مقاله تحلیلی؛
گستره نفوذ چین در جنوب شرق آسیا
چین همواره بحث چندجانبه گرایی را در عرصه سیاست بین الملل مطرح کرده که به نوعی چالش برای آمریکا و دکترین دنیای تک قطبی به رهبری آمریکا است.
به گزارش سرویس بین الملل
خبرگزاری صدا و سیما؛ در سال های اخیر آنچه بیش از پیش در میان ناظران بین المللی درباره وضعیت آتی نظام بین الملل مطرح شده است، ظهور کشور چین به عنوان قدرتی نوظهور بوده است. این کشور سعی کرده است با دوری از چالشهای دست و پاگیر سیاسی از اقتصاد به عنوان ابزاري برای رشد و توسعه خود به عنوان «ابرقدرتی دیگر» در صحنه نظام بین الملل سود جوید.
هرچند مقامات پکن تلاش کرده اند تا با رویکردهایی محتاطانه در زمینه سیاسی و امنیتی همسایگان منطقه ای و همچنین قدرت های جهانی را تحريک نکنند اما قرار گرفتن این کشور در محیط امنیتی حساس و ژئوپلیتیک شرق آسیا باعث شده است تا چینیها نیز وارد دورههایی از اختلاف و گاهي تنش شوند.
با وجود اینکه طی ماه های اخیر و به خصوص از زمان روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا و به سبب فشار مقامات کاخ سفید به پکن در راستای کنترل تحرکات کره شمالی، بیشتر توجه پکن متوجه پیونگ یانگ بوده است اما باید توجه داشت که همه دردسرهای غول شرق آسیا این نیست. چین، تایوان را همواره بخشی از خاک خود به حساب میآورد اما غرب به ویژه ایالات متحده از تایوان به عنوان ابزار فشار بر چین استفاده میکند.
مبانی نظری
جوزف نای نظریهپرداز مشهور جنگ نرم آمریکا بر این باور است که پکن قصد دارد قدرت نرم اش را افزایش دهد . نظرسنجی ها نشان می دهد اعتبار و حیثیت بین المللی چین افزایش یافته است. بیشتر مباحث بر تصویر چین و نیاز به آغاز "تئوری تهدید چین" تمرکز کرده اند. دیپلماسی عمومی چین تلاش می کند تا تفوق چین را از یک برتری سخت افزاری به یک برتری نرم افزاری تغییر دهد.
برخی محققان هشدار می دهند که "توافق پکن" در حال جایگزین شدن با "توافق واشنگتن" است. استراتژی "برتری مسالمت آمیز چین" به این معنی است که چین تلاش می کند تا جهان خارج را آماده پذیرش افزایش قدرت خود نماید.چین همواره بحث چند جانبه گرایی را در عرصه سیاست بین الملل مطرح کرده که به نوعی چالش برای آمریکا و دکترین های آمریکایی است که دنیا را تک قطبی یا یک – چند قطبی به رهبری آمریکا تفسیر می کنند.
در شانزدهمین کنگره حزب کمونیست چین در سال 2002.م جامعه هماهنگ سوسیالیستی چین جدیدترین استراتژی نوآوری حزب کمونیست چین به حساب می آمد که از سوي دبیرکل حزب- جیانگ زمین- مطرح شد. هدف مرجع در بخش سیاسی در مکتب کپنهاگ، ایده حاکمیت است که در قسمت های مختلف به ایدئولوژی، قواعد تشکیل دهنده حاکمیت و حتی هویت ملی و نهادهایی که نمود آن ها هستند، تعبیر شده است.
در این چارچوب، هر چیزی که شناسایی، مشروعیت و اقتدار این ایده و نهاد را با خطر مواجه سازد، تهدید وجودی لقب خواهد گرفت.در چین هنوز اندیشه مائو تحلیل می گردد و این کشور در فعالیت های اقتصادی خود به دنبال ایجاد نوعی از لیبرالیسم با رنگ و بوی سوسیالیستی می باشد. این اهداف بیانگر نوعی از تضاد ایدئولوژیکی با آمریکایی است که به دنبال لیبرال سازی جهان بوده و در اذهان، لیبرالیسم را نظریه تسلط یافته و یا پایانی دنیا معرفی می نماید.
از طرفی چین خود را به عنوان قدرت بزرگی معرفی می نماید که بدون استعمار دیگران به این جایگاه دست یافته است. این امر بیانگر ایجاد نوعی تصویر مطلوب در ذهن دیگران در مقابله با قدرت های استعمارگر تاریخ است. نقش چین به تدریج در جنوب آسیا افزایش پیدا کرده و این یکی از نگرانی های امنیتی عمده دیگر قدرتهای این منطقه به خصوص هند و آمریکا می باشد. این نگرانی حوزه وسیعی از تهدیدات امنیت ذهنی و فیزیکی (مادی و معنوی)، نظامی، ایدئولوژیک، استراتژیک، ژئواستراتژیک، اقتصادی و ایجاد بلوک یا توازنی علیه آمریکا در همکاری با قدرت های منطقه ای را شامل می شود.
هند و آمریکا، هر دو از جانب این تهدید چند بعدی احساس خطر کرده و به دنبال ایجاد توازنی علیه این قدرت در حال ظهور می باشد.در ماه مه سال 2006.م روزنامه فاینشال تایمز به بوش توصیه کرد که امکان ظهور چین را به عنوان قدرت رقیب آمریکا جدی بگیرد. زیبگنیو برژینسکی از دیگر افرادی است که به ظهور چین با خوشبینی می نگرد.
از منظر برژنیسکی ظهور چین به چند دلیل تهدیدی علیه ایالات متحده و نظام بین الملل، ایجاد نمی کند و در مسیری مسالمت آمیز می تواند صورت گیرد: رشد قدرت نظامی چین نه در وضعیت فعلی و نه تا آینده ای قابل پیش بینی، تهدیدی علیه آمریکا نیست. نیروی هسته ای چین نیز عمدتا قابلیت بازدارندگی دارند. بر این مبنا، قدرت نظامی چین، در سطح منطقه ای است. بر خلاف شوروی، چین از قابلیت ایجاد یک چالش ایدئولوژیک جهان شمول علیه آمریکا برخوردار نیست، به ویژه آنکه سیستم کمونیستی آن در حال تبدیل به نوعی الیگارشی ملی گراست که طبیعتا در سطح جهان مورد استقبال و الگو گیری قرار نخواهد گرفت.
تحلیل یافته ها
نفوذ اقتصادی چین
مطابق با اعلام بانک جهانی میزان رشد اقتصادی چین در سال 2008.م تاکنون از 4/9 تا 7 درصد بوده است در حالی که میانگین سرمایه گذاری جهانی حدود 38 درصد است که این رقم در چین به 70 درصد رسیده است. چین قصد دارد تا پایان سال 2020.م درآمد سرانه خود را به رقم 3000 دلار برساند.
اگر بپذیریم که توسعه چین در حوزه های اقتصادی، تکنولوژیک و نظامی ادامه خواهد یافت، این امر می تواند تهدیدات مختلفی را متوجه منافع ایالات متحده آمریکا به عنوان قدرتمندترین بازیگر منطقه و جهان کند. چین به دلیل وسعت بسیار زیاد و هم مرز بودن با شمال شرق، جنوب شرق و جنوب آسیا، آسیای مرکزی و نیز روسیه، بازیگر ژئواستراتژیک بزرگی محسوب می شود که می تواند بر منافع منطقه ای و جهانی آمریکا تأثیرات جدی بر جای گذارد.
چالش های مستقیم و غیرمستقیم ظهور چین برای منافع آمریکا را مي توان در چهار حوزه کلی برشمرد:
1. محدود کردن آزادی عمل نظامی ایالات متحده در شرق آسیا
2. کاهش نفوذ اقتصادی آمریکا در شرق آسیا و زیر مجموعه های آن
3. تحت تاثیر قرار دادن روابط سیاسی ویژه آمریکا با اغلب قدرت های آسیایی
4. تأثیر منفی بر اتحادهای رسمی و غیررسمی به عنوان شیوه مطمئن و مورد تأکید آمریکا برای گسترش صلح و ثبات در آسیا
نفوذ نظامی
از دیدگاه آمریکا دگرگون شدن استراتژی نظامی چین و مدرنیزه شدن ارتش آن چالشی برای هژمونی آمریکا است. آمریکایی ها بودجه نظامی سنگین چین را نشانه عزم پکن به رویارویی با حضور آمریکا در خاوردور و خطری بالقوه برای برتری نظامی آمریکا در حوزه اقیانوس آرام می دانند.
رایس وزیر امور خارجه اسبق آمریکا در نشست سران اپک در سال 2006.م نگرانی آمریکا از خیزش چین در آسیا را یادآور شد و اعلام کرد که برنامه های چین در زمینه نظامی فراتر از وزن و نقش منطقه ای آن کشور به نظر می رسد. چین در 29 دسامبر 2006.م آخرین گزارش رسمی خود درباره دفاع ملی منتشر کرد. اگرچه ارقام این سند بسیار مهم است اما دو جنبه از این سند یعنی طرح نوسازی دفاعی و بودجه دفاعی، با توجه به رقابت سیاسی میان این کشور و کشورهای رقیب بسیار مهم است.
این گزارش نه تنها به خاطر پی بردن به برنامه دفاعی چین بلکه به علت درک اهمیت چین، گزارشی حائز اهمیت است. چین در مورد موضوع نوسازی دفاعی بر نقش مکانیزه کردن و اطلاعات سازی در روند نوسازی نهایی ارتش تاکید داشته و یک استراتژی سه مرحله ای را وضع کرده که در حدود سال 2050.م و هم زمان با پیروزی اطلاعاتی این کشور بر رقبا تکمیل خواهد گردید.
استیون.آر.وایزمن کارشناس و مسئول میز دهلی در مجله تایمز معتقد است که تمایل آمریکا به داشتن روابط بهتر با هند و هم زمانی آن با نگرانی های اخیر پنتاگون از قدرت چین، چارچوب اصلی روابط جدید واشنگتن- دهلی را تشکیل می دهد. رشد روزافزون اقتصادی چین و به تبع آن افزایش قدرت این کشور، باعث باز تعریف مداوم موقعیت استراتژیک این کشور و اتخاذ اقداماتی برای حفاظت از منافع استراتژیک این کشور خواهد گردید، اقداماتی که به طور مستقیم و غیرمستقیم در چالش با منافع آمریکا و متحدینش در منطقه قرار خواهد گرفت.
از این رو است که محور سیاست خارجی آمریکا در منطقه آسیا، جلوگیری از ظهور هژمون منطقه ای است، رشد اقتصاد چین به باز تعریف منافع چین منجر می گردد که این امر تهدیدی برای آمریکاست. اما برخی همچنان معتقدند که چین هنوز توانایی کافی برای مقابله نظامی با آمریکا را پیدا نکرده است و موضوع تایوان مسئله ای نیست که پس از چند سال خاموشی دوباره در بین آمریکا و چین شعله ور گردد.
همکاری های نظامی چین و پاکستان- با توجه به وقوع سه جنگ بین هند و پاکستان در سال های 1948، 1965، 1971.م و همچنین تداوم تضادهای مرزی- از فاکتورهایی است که نگرانی هند را نسبت به همکاری دو دشمن خود برانگیخته است. مشارکت چین در ساخت راکتورهای پاکستان و همچنین انتقال تسلیحات به آن از مصداق های بارز ناامنی برای آمریکایی های حاضر در افغانستان و همچنین هند می باشد.
بنابراین فعالیت های گسترده و مبهم چین در حوزه اقدامات نظامی همانند افزایش تخصیص بودجه تسلیحاتی در کنار فعالیت های اقتصادی جامعی که نگرانی آمریکا و هند را در حوزه امنیت اقتصادی برانگیخته است، موجب رشد همکاری های اقتصادی- نظامی آمریکا و هند به منظور رفع این نگرانی ها شده است.
مقابله آمریکا و هند با نفوذ روز افزون چین
هند برای آمریکا قدرتی قابل کنترل بوده و آمریکا به دنبال افزایش همکاری های خود با هند است تا با کنترل و همکاری هند از آن به عنوان ابزاری در برابر چین استفاده نماید. تهدیدات وجودی اقتصادی در ماهیت و ذات اقتصاد بازار نهفته است. رقابت شدید خارجی، محدودیت صادرات محصولات داخلی، دخالت در قیمت ها، ارز و نرخ بهره، مشکلات کسب اعتبار، انواع پرداخت دیون در مجموعه تهدیدات بخش اقتصادی قرار دارند.
اسناد و مدارکی وجود دارند که آمریکا در تلاش بوده است تا هند را به عنوان قدرت جهانی مطرح نماید و از آن به عنوان قدرت هم تراز در توسعه طلبی چین استفاده نماید. بعد از انقلاب چین، آمریکا به این نتیجه می رسد که هند به عنوان قدرت مستقل جدید تنها قدرت منطقه ای است که می تواند نفوذ چین در آسیای جنوبی را کنترل کند. موسسه کاتو به دولت آمریکا در آسیای جنوبی و به عنوان یک خنثی کننده استراتژیک در برابر چین توجه کند. خطر چین به تقویت همکاری های اقتصادی منجر گشته تا جایی که روابط بازرگانی هند و آمریکا جهشی قابل توجهی را نشان می دهد و آمریکا به نخستین شریک تجاری هند تبدیل شده است.
نتیجه
سند دفاعی چین، دریا را به عنوان یکی از مهمترین حوزه هایی که چین باید در آن ورود کرده و توانمندی خود را در این حوزه نشان دهد قید کرده است. از این بابت هم دریای چین جنوبی نقش بسیار مهمی در اسناد استراتژیک چین دارد. در ضمن روابط سطح بالا به خصوص در زمینه اقتصادی مابین چین و کشورهایی نظیر استرالیا موجب شده است تا دست کم در آینده نزدیک نتوان شاهد شکل گیری تنش و تنازع در شرق آسیا به خصوص بین کانبرا و پکن شد.
در طول دهههای گذشته اختلافات شدید میان هندوستان، چین و بوتان بر سر مناطق مرزی سه کشور، جریان دارد. چین و هند در سال ۱۹۶۲ بر سر خطوط مرزی در منطقه هیمالیا با هم درگیریهای مرزی داشته اند. سرحداتِ چین و هند در این مرز مشترک، مشخص است و دو کشور اگرچه بر سر مرزهایشان در «آروناچال پرادش» و «کشمیر» اختلاف نظر دارند، اما در این منطقه، یعنی جایی که ایالت سیکیم به دره چومبای میرسد، اختلافی ندارند.
بنابراین، تنشهای روی داده، به اختلاف مرزی میان هند و چین مربوط نیست. دعوای اصلی میان بوتان و چین است؛ دو کشوری که روابط رسمی دیپلماتیک ندارند و تاکنون برای تعیین مرزهایشان 24 دور مذاکره برگزار کردهاند. در مجموع شرق و جنوب شرق آسیا یکی از محیط های خاصی است که به تازگی میزان تمرکز قدرتهای بزرگ مانند آمریکا، روسیه و چین بر آن بیشتر از گذشته شده است. در همین راستا چین تلاش دارد تا با استفاده از برخی رویکردها دغدغه های استراتژیک خود در محیط پیرامونی یعنی مسایلی مانند دریای چین جنوبی و شرقی، تایوان، تبت و ... را که متغییرهای مداخله گر بوده و آمریکا توان دستکاری در آنها را دارد کاهش دهد. در 9 ماه گذشته این مسئله را به خوبی می توان دید.
در ارتباط با چشم انداز موضوع و پیامدهای احتمالی بحران باید گفت که در حال حاضر بحرانهای منطقه تحت کنترل است و سیگنال خاصی مبنی بر از کنترل خارج شدن اوضاع نیست. اما این به معنای این نیست که رقبای چین در منطقه دست روی دست گذاشته اند. همچنین باید گفت که توازن قوای سنتی در منطقه هنوز چندان تغییر خاصی نکرده است و این سیستم خود به عنوان کنترلکننده منطقه ای عمل میکند.
نویسنده: سروش امیری استادیار دانشگاه علوم انتظامی امین