خیلی حرف است دلت را به دریا بزنی تا پای افرادی به کارخانه ات باز شود که روزگاری هیچ کسی به آنها اعتماد نداشته اما تو آنها را به زندگی دوباره برگردانی.
به گزارش خبرنگار خبرگزار صداوسیما؛ خیلی ها فکر می کنند وقتی یک نفر پایش به زندان باز می شود دیگر دنیا به آخر رسیده و هیچ راهی هم برای بازگشت مجدد او به جامعه وجود ندارد.
این روزها در میان انبوه سوژه های خبری به سوژه جالبی برخورد کردم که شاید برای خیلی ها قابل درک نباشد، سوژه ای که شاید درگیری ذهنی خیلی از افرادی باشد که روزگاری شرایطی شبیه زندگی« علیرضا»، «کسرا» و «نادر» داشته اند؛ داستان آنها واقعی است؛ وقتی پای حرف ها و درددل های نگفته شان نشستم، وقتی از مهربانی یک خیر کارآفرین گفتن؛ دلم لرزید و خدا را شکر کردم که هنوز هم مهربانی هست.
* اول؛ به دنبال جایی برای کار
علیرضا 6 سال پیش در یک نزاع خیابانی بر سر یک کبوتر چاهی یکی از اهالی محله شان را مجروح می کند و پایش به زندان باز می شود و 4 سال از بهترین روزهای جوانی اش دور از خانواده و پشت میله های زندان می گذرد. او که پیش از محکومیت برای در یک کارگاه نجاری کار می کرد و برای خودش برو بیایی داشت، با وقفه 4 ساله و ثبت سابقه محکومیت، تا مدتها پس از آزادی این در و آن در زد تا بتواند جایی مشغول به کار شود اما نشد که نشد.
* دوم؛ چهارشنبه سوری غم انگیز
کسرا 16 ساله بود که همراه دوستش شب چهارشنبه سوری و به شوق ترقه بازی و شادی های کودکانه، نارنجک و ترقه به دست راهی خیابان شد، اما اولین ترقه ایی که از دست دوستش در پیاده رو رها شد انگار تیر خلاص زندگی کسرا بود. ترقه که منفجر شد قصاب محله از مغازه بیرون آمد و با دوست کسرا درگیر شد اما او که دلش نمی خواست درگیری ادامه پیدا کند به سراغ صاحب قصابی رفت تا او و دوستش را از هم جدا کند که ناخواسته نارنجک در دستش منفجر شد و صاحب قصابی در اثر شدت جراحات فوت کرد و این شد داستان زندانی شدن کسرا در 16 سالگی که البته حالا 20 ساله است.
* سوم؛ خیانت شریک
حالا حکایت نادر هم شنیدنی است، او که با یکی از دوستانش یک قهوه خانه راه انداخته بودند صاحب امضای چک های خرید و فروش اجناس قهوه خانه می شود و دست بر قضا یک روز صبح که راهی قهوه خانه می شود می بیند دوست و شریکش تمام اموال را فروخته و از کشور خارج شده و نادر مانده و خیانت شریکش و بیش از 200 میلیون تومان چک برگشتی. نادر که ناتوان از پرداخت مبلغ چک ها بود به زندان می افتد و 6 سال از روزهای زندگی اش در میان اندوه و حسرت پشت میله های زندان می گذرد.
چهارم؛ تولد دوباره
این سه نفر حالا یک نقطه مشترک دارند، آنها در پرونده خود یک دوره محکومیت دارند که در اصطلاح به آن می گویند سوءپیشینه و چنین افرادی در هیچ کجا جایی برای استخدام و کار ندارند. شاید برای شما هم جالب باشد که بدانید این افراد که زمانی در مقابل جرم ارتکابی به زندان افتاده اند و دوران محکومیت خود را سپری کرده اند، حالا نور چشمی یک خیر کارآفرین هستند و او با اعتماد کامل به آنها فرصت کار داده تا خودشان و زندگی شان را از نو بسازند. اینجا کارخانه زیتون «محمد نبی» است؛ کارخانه ای که شرط استخدام در آن داشتن سوءپیشینه است تا افرادی که شرایط نادر، علیرضا و کسرا را دارند بدانند بعد از آزادی می توانند کار کنند و زندگی شرافتمندانه ای داشته باشند. این مرد خیرخواه از 83 با راه اندازی کارخانه های تولید زیتون عزمش را جزم کرده تا دست کسانی را بگیرد که روزگاری فراموش شده بودند، او می خواهد این فراموش شدگان را با تولدی دوباره به زندگی برگرداند. او حالا در کارخانه خود به 1000 نفر اعتماد و زندگی هدیه کرده که یا از پای چوبهدار پایین آمدهاند، یا دوره حبسشان به انتها رسانیدهاند و یا از کانون اصلاح و تربیت، ترخیص شدهاند. کتاب زندگی هر کدام از این کارگران را که باز کنی هر کدام یک سریال چندن قسمتی می شود اما نکته مهم این است که محمد نبی آنها را دوست دارد و عاشقانه با ندیده گرفتن گذشته هایشان به آنها اعتماد و شخصیت داده تا زندگی کنند. این خیر کارآفرین درباره این ایده انسانی خود برای نه به سوء پیشنه می گوید:« 13 سال پیش که ایده ام را به مرحله اجرا گذاشتم هیچ وقت تصور نمی کردم تا این حد امیدواری به زندگی افراد فراموش شده جامعه برگردد امادر تک تک لحظه های زندگی ام تولد دوباره افرادی را دیدم که تا پیش از آن سربار خانواده هایشان بودند و حالا نان آور و آبروی آنها.» مدیرعامل کارخانه زیتون آرشیا البته انتظاری هم از مردم و صاحبان کارخانه ها و صنلایع دارد و می گوید:« این کارگرهایی که اینجا کار می کنند برای اشتباهی که قبلا مرتکب شده اند از خدا خواسته اند آنها را ببخشد و قطعا خدا آنها را بخشیده چون «ارحم الراحمین » است اما انگار هنوز مردم و آنها را نبخشیده اند و این در حالی است که آنها هم برای بازگشت به جامعه حق دارند بخشش ما را با ندیده گرفتن گذشته هایشان ببینند.»
پنجم ؛ اشتغال زایی برای 1000 کشاورز
قدم های خیرخواهانه آقای نبی حالا آنقدر توسعه پیدا کرده که تولید زیتون در باغات 1000 کشاورز در کلاله استانگلستان انجام می شود، تولیدات این کشاورزان با مبلغ بیشتری نسبت به مبالغ مرسوم در گلستان از کشاورزان خریداری می شود تا راهیکارخانه شود. او نه تنها عشق و امید را در میان افراد دارای سوءپیشینه جاری کرده و بلکه به اشتغالزایی برای سایر مردم حالا محصولاتی کاملا ایرانی از زیتون و مشتقات آن تولید میکند که در فروشگاههای زنجیرهای متروی روسیه،پرچم ایران اسلامی را بالا برده است.
ششم ؛ حذف سوءپیشینه از شناسنامه زندگی محکومان
حکایت علیرضا، کسرا و نادر شاید قصه تلخ زندگی افراد دیگری همکار باشد که روزگاری را در زندان و محکومیت سپری کردند، آنها با وجود این که در مقابل جرم خود تنبیه شده اند باید به جامعه برگردند تا زندگی کنند. قوه قضاییه هم برای رفع سوءپیشینه چنین افرادی برنامه دارد. حجت الاسلام منتظری دادستان کل کشور می گوید:« قانون برای چنین افرادی تعیین تکلیف کرده و سوءپیشینه از شناسنامه زندگی افرادی که محکومیت های موثر ندارند و نوع محکومیتشان آثار منفی اجتماعی در جامعه نداشته باشد؛ پاک می شود تا به زندگی عادی برگردند.» اصغر جهانگیر رئیس سازمان زندان های کشور هم از آن دست افرادی است که سفت و سخت پای برگشتن محکومان به جامعه ایستاده و تلاش می کند با حرفه آموزی به زندانیان زمینه اشتغال آنها را پس از آزادی فراهم کند. او هم نوید های خوبی برای زندانیان و محکومان دارد، جهانگیر حالا با گفتگو های مکرر با صاحبان کارخانه ها و صنایع قول مساعد گرفته تا زندانیان پس از آزادی بتوانند با همان حرفه هایی که در زندان آموخته اند، مشغول به کار شوند بدون این که کسی به گذشته آنها کاری داشته باشد.
نکته آخر؛ امید به زندگی
همین روزهایی که این سوژه گزارش را پیگیری کردم مطلع شدم 1800 نفر از سراسر کشور در صف استخدام کارخانه های آقای نبی قرار دارند تا کار کنند و نان حلال پای سفره هایشان ببرند، آنها دوست دارند جایی کار کنند که سرشار از اعتماد است. ما هم می توانیم با خرید این محصولات، به توسعه کارخانه هایی که حامی زندانیان، محکومان و خانواده های آنها هستند کمک کنیم، آن وقت هم مهربانی تکثیر می شود و هم امید به زندگی...