به گزارش سرویس بین الملل
خبرگزاری صداوسیما به نقل از پایگاه اینترنتی ان بی سی نیوز؛
" اسکات لمیوکس" در مقاله ای نوشت: ریاست جمهوری دونالد ترامپ در آمریکا نشان داد قانون اساسی این کشور به تنهایی نمی تواند آمریکا را نجات دهد.
آن دسته از افرادی که جزو بنیانگذاران آمریکا بودند و اعتقاد داشتند می توان رئیس جمهور را با مراجعه به قانون اساسی محدود کرد، اشتباه می کردند!
تدوین کنندگان قانون اساسی آمریکا درباره احتمال اینکه فردی مثل دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا شود، بسیار فکر کرده بودند. منظور از ترامپ فردی است که رئیس جمهور می شود، اما به شدت فاقد صلاحیت است، انعطاف پذیری ندارد و خودسرانه عمل می کند! بنیانگذاران آمریکا تلاش کرده بودند قوانینی تصویب کنند که نگذارد فردی مثل ترامپ رئیس دولت شود، اما اگر چنین فردی به رئیس دولت تبدیل شد، بتوانند میزان خسارت هایی را که ممکن است او وارد کند، محدود کنند.
در دو سال گذشته به علت شدت گرفتن حزب گرایی در آمریکا - که تدوین کنندگان قانون اساسی کشور نتوانسته بودند آن را پیش بینی کنند - تدابیر پیش بینی شده در قانون اساسی همه و همه شکست خوردند. نهادها و سازمان ها باعث نخواهند شد که ما (آمریکایی ها) از بدترین جنبه های دولت ترامپ و حامیانش نجات یابیم.
شکست های سازمانی در آمریکا با شروع بکار ریاست جمهوری دونالد ترامپ آغاز شدند.
بسیاری از تدوین کنندگان قانونی اساسی در آمریکا درباره دموکراسی " مفرط " تردید داشتند. رئیس جمهور در آمریکا مستقیما به وسیله مردم انتخاب نمی شود؛ بلکه به وسیله ساز و کاری نامناسب (کالج الکترال) انتخاب می شود. در این ساز و کار نامناسب، رای مردمی از طریق " معدودی از افرادِ دستچین شده" دروازه بانی می شود. ( یعنی تصادفی نیست که این افراد در واقع همان برده داران هستند)
الکساندر همیلتون (از بنیان گذاران ایالات متحده آمریکا) بر این باور بود که " کالج الکترال " اطمینان اخلاقی" را تضمین می کند که مقام ریاست جمهوری در آمریکا هرگز به دست کسی نیفتد که واجد شرایط لازم برای این سمت نیست!
واقعیت این است که چنین تحلیلی قابل دفاع نیست. مردم آمریکا دونالد ترامپ را رد کردند و این رای اعتباری برای آنها محسوب می شود اما قانون اساسی آمریکا مانع از تحقق خواست مردم شد و فردی که در انتخابات دوم شده بود، رئیس جمهور آمریکا شد.
تفکیک قوا که قرار است انگیزه زیادی به کنگره بدهد تا قوه مجریه را زیر نظر داشته باشد، نیز در دولت ترامپ با شکست روبرو شد.
ترامپ برخلاف ژست هایی که در مراحل مقدماتی انتخابات آمریکا برضد تعصبات حزبی گرفته بود، خیلی زود با اهداف افرادی مثل پل رایان و میچ مک کانل (روسای مجلس نمایندگان و مجلس سنا در دوره قبلی کنگره) درباره کاهش مالیات برای طبقه بالای جامعه، کاهش طرح های درمانی و انتصاب قضات مرتجع هم نظر شد و کنگره نیز از اینکه نقش نظارتی خود را به فراموشی بسپارد، خشنود بود!
کمیته های مجلس نمایندگان و سنا که تحقیقات متعددی درباره هیلاری کلینتون انجام دادند و حتی یک بار وی را به مدت 11 ساعت مورد پرسش قرار دادند، هیچ ارزشی برای تحقیق درباره اقدام ترامپ - در استفاده از دفتر ریاست جمهوری برای ثروتمند تر کردن خود و احتمال تبانی وی با عوامل دولت روسیه که در انتخابات سال 2016 مداخله کرده بودند - قائل نشدند.
برای ترامپ اداره کردن کشور یا انتخاب مجدد مهم نیست. وی فقط به محبوبیت خود فکر می کند. ناکارآمدی ترامپ در پاسخ به طوفان ماریا که به جان باختن حدود سه هزار نفر از ساکنان پورتوریکو و ویرجین آیلند منجر شد، مورد توجه بسیار اندک کنگره قرار گرفت.
میچ مک کانل رئیس سنا مانع از تصویب قانونی شد که باعث می شد تحقیق رابرت مولر(درباره دخالت روسیه در انتخابات آمریکا) دیگر نیازی به رای گیری کنگره نداشته باشد.
در ادامه این مقاله به برخی از اقدامات از جمله نادیده گرفتن اتهامات "برت کاوانا" نامزد دیوان عالی آمریکا و برخی قضات دیگر اشاره و اعلام شد:
جمهوریخواهان سنا - به جز برخی موارد استثنائی- از نظارت جدی بر نامزدهای ترامپ در مورد دیوان عالی آمریکا خودداری کردند.
اما پرسش واقعی این است که آیا اگر تحقیق رابرت مولر یا تحقیق مجلس نمایندگان مشخص کند که ترامپ مرتکب اعمال مجرمانه شد، آیا می توان وی را از ریاست جمهوری برکنار کرد؟
پاسخ این است که قطعا خیر! چون براساس قانون اساسی آمریکا، مجلس نمایندگان می تواند با اکثریت نسبی رئیس جمهور را استیضاح کند؛ اما برای برکنار کردن واقعی رئیس جمهور، رای مثبت سنا لازم است که بدست آوردن آن نیز مستلزم کسب اکثریت دو سوم مجلس سنا (اکثریت مطلق) است.
معنی قانون اساسی آمریکا این است که دونالد ترامپ را نمی توان از ریاست جمهوری برکنار کرد مگر اینکه نخبگان حزب جمهوریخواه با برکناری وی موافق باشند!
ریچارد نیکسون زمانی از قدرت برکنار شد که حمایتش را در میان نخبگان حزب جمهوریخواه از دست داد. اما حزب جمهوریخواه کنونی بسیار متفاوت با آن روزها است. جمهوریخواهان قبول دارند که استیضاح ترامپ در صورت مشخص شدن نتیجه تحقیقات مزایایی برای آنها دارد؛ اما قطعا این استیضاح باعث نخواهد شد که رئیس جمهور از قدرت برکنار شود همانطور که باعث نشده بود اندریو جانسون یا بیل کلینتون از قدرت برکنار شوند.
معنی این جمله این نیست که کنترل دموکرات ها بر مجلس نمایندگان از لحاظ " سوء استفاده ترامپ از قدرت" بی تاثیر است . رفتارهای سیاسی نادرست ترامپ باعث شده است تا محبوبیت وی به شدت پائین بیاید؛ هر چند اقتصاد رشد مداومی داشته است. عدم محبوبیت ترامپ باعث شده است دموکرات ها بتوانند در انتخابات میاندوره ای کنگره موجی به راه اندازند.
شاید کنگره دونالد ترامپ را برکنار نکند؛ اما اگر دموکرات های مجلس نمایندگان به نظارت های خود بپردازند، این امر موجب خواهد شد تا حاشیه اختلاف رای برای دونالد ترامپ (در مقایسه با رقیب دموکرات خود در انتخابات بعدی) آنقدر زیاد شود که حتی ساز و کارهای ضد دموکراتیک در قانون اساسی و اقدام فعالانه جموریخواهان برای سرکوب آراء هم نتواند ترامپ را نجات دهد. احتمالا قانون اساسی آمریکا ما را نجات نخواهد داد اما شهروندانی - که این بنیان گذاران نگران شان بودند! - می توانند خودشان را نجات دهند.