پخش زنده
امروز: -
چالش هاي آمريکا در کانون هاي بحراني به ويژه تقابل با روسيه و چين ، منجر به کاهش توان راهبردي واشنگتن در محاسبات جهاني شده است.
به گزارش سرويس بين الملل خبرگزاري صدا وسيما، ژانویه سال1815پایان آخرین نبرد انگلستان و آمریکا در خاک این کشور پس از استقلال سال1788میلادی است.بهعبارتی آمریکا تا قبل از واقعه یازده سپتامبر 2001 نزدیک به دویست سال در امنیت مطلق بهسر میبرد و بطور دقیق 186سال هیچ دولت یا گروه فرا و فرو ملی نتوانست در خاک آمریکا دست به عملیات نظامی بزند.
اما پس از حملات یازده سپتامبر توسط سازمان تروریستی القاعده؛نخبگان نظامی و امنیتی این کشور بر راهبردهای جدیدی متمرکز شدند که مسبوق به سابقه نبود.
در سند استراتژی امنیت ملی آمریکا(2012)حمله مستقیم به خاک آمریکا هفتمین گزینه محتمل در نظر گرفته شد اما در سند جدید(2017)این گزینه سیر صعودی در پیش گرفت و به اولین احتمال و خطر بزرگ امنیتی مبدل گشت.
فارغ از این که بروز چنین احتمالی تا چه حد واقعی میتواند باشد؛گزارش اخیر کنگره آمریکا که مبتنی بر راهبردهای آینده امنیت ملی است این دغدغهها را بیش از پیش باز میتاباند.
در این گزارش اشاره شده که برتری نظامی آمریکا تا حدی به وخامت گراییده که در جنگ احتمالی با روسیه یا چین باید برای کسب پیروزی به چالش افتاده و شاید حتی شکست بخورد.اما باید وضعیت فعلی آمریکا را برای رسیدن به درک بیشتر در سه سطح ارزیابی کرد تا احتمال شکنندگی امنیت ملی آن روشنتر شود.
این سه سطح عبارتند از :
الف-جدال داخلی و توسعه دو قطبی
اولین سطح جدال در فرسایش توان و انرژی آمریکا معطوف به درون آمریکا است.انتخابات مجلس نمایندگان و سنای آمریکا که بصورت تجمیعی کنگره نامیده میشود در حالی بهپایان رسید که با وجود تلاشهای دونالد ترامپ و جمهوریخواهان در نهایت دمکراتها در مجلس نمایندگان حائز اکثریت شدند.
از زمان روی کار آمدن ترامپ و بلوای سیاسی انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 که منجر به پیروزی او شد تاکنون بیشترین حجم نزاع داخلی را شاهد هستیم که در مقایسه با دورههای گذشته کم سابقه بوده است.اگر ماجرای واترگیت در زمان ریچارد نیکسون جمهوریخواه که منجر به استعفایش شد و رسوایی بیل کلینتون دمکرات بر سر رابطه با مونیکا لوینسکی کارآموز کاخ سفید که تا برکناری پیش رفت را استثنائات چند دهه اخیر بشمار آوریم؛با روی کارآمدن ترامپ بحرانهای سیاسی یکی پس از دیگری در درون آمریکا بروز و ظهور مییابد.
چند عامل در پدید آمدن این بحرانها نقش داشته که بخش اعظم آن به افکار و شخصیت ترامپ گره خورده و بخش دیگر نوع سیاستها و رویکردهای او در مواجهه با بحران است.رییس جمهور ایالات متحده قبل از انتخابات به مردم این کشور هشدار داد که در صورت بر سر کارآمدن دمکراتها در کنگره تمام پیشرفتهای دو سال اخیر نابود خواهد شد. او با شدیدترین الفاظ نظیر "اوباشان دمکرات"رقبای انتخاباتی حزب رقیب را مورد خطاب قرار داد که درتاریخ سیاست داخلی این کشور کم سابقه است.
طرفداری تلویحی از نژاد پرستی و آمریکای سفیدپوستان،در کنار سیاستهای ضد مهاجرتی،تلاش برای ساخت دیوار در مرز مکزیک و نگرش زن ستیزانه و تحقیر آمیز همگی موجب شده تا دو قطبی"ترامپ و دیگران"از منظری اجتماعی و دو قطبی"جمهوریخواه و دمکرات"از منظری سیاسی در آمریکا به بالاترین حد خود برسد.این روند موجب خواهد شد تا در جامعه آمریکا شاهد طیفی از بحرانهای اجتماعی باشیم که در کنار بحرانهای سیاسی ناشی از مخالفت دمکراتها با طرحها و لوایح رییس جمهور؛انتخابات سال2020ریاست جمهوری به شدت تنش آلود و منازعه برانگیز پیشبینی شود.
نانسی پلوسی رهبر اقلیت دمکراتها در کنگره آمریکا که به زودی و در ژانویه 2019رییس مجلس نمایندگان خواهد شد در مصاحبهای عنوان نموده که حتی در صورت غیر قابل تعقیب بودن رییس جمهور از پرونده دخالت روسیه در انتخابات2016 باز هم دمکراتها موضوع طرح استیضاح ترامپ را از دستور کار خارج نمینمایند.دامنه فشار داخلی بر ترامپ در دو سال آینده از این موارد هم گستردهتر خواهد شد و او در مباحث بودجه و سیاست خارجی تحت تاثیر برنامه دمکراتهای مجلس و بخشی از بدنه مخالف جمهوریخواه قرار خواهد گرفت.
با وجود آنکه نظام ریاستی در ساختار حکومتی آمریکا بر پایه رییسجمهور فصل الخطاب است اما شدت تنش سیاسی و اجتماعی ضربههای هولناکی به برنامههای درون و بیرون از آمریکا وارد خواهد آورد.این ضربهها باعث کاهش توان و انرژی دولت مستقر در کاخ سفید است که بهدنبال ماجراجویی در جهان و تقابل با روسیه،چین و ایران است.
ب-جدال لیبرال دمکراسی:تقابل ملی گرایی افراطی و نهادگرایی لیبرال
امانول مکرون رییس جمهور فرانسه در يکي از مصاحبه هاي اخير، ضمن اهمیت دادن به سنت لیبرال دمکراسی و حمایت از نهادهای حقوقی و بینالمللی که توسط فاتحان جنگ جهانی دوم بهویژه آمریکا و اروپای غربی تاسیس شد؛از هرگونه تضعیف نهادهای برآمده از دنیای جهانی شده انتقاد کرد.در حقیقت انتقاد او بیشتر متوجه صحبتها و اقداماتی است که توسط ترامپ در دو سال گذشته پدید آمده است.مکرون همراه با مرکل درسخنرانی در مجلس آلمان با شعار زنده باد اروپا و زنده باد صلح از تشکیل ارتش اروپایی سخن گفت و بیان نمود که:" اروپا و به ویژه فرانسه و آلمان وظیفه دارند درمقابل آشوب جهانی بایستند...بسیاری از قدرتها با حمله به لیبرال دمکراسی در حال ضربه زدن به آن هستند.
"مکرون در گفتگو با وال استریت ژورنال؛ آمریکا را در ردیف کشورهایی قرار داد که اروپا باید در مقابل آن از خود حفاظت نماید.در پیوند با این نگرش ترامپ از منظرهای مختلفی در حال ضربه زدن به اردوگاه لیبرال دمکراسی است.سخنرانی رییس جمهور آمریکا در سازمان ملل و ترویج ملی گرایی و انتقاد از نهادها و معاهدات بینالمللی نظیر شورای حقوق بشر،دیوان بینالمللی دادگستری،پیمان زیست محیطی پاریس و...همگی نشان دهنده تقویت گفتمانی است که منجر به رشد ملی گرایی افراطی در جهان خواهد شد.در نوشتهها و مقالات نخبگان جمهوری خواه آمریکا گفتمان ملی گرایی به شدت در حال تقویت است و این گفتمان توسط ترامپ حمایت و رهبری میشود.
این موضوع باعث شکافی گسترده در جهان غربی با سنت لیبرال دمکراسی خواهد شد که حمایت از ارزشهای لیبرالیسم و حقوق بینالملل گفتمان اصلی آن است.جدال درون گفتمانی که تا پیش از این و در دورههای قبلی روسای جمهور آمریکا در پایینترین حد ممکن قرار داشت حالا نه تنها از جنبههای تئوریک فراتر رفته؛بلکه زوایای عملی آن نیز قابل مشاهده است.
تضعیف سازمان تجارت جهانی و تشبیه آن به موجودی در حال زوال که تعبیر جان بولتون مشاور امنیت ملی آمریکا از این سازمان بود صرفا نمونهای از تقابل ملی گرایی در مقابل نهاد گرایی لیبرال دمکراسی است.مثالهای دیگر نظیر تضعیف و یا تهدید به خروج از پیمانهایی نظیر نفتا،ناتو،آسیا-پاسیفیک و اعمال تعرفههای سنگین به محصولات وارداتی از اروپای غربی بر شدت ملی گرایی افراطی افزوده است.
این روند باعث می شود تا در اردوگاه لیبرال دمکراسی شاهد دو طیف کلی باشیم.
طیف اول شامل آمریکا،ایتالیا،اتریش،لهستان و احتمالا انگلستان پس از برگزیت که گفتمان اصلی آن ملی گرایی افراطی و توسعه ضد نهادگرایی خواهد بود.
طیف دوم که با هدایت اتحادیه اروپا به ویژه آلمان و فرانسه بر توسعه جهانی شدن و پایبندی به نهادگرایی لیبرال وفادار مانده است.این سطح دوم جدالی است که تا قبل از برآمدن ترامپ آثار و علائم کم و حتی ناپیدایی از آن روایت میشد اما در شرایط فعلی بخش اعظم توان و اعتبار سیاسی ایالات متحده تحت تاثیر این جدال قرار گرفته و به مرور باعث فرسایش و فروکاهش ظرفیتها و پتانسیلهای بالقوه و بالفعل ابرقدرت جهانی میشود.
ملی گرایی افراطی آمریکایی از وجه تئوریک به وجوه عملی ارتقاء یافته و این تقابل مستقیم با اتحادیه اروپا،دو شقه شدن لیبرال دمکراسی و نزاعی درون گفتمانی است.
ج-جدال با جهان غیرغربی
سطح سوم جدال ایالات متحده دارای سابقهای تاریخی بوده و بر خلاف دو جدال قبلی که آمریکا با ترامپ بر شدت آن افزوده؛این جدال از جنگ جهانی اول به این سو با تغییر بازگران و نقشها دچار تحول گشته و از وجهی به وجه دیگر در میآید.
اگر در دورههایی نازیسم،فاشیسم و کمونیسم عمده بازیگران جهانی برای مقابله با لیبرال دمکراسی بودهاند؛حالا با تغییر بازیگران ترکیبی از نقشهای ملی و ایدئولوژی جایگزین شدهاند.در استراتژی امنیت ملی آمریکا چین،روسیه ایران،کره شمالی و سوریه اولویت تهدید هستند.
بهعبارتی جهان غیرغربی کشکولی از ایدهها و برداشتهای متفاوت و تعارضگونه نسبت به جهان غربی است.این جدال در اسناد راهبردی حوزه نظامی و امنیت ملی آمریکا بهوضوح قابل مشاهده است.
در سند استراتژی نظامی آمریکا(2017)که متنی شصت و شش صفحهای است صفآرایی مقابل جهان غیرغربی آشکار است و حتی بر شدت آن به نسبت سالهای اخیر افزایش یافته تا حدی که تحلیلگرانی نظیر جاکوب هیلبران از آغاز جنگسردتر در قرن بیست و یکم سخن میگویند.در سند مبارزه با تروریسم ایالات متحده(2017) هجده بار نام ایران آمده و پس از آن به گروهها و سازمانهای فراملی تروریستی اشاره شده است.
افزایش تنش با روسیه در موضوعاتی نظیرپیمان هستهای میانبرد و انتقال انرژی به اروپا؛تنش با چین در مباحث امنیتی دریای چین جنوبی ،تایوان،تبت و بحران تعرفه کالاهای وارداتی،در تمامی مسائل و چالش تشدید شونده با کشورهایی مانند افغانستان،پاکستان،مکزیک،ترکیه و ونزوئلا، نمونههای روشنی از افزایش جدال با جهان غیرغربی و حتی شبه غیرغربی است.
این موارد مصادیق تنشهایی است که به اعتبار و منزلت لیبرال دمکراسی در سطحی گسترده لطمه خواهد زد تا جاییکه فرانسیس فوکویاما در پیامی این روند را زوال اعتبار آمریکا در جهان میداند.
جمع بندي
جدال سه سطحی آمریکا در داخل،دنیای غرب وغیرغربی منجر به بروز و ظهور سه پیشفرض برای وضعیت آینده ایالات متحده خواهد شد.اول تقویت ملی گرایی افراطی است که باعث دوقطبی سازی حاد در این کشور است و اوج این تقابل در انتخابات ریاست جمهوری 2020قابل مشاهده خواهد بود.
دوم شکنندگی در اردوگاه لیبرال دمکراسی و دنیای غرب باعث خواهد شد که اعتبار و منزلت سیاسی آمریکا در بین شرکای غربی به پایینترین حد خود برسد تا جاییکه این کشورها بهدنبال سازوکارهایی مستقل در ایجاد امنیت خودپایه و مستقل از آمریکا در جهان باشند.مقالات و دیدگاههای نخبگان سیاسی اروپا و آمریکا از آینده روابط؛ این پیشفرض را تقویت مینماید.
سومین نگاه با در نظر گرفتن تشدید تنش سه سطحی پیش گفته و پایین آمدن توان نظامی و سیاسی آمریکا برای پیشبرد اهدافی است که ترامپ در سالهای آینده در نظرگرفته است.
گزارش کمیسیون راهبرد دفاع ملی آمریکا(نوامبر2018) که در آن از افزایش مخاطرات آینده و تهدید ضد برتری نظامی این کشور سخن به میان میآورد نشانههایی آشکار از کاهش ضریب امنیت ملی و اعتبار سیاسی آمریکا است. /
=====================
نويسنده: حسين درجاني - کارشناس مسائل بين المللي.