پخش زنده
امروز: -
مذاکره آمریکا و طالبان که تاکنون پشت درهای بسته و دور از چشم دولت مرکزی و جریانهای تاثیرگذار افغانستان بوده، آینده هرگونه توافقی را با ابهام و تردید مواجه کرده است.
به گزارش سرويس بين الملل خبرگزاری صداوسیما؛ پس از چند دور مذاکره غیرعلنی آمریکا و طالبان در کشورهای منطقه، نشست اخیر دوحه، گمانهها را درباره احتمال توافق طرفین و گشودن صفحه ای جدید در تاریخ افغانستان افزایش داد. بنا بر اظهارات زلمی خلیل زاد نماینده آمریکا در مذاکرات صلح افغانستان، نشست دوحه پیشرفت های قابل توجهی داشته است.
این مقام افغانی الاصل آمریکایی، به روزنامه نیویورک تایمز گفت دو طرف در مذاکرات دوحه بر سر پیش نویس چارچوب روند صلح افغانستان به توافق رسیده اند اما هنوز هیچ چیز قطعی نشده است. علت گفتگوی دوطرف و تفاوت آن با مذاکرات گذشته، موضوعات مورد مذاکره، موانع و چالشها و سناریوهای پیش رو از جمله محورهای این مقاله است.
علت مذاکرات
فهم چرایی آمدن آمریکا و طالبان در این برهه از زمان به میز گفتگو مستلزم تبیین تغییر و تحولات ماه های اخیر در سه سطح داخل افغانستان، منطقه ای و بین المللی است که در این بین تحولات منطقه و بینالملل تاثیرگذارتر است.
الف - عامل منطقه ای:
مهم ترین تغییر در سطح منطقه که مذاکره را تسهیل کرد، رفتار اسلام آباد در این زمینه است. درحالیکه کمتر کسی در پشتیبانی پاکستان از طالبان و میزبانی از اعضای ارشد این گروه در کویته، کراچی، پیشاور و مناطق قبایلی تردید دارد، اما پاکستان در سالهای گذشته هیچ گاه نخواسته است تا این گروه وارد مذاکرات جدی شود. اما در یک سال اخیر متاثر از یکسری عوامل مختلف و چندلایه، چنین به نظر می رسد که پاکستان به این جمع بندی رسیده است که زمان آزمودن جدی تر گزینه صلح در افغانستان فرا رسیده است.
رفت و آمدهای ماههای اخیر مقامات سیاسی و نظامی پاکستان به کشورهای منطقه از جمله کشورهای عربی همچون امارات و عربستان، فروکش کردن نسبی تنش ها بین واشنگتن و اسلام آباد، اظهارنظرهای مستمر مقامات پاکستان درباره ضرورت برقراری صلح در افغانستان ... شاخص هایی است که نشان می دهد، پاکستان دستکم در مقطع کنونی با رویکرد سنتی خود در قبال کابل فاصله گرفته است.
یک عامل منطقه ای دیگر که باعث تسهیل مذاکرات آمریکا و طالبان در این مقطع شد، افزایش تماس و مذاکره همسایگان افغانستان از جمله روسیه، جمهوری اسلامی ایران، چین و برخی کشورهای آسیای مرکزی با طالبان بود. بخصوص اینکه بسیاری از کانون های قدرت در آمریکا این فرایند را به نفع این کشور نمی دانستند.
ب - عامل فرامنطقه ای
مهم ترین تغییر در سطح بیرون از منطقه جنوب آسیا که فضا را برای مذاکره فراهم کرد، اعلام آمادگی آمریکا برای گفتگو درباره خروج نظامیان این کشور از افغانستان است. هر چند در اواخر دولت باراک اوباما رییس جمهور قبلی آمریکا، این کشور برای عقب نشینی از افغانستان جدول زمانی تعیین کرده بود اما دونالد ترامپ به محض روی کار آمدن به این برنامه پایان و شمار نظامیان آمریکایی را در افغانستان بیش از سه هزار نفر افزایش داد.
اما این رویکرد، دیری نپایید و ترامپ در سال دوم ریاست جمهوری خود به نتیجه دیگری رسید. اینکه چه عواملی باعث اتخاذ این رویکرد شد موضوعی مفصل است و اینکه آیا آمریکا در پی توافق احتمالی از افغانستان خارج خواهد شد موضوعی مفصل تر اما واقعیت این است که آمریکا پیش از این هیچ گاه تا این اندازه به طالبان و پاکستان برای گفتگو درباره خروج از افغانستان، چراغ سبز نشان نداده است. حتی برخی در آمریکا این رفتار آمریکا را نوعی تسلیم شدن تعبیر می کنند.
رایان کراکر، سفیر پیشین آمریکا در افغانستان در روزنامه واشنگتن پست نوشت: "فرایند کنونی شباهتی نامیمون با گفتگوهای صلح پاریس در جریان جنگ ویتنام دارد. در آن زمان، همانند اکنون، از ابتدا روشن بود که با نشستن گرد میز مذاکره داریم تسلیم می شویم؛ تنها داشتیم بر سر شروطی که برای سازش و تسلیم قرار داده بودیم، گفتگو می کردیم. طالبان هر چه بخواهید تعهد می دهد زیرا این را می داند هنگامی که ما رفتیم و طالبان بازگشت، دیگر هیچ ابزاری در اختیار نخواهیم داشت تا آن را مجبور به عمل به تعهداتش کنیم."
ج - عامل داخلی
در داخل افغانستان هم زنجیره ای از تحولات دست به دست هم داد تا زمینه برای پاگرفتن مذاکره ای جدی تر از گذشته بین آمریکا و طالبان شکل بگیرد. پیوستن گلبد الدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی افغانستان به روند سیاسی، افزایش فعل و انفعالات داعش در مناطق مختلف افغانستان از جمله ننگرها، تشدید ناآرامی ها در مناطق شمال افغانستان و دست به دست شدن کنترل چند شهر مهم بین دولت و طالبان از جمله شاخص هایی است که نشان می دهد فضای داخلی افغانستان آماده تر و مستعدتر از گذشته برای پذیرش گفتگو از سوی طرفین شده است.
تفاوت مذاکرات کنونی با گذشته
می توان گفت که این دور از مذاکرات آمریکا و طالبان متفاوت از گذشته است. آمریکا و طالبان پیش از این نیز بارها در قطر، کشورهای اروپایی و در خود افغانستان رودرو با هم مذاکره کرده اند اما استمرار مذاکرات، سطح شرکت کنندگان، و از همه مهم تر برداشت های کم و بیش مشابه دو طرف درباره روند گفتگوها نشان دهنده تفاوت های این دور از مذاکرات با گذشته است.
اینکه همزمان با مذاکرات قطر، شورای رهبری طالبان ملاعبدالغنی برادر، از موسسان این گروه را به ریاست دفتر خود در قطر انتخاب می کند نمی تواند اتفاقی باشد. ملابرادر در بین طالبان به مرد گفتگو معروف است و پاکستان سه ماه پیش پس از هشت سال او را از زندان آزاد کرد. نباید فراموش کرد که پاکستان در گذشته درست زمانی که طالبان در مسیر مذاکره با دولت افغانستان پا گذاشت، ملا برادر را بازداشت و روانه زندان کرده بود. به همین علت، افغانستان در سال های گذشته بارها آزادی ملابردار را خواستار شده بود.
موضوعات مذاکره
از نگاه طالبان مهمترین موضوع روی میز، خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان است. این خواست به نوعی هدف پاکستان به عنوان حامی طالبان نیز هست. طالبان در طول 17 سال گذشته بارها بر این خواست خود تاکید کرده است. آزادی زندانیان این گروه در افغانستان و گوانتانامو و خارج شدن از فهرست سیاه شورای امنیت سازمان ملل از دیگر درخواست های این گروه است. در مورد خواسته های آمریکا از طالبان، مقامات این کشور چندان شفاف صحبت نمی کنند. به طور مثال در حالی که انتظار می رود مهم ترین خواست آمریکا از طالبان پذیرش قانون اساسی افغانستان و ساختار قانونی کنونی باشد، تاکنون نمایندگان آمریکا از اظهار نظر در این باره خودداری کرده اند.
رایان کراکر سفیر پیشین آمریکا در افغانستان در روزنامه واشنگتن پست نوشت: "طالبان در طول این سال ها همواره تاکید داشته است با دولت گفتگو نمی کند و آن را دست نشانده آمریکا می داند. از آنجا که ما زیر بار این درخواست طالبان رفته ایم، خودمان از دولتی مشروعیت زدایی کرده ایم که ادعای پشتیبانی و حمایت از آن را داریم."
در عوض، آنچه مقامات وزارت خارجه آمریکا تاکنون از آن سخن گفته اند جز پذیرش آتش بس از سوی طالبان و خودداری این گروه از پناه دادن به گروههای تروریستی مخالف آمریکا چیز دیگری نبوده است. این درحالی است که با توجه به پیچیدگی موضوع افغانستان، عقل سلیم حکم می کند بپذیریم که علاوه بر آتش بس و خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان چندین موضوع دیگر از جمله شکل دولت آینده، نحوه ورود طالبان به فرایند سیاسی، رویکرد خارجی دولت آینده، سهم جریان های مختلف در قدرت، سرنوشت مرز دیوراند و ... موضوع مذاکره باشد. به نظر می رسد حساسیت جامعه افغانستان درباره هرکدام این موضوعات باعث شده است تا طرفین از افشاکردن محورهای گفتگوها پرهیز کنند.
سناریوهای پیش رو
سناریوی نخست؛ توافق آمریکا و طالبان درباره موضوعات کلیدی از جمله خروج نیروهای خارجی، شکل دولت آینده، آتش بس و نحوه ورود طالبان به قدرت است. با توجه به اینکه موضوعاتی همچون چگونگی ورود طالبان به روند سیاسی، انتخابات آینده، سرنوشت دولت، ساختار سیاسی کنونی و دهها موضوع دیگر موضوعات پیچیده ای است که هر کدام از آنها مستلزم چندین نشست مختلف است.
بنابراین دور از ذهن به نظر می رسد که مذاکرات کنونی آمریکا و طالبان بتواند به مختومه شدن همه این پرونده ها منجر شود. چه اینکه در بسیاری از این موارد این دولت و جریان های افغان هستند که باید تصمیم نهایی را بگیرند نه آمریکا یا طالبان. از همین رو می توان گفت تحقق این سناریو دست کم در مقطع کنونی محتمل نیست.
سناریوی دوم شکست مذاکرات است. تجربه مذاکرات شکست خورده گذشته از سویی و پیچیدگی مشکلات و همچنین موانع فراروی آن باعث شده تا شکست مذاکرات همچنان یکی از گزینه های جدی باشد. با اینحال، حتی با وجود شکست مذاکرات به نظر نمی رسد آمریکا آماده اتخاذ رویکرد تهاجمی علیه طالبان باشد. چون در سطح گسترده تر در آمریکا این تفاهم حاصل شده است که جنگ افغانستان از طریق نظامی به نتیجه نخواهد رسید. بنابراین آنچه محتمل به نظر می رسد این است که آمریکا تلاش خواهد کرد حتی الاممکن از شکست مذاکرات جلوگیری کند.
سناریوی سوم، توافق در کلیات و موکول شدن جزئیات به آینده است. اگرچه زلمی خلیل زاد نماینده آمریکا در امور افغانستان گفته است که کشورش به دنبال حل همه موضوعات با طالبان و نه صرفا یک موضوع خاص است اما به نظر می رسد درصورتی که مذاکرات دو طرف در خطر فروپاشی و شکست قرار بگیرد، کوتاه آمدن واشنگتن از این دیدگاه دور از ذهن نیست. واقعیت این است که آمریکا به علل مختلف می خواهد بار ناشی از حضور در افغانستان را کم و به طولانی ترین جنگ تاریخ خود پایان دهد، بنابراین دست کم در دولت کنونی آمریکا محتمل است که آمریکا به توافقی نیم بند تن در دهد. تجربه رفتار دولت ترامپ در موضوع کره شمالی شاهدی بر این مدعاست.
از همین رو، گزینه جدی تر تلاش آمریکا برای رسیدن به توافق به هر قیمتی است. با توجه به این واقعیت که آمریکا در نظر ندارد افغانستان را به طور کامل ترک کند و همچنین نظر به این واقعیت که دولت ترامپ در پی کسب دستاوردی در سیاست خارجی است، به نظر می رسد گزینه مناسب تر توافق در کلیات و موکول کردن جزئیات به آینده و به مذاکرات بین الافغانی باشد. تنها در این صورت است که آمریکا می تواند همچنان خروج از افغانستان را مشمول مرور زمان کند و بخشی از نیروهایش را در پایگاههای خود حفظ کند. بحث هایی که این روزهها درباره تشکیل دولت انتقالی و آتش بس موقت مطرح می شود در راستای همین سناریو یعنی حرکت گام به گام طرفین است.
چالش های فراروی مذاکرات
پیچیدگی موضوع افغانستان، اختلاف نظرهای گسترده جریان های داخلی و خارجی، بی اعتمادی طرفهای مذاکره به یکدیگر و فراهم نبودن زیرساختهای لازم برای توافق اصولی باعث شده تا مذاکرات کنونی نیز مانند هر موضوع دیگری در افغانستان با دست انداز و چالش های عدیده مواجه باشد. در مرحله کنونی نیز مذاکرات با چند مانع اساسی مواجه است.
- تردید در استقلال عمل طالبان. تجربه سالهای گذشته نشان می دهد که طالبان هیچ گاه در نقش یک بازیگر مستقل ظاهر نشده است. اگر این دیدگاه مقامات و مردم افغانستان را بپذیریم که طالبان در دست پاکستان است واقعیت این است که خواسته ها و انتظارات اسلام آباد از افغانستان بسیار متنوع و عمدتا مخالف خواست مردم این کشور است. بنابراین، حتی به فرض توافق آمریکا و طالبان، باید این توافق احتمالی از زوایه منافع پاکستان نیز مورد ارزیابی قرار بگیرد.
- شک و تردید درباره نیات آمریکا. اگرچه واشنگتن وعده خروج نظامیان خود از افغانستان را داده اما کمتر کسی باور دارد که آمریکا به این زودی افغانستان را ترک کند. از همین رو هر گونه توافقی که اجرایی شدن آن مستلزم عقب نشینی آمریکایی ها باشد، اجرای آن با مشکل مواجه خواهد بود.
-بی اعتمادی دولت مرکزی به مذاکره کنندگان. با توجه به این مساله که مذاکرات کنونی آمریکا و طالبان، آینده دولت و نیز انتخابات سال آینده را با تردید و ابهام مواجه کرده، طبیعی است که دولت کابل در مقابل این وضع سکوت نخواهد کرد. مواضع روزهای اخیر اشرف غنی و اعضای دولت او در مخالفت با مذاکرات آمریکا و طالبان، به خوبی نشان می دهد که حتی اشرف غنی که سالهاست در پی توافق با طالبان است، مذاکرات کنونی را در راستای منافع دولت خود نمی داند.
- غیبت جریانهای تاثیر گذار. افغانستان یک کشور چند قومیتی و با فرهنگ های عدیده است که هرگونه توافقی مستلزم تامین منافع جریانهای قومی، مذهبی و سیاسی مختلف است و بی توجهی به مطالبات این جریانها که عمدتا در 17 سال گذشته نهادینه شده است، به معنی ناپایداری توافق احتمالای خواهد بود.
- نگرانی کشورهای منطقه. با توجه به موقعیت راهبردی افغانستان، بیشتر کشورهای منطقه خواستار امنیت این کشور هستند. اما اگر توافق احتمالی بخواهد وضعیت کنونی را در راستای منافع جریان یا کشوری خاص به هم بریزد و در نتیجه امنیت افغانستان را آسیب پذیرتر کند، طبیعی است که هیچ کدام از این کشورها دست روی دست نخواهند گذاشت.
نتیجه گیری
در مجموع اگرچه آمریکا و طالبان هر کدام به علل مشخصی، ترجیح داده اند تا در این مقطع دور میز مذاکره بنشینند و مذاکرات آنها تاکنون متفاوت از گذشته بوده است، اما به نظر می رسد بسترها برای یک توافق جامع و مورد رضایت اکثریت جریان ها و کانون های قدرت فراهم نیست.
در چنین اوضاع و احوالی به نظر می رسد آمریکا در نظر دارد با توافق با طالبان بر سر یکسری کلیات از جمله آتش بس و مذاکره با دولت مرکزی، موضوعات دیگر را به خود افغان ها و به آینده واگذار کند. با این حال، مذاکره آمریکا و طالبان درباره همین موضوعات هم که تاکنون پشت درهای بسته و دور از چشم دولت مرکزی و جریانهای تاثیرگذار افغانستان بوده، آینده هرگونه توافقی را با ابهام و تردید مواجه کرده است.
محمود بلند اختر کارشناس ارشد مسائل افغانستان و روابط بین الملل