به گزارش
خبرگزاری صدا و سیما، این کینه ها چنان عمیق بود که برخی به صراحت از وجود سبط اکبر پیامبر (ص) احساس انزجار میکردند تا جایی که به بدن مطهر امام (ع) نیز جسارت کردند.
«شیخ مفید (ره) به سندش از عمر بن اسحاق روایت کرده است که گوید: من با امام حسن و امام حسین (ع) در خانه بودیم، پس امام حسن (ع) برای تطهیر به بیت الخلا رفت و چون بیرون آمد فرمود: بارها به من زهر دادند و هیچ گاه مانند این بار نبود، همانا پارههایی از جگرم افتاد.
حسین (ع) گفت: چه کسی تو را زهر داده!
فرمود: از آن کس چه میخواهی؟ آیا میخواهی او را بکشی؟ اگر آن کسی باشد که من میدانم، خشم و عذاب خداوند بر او بیش از توست، و اگر او نباشد که من دوست ندارم بیگناهی به خاطر من گرفتار شود.
در کشف الغمه روایت شده است از عمر بن اسحاق که گفت: من با مردی به خدمت حضرت امام حسن (ع) رفتم که او را عیادت کنم.
فرمود: هر چه خواهی سؤال کن.
گفتم: به خدا سوگند سؤال نمیکنم تا خدا تو را عافیت بدهد، در حال صحت از تو سؤال کنم.
فرمود: از من سؤال کن پیش از آنکه نتوانی سؤال کرد.
گفتم: بلکه سؤال نمیکنم تا خدا تو را عافیت دهد.
فرمود که: مرا چندین مرتبه زهر داده بودند و هیچ بار مثل این مرتبه نبود.
چون روز دیگر به خدمت آن حضرت رفتم، دیدم که در کار رفتن است. حضرت امام حسین (ع) بر بالین او نشسته است، پس حضرت امام حسین (ع) گفت:
ای برادر که را گمان داری که این معامله با تو کرده باشد؟
امام حسن (ع) گفت: برای چه سؤال میکنی میخواهی او را به قتل آوری؟
گفت: بلی.
حضرت فرمود: اگر آن باشد که من گمان دارم، پس عذاب خدا برای او سختتر است از عقوبت دنیا، و اگر او نباشد نمیخواهم که بیگناهی برای من کشته شود.
شیخ طوسی (ره) از ابن عباس نقل میکند: در واپسین ایام عمر امام مجتبی (ع) برادرش حسین (ع) وارد خانه آن حضرت شد، در حالی که افراد دیگری از یاران امام مجتبی (ع) در کنار بسترش بودند.
امام حسین پرسید: برادر! حالت چگونه است؟
حضرت جواب داد: در آخرین روز از عمر دنیاییام و در اولین روز از جهان آخرت به سر میبرم و از جهت این که بین من و شما و دیگر برادرانم جدایی میافتد، ناراحتم.
سپس فرمود: از خدا طلب مغفرت و رحمت میکنم، چون امری دوست داشتنی، همچون ملاقات رسول خدا (ص) و امیرمؤمنان و فاطمه و جعفر و حمزه علیهمالسلام را در پیش دارم.
آن گاه اسم اعظم و آنچه را از انبیای گذشته از پدرش امیرالمؤمنین (ع) به ارث داشت تسلیم امام حسین (ع) نمود. در آن لحظه فرمود: این وصیتی است که حسن بن علی به برادرش حسین نموده است. وصیت او این است: به یگانگی خدای یکتا شهادت میدهد و همان طوری که او سزاوار بندگی است عبادتش میکند، در فرمانرواییاش شریک و همتایی وجود ندارد و هرگز ولایتی که نشانگر ذلت او باشد بر او نیست. او آفریدگار همه موجودات است و هر چیزی را به اندازه و حساب شده آفریده. او برای بندگی و ستایش سزاوارترین معبود است.
هر کس فرمانبرداری او کند راه رشد و ترقی را پیش گرفته و هرکس معصیت و نافرمانی او کند گمراه شده است و هرکس به سوی او بازگردد ـ توبه کند ـ از گمراهی رسته است. ای حسین، تو را سفارش میکنم که در میان بازماندگان و فرزندان و اهل بیتم را با بزرگواری خود ببخشی و نیکوکاران آنها را بپذیری و بعد از من جانشین و پدر مهربانی برای آنان باشی.
مرا در کنار قبر جدم رسول خدا (ص) دفن نما، زیرا من سزاوارترین فرد برای دفن در کنار پیامبر خدا و خانه او هستم، چنانچه از این کار تو را مانع شدند سوگند میدهم تو را به خدا و مقامی که در نزد او داری و به پیوند و خویشاوندی نزدیکت با رسول خدا که مبادا به خاطر من حتی به اندازه خون حجامتی، خون ریخته شود تا آن که پیغمبر خدا را ملاقات کنم و در نزد او نسبت به رفتاری که با ما کردند شکایت نمایم.»