کمبود علائم راهنمایی و رانندگی گلایه داشتند.
یکی از آنها به دوربینی که وسط میدان نصب شده، اشاره می کند و می گوید: این دوربین گویا بر روی پلاک های رانندگان خطی این مسیر حساس است. (رانندگان خطی فقط در مسیر سیلاب – قوشخانه تردد می کنند و در واقع مبدا و مقصدشان این مسیر است)
برای اثبات ادعایش، همکارانش را صدا کرده و برگه جریمه هایی که در جیبشان دارند را رو می کنند.
او با دست، صف وانت بارها را نشانم می دهد و می گوید: اما همین وانت بارهایی که مسیر تردد خودورها و عابران پیاده را سد کرده و می کنند، از چشم این دوربین ها در امان هستند و هیچ برگ جریمه ای، گریبانشان را نمی گیرد.
یکی از قدیمی های محله هم وقتی مرا می بیند گویا درد دلش تازه شده، همه مسیرهای منتهی به میدان را نشانم می دهد(مسیر منتهی به اول خیابان عباسی، صدر الشعرا، عارف، سرباز شهید و حتی مسیرهای منتهی به خیابان طبیعت ورودی پاسداران و ملاز ینال که جملگی در کلاف سردرگم میدان سیلاب گم شده اند) و می گوید: دریغ از یک خط کشی ساده برای عابران پیاده.
او این را هم به حساب کم لطفی مسئولان می گذارد، چه در حوزه شهرداری و چه در حوزه پلیس راهنمایی و رانندگی.
رانندگیِ درست، قربانیِ نبود زیرساخت های شهری
در اثنای همین صحبت ها، در ذهنم صحبت هایم با دکتر قنبری؛ استاد برنامه ریزی شهری را حلاجی می کردم، او بارها در جلسات مختلف و حتی در کلاس های درسی اش، انگشت اتهام را به سمت نبود زیرساخت ها نشانه رفته بود.
یک روز پیش از شهرگردی ام، با او تلفنی صحبت کرده بودم، می گفت: "فارغ از مسائل فرهنگی، ساختارهای شهری مناسب نیست، علائم راهنمایی و رانندگی درست مکان یابی نشده و طراحی هندسی معابر هم جای سوال دارد و همه این ها در بد رانندگی بی تاثیر نیستند."
اما وقتی سر صحبت درباره ضعف در اصلاح هندسی معابر را با معاون حمل و نقل و ترافیک شهرداری تبریز باز کردم، با این که تاکید داشت، اصلاح هندسی معابر جزو اولویت های شهرداری است، باز هم برای این همه نابسامانی در شهر، علت های خاص خودش را داشت.
مهدی یوسفی می گوید: اصلاح هندسی انجام شده در شهر تبریز برای روان سازی ترافیک، افزایش ظرفیت معابر و ایمن سازی است و مدام در برنامه ریزی شهری لحاظ می شود.
به باور وی، آنچه در عمل، این برنامه را در رسیدن به اهدافش ناکام می گذارد، توزیع غلط کاربری است و این توزیع غلط کاربری از قوانین تاریخ گذشته آب می خورد.
او در ادامه می گوید: وقتی طبق قوانین و مقررات قدیمی به پزشکان اجازه می دهیم که از واحدهای مسکونی به عنوان مطب استفاده کنند، مسلما تجمیع این مطب ها در کاربری های مسکونی، به تولد مراکز پزشکی بزرگی همانند شیخ الرئیس منجر می شود و قطع یقین ترافیک حاصل از این تولدِ نابجا، دامن شهروندان را می گیرد.
او در تکمیل صحبت های خود می گوید: با این حساب و البته با به هم خوردن توازن معابر تعبیه شده در شهر، معبر از شرایط اصلی خود خارج شده و بالطبع نسخه اصلاح هندسی هم در آن معبر، جوابگو نخواهد بود.
پس از این گفت و گو راهی شدم و سراغ مدیر عامل سازمان حمل و نقل و ترافیک شهرداری تبریز رفتم تا از او بپرسم آیا به واقع بر این خیابان های خارج از چارچوب نظارت می شود یا نه؟
به دعوت اصغر آدی بیگ؛ مدیر عامل سازمان حمل و نقل و ترافیک شهرداری تبریز به مرکز کنترل ترافیک تبریز رهسپار شدیم، مرکزی که به گفته وی، خودروها 24 ساعته توسط دوربین های نظارتی، ثبت تخلفات چراغ قرمز و ثبت پلاک، رصد می شود.
آدی بیگ می گوید: در رصدهای مانیتورینگ این مرکز، هیچ حادثه ای از چشم همکاران مرکز کنترل ترافیک دور نمی ماند و تمام حوادث رانندگی؛ چه تصادفات جزئی و چه تصادفات منجر به فوت، رصد می شود.
با وجود این ها، قانع نمی شوم، چرا که آنچه در شهر شاهد آن هستم، نادیده گرفتن و حتی دور زدن قانون است.
نشان به آن نشان که در انتهای خیابان یوسف آباد تبریز در یک خیابان یک طرفه، نه تنها خودروها، خلاف جهت حرکت می کنند بلکه با بی توجهی کامل به خیابانی که به عنوان رمپ اتوبان پاسداران است و تابلوی ورود ممنوع هم در ابتدای آن، جا خوش کرده است، بی اعتنا و البته بی محابا ورود می کنند.
هر چه هست نمی شود به آن رانندگی گفت، بلکه باید آن را نوعی درگیری داخلی نامید، آن هم بدون آرایش نظامی و البته با بوق و کرنا.
حضور ماموران پلیس، ضامن رعایت قوانین رانندگی
در این آشفته بازار ترددها، برخی از مردم هم دست گذاشتند روی حضور کمرنگ پلیس در خیابان ها.
یکی از شهروندان عبوری در منطقه آبرسان می گوید: در این محل که نه جای توقف خودروها مشخص است و علائم رانندگی هم در حاشیه دید قرار دارد، خبری از مامور پلیس راهنمایی و رانندگی نیست.
شهروند سالمندی هم با تائید صحبت های او می گوید: اگر اینجا یک مامور راهنمایی و رانندگی باشد، راننده های عبوری یا از ترس جریمه شدن و یا دست کم به حرمت لباس مامور، احتیاط می کنند و برای لحظاتی به قوانین راهنمایی و رانندگی پایبند می شوند.
با کوله بار این گلایه ها و درد دل ها، به سراغ رئیس پلیس راهور استان می روم.
وقتی این گلایه ها و درد دل ها را با سرهنگ ناصر میکائیلی در میان می گذارم و می پرسم چرا حضور پلیس در شهر کم است، با تبسمی معنادار و البته با چاشنی انکار می گوید: پلیس همیشه و در همه جای شهر حضور دارد، اما متاسفانه این حضور یا به چشم نمی آید یا نادیده گرفته می شود به خصوص از سوی رسانه ها.
سرهنگ میکائیلی می گوید: علی رغم افزایش تعداد نیروهای پلیس و استفاده از ظرفیت سازمان های مردم نهاد و سمن ها، برنامه استفاده از سیستم های ITS یا همان سیستم های حمل و نقل هوشمند را هم پیگیر هستیم تا مردم را به سمت خود کنترلی سوق دهیم.
البته رئیس پلیس راهور استان، یادآوری می کند که بهترین و پیشرفته ترین سیستم های حمل و نقل، به همراه دوربین و مانیتورینگ، زمانی کارایی لازم را دارد که مامور پلیس راهور هم در صحنه حضور فعال داشته باشد.
به گفته سرهنگ میکائیلی هم اکنون تعداد 277 دوربین، شامل دوربین های نظارتی، کنترل سرعت و چراغ قرمز در 104 نقطه شهر فعال است.
طبق آمارهایی که سرهنگ میکائیلی به آنها استناد کرد: روزانه متوسط جرایمی که از طریق این دوربین ها ثبت می شود، 2 هزار و 500 برگ جریمه در شهر تبریز است که می توان گفت، هر دوربین، به طور متوسط کار 20 مامور راهنمایی و رانندگی را انجام می دهد.
او افزایش دوربین های نظارتی، سرعت و چراغ قرمز را از اولویت های مسئولان دخیل در حوزه ترافیک شهری می داند و یادآور می شود: حداقل 160 تا 170 دوربین دیگر نیاز داریم تا به حد متعادل در تبریز برسیم.
اما آن چه هست موید این است که همه آنها که در این شهر بزرگ، پایشان روی پدال گاز و کلاج است در یک نقطه مشترک هستند " آموزش".
این بار مسیرم را به سمت یکی از آموزشگاه های رانندگی تبریز تغییر می دهم، البته به عنوان هنرآموزی که مدت ها پیش گواهینامه گرفته و برای دست گرمی و مهارت بیشتر به بازآموزی و آموزش های جدید نیاز دارد.
از مسئول پذیرش آموزشگاه خواستم دو جلسه وقت تمرین رانندگی به من اختصاص دهد، هماهنگی ها زود انجام شد قرار شد اولین جلسه روز سه شنبه ساعت 11 با یکی از مربیان آموزشگاه انجام شود.
ساعت 11 در محل پارکینگ آموزشگاه حاضر شدم.
وقتی با مربی صحبت می کردم به او گفتم چند سالی است گواهینامه دارم، اما چون به تازگی صاحب خودرو شده ام بنابراین نیاز به آموزش و یادآوری مطالب دارم.
مسیر کوتاهی را مربی، رانندگی کرد و در طول این مسیر مباحث تئوری خود را با معرفی دنده، نوع پدال ها، تنظیم آیینه و صندلی شروع کرد.
وقتی پشت فرمان نشستم، با رانندگی بین خطوط آموزش به مرحله عملی رسید، من با این بهانه که دوچرخه سواری در حال سبقت از سمت راست خودرو است، خط ممتد را عبور کردم که با واکنش سریع مربی همراه بود.
وی یادآور شد: در هر حالت حق عبور از خط و یا حرکت بر روی خطوط ممتد را ندارم و می توانستم با کم کردن سرعت، اجازه دهم تا دوچرخه سوار به راه خود ادامه دهد.
در جلسه اول ضمن آموزش استفاده صحیح از آیینه ها، رعایت فاصله طولی و عرضی مناسب، حرکت با دنده عقب و مراقبت و کنترل کامل بر خودرو پیرامون علل رانندگی بد در شهر هم صحبتی داشتیم.
آقای مربی لابه لای صحبت هایش، اشاره کرد که 10 سالی است، مربی گری می کند، با این حال این گواهینامه نیست که رانندگی می کند، بلکه مهارت راننده است که در خیابان ها و جاده ها کارساز است.
البته وی این مورد را هم گوشزد کرد که در اغلب مواردی که حوادث تلخ رانندگی رخ می دهد، عامل اصلی "منیّت" راننده است که کار دست خود و دیگر شهروندان می دهد.
او هم در میان صحبت هایش، پای خیلی ها را در رانندگی بد وسط کشید، از خیابان هایی که غیر اصولی است، از افزایش بی رویه خودروها که اصلا متناسب با توسعه زیرساخت ها نیست، از نظارت هایی که ضعیف است و خود راننده ها که اغلب قواعد راهنمایی و رانندگی در حاشیه دیدشان قرار دارد.
جلسه دوم هم مثل جلسه قبل بود با این تفاوت که از مربی خواستم تا به یکی از خیابان های پر ترافیک شهر و یا حتی اتوبان پاسداران و یا بزرگراه شهید کسایی برویم و رفتار مناسب و سرعت مناسب در شرایط ترافیک را آموزش ببینم.
آقای مربی می گوید: هر چند در کارتکس آموزشی، رانندگی در آزاد راه و بزرگراه ها لحاظ شده است، اما عملا هر آموزشگاه، محدوده آموزش خاصی دارد و نباید از آن محدوده تخطی کند.
در حین همین گفت و گو ها، به خیابان پر ترافیکی در شهر وارد شدیم، اتوبوس شرکت واحد، جلوتر از ما حرکت می کرد و هر چند دقیقه یکبار برای پیاده یا سوار کردن مسافر، توقف می کرد.
بدون استفاده از چراغ راهنما خواستم سبقت بگیرم که این حرکت هم به مذاق مربی خوش نیامد، آمدم رفتارم را توجیه کنم که چون از پشت سر خودرویی نمی آمد برای همین چراغ راهنما نزدم، که این توجیه هم نتوانست مربی را مجاب کند.
این حساسیت و تذکر های پی در پی مربی، تا حدودی این فکر را در ذهنم جا انداخت که آموزش ها هم بسته به هنرآموز دارد؛ که خواه از آن پند گیرد، خواه ملال.
چند روز بعد در یکی از محلات نزدیکِ آموزشگاه، به چند نفر که در صف امتحان عملی شهری بودند، ملحق شدم.
از آنها پرسیدم که بار چندم است در امتحان حاضر می شوند؟ یکی می گفت پنجمین بار، یکی می گفت اولین بار و یکی هم می گفت، هفده بار امتحان داده ام.
همه آنها در یک مورد اتفاق نظر داشتند، اینکه افسر، امتحان را به اجرای دقیق "دنده عقب"، "دوبله پارک" و " دور دو فرمان" محدود می کند.
بعد از این صحبت ها، دور فرمان را برگرداندم سمت آنها که امضا پای گواهینامه ها می اندازند.
سرهنگ قلی پور؛ یکی از افسرانی که مسئول امتحان شهری مراجعان است.
او می گوید: در میان مردم، این طور مطرح شده که امتحان افسر، به یک دوبل پارک یا دور دو فرمان خلاصه می شود در حالی که این طور نیست.
او ادامه می دهد: افسری که می خواهد از هنرآموز، آزمون بگیرد طبق لیستی که در دست دارد، 20 آیتم از جمله تسلط کامل راننده، سرعت مناسب با شرایط ترافیک، استفاده موثر از آیینه ها، رعایت فاصله طولی و عرضی مناسب، حرکت با دنده عقب، و مراقبت و کنترل کامل را در نظر می گیرد.
او می گوید: هر هنرآموز در مدت 15 دقیقه؛ از لحظه سوار شدن به خودرو تا بستن کمربند ایمنی، تنظیم صندلی و آیینه و حتی نحوه پیاده شدن از خودرو، همه رفتارهایش زیر نظر افسر قرار دارد، درحالی که برخی این موارد را جدی نمی گیرند و گیر دوبله پارک و دنده عقب هستند.
البته سرهنگ قلی پور این نکته را هم یادآوری می کند که قبولی در امتحان به مهارت هنرآموز بستگی دارد، ممکن است هنرآموزی، بار اول قبول شود و ممکن است 50 بار امتحان بدهد، اما موفق به دریافت مهر تائیدیه از افسر نشود.
دست از گیر دادن به افسر راهنمایی و رانندگی هم شستم و در خیابان های این شهر به راه خود ادامه دادم.
با همه این ها، ایراد هندسی خیابان ها و ضعف در نظارت مواردی نبود که بتوان از آنها چشم پوشید، اما بهتر است کلاه مان را قاضی کنیم، چرا که تا وقتی که منِ راننده، آیین نامه را فقط و فقط برای گرفتن گواهینامه، طوطی وار حفظ کرده و سرسری یاد می گیرم، مسلما آنچه در رانندگی شهری خواهم دید، تصاویر چندان خوشایندی نخواهد بود.
در هر صورت حکایت رانندگی و بی توجهی به قوانین رانندگی در کلانشهر تبریز، به نظرم کلاف درهم تنیده ای آمد که هر کدام از ماها، چه رانندگان و چه مسئولان، به نوعی از زیر بار مسئولیت آن شانه خالی می کنیم و دست آخر هم مشخص نشد سرنخ این کلاف در هم تنیده، به دست چه کسی پیدا شده و از هم باز خواهد شد و یا این که در نهایت، همین رانندگی نادرست در کلانشهر تبریز، همچنان به روال پیشین، به مسیر خود ادامه خواهد داد!
گزارش از اعظم قربانی