به گزارش خبرگزاری صدا وسیما مرکز یزد "صبح دیرتر از همیشه از خواب بیدار شد صبحانه اش را آماده کردم گفت :وقت ندارم در حالی که بند کفشهایش را می بست به زور یک لقمه نان و پنیر به او دادم در حال خوردن، سوار موتور سیکلتش شد و خداحافظی کرد و رفت و این خداحافظی همیشگی اش بود"؛ معصومه چادرش را روی صورتش می کشد و گریه کنان می گوید دلم برای پسرم تنگ شده.
وقتی خدا بخواهد...
در خانه ای خشتی که دو اتاق بیشتر ندارد نشسته ام . اتاقی که سقفهای گنبدی ترک خورده اش نشان از قدیمی بودن آن دارد. سه طرف اتاق عکس های یک پسر نوجوان نصب شده که 8 ماهیست نبودنش داغی بر دل های اهل این خانه گذاشته محمد سفید بنادکی نوجوان 17 ساله ای که در یک خانواده معلول به دنیا آمد، مادرش معلولیت بینایی دارد، پدرش کرو لال و خواهرش معلول ذهنی ست. عمویش می گوید :محمد عصای دست این خانواده بود و حتی به فامیل هم خیر می رساند پسری که مذهبی و هیئتی و عاشق امام حسین (ع )بود...آهی بلند می کشد و ادامه می دهد افسوس که مرگ گلچین روزگار است و خدا نخواست او ببشتر بینمان بماند.
او را همه می شناسند نمی دانم محمد چطور زندگی کرد و که بود، اما حالا او را همه می شناسند درست مثل ملیحه اقبالی که این روزها در سطح شهر زارچ بنرهایی فراوان از او نصب شده. به زارچ می روم؛هرچه به خانه پدری اش نزدیک تر می شویم بنرهای تقدیر از ملیحه اقبالی هم بیشتر می شوند؛ وارد کوچه که می شویم پارچه های سیاه آدرس را نشانمان می دهند. پیام های تسلیت از طرف ادارات نهادها و بخش های مختلف شهر زارچ و حتی مرکز استان نیز دیده می شود، پیام هایی مثل تسلیت واژه کوچکی ست در برابر این غم بزرگ.
مادرش راضی به مصاحبه نمی شد "چه بگویم؟" گفتم ":حرفهای دلتان" و سر درد دلش باز شد " از محل کارش تماس گرفتند که حالش بد شده به سرعت او را به بیمارستان منتقل کردند." با گلایه ادامه می دهد "بیمارستان یزد جا نداشت و او را به تفت منتقل کردند .حالش زیاد بد نبود، اما حرف از رفتن می زد می گفت: جان شما و جان امیرحسینم. دلم شکست و از اتاق بیرون آمدم"با گریه ادامه می دهد "شب به خانه زنگ زدند که به بیمارستان بیایید و آنجا گفتند که امیدی به زندگی ملیحه نیست."
تابستانی با داغ های مانده بر دل مرگ محمد و ملیحه تابستان امسال داغی بر دل خانواده هایشان گذاشت، اما فقط تابستان از این داغ ها نداشت، مرگ همیشه با دستهای سردش به سرعت بین عزیزان یک دنیا دلتنگی فاصله می اندازد.
شاید یکی از همین شبهایی که ملیحه در بیمارستان بود حال حاج احمد بهم خورد. حاج احمد افخمی را می گویم،جانباز 70 درصد دفاع مقدس که سال 65 از ناحیه چشم، صورت و پهلو مجروح شده
همسرش با گلایه می گوید: آن شب پزشک بنیاد شهید نبود، اورژانس آمد و او را به بیمارستان بردیم اول فکر کردند که مشکل قلبی دارد، اما بعد گفتند: که قلبش مشکلی ندارد. فشارش بالاست باید بستری شود، تا پزشک مغز و اعصاب بیاید. من بالای سرش بودم و منتظر پزشکی که ساعتها دیرکرده بود. ناگهان دیدم حاج احمد خیس از عرق شده، پتو را از رویش برداشتم و خواستم زیر سرش را درست کنم که نفس عمیقی کشید و چشمانش را بست، با گریه و ناله پرستاران را خبر کردم و آنوقت بود که تازه پزشک متخصص آمد، او را احیا کردند اما بیهوش بود بعد از چند ساعت دکترش جوابمان کرد و گفت مرگ مغزی شده"جوابی که پزشکان به پدر و مادر محمد و ملیحه هم داده بودند. برای یک خواب راحت طبق آمارها سالانه 5 هزار نفر در کشور به علت مرگ مغزی جانشان را ازدست می دهند و در مقابل سالانه 4 هزار نفر بر اثر عدم اهدای عضو با زندگی خداحافظی می کنند. محمد، ملیحه و حاج احمد 3 نفر از 33 نفری هستند که امسال اعضایشان به نیازمندان عضو اهدا شده مادر محمد می گوید: دلم راضی نمی شد، اما تیم فراهم آوری اعضای پیوندی باز هم به خانه ما آمدند با صحبتهایشان نظرم عوض شد،گفتم: پسر من که دیگر از دنیا رفته، حداقل اعضایش بتواند جان چند نفر را نجات دهد. از پدرملیحه شنیدم اولش راضی نمی شدیم، اما وقتی کارت اهدای عضو ملیحه را دیدیم رضایت دادیم. دخترم آنقدر خیر بود که بعد از مرگ هم می خواست خیرش به مردم برسد.
همسر حاج احمد گفت "همسرم سال 65 چشمانش را در راه خدا داد و امسال اعضایش باز هم در راه خدا به مردم اهدا شد. حاج احمد در این سالها یک شب راحت نتوانست بخوابد .خواستم با اهدای اعضایش حداقل دیگران بتوانند شب راحت بخوابند" خانواده هایی که غم از دست دادن عزیزانشان را دارند، اما از اینکه می دانند بعد از مرگ آنها چندین نفر، باز هم به سلامتی نفس می کشند احساس خرسندی دارند. به خواسته این خانواده ها تلاش کردم تا با افرادی که گیرنده عضو عزیزانشان هستند صحبت کنم، اما مسئولان دانشگاه علوم پزشکی با ما همکاری نکردند و گفتند این کار غیرقانونی ست. استان یزد رتبه اول اهدای عضو مسئول واحد فراهم آوری اعضای پیوندی استان می گوید: اداره واحد فراهم آوری اعضای پیوندی از 2 سال پیش کار خودش را آغاز کرده و گروهی متشکل از متخصصان،فوق تخصصان و روانشناسان برای رضایت گیری از خانواده بیماران مرگ مغزی شده جلساتی را برگزار می کنند. برگزاری این جلسات آمار رضایت گیری را بالابرده و هم اکنون استان یزد رتبه اول اهدای عضو را به نسبت جمعیت در کشور دارد.
قهرمانی می افزاید: برای اهدای عضو تنها داشتن کارت اهدای عضو کافی نیست و حتما باید از خانواده اش رضایت گرفته شود اما همین کارت برای رضایت گرفتن به ما کمک می کند.
به گفته او تاکنون برای بیش از 5 هزار نفر در کشور کارت اهدای عضو صادر شده است. متقاضیان می توانند از طریق سایت اهدای عضو و یا سامانه پیامکی #32* نسبت به صدور کارت اهدای عضو اقدام کنند.
در حسرت یک خواب عمیق چند خیابان آن طرف تر از خانه حاج احمد، معلمی است که از رنج بیماری اش شب ها خواب به چشمانش نمی آمد . "آرزو داشتم شبی بتوانم راحت تا صبح بخوابم. خارش شدید بدن،زردی بالا،پارگی خودبه خودی عروق و غش کبدی علائم بیماری ام بود، دیگر از زندگی خسته شده بودم" حرفهای خانم کمالیان چقدر شبیه حرفهای آقای حسینی است 3 سال دیالیز می شدم هر دو نوع دیالیز خونی و استفراغی و به همین دلیل کارکرد قلبم کم شده بود و داشتم با مرگ دست و پنجه نرم می کردم." آقای حسینی یک راننده تاکسیست و از همین راه زندگی اش را می گذراند . همسرش می گوید: پزشکان ناامیدش کرده بودند و او از رنج های بیماری اش آرزوی مرگ داشت.
نفس های بعد از مرگ، با ایثار ماندگار دو خانواده خیری که نمی شناسیمشان، حالا هم آقای حسینی و هم خانم کمالیان حالشان خوب است و به قول خودشان روز به روز احساس بهتری دارند. مریم کمالیان می گوید: روزهای آخر آنقدر حالم بد بود که در لیست بیماران اورژانسی برای پیوند کبد قرار گرفتم و خدا را شکر همان روز یک کبد پیوندی از جوانی مرگ مغزی شده دریافت کردم. علی حسینی هم می گفت: با مشورت تیم پزشکی قرار شد که به صورت همزمان عمل پیوند قلب و کلیه برایم انجام شود و اعضای یک جوان مرگ مغزی شده نجاتم داد. در یکی از روزهای سرد زمستان 97 در اتاق عمل بیمارستان شهید صدوقی یزد دلی به زندگی گرم است. محسن بیمار دیالیزی بود که دوسال از از این بیماری رنج می برد، تا اینکه خانواده یک بیمار مرگ مغزی شده در همین بیمارستان رضایت دادند که اعضای عزیزشان اهدا شود. و حالا با رضایت کامل این جوان 34 ساله قرار است یکی از کلیه هایش به محسن 28 ساله اهدا شود.
با دکتر صمد زارع فوق تخصص پیوند کلیه صحبت می کنم، او می گوید: یک کلیه، کبد، ریه و قلب این جوان به شیراز منتقل شد تا نجات بخش 4 نفر از هم وطنانمان باشد. عضو تیم فراهم آوری اعضای پیوندی همراه ماست. دکتر پورشمس می گوید: اگر شرایط فرد مرگ مغزی شده پایدار باشد 7 عضو او از جمله (قلب، کلیه ها، ریه، کبد، استخوان و پانکراس) می تواند نجات بخش 7 نفر باشد و 53 نسج قابل برداشت از بدن او زندگی بهتر و سالم تری را به افرادی که دچار نقص عضو هستند اهدا کند. به گفته او در حال حاضر در بخش کلیه بیمارستان شهید صدوقی، عمل پیوند کلیه به بیماران دیالیزی و نیازمند کلیه انجام می شود و بیماران برای پیوند کبد باید به بیمارستان شیراز مراجعه کنند و ما در تلاشیم در آینده ای نزدیک بخش پیوند کبد نیز در یزد راه اندازی کنیم.
نام نیکی گر بماند زآدمی... وقتی داشتم با خانواده های گیرنده عضو صحبت می کردم لابه لای صحبتهایشان پر از دعای خیر بود برای کسانی که اعضایشان در بدن عزیزشان وجود دارد و به خاطر آن شادی و سلامتی و زندگی دوباره به روح خانه هایشان دمیده شده اما ناگفته نماند که هنوز بیماران زیادی در جای جای استان و کشورمان نیازمند اهدای زندگی هستند.بیمارانی که اگر مانند آقای حسینی، خانم کمالیان و محسن پیوند عضو شوند دعای خیر چندین خانواده همراهشان خواهد بود. به قول شاعر نام نیکی گر بماند زآدمی، به کز او ماند سرای زرنگار نویسنده: زهرا گنجعلی