هداف امريکا از مذاکره با طالبان چيست؟
امريکا در شرايطي به مذاکره مستقيم با طالبان روي آورده است که دولت کابل از توافق هاي احتمالي دو طرف در مذاکرات دوحه نگران است.
حدود دو هفته پيش هيات نمايندگي طالبان با زلماي خليل زاد نماينده امريکا در دوحه قطر مذاکراتي را در پشت درهاي بسته آغاز کردند. اين مذاکرات که قرار بود دو روزه باشد چهار روز ديگر تمديد شد.
طالبان از ابتدا اعلام کرده بود که تنها با طرف امریکایی مستقیم مذاکره خواهد کرد زیرا دولت وحدت ملی افغانستان را دولت دستنشانده امریکاییها مي داند که صلاحیت تصمیمگیری ندارد. طالبان همچنين پیوستن به پروسه صلح را خروج کامل نیروهای خارجی از خاک افغانستان اعلام کرده و از نظر آنهـا این موضوع تنها در مذاکره مستقیم با امریکاییها قابل بحث و بررسی است.
هر چند در باره توافق امريکا و طالبان در مذاکرات دوحه خبرهاي ضد و نقيضي منتشر مي شود اما گزارش ها حاکيست دوطرف در اين مذاکرات در خصوص 1- تشکیل دولت انتقالي با حضور طالبان 2- تعیین جدول زمانی 18 ماهه برای خروج نیروهای امریکایی از افغانستان 3- توافق بر سر آتشبس بین دو طرف و تبادل زندانيان 4-توافق بر سر آغاز مذاکرات بین گروههاي افغان با طالبان و 5- جلوگيري طالبان از استفاده القاعده و داعش از خاک اين کشور براي حملات تروريستي به ويژه امريکا، به توافق هاي اوليه دست يافته اند.
اين مذاکرات پس از آن آغاز شد که دونالد ترامپ رئيس جمهور امريکا اعلام کرد که نيمي از 14 هزارنظامي امريکايي را از افغانستان خارج خواهد کرد . ترامپ دو روز پيش هم با اذعان به اينکه امريکا دستاوردي در اين کشور نداشته است گفت که امريکا سالانه 50 ميليارد دلار در افغانستان هزينه کرده است.
امريکا در شرايطي به مذاکره با طالبان آن هم بدون رضايت دولت کابل روي آورده است که اين گروه در فهرست گروههاي تروريستي اين کشور قرار دارد.
امريکا پس از 17 سال اشغال افغانستان و شکست نظامي در برخورد با طالبان اکنون رويکرد مذاکره مستقيم با اين گروه را در دستور کار قرار داده اما سوال اينجاست که دولت امريکا از چنين رويکردي چه هدف يا اهدافي را دنبال مي کند؟
به نظر مي رسد رويکرد امريکا در گفتگو با طالبان در امتداد راهبردي است که اين کشور پيش از اين با استفاده از گروههاي تروريستي براي منافع ژئو پلتيک خود در عراق و سوريه بهره برده است. بنابر گزارش ها، امريکا در عراق در زندان بوکا در بصره ابوبکر البغدادي را که در سال 2005 دستگير کرده بود تحت تعليم افسران اطلاعاتي خود قرار داد و سپس او را آزاد کرد. البغدادي پس از آزادي داعش را بنيانگذاري کرد و همين مسئله موجب شد تا بهانه اي براي استمرار حضور نظاميان امريکا در عراق و تحت فشار سياسي قرار گرفتن دولت بغداد فراهم شود. در ادامه هم داعش قلمرو خود را به سوريه گسترش داد و نيروهاي امريکايي به بهانه مبارزه با اين گروه وارد شمال سوريه شدند.
امريکا در عراق و سوريه با استفاده از گروههاي تروريستي نظير داعش نخست مسير انتقال نيروهاي تکفيري و دردسر ساز را به عراق وسوريه فراهم و با راه انداختن جنگ سعي کرد هم از شر اين نيروها راحت شود و هم اينکه محور مقاومت را تضعيف نمايد.
به نظر مي رسد همين الگو از سوي امريکا در مذاکره با طالبان در افغانستان دنبال مي شود در چنين رويکردي امريکا بدون اينک متحمل هزينه هاي اقتصادي زيادي شود (در اين خصوص مي توان بار ديگر به ادعاي ترامپ اشاره کرد که گفت امريکا هرسال 50 ميليارد دلار در افغانستان هزينه کرده است).از اين نيروها به عنوان ابزاري استفاده نمايد که در مسير اهداف ژئوپلتيک امريکا براي تضعيف چين و روسيه استفاده نمايد.
اينکه به خواست امريکا "ملا عبدالغني برادر" يکي از چهار نفري که طالبان را بنيان گذاشت پس از هشت سال سپري کردن در يکي از زندان هاي پاکستان آزاد مي شود و به عنوان مسوول سياسي هيات طالبان در مذاکره با امريکا در دوحه معرفي مي شود شباهت هايي را در خصوص ابوبکر البغدادي به ذهن متبادر مي کند.
نکته اينجاست که طالبان همچنان به دنبال تاسيس نظام اسلامي است که به احتمال زياد ويژگي هاي چنين نظامي مي تواند بار ديگر گروههاي تکفيري چون القاعده را به خود جذب نمايد.
در ارتباط با اين هدف طالبان به مواضع «ذبیح الله مجاهد» سخنگوي اين گروه اشاره مي شود که با جدي دانستن تصميم ترامپ براي خارج کردن نظاميان امريکايي دراز افغانستان گفت نخستین هدف گروه طالبان، خروج نظامیان خارجی از افغانستان و دومین هدف این گروه روی کار آمدن یک نظام اسلامی است .
سخنگوی طالبان افزود: نظام اسلامی می تواند از طریق مذاکره با گروه های مختلف سیاسی در افغانستان تاسیس شود و اگر دولت کابل در این زمینه مقاومت نکند دیگر نیازی به ادامه جنگ نخواهد بود.
از سويي در شرايطي که دولت افغانستان با تقويت جايگاه طالبان و افزايش مناطق تحت کنترل اين گروه، جايگاه خود را متزلزل خواهد ديد چندان به خروج نظاميان امريکايي از اين کشور رضايت نخواهد داشت و اين زمينه اي خواهد بود که تحت توافق هاي امنيتي جديد يا نظاميان امريکايي يا نيروهاي شرکت هاي امنيتي خصوصي مانند بلاک واتر در افغانستان حضور داشته باشند.
از يک زاويه ديگر نيزمي توان اين تحولات را ارزيابي کرد در حال حاضر نه طالبان و نه دولت افغانستان هيچ يک نمي توانند به تنهايي بر طرف ديگري پيروز شوند و نتيجه مشروعيت دادن به طالبان و از سويي اصرار اين گروه به کنار زدن دولت افغانستان مي تواند در نهايت به تجزيه اين کشور منتج شود که اين مسئله نيز در جهت منافع امريکا خواهد بود.
در يک جمع بندي مي توان نتيجه گرفت که امريکا با نزديک شدن به گروههاي افراطي همچنين مي تواند راهبرد کلان مهار رقباي اصلی خود يعني چين و روسيه را نيز دنبال نمايد و نا امنی را به آسیای میانه و قفقاز ترانزیت کند.
------------------------------------
رضا محمدمراد