پخش زنده
امروز: -
داستانی از رشادت سرباز نیروی انتظامی که جان پای امنیت گذاشت.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما، مرکز البرز، وقتی تلفن کلانتری به صدا درآمد، کسی به خطرات این ماموریت فکر نکرد. خانمی با صدای لرزان تلفنی خبر داد که یک نفر خانواده اش را به گروگان گرفته و می خواهد ساختمان را به آتش بکشد.
ماموران کلانتری 24 کمالشهر بدون معطلی خود را به محل رساندند. از او خواستند که درب را باز کند اما امتناع کرد. ماموران وارد عمل شدند که ساکنین ساختمان را از دست او نجات دهند، وقتی موفق شدند که درب را باز کنند ظرفی از بنزین به رویشان پاشیده شد و سپس کبریت روشن و ...
بلندترین صدای ناله ای که به گوش رسید صدای پویا بود.آری پویا را سوزاند تا به شرارت خود ادامه بدهد.
پویا اشکانی متولد کمالشهر که حالا سرباز کلانتری 24 همین شهر بود و به این ماموریت اعزام شد. او متولد آذر 1377 از کودکی در همان محله ای که او را به شهادت رساندند بزرگ شده ، در همین منطقه به مدرسه و مسجد رفته بود و همه او را به خوبی و نیکی می شناختند و می شناسند.
جثه اش اندکی درشت تر از همسن و سالهای دوران نوجوانی اش بود، در انتهای کلاس می نشست، پسری سفید رو با موهای خرمایی بود که هر وقت هر چه معلمها گفتند از او چَشم شنیدند.
خانواده، همسایه، اقوام، معلمان و هر کسی که او را می شناخت از پویا به عنوان نوجوان و جوان اخلاق مدار، پهلوان با چهره ای مهربان و دلنشین یاد می کنند.
او به ایران عشق می ورزید و در نهایت به خاطر امنیت شهر و کشورش جان خود را از دست داد.
پس از حمله شرور شناخته شده محل، پویا مدتی در بیمارستان بستری شد اما شدت سوختگی به قدری بود که پدرش می گفت وقتی به بیمارستان رفتم در میان بیماران فرزند خود را نشناختم و این خود پویا بود که مرا صدا زد و گفت: پدر نگران نباش من اینجا هستم و طوری نیست.
مدتی گذشت و علی رغم تلاشهای تیم پزشکی متاسفانه پویا اشکانی در 22 آذر 1396 درست چند روز پس از تولد 19 سالگی اش به خیل شهدای گلگون کفن حریم امنیت کشور پیوست و آسمانی شد.
هنوز هم نیمکت او در مدرسه یادآور ادب است.
یادش گرامی و راهش پر رهرو