مردم اردبیل قدیم باورها و مراسم سنتی ویژه ای برای فصل زمستان داشتند. جا دارد فعالان فرهنگی و رسانه ای با ثبت و حفظ هنرمندانه این آیین ها، فرهنگ فولکلور منطقه را حفظ کنند.
سئوال را که می پرسم چشم به افق می دوزد. ذهنش انگار تا گذشته های دور پر می کشد. می گوید گاهی رسم و سوم قدیمی را برای نوه هایش تعریف می کند و در اغلب اوقات تنهایی ، حسرت گذشته ها را می خورد. - «آن روزها مردم این همه گرفتاری نداشتند و ماها که جوان بودیم ، روزهای سرد زمستان را بی صبرانه به انتظار بهار می ماندیم و اغلب اوقات با دور همی ها می گذشت» می گوید 70 سال از عمرش گذشته است و هنوز هم وقتی به یاد کرسی خانه پدری می افتد دلش هوای «قورقا» می کند. او ادامه می دهد: در گذشته های نه چندان دور خانواده ها در كنار كرسي، دور هم می نشستند ، ضمن گوش دادن به قصه هاي بزرگترها، تنقلاتي از قبيل نخود و كشمش ، مغز گردو و سبزه مي خوردند و گندم بو داده که در ترکی به آن «قورقا» می گفتیم همیشه سر کرسی مهیا بود. حاج کریم اصلانی می گوید آن قدیم ها زمستان ها طولانی تر بودند و روزهای سرما به کندی می گذشتند. برای همین هر بخش از پاییز و زمستان را به یک نامی می خواندیم و اینطوری با تمام شدن هر مرحله از زمستان ، امید به آمدت بهار قوت می گرفت. - «چقدر لحظه شماری می کردیم زمستان تمام شود و عید از راه برسد. «کلوز» تمام نشده برای آخر چله نقشه می کشیدیم و از خانه که بیرون می زدیم آرزو می کردیم «یل وعده سی بکوبد» به صورتمان» ... تجارب گرانسنگ به گزارش خبرگزاری صدا و سیما ، محمود هدایتی پژوهشگر تاریخ استان اردبیل می گوید: در استان سردسير اردبيل از گذشتههاي دور ، ماههای سرد و برفی سال به تناسب تغییرات جوی به وعده ها و نامهای مختلفی تقسیم شده بود و برای هر وعده داستان ها و افسانه هایی نقل می شد که مشابه آن در ساير نقاط ايران كمتر ديده ميشود. وی می افزاید: این تقسیم بندی ها در تجارب گرانسنگ مردم آن روزگار ریشه داشت، به گونه ای که شرایط جوی نقل شده در این حکایتها ، با شرایط آب و هوایی هر وعده مطابقت دارند . هدایتی تصریح می کند: این افسانه های کهن با شرایط فصلی، جوی و به نوعی با شیوه زندگی مردم منطقه نیز در آن روزگار مطابقت داشته اند. خانواده ها در روزهای کوتاه فصول پاییز و زمستان به کارهای روزمره خویش سرگرم می شدند و در شب های طولانی و سرد، دور هم جمع می شدند و با نقل اینگونه داستان ها ، به فضای منازل صمیمیت می بخشیدند. کلوز و سرآغاز ماندگاری برف مسعود وسیله فعال رسانه ای و پژوهشگر مسایل فولکلور اردبیل می گوید: تا سالهای نه چندان دور اغلب روزهای پاییزی در استان اردبیل برف می بارید و به ویژه برفی که آذر ماه بر زمین می نشست دیگر به ندرت آب می شد. وی می افزاید: مردم این منطقه روزهای سيزدهم تا آخر آذر ماه را «كلوز» می خواندند که با فتحه حروف اول و سوم تلفظ می شود و این اصطلاح هنوز هم در بين عده اي از سالخوردگان منطقه رایج است. آنان بر این باور بودند که با آغاز کلوز ، زمین دیگر کاملا سرد می شود و برفی که در این روزها ببارد، تا چند هفته اول بهار در زمين ماندگار خواهد شد. شب چله فصل زمستان با طولانی ترین شب سال آغاز می شود. اردبيلي ها، مانند ساير هموطنانشان، طولاني ترين شب سال را «چله» يا «يلدا» مي نامند . در گذشته اين آيين باستانی، متفاوت از آني كه اكنون رايج است، در منطقه برپا مي شد. وسیله می گوید: مردم اردبیل همانند اغلب ایرانیها در این شب هندوانه میخرند و معتقدند خوردن هندوانه حتی به مقدار اندک ، آنان را از سرمای زمستان محافظت میکند. وی می افزاید: اردبیلی ها در این باره ضربالمثلی با این مضمون دارند: «بندعلی قارپوز وعده سی ویردی ولی گلمدی»، یعنی (بندعلی وعده خرید هندوانه داد اما نیامد) و این ضرب المثل درباره افرادی گفته میشود که وعده ای میدهند و یا دنبال کاری میروند، ولی دست خالی بر میگردند . وی درباره افسانه حکایت بندعلی می گوید: «قارپوز» در زبان ترکی به معنای هندوانه است و داستان از این قرار است که به لحاظ سردسیر بودن اردبیل، کشت محصولهای پاییزی در این منطقه امکان ندارد و در زمانهای دور که از وسایل حمل و نقل امروزی خبری نبود، در فصول سرد سال، میوههایی مانند هندوانه به سختی گیر می آمد، بنابراین مردم این میوه از تابستان با شیوه های خاص در زیر زمین نگه می داشتند تا در شب چله استفاده شود. در آن شرایط، پدر یک خانواده در اردبیل، به نام «بندعلی» که نتوانسته بود از فصل تابستان برای این شب هندوانه نگهداری کند، بر اساس رسم معمول به زن و فرزند خود در شب چله وعده خرید یک عدد هندوانه را می دهد. او که برای خرید هندوانه دیر جنبیده بود، رهسپار کوچه و بازار می شود ولی تا پاسی از شب خبری از او و هندوانه نمیشود و بالاخره هم دست خالی به منزل برمیگردد و خانواده «بندعلی» آن شب یلدا را بدون هندوانه سپری می کنند . وسیله می افزاید: دیدار و سرکشی به بزرگان خانواده و اقوام و صله رحم رسم پسندیده ای بود که در شب چله آن سالها، مردم به آن اهمیت زیادی می دادند. ولی این رسم رفته رفته با ماشینی شدن زندگی، کم رنگ شده است . چله بزرگ و کوچک زمستان در اردبيل از گذشتههاي دور به چله بزرگ و کوچک تقسیم می شود. چله بزرگ از اول دي تا دهم بهمن ماه و چله كوچك از دهم بهمن آغاز و تا آخر اسفند ماه ادامه می یاید. بیوک جامعی پژوهشگر تاریخ اردبیل در این باره می گوید: بر اساس باورهاي مردم منطقه ، هرچند در چله بزرگ برف و سرما بیشتر است، اما بارش برف در چله كوچك معمولا سنگین تر است و ضرب المثلهاي خاصي به زبان تركي در اين زمينه وجود دارد. آیین خدر نبی تلاقی چله بزرگ و کوچک در اردبیل هم نام و آیین های خاص خود را داشته است. مسعود وسیله محقق مسایل اجتماعی و تاریخی اردبیل در این باره مي گويد : مردم منطقه چهار روز آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله كوچك، يعني روزهاي هفتم تا پانزدهم بهمن را «چار چار» مي نامند . وی می افزاید: از آيين هاي ويژه ایام «چار چار» ، شب «خدر نبي » است که به حضرت خضر نبی منسوب است. آن قدیم ها خانواده های اردبیلی در این شب غذايي به نام «قووت» می خوردند که از مخلوط آرد گندم برشته، آرد نخودچي و آرد عدس بوداده درست می شود و خانواده های متمول تر به «قووت» شكر يا شیره کشمش و « دوشاب» اضافه می کردند تا خوشمزه تر شود. وسیله می افزاید: مردم منطقه اعتقاد داشتند که در آن شب حضرت خضر (ع) به همه خانواده ها سر مي زند و « قووت» را تبرك مي کند و دليل آن هم وجود جاي «قمچي » يا تازيانه وي روي اين ماده غذايي است. بر اساس همين اعتقاد، پيشينيان اردبيل «قووت» را در سيني يا «مجمع» ريخته و آن را در گوشه اي از اتاق قرار مي دادند و صبح، هنگامي كه از خواب بر مي خاستند جاي تازيانه را روي آن تجسم کرده و پیدا می کردند! کورد اوغلی احمد با آغاز اسفند ماه ، شمارش معکوس برای فرا رسیدن عید نوروز آغاز می شود و با هر روز و وعده ای که می گذرد، به آغاز بهاز نزدیکتر می شویم. وعده های اسفند ماه نیز توسط قدما در اردبیل به چند دوره تقسيم شده است هفته اول اين ماه در اردبيل به «چله بچه» معروف است كه شب اول اين هفته را «كورد اوغلي احمد» مي نامند . شادروان «بابا صفري» در كتاب «اردبيل در گذرگاه تاريخ» مي نويسد : براساس يك داستان، پسري به نام احمد كه از اهالي كردستان بوده و در يكي از روستاهاي اردبيل زندگي مي كرده است، يك روز آفتابي در آخر بهمن ماه براي انجام كاری به بيابان مي رود. ناگهان هوا تغيير يافته و برف و سرماي شديدي آغاز مي شود و احمد از راه رفتن بازمانده و در زير برف مدفون مي گردد. خانواده اش جستجوي او را شروع مي كنند و به دليل برف شديد از تلاش خود نتيجه اي نمي گيرند و ناامیدانه به منزل باز می گردند . وقتي فرداي آن روز دوباره برای جستجوی احمد رهسپار بیابان می شوند پس از ساعتها تلاش، وی را زير برف زنده مي يابند. در اين داستان از قول احمد گفته شده است كه وقتي توانم در برابر سرما از دست رفت، بيهوش روي زمين افتادم، ولی در نيمه هاي شب به هوش آمده و احساس گرما كردم و بعد فهميدم كه اين حرارت از زمين است.» در بين پيشينيان منطقه معروف بود که زمين با آغاز «چله بچه» گرمتر می شود و به اصطلاح «به بنفس مي آيد.» قاری کولگی روز هفتم اسفند در اردبيل به «قاري كولگي» يعني كولاك پير زن موسوم است. بیوک جامعی از ریش سفیدان محلات شش گانه قدیمی اردبیل و پژوهشگر تاریخ در باره داستان «قاري كولگي» می گوید: معروف است كه در زمان هاي قديم يك پيرزن ساکن اردبیل یک جفت شتر داشته است. معمولا موعد جفت گیری و آغاز بارداری شترها در فصل سرما است. با وجود سپري شدن چله های بزرگ و كوچك، ماده شتر پیرزن آبستن نشده بود. پيرزن از اين شرايط و گرم شدن هوا دلخور شده و با دعا، از خداوند متعال خواسته خود را طلب مي کند. براساس اين داستان، دعاي پيرزن برآورده می شود و برف و سرماي شديدي منطقه را فرا مي گيرد و شتر پيرزن باردار مي شود و از آن به بعد، این روز در منطقه اردبیل «قاری کولگی» نامیده می شود. وعده یلی روز دوازدهم اسفند در منطقه اردبیل «وعده يلي» يعني روز وزش باد موسمي ناميده شده است و در واقع همين طور هم است و اغلب سال ها در آن روز باد گرم از جانب جنوب غربي به دشت اردبیل می وزد كه در اصطلاح هواشناسي به باد «فون» مشهور است و سبب ذوب شدن برف ها مي شود. پیشینیان اردبیل بر این باورند که با وزیدن این باد در دوازدهم اسفند به سبزه ها خبر می رسد که بیدار شوند و دوباره پوششی از سرسبزی بر دشت و دمن بدهند. با گذر زمان و پيچيده شدن زندگي، بسياري از آيين ها و باورهای سنتی درحال فراموشی اند و فقط يادي از اسامي روزهاي به خصوص آن دوران در ذهن چند پیرزن و پيرمرد كه هنوز در قيد حيات هستند، باقي مانده است و خدا می داند که شاید دوام نامها و مراسم سنتی به اندازه عمر این سالخوردگان باشد. جا دارد فعالان فرهنگی و رسانه ای با ثبت هنرمندانه نامها ، باورها و آیین های سنتی فرهنگ فولکلور مناطق مختلف کشور را حفظ کنند.