به گزارش سرويس بين الملل
خبرگزاري صداوسيما ؛ اریک والبرگ نویسنده کانادایی از فشار لابی ايپک بر نویسندگان مخالف اسراییل پرده برداشت.
اریک والبرگ نویسنده کانادایی در گفتگوي اختصاصي با برنامه بدون مرز گفت: یهودیان ثروتمند بخش اعظم میلیاردرها و صاحبان صنایع بزرگ آمریکا و کانادا را تشکیل می دهند. از این رو، قدرت اقتصادی آنهاست که روند به اصطلاح دموکراسی در جامعه سرمایه داری آمریکا و کانادا را هدایت میکند و دموکراسی در جامعه غرب به شدت آسیب دیده است.
والبرگ تاکید کرد: دموکراسی و انتخابات در آمریکا و کانادا تحت تاثیر اقتصاد و سرمایه یهودیان هدایت می شود. لابیهای نفتی و دهها لابی قدرتمند دیگر در آمریکا انتخابات این کشور را هدایت می کنند و نامزدهای طرفدار اسرائیل را به کنگره می فرستند.
والبرگ همچنین با اشاره به نفوذ لابی ایپک در کانادا و آمریکا گفت: لابی ایپک مانع اصلی توسعه روابط ایران با کانادا و غرب است.
لازم به ذکر است اریک والبرگ تاکنون چهار کتاب در زمینه امپریالیسم و صهیونیسم نوشته است که جدیدترین کتاب او نقش و قدرت لابی اسرائیل در کانادا است که به چاپ رسیده است.
متن کامل مصاحبه
آقای والبرگ، از اینکه دعوت برنامه بدون مرز را پذیرفتید از شما سپاسگذارم. لطفا در آغاز این گفتگو بفرمایید که چطور شد این کتاب را نوشتید.
آقای غرقی از دعوت شما ممنون هستم . این چهارمین کتاب من است، کتابی درباره امپریالیسم پست مدرن نوشتهام، و تمرکز اصلی بر گسترش امپریالیسم در قرن بیستم بود و این که امپریالیسم چطور زندگی مردم جهان را مختل کرده است. بعد این ایده در من شکل گرفت که چگونه اسلام در مقابل امپریالیسم ایستاده. سومین کتاب من نگاه به مقاومت اسلامی در برابر امپریالیسم بود و چگونگی شکلگیری گروههای تروریستی نظیر القاعده و داعش، همچنین بررسی پیشرفتهای مثبت جهان اسلام مانند شکلگیری اخوان المسلمین در مصر و اقدامات سایر روشنفکرانی که درصددند اسلام را در زندگی سیاسی و معنوی امروز پیاده کنند. بعد به این نتیجه رسیدم که اکنون وقت آن است کتابی درباره اسرائیل در کانادا و نقش لابی اسراییل در این کشور بنویسم .
سئوال: کتاب شما درباره تسلط صهیونیستها بر کنگره و دولتهاست علیالخصوص در کانادا ، اینها چطور در هیات حاکمه کشورها مسلط میشوند و چرا سیاستمداران ساکتند؟
نقش لابی اسرائیل، فرایند جالبیه ، در دهه 1930، با توسعه اقتصادی امریکا و قدرت گرفتن این کشور در جهان، دو سه درصد جمعیت یهودی این کشور که در طول تاریخ عمدتا بانکدار و قطب اقتصادی بودند، افزایش یافتند و در اواخر دهه 1930، با ظهور هیلتر و تهدید نسل کشی در خلال جنگ جهانی دوم این احساسات ضد یهود تغییر کرد و همدردی بیشتری با یهودیان شکل گرفت.
از زمان ریاست جمهوری ویلسون در امریکا نفوذ یهودیان در هیات حاکمه امریکا اغاز شد. بیانیه بالفور در دهه 1970 دوران بسیار مهمی است، در ان زمان اولین قاضی یهودی از سوی ویلسون برای حضور در دادگاه عالی امریکا معرفی شد و این آغاز تلاشها برای ایجاد یک کشور یهودی بود. (ویلسون) در نفوذ سیاسی صهیونیستها در هیات حاکمه امریکا نقش مهمی داشت. صهیونیزمی که امروز میشناسیم در اواخر قرن نوزدهم به عنوان یک قدرت سیاسی شکل گرفت. کانادا هم در این میان نقش مهمی داشت تا اطمینان حاصل شود که کشوری یهودی در فلسطین اشغالی شکل میگیرد و بیشتر خاک فلسطین به دست یهودیان اداره میشود. در دوران جنگ جهانی دوم سربازان امریکایی و کانادایی کمک کردند تا یهودیانی که از اروپا به فلسطین میآیند بتوانند با نیروهای عرب منطقه مقابله کنند و این اغاز ایجاد لابی سیاسی قدرتمند در کانادا و امریکا بود.
سئوال: اسم کتاب شما اتحاد اسرائیل و کاناداست، منظورتان از این عنوان چیست؟
منظورم این است که نظامیان ، سیاستمدارن و تجار یهودی کانادا نقش مهمی در ایجاد اسراییل داشتند تا انها بتوانند در عرصه سیاسی کانادا نفوذ کنند ، به مجلس راه یابند و در کابینه هم حضور داشته باشند. رشد یهودیان در قالب نیروهای سیاسی در کانادا موضوع کتاب من است و این که چطور یهودیان با صهیونیستها آمیخته شدند چون بسیاری از یهودیان، علاقهای به داشتن و تشکیل کشور نداشتند. البته این نکته را نباید فراموش کنیم که صهیونیسم با یهود تفاوت دارد. وقتی به تاریخ کانادا نگاه میکنیم، هم یهود خوب میبینیم و هم یهود بد. یهودیان بد صهیونیستها هستند که نژادپرستند و از کشتن مردم خوشحال میشوند همانطور که سفیدپوستان انگلیسی و فرانسوی به کانادا امدند و با سیاستهای نسلکشیاشان، سرخپوستان کانادایی را قتلعام کردند.
سئوال: نفوذ لابی صهیونیست در کنگره و دولت در امریکا چطور است؟
اما درخصوص پیوند میان یهودیان و اسرائیل باید گفت که ظهور اسرائیل، اعتماد به نفس در یهودیان ایجاد کرد. در گذشته حتی یهودیانی از اینکه کانادایی هستند خوشحال بودند حتی اسمهایشان را تغییر میدادند تا خیلی با بقیه فرق نداشته باشند؛ اما با ظهور اسرائیل دیگر تمایل برای یکسانسازی با جامعه کانادایی از بین رفت ، چون دیگر میتوانستند شهروند دو تابعیتی باشند، اسرائیلی- کانادایی یا اسرائیلی- امریکایی.
با ظهور اسرائیل، کمیتهای هم در کانادا و هم در امریکا شکل گرفت به نام «کمیته اقدام سیاسی اسرائیلی امریکایی». در کانادا هم این جنبش شکل گرفت «انجمن یهودیان ،کانادایی-اسرائیلی». این انجمن یهودیان را وادار میکند که بگویند یهودی یعنی حامی اسرائیلند. این همان «پیوند و رابطه» ای است که در کتابم به آن اشاره شده است.
سئوال: این لابیها و اسرائیل چطور میتوانند در کنگره و دولت اعمال نفوذ کنند؟
یهودیان ثروتمند زیادی در میان نخبگان امریکایی و کانادایی زندگی می کنند که بخش اعظم میلیاردرها و صاحبان صنایع بزرگ این دو کشور را تشکیل می دهند. از این رو، قدرت اقتصادی است که دموکراسی در جامعه سرمایه داری در امریکا و کانادا را هدایت میکند. این تجارت و اقتصاد است که تاثیرگذار است، نه فرهنگ و سیاست و صلح طلبی، اکنون دیپلماسی در خدمت سوداگری است نه ترویج عناصر مثبت دموکراسی در جامعه. از این رو دموکراسی در جامعه غرب به شدت اسیب دیده است همانطور که گفتم از طریق اقتصاد که نیروی محرکه دموکراسی است، برای کسب رای در انتخاباتها پولهای کلانی هزینه میکنند، دهها میلیون دلار و برای انتخابات ریاست جمهوری صدها میلیون دلار باید خرج کرد. لابیهای نفتی و دهها لابی قدرتمند دیگر در امریکا هست که اینکار را انجام می دهد، اما تنها لابی قدرتمندی که میتواند این پولهای هنگفت را در انتخابات سرمایهگذاری کند، لابی یهودیها و صهیونیستهاست.
سئوال: آیا میتوان گفت رابطه کانادا با ایران هم تحت تاثیر صهیونیستهاست؟
قطعا. چون ایران تنها کشوری است که به طور واقعی به موضوع فلسطین توجه دارد. عربستان سعودی به فلسطینیان پول می دهد اما ریاض میخواهد که فلسطینیها تحت کنترل اسرائیل و بدون یک دولت قانونی ادامه حیات دهند. عربستان دنبال ترویج استقلال و تشکیل دولت مستقل فلسطینی نیست، در حالی که ایران درپی حقوق از دست رفته فلسطینیان است و فکر میکنم ما باید برای ازادی حقیقی فلسطینیها همین رویکرد را دنبال کنیم که فلسطین یک کشور حقیقی شود نه یک سرزمینی نامعلوم.
سئوال: در کشورهای غربی، علی الخصوص کانادا و آمریکا، هر کسی علیه اسرائیل حرف میزند تحت فشار است، شما چطور مخصوصا بعد از نگارش کتابهایتان.
قبل از نوشتن کتابها هم تحت فشار بودم، البته من نه بازداشت شدهام و نه اخراجم کردهاند و چون حالا بازنشستهام نمیتوانند مستمری بازنشستگیام را قطع کنند. خیلی هم پولدار نیستم که بتوانند من را ورشکست کنند. اما یک لیست ممنوعیت پروازی وجود دارد که هر کسی که خیلی روی مقابله با امپریالیسم کار کند، تحت پیگیرد قرار میگیرد اما در مورد افرادی که در محافل علمی و دانشگاهی هستند و در رسانههای اصلی فعالیت میکنند وضعیت بدتر است. آنها در معرض خطر هستند ، ممکن است شغلشان را از دست بدهند و ممنوع الکار شوند. من تنها از طریق وب سایت خودم و رسانههای جایگزین است که میتوانم برای آثارم تبلیغ کنم. همین رسانههای جایگزین هم تحت فشارند و برخیهایشان تعطیل شدهاند و کار کردن (در چنین شرایطی) خیلی سخت است.
سئوال: اینها نقض دموکراسی است، این رفتارها برای صحبت کردن علیه رژیم صهیونیستی نقض دموکراسی در جوامع غربی است.
بله، اما این محدودیت ها در امریکا تنها به صحبت علیه صهیونیستها خلاصه نمی شود بلکه ، اگر فساد امریکا را هم افشا کنید و یا درباره نقش سازمان سیا در قاچاق مواد مخدر حرف بزنید، دچار مشکل خواهید شد. فردی بود که واقعا درباره فعالیت سازمان سیا در امریکای مرکزی افشاگری کرد و او را کشتند. پس این محدود به صهیونیستها نیست. در امریکا هر انتقادی علیه امپریالیسم که موجب تضعیف قدرت امپرالیسم و تسلط آن در جهان شود با مرگ مواجه خواهید شد. تمرکز من هم روي موضوع امپریالیسم و صهیونیسم است. چون امریکا بلوک سوسیالیست را نابود کرد و این هم به کمک لابی اسرائیل صورت گرفت، چون اسرائیل در دهه 60 میلادی یهودیان روسی را میخواست و ایدئولوژی سوسیالیسم برایش کاربردی نداشت و صهیونیستها سوسیالیستهای روسی و یهودیان چپگرا را نابود کردند و اسرائیل تحت رهبری امریکا و امپریالیسم امریکایی یک نیروی تماما امپریالیست شد.
سئوال: غرب با اسلام هراسی مسلمانان را تحت فشار قرار داده است. لابی صهیونیست در تلاش است بر اسلام هراسی دامن بزند. چرا؟
توضیح دادم که اسلام تنها فرهنگ بانفوذی است که مقابل امپریالیسم و صهیونیزم ایستاده است. شاید در میان اندیشمندان معاصر شفاف نباشد چرا که روشنفکران بیشتر سکولار و یا بی دین هستند و با هر جنبش معنوی مخالفند و به دنبال یک سوسیالسیم فارغ از مذهب هستند که البته این مشکل شوروی و جنبش سوسیالیسم بود که با دین و معنویت مخالفت کرد زیرا خلا معنویت نمی تواند تعهد واقعی ایجاد کند.
اسلام نه تنها از سوی صهیونیستها که از سوی تفکر استعماری نیز هدف گرفته میشود و تنها راه نجات مسلمانان خلاص شدن از دست استعمارگران است.
سئوال: تفکر اونجلیک ها یا صهیونیست های مسیحی در امریکا و کانادا که بسیار افراطی هم هستند به صهیونیستها کمک می کنند، تعریف شما از آنها چیست؟
مسیحیان اونجلیک دیدگاهی انحرافی از انجیل و عهد عتیق دارند. آنان معتقدند زمانی که یهودیان به فلسطین بازگردند زمان ظهور مسیح است و این زمانی خواهد بود که یهودیان به مسیحیت روی میآورند یا نابود میشوند؛ از همین رو اسراییل را دوست دارند.
سئوال: چه منفعت مشترکی دارند؟
اگر صهیونیست باشی، میخواهی که یهودیان همه در فلسطین باشند تا کشور یهود برقرار باشد و انگیزهاشان همین است. مبنای امپریالیسم، جنگ است و همانطور که گفتهام هیچ فرایند صلحی از دهه هفتاد میلادی در خاورمیانه وجود ندارد، به طور دقیقتر از دهه بیست میلادی، وقتی اولین موج اصلی از یهودیان شرق اروپا و یهودیان ثروتمند انگلیسی وارد فلسطین شدند، امریکا به آنها پول میداد تا زمینهای ملاکان عرب، چه مسیحی و چه مسلمان را بخرند.
یهودیان امریکا و انگلیس زمین را میخریدند و بعد یهودیان را در آنجا مستقر میکردند و این اغاز روند اخراج فلسیطنی ها بود ،این در دهه بیست میلادی اغاز شد و بعد در سال 1948 جنگ بهانه خوبی بود برای یهودیان، تا الباقی این سرزمین را غصب کنند، حتی خیلی بیشتر از حدودی که سازمان ملل مشخص کرده بود، در حالیکه سازمان ملل در آن زمان بیشترین زمینها و مرغوبترین زمین را به دولت به اصطلاح یهودی واگذار کرده بود. چیزی مشابه وضعیت آفریقای جنوبی. بنابراین برای خلاص شدن از آپارتاید صهیونیسم باید متحد شویم. متاسفانه لابی یهود خیلی در جامعه غربی قوی است در صورتی که در آفریقای جنوبی این قدرت را در میان سیاستمداران نداشت و خلاص شدن از دست آپارتاید راحتتر بود. وادار کردن امریکا به خودداری از حمایت از اسرائیل کار سختی است.
سئوال: میگویید که امپریالیسم نزدیک به صهیونیسم است؛ اما سازمان ملل، بر راه حل دو دولت تاکید کردهاند و رژیم صهیونیستی این راهحل را نمیپذیرد. چرا؟ و دیدگاهشان با هم در این زمینه تقابل دارد.
من فکر نمیکنم این طور باشد، صهیونیستها تنها روی کاغذ راه حل تشکیل دو دولت را پذیرفتهاند یک عبارت یهودی است که میگوید که مهم نیست غیر یهودیان چه میگویند، مهم این است که ما چه میکنیم. سازمان ملل هر حرفی بزند حتی راه حل دو دولت را ارائه کند، صهیونیستها میگویند قبول دارند، اما در عمل، شهرکهای اسرائیل در سرزمینهای اشغالی گسترش پیدا میکنند و شرایط زندگی را برای فلسطینیها سخت و دشوار میکنند تا شاید مثلا عربستان و یا مصر پذیرای فلسطینیهای بیشتری باشد و به زعم خودشان به این شیوه از دست مردم فلسطین خلاص شوند!
سئوال: چطور مردم منطقه میتوانند با سیاستهای (اسرائیل و امریکا) در منطقه مقابله کنند؟
فکر میکنم مشکل این است که هیچ اتحادی در جهان اسلام وجود ندارد و اسرائیل و امریکا برای استمرار شکاف میان اهل تسنن و شیعیان تلاش میکنند و حتی برای تجزیه کشورهایی مانند سوریه و عراق، کشورهای قدرتمندی که ضد صهیونیست بودند، به جنگ داخلی و حمله (روی میآورند) حتی در افغانستان هم که وضعیت افتضاحی داشت. عراق، سوریه، لیبی و تراژدی یمن همه شیوههایی است برای شکاف بیشتر میان مسلمانان و ممانعت از اتحاد جهان اسلام.
فکر میکنم مسلمانان باید هوشمندانه این مساله را ببینند و حتی اگر در زمینههای دینی با هم اختلافاتی دارند باید بر آن غلبه کنند. خیلی مهم است که ایران به عنوان یک کشور شیعه در کنار (کشورهای) اهل تسنن قرار گیرند. البته این اقدام به کلام آسان است و در عمل سخت؛ چرا که عربستان که کشوری با نفوذ در میان کشورهای اسلامی محسوب میشود کاملا با امپریالیستها هماهنگ است.
سئوال: عربستان سعودی در راستای امپریالیستهاست، رفتار دولت عربستان سعودی در سوریه و یمن و سایر مکانها را چطور توصیف میکنید؟
عملکرد دولتمردان عربستان رفتاری بچگانه است. به اعتقاد من تفکر دولتمردان سعودی بدوی است و هیچ تفکر مستقلی وجود ندارد، سیاستی وجود ندارد بلکه سیاست آنها پیروی از آمریکاست. انگار نشستهاند تا امریکا همه چیز را کنترل کند و در ازای نفت به انها پول بدهند تا زندگی لاکچری داشته باشند بدون این که توسعه اجتماعی در این کشور رخ دهد، وضعیت غمانگیزی است.
سئوال: عربستان سعودی کشوری مسلمان است و اسلام به دنبال صلح و امنیت است و وهابیون به دنبال افراطی گری هستند، مانند اسرائیل. یهود آیینی است به دنبال صلح و امنیت، اما صهیونیستها به دنبال افراطیگری هستند. چرا رابطه نزدیکی میان صهیونیسم و وهابیون در منطقه وجود دارد؟
همانطور که گفتم وهابیت تنها بر دیدگاه بسته و انحرافی ای متمرکز شده، بدون توسعه فرهنگی. وقتی چنین شرایطی باشد سایرین کنترل اوضاع سیاسی را در دست میگیرند و آل سعود پذیرای این سلطه اسرائیلیهاست چون مشکلشان این موضوعات نیست، دغدغهاشان این است که چگونه زندگی مرفهی داشته باشند. انها به صلح در خاورمیانه اهمیت نمیدهند تا وقتی برای خود عربستان مشکلی نباشد.