پخش زنده
امروز: -
به گزارش سرويس بين الملل خبرگزاري صدا و سيما به نقل از المنار ، سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان در سخنرانی خود به مناسبت «آزادسازی دوم» و پیروزی مقاومت در آزادسازی جرود لبنان گفت: اولین سالروز پیروزی آزادسازی دوم را که روز ملت و ارتش و مقاومت و شهدا و مجروحان و مردم صابر و مقاوم ماست که با خونها و قربانیان خود این پیروزی را ساختند تبریک می گویم. امسال این مراسم را در شهر شهدا ، در شهر هرمل برگزار می کنیم که سهم زیادی از خطرها و تهدیدات و تهاجم و گلوله باران و موشک باران و خودروهای بمب گذاری شده را بر دوش داشت اما همانند همیشه تغییری در آن به وجود نیاورد.
وي در ادامه افزود: خدای متعال می گوید «وَلَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِینَ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ (ما درباره بندگانمان که به رسالت می فرستیم از پیش تصمیم گرفته ایم که هر آینه آنان خود پیروزند و لشکر ما خود غالبند) » ، پیروزی واقعی برای نصرت و غلبه بر دشمن ، در این است که چگونه لشکر او باشیم. زمانی که لشکر خدا باشیم سنت او و قانون الهی حاکم بر موجودات بر ما جاری خواهد شد و همانطور که در قرآن آمده است « لشکر ما غالبند» و فرزندان و جوانان و مردان شما که در این نبرد جنگیدند و در طول سالها نبرد کردند ، آنها از مصادیق سربازان خدا هستند چرا که برای خدا و در راه خدا جنگیدند و اهل صدق و خلوص بودند و اهل فداکاری و جود و کرم بدون مرز بودند. چرا که آنها خود را برای خدای متعال خالص کرده بودند و برای هیچ چیز از ظواهر این دنیا نجنگیدند و خون خود و کفن خود را در کف گرفتند و به این مناطق و این کوهها و این میادین نبرد رفتند و حتی لحظه ای نیز درنگ نکردند.
سيد حسن نصر الله در ادامه تاکيد کرد: بنابر این آنها مشمول وعده الهی «وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ» شدند. در این مناسبت که عید دیگری برای آزادسازی و پیروزی است که معادله طلایی «ارتش ، ملت و مقاومت» آن را ساخته است ، سخنان خود را به سه بخش تقسیم می کنم. بخش اول درباره مناسبت آزادسازی دوم و اوضاع منطقه مرتبط با آن و بخش دوم درباره اوضاع لبنان و بخش سوم درباره بقاع خواهد بود. در بخش اول با بازگشت به سالهای گذشته می دانیم که خطری بزرگ کل لبنان و به ویژه منطقه بقاع را به علت تحولاتی که در سوریه از بیش از هفت سال پیش رخ داده بود تهدید می کرد.
وي در ادامه تصريح کرد: از نظر ما و بسیاری از همپیمانان و دوستان ما ، این تهدیدات از همان روز نخست واضح بود. از نظر دیگران تصویر روشنی وجود نداشت. و از نظر برخی دیگر ، هر چند که این تهدیدات روشن و واضح بود اما دشمنی و اختلاف در مواضع وجود داشت که این تحولات تاثیری بر آنها نمی گذاشت. امروز پس از گذشت همه این سال ها معتقدم مسئله برای همه ما روشن شده است و برای همین همواره من از شما می خواهم درباره آنچه در منطقه ما رخ می دهد این سوال را مطرح کنید چرا که آنچه در منطقه ما از بیش از هفت سال پیش رخ داد ، مسئله بسیار بزرگ و خطرناکی است و حوادث هولناکی رخ داده است ، در سطح کل منطقه در عراق و سوریه و کل منطقه ، تا یمن از بیش از سه سال پیش ، این سوال را از خودش بپرسد اگر داعش در سوریه پیروز می شد چه رخ می داد؟ اگر جبهه النصره و گروههای مشابه در سوریه پیروزی می شدند چه اتفاقی می افتاد؟ اگر داعش در عراق پیروز می شد و عراق را به کنترل خود در می آورد چه رخ می داد؟ سرنوشت منطقه چه می شد؟ سرنوشت خود کشورهای خلیج (فارس) چه می شد؟ و همچنین چه سرنوشتی در انتظار لبنان بود؟ کل لبنان نه فقط بقاع؟ و نه فقط برای روستاهای در مرز مانند روستاهای بعلبک و هرمل ؟ سرنوشت همه مردم لبنان و نه فقط سرنوشت کسانی که در این خط یا این محور قرار دارند چه می شد؟ حتی سرنوشت لبنانیهایی که به پیروزی این گروهها در سوریه دل خوش کرده بودند و به آنها امید بسته بودند چه می شد؟ سرنوشت آنها چه بود؟ آیا ندیدید که در سوریه داعش با همپیمانان خود و برادران مسلح خود که در یک سنگر قرار داشتند و حتی برادران اعتقادی وهابی تکفیری خود چگونه رفتار کرد؟ آیا نمی بینید که جبهه النصره با همپیمانان و دوستان خود که اعتقادی مشترک داشتند و در سنگر واحد قرار داشتند چه کرد؟ و الان در منطقه ادلب چه می کند؟ در این صورت سرنوشت لبنان و سرنوشت ملت لبنان و تنوع لبنان چه می شد؟
سيد حسن نصر الله در ادامه گفت: خدا را شکر می کنیم که در این سرزمین مردانی هستند که اگر چیزی را اراده کنند خدا نیز همان را اراده می کند ، این چیزی است که معادله را تغییر داد. به این دلیل که خدا مردانی دارد که اگر بخواهند می توانند، معادله تغییر کرد و جهت سوال تغییر کرد. اما سوال درستی است که سرنوشت ما و سرنوشت کل منطقه چه می شد؟ اگر حکومت داعش و النصره به بعلبک و هرمل و بقاع غربی و دیگر مناطق لبنان می رسید چه می شد و وضعیت مردم در همه این مناطق چه بود؟ حتی وضعیت برخی از کسانی که به داعش و النصره دل بسته بودند چه بود؟
وي در ادامه افزود: با تاسف بسیار برخی از کسانی که به داعش و النصره دل خوش کرده بودند کسانی هستند که داعش آنها را تکفیر می کند و خون آنها را مباح می داند. این تجربه بزرگی بود که در سالهای گذشته پشت سر گذاشتیم. بنابر این امروز ما برابر این مناسبت و این روز بزرگ قرار داریم ، آزادسازی دوم که همه ما توانستیم جرود و روستاها و مزارع و همه مرز خود را با سوریه از وجود تروریستها و از گروههای تکفیری آزاد کنیم و این مناسبتی است که باید در آن درنگ کرد و از گذشته برای موفقیت در حال و آینده درس گرفت.
دبیرکل حزب الله لبنان در ادامه سخنرانی خود به مناسبت «آزادسازی دوم» و پیروزی مقاومت در آزادسازی جرود لبنان افزود: «امروز ما برابر این مناسبت و این روز بزرگ قرار داریم، «آزادسازی دوم» که همه ما توانستیم جرود و روستاها و مزارع و همه مرز خود را با سوریه از وجود تروریستها و از گروههای تکفیری آزاد کنیم. این مناسبتی است که باید در آن درنگ کرد و از گذشته برای موفقیت در حال و آینده درس گرفت.
وي افزود: چند نکته را درباره این دستاورد بیان می کنم. نکته نخست سرعت تصمیم گیری از طرف ساکنان منطقه و ساکنان بقاع و به همراه آنها، مقاومت است. سرعت تصمیم گیری در مقابله با این گروههای تروریستی تکفیری چه در داخل خاک لبنان یا داخل خاک سوریه. در آن زمان دولت لبنان به علت ساختار خود آشفته بود و نتواسته بود به هر دلیلی تصمیم بگیرد و من نمی خواهم مسائل گذشته را باز کنم. اما ساکنان منطقه و به همراه آنها مقاومت، وقتی می گویم ساکنان منطقه یعنی کل منطقه، حتی کسانی که احزاب آنها موضع دیگری داشتند، چرا که آنها خطر را پیش چشمان خود می دیدند. در کوهها و مناطق اطراف خود آن را می دیدند. آنها به رهبران خود که در مناطق دورتر ساکن بودند نگاه نکردند. سرعت تصمیم گیری و ورود به سوریه و آغاز نبرد از داخل سوریه مهمترین عامل بود و صریحا باید گفت که اگر پیروزیهای ارتش سوریه و همپیمانان آن در سراسر مناطق اطراف لبنان در حمص و در القصیر و در القلمون و زبدانی و ریف دمشق نبود، آزادسازی دوم محقق نمی شد و در چنین روزهایی در سال گذشته پیروزی در جرود به دست نمی آمد.
دبير کل حزب الله در ادامه افزود: نکته دوم ، گستردگی استقبال جوانان لبنانی و جوانان مقاومت و جوانان خاستگاه مقاومت از این نبرد است. این مسئله ای است که باید کمی در آن تامل کرد چرا که لازم است قدرت خود را بشناسیم و آن را بسازیم و از آن محافظت کنیم و به آن تکیه کنیم و به آن دل ببندیم چرا که دل بستگی درستی است. حجم روی آوردن به میادین نبرد چه در نبردهای کوههای شرقی یا در نبردهای جرود عرسال یا حتی داخل سوریه بالا بود.
سيد حسن نصرالله تاکيد کرد در همه نبردهایی که به آن وارد شدیم، عامل جوانان و حضور آنها مسئله ای اساسی بود. با صداقت تمام به شما می گویم، در طول حدود هشت سال از حوادث، شما می دانید که در هیچ سخنرانی علنی و حتی داخلی هیچ گاه در طول بیش از هفت سال گذشته برادران خود را برای رفتن به میادین درگیری تشویق یا تحریک نکردم چرا که هیچ کوتاهی یا کندی یا کاهشی در عزم و اراده آنها وجود نداشت. هیچ گاه در طول این سالها و حتی در حال حاضر این مسئله رخ نداده است.
وي افزود: تاکید می کنم که برای دفاع از لبنان یا اگر امروز برای مشارکت در هر عملیات بزرگ جدیدی در سوریه تصمیم بگیریم خواهیم دید که جوانان ما تنها یک اشاره به آنها کفایت می کند و به هیچ سخنرانی تشویقی یا تحریک کننده نیاز ندارند چرا که آنها در کنار صداقت و اخلاص، بصیرت دارند و این مسئله موجب می شود به طرف میادین نبرد سرازیر شوند همان کاری که در طول این سالها انجام دادند. اگر به این روحیه جهادی و حماسه، شایستگی و تجربه و آگاهی و درک و مهارت استفاده از جنگ افزار را نیز اضافه کنیم همواره نتایج ما بهتر و بهتر خواهد بود. در اولین سالروز این آزادسازی به شما می گویم در درگیریهایی که به دو بخش تقسیم می شد، بخشی با جبهه النصره بود و بخش دیگر با داعش در جرود ، برادران مبارز ما از نظر تعداد بسیار بیشتر از آنچه که در این دو جبهه نیاز بود حضور پیدا می کردند. من به مسئولان نظامی می گفتم چرا این تعداد زیاد نیرو آورده اید و در درجه اول بر حفظ جان این برادران تاکید داشتم و در درجه بعد هم به هر حال هزینه ای در مهمات و منابع ما داشت، پاسخ آنها این بود که نمی دانیم با این جوانان چه کار کنیم به ویژه اینکه تابستان است و مدارس و دانشگاهها تعطیل است و برای همین بیشتر مبارزان از دانشجویان دانشگاهها و دانش آموزان دبیرستانی بودند و در بین آنها شماری شهید شدند.
دبير کل حزب الله لبنان در ادامه خاطر نشان کرد ممکن است برخی بگویند نسل 1982 متفاوت بود ، نسل 1985 متفاوت بود ، نسل 2000 متفاوت بود و نسل 2006 متفاوت بود، نه اینطور نیست و این نسل دارای شور و حماسه و حضور و آگاهی و درایت و بصیرت است و این را در طول سالهای گذشته ثابت کرده است. اما در مقابل ، بر اساس مطالعات و تحقیقاتی که در رسانه های اسرائیلی وجود دارد ، بحران واقعی ارتش دشمن، ارتش اسرائیل، عامل انسانی است.
وي همچنين تاکيد کرد سران ارتش و مقامات اسرائیل با مشکل جذب جوانان در یگانهای رزمی و گردانهای مبارز و یگانهای ویژه مواجهند. جوانان اسرائیلی ترجیح می دهند به یگانهای غیر رزمی بروند چرا که روحیه فداکاری در نزد آنها از بین رفته است و آرمانی برای آنها وجود ندارد که به آن اعتقاد داشته باشند و برای کشته شدن برای آن آمادگی داشته باشند. این مشکلی واقعی است و در این زمینه مطالعات و تحقیقات مفصلی شده است که زمان اجازه نمی دهد بیش از این به آن بپردازیم. علاوه بر این مشکل دیگری نیز وجود دارد که چند روز پیش با آمار و ارقام فاش شد و آن افزایش مشکلات روانی در سربازان دشمن و کسانی است که به روانپزشکان در ارتش مراجعه کرده اند. رسانه های اسرائیلی اعلام کرده اند در سال 2017، حدود 44 هزار نظامی به افسران روانپزشک در ارتش مراجعه کرده اند. این عدد بزرگی برای ارتش اسرائیل است. این تعداد در سال 2013 ، 39 هزار نفر بوده است. در سال گذشته 44 هزار نظامی اسرائیلی به روانپزشک مراجعه کرده اند و برای همین کارشناسان راهبردی در رژیم دشمن همواره از این مسئله صحبت می کنند و می گویند این ارتش برای رفتن به جنگی جدید آمادگی ندارد، با وجود اینکه از سال 2006 تا کنون هواپیماهای جدید و موشکهای جدید دریافت کرده اند و بسیاری از توانمندیهای خود را متحول ساخته اند و ما این را می دانیم و دنبال می کنیم.
سيد حسن نصرالله همچنين افزود از سال 2006 تاکنون صهيونيست ها نتوانستند روحیه شکستی را که در بین نظامیان و افسران و مردم آنها گسترش یافته است ترمیم کنند و نتوانسته اند حالت تردید و بی اعتمادی را که بین نظامیان و افسران آنها به وجود بیاید از بین ببرند و نتوانسته اند فرمانده تاریخی که بار دیگر بتواند به آنها کمک کنند پیدا کنند.
دبير کل حزب الله لبنان همچنين تاکيد کرد امروز قدرت ما در این نسلها و جوانان صادق و مخلص و آماده فداکاری و جانفشانی است، کسانی که جان خود را به کف گرفته اند و به کرامت و عزت و شرف ایمان دارند و معتقدند کرامت ملت آنها و عزت کشورشان و زندگی خانواده شان شایسته این همه فداکاری و گذشت است و این چیزی است که عامل آزادسازی دوم بود همانطور که در آزادسازی نخست رخ داد.»
سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان در ادامه سخنرانی خود به مناسبت «آزادسازی دوم» و پیروزی مقاومت در آزادسازی جرود لبنان افزود :« نکته سوم ، حمایت گسترده مردمی از این گزینه بود. برخی سیاستمداران و قدرتهای سیاسی نیز حمایت کردند. سفارت آمریکا چند نظرسنجی انجام داد که آن را منتشر نکرد. برخی طرفها و دستگاههای امنیتی نیز چندین نظرسنجی انجام دادند اما آن را منتشر نکردند. من به شما می گویم بسیاری از پایگاههای احزابی که با ما در این نبرد خصومت داشتند از این نبرد حمایت کردند. پایگاههای آنها ، اعضای آنها و نخبگان آنها نه فقط در بقاع ، از این نبرد حمایت کردند و ما این را می دانیم بلکه زمانی که مسئولان آنها با مسئولان ما دیدار می کردند این مسئله را در پشت درهای بسته به ما ابراز می کردند. در خاستگاه مقاومت ، حمایت قوی و گسترده وجود داشت و هفت سال است که می جنگیم اما از خاستگاه ما هیچ ابراز ناراحتی یا ابراز خستگی نشنیده ایم چه برسد به اعتراض و مخالفت. بلکه هر آنچه دیدیم حمایت و پشتیبانی بیشتر و آمادگی برای ادامه نبرد بود ، این یک واقعیت است. در اینجا از خانواده های شهدا صحبت می کنیم که فرزندان خودشان را در عنفوان جوانی تقدیم کردند و به شهدای خود افتخار می کنند. از مجروحان و خانوده های آنها صحبت می کنیم ، از همه این پایگاه مردمی و خانواده هایی که حمایت و پشتیبانی کردند صحبت می کنیم. در روزهای نبرد در جرود چه با النصره یا داعش ، در تلویزیون مشاهده می کردم و برادران به من خبر دادند که بسیاری از ساکنان منطقه الضیعه -که همانطور که می دانید توانایی مالی زیادی ندارند اما- برای تامین و جمع آوری نان و غذا و کمک به منظور ارسال برای نیروهای مقاومت تلاش می کردند و من به برادران گفتم که ما نیاز به این کمکها نداریم و خود این مردم بیشتر به این غذاهایی که برای ما می فرستند نیاز دارند و خدا را شکر ما نیاز نداریم و وضعیت ما خوب است و بسیار هم خوب است و امروز با وجود تحریمها و محاصره ، ما وضعیت خوبی داریم و انشاالله خوب هم باقی خواهد ماند ، پس چرا این اقدام صورت می گیرد ، آنها به من گفتند این مردم خودشان اصرار دارند که مشارکت کنند. این نشان دهنده یک ارزش انسانی است و ارزش آن در هوشیاری و معرفت و عزم و اراده آنهاست و ارزش آن در حمایت از این گزینه و این جبهه است. با وجود تردیدهایی که در رسانه های عربی و لبنانی مطرح شد ، به یاد دارید که برخی رسانه ها شهدای ما را شمارش می کردند و حتی شهدای مقاومت قبل از سال دو هزار را نام بردند و گفتند در سوریه کشته شده اند و حتی از کسانی نام بردند که زنده بودند و هنوز هم برخی اشخاص که در رسانه های لبنانی به عنوان شهید مطرح شدند زنده هستند و آنها را جزء شهدا نام بردند. آنها تلاش کردند پایگاه مردمی ما را بترسانند و تصور کردند اگر به این مردم بگویند هزینه این جنگ بالا بوده و تعداد شهدا بسیار بوده است ممکن است این مسئله به عزم و اراده آنها آسیب بزند و این اشتباه در فهم آنها به شمار می رود. آنها نمی دانند ما فرزندان مدرسه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و مدرسه اباعبدالله الحسین علیه السلام هستیم که همه برادران و فرزندان خود را در کربلا تقدیم کرد و آنها برابرش کشته شدند و حتی لحظه ای عقب نشینی نکرد چرا که یقین داشت در جایگاه حق قرار دارد و ما در طول سالهای گذشته و امروز همچنان در جایگاه حق قرار داریم و هر اندازه که شهید دادن ما گسترده باشد نمی تواند موجب لرزش در گامهای ما شود و یا قلب ما را تکان دهد یا عزم ما را از بین ببرد یا موجب ایجاد تردید در ما شود. و اینها مردم ما هستند که این پیروزی را ساختند. نکته چهارم ، تجربه جدید معادله «ارتش ، ملت و مقاومت» در این آزادسازی دوم بود. چرا که برخی می گفتند این مسئله در سال دو هزار به پایان رسید یا در سال 2006 به پایان رسید. اشکالی ندارد هر کسی می تواند تصورات خود را بیان کند اما ما بر اساس باورهای خود و بر اساس این تجربه جدید در بقاع می گوییم ، مردم حمایت کردند و ایستادگی کردند ، با وجود آشفتگی در دولت و آشفتگی در تصمیم سیاسی رسمی در دولت لبنان در آن زمان ، ارتش دست کم وضعیت دفاعی گرفت و در همه رویاروییهای دفاعی ، حضور خود را ثابت کرد و شهید داد. تا اینکه اوضاع رسمی تغییر کرد و جناب رئیس جمهور میشل عون به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد و دولت جدید تشکیل شد و شورای عالی دفاع پس از بیرون راندن جبهه النصره از جرود عرسال و باقی ماندن داعش نشست تشکیل و تصمیم گرفت عملیات «فجر الجرود» را اجرا کند و ارتش با افسران و فرماندهان و نظامیان و امکانات خود وارد شد و ثابت کرد که می تواند این تروریستهای تکفیری را شکست دهد ، همان زمانی که ارتش سوریه و به همراه آن مقاومت در طرف سوریه درگیر جنگ بود ، و این یک پیروزی بود. این نتیجه جدیدی برای این معادله طلایی بود که ما بر آن اصرار داریم و به آن پایبندیم. این بخشی از قدرت ماست. این بخشی از قدرت اساسی ماست. بنابراین با این معادله ، با حضور گسترده نیروهای مقاومت ، با حمایت گسترده از طرف این پایگاه مردمی ، با حضور گسترده ارتش ملی لبنان بر اساس تصمیم رسمی قاطع ، در چنین روزهایی از ماه اوت سال گذشته به آزادسازی کامل و مهم رسیدیم ، بدون هیچ منتی از هیچ طرفی و در سراسر مرزها و جرود و سرزمین و مزارع خود. و امنیت مردم عزیز ما در این منطقه و به دنبال آن در سراسر لبنان برقرار شد. بر همین اساس ما می گوییم از آزادسازی دوم در بقاع و آزادسازی اول در جنوب ، بر اساس این معادله ، هیچ جایی برای اشغالگران در لبنان و هیچ آینده ای برای متجاوزان و هیچ جایی برای طمع ورزان و مهاجمان وجود ندارد ، تا زمانی که مردم ما و اراده ملت ما و اراده نسلهای ما به آزادی و آزادسازی و حاکمیت و عزت و کرامت و حاکمیت واقعی و آزادی واقعی بدون تبعیت از هیچ طرفی در این جهان پایبند است ، برای تحقق پیروزی خود با توانمندیهای انسانی خود و با خون و فداکاری خود و هر آنچه خدای متعال به آنها اعطا کرده است آمادگی دارند.»
سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان در ادامه سخنرانی خود به مناسبت «آزادسازی دوم» و پیروزی مقاومت در آزادسازی جرود لبنان افزود :« نکته پنجم که نکته آخر در این بخش است ، امید بستن به آمریکا در طول همه این سالهای گذشته است تا نبرد جرود. یک سال پیش زمانی که شورای عالی دفاع ، تصمیم گرفت که ارتش لبنان وارد این نبرد شود ، آمریکاییها دخالت کردند و درخواست کردند که ارتش وارد این نبرد نشود یا دست کم این تصمیم را به تعویق بیندازد. نبرد علیه چه کسی؟ علیه داعش. طبعا پیش از آن فشار آمریکایی بر لبنان وارد می شد تا از پیروزی حزب الله در نبرد علیه جبهه النصره جلوگیری کند ، اما در نهایت ما نبرد با جبهه النصره را به پایان رساندیم و آماده شدیم تا نبرد با داعش در جرود را آغاز کنیم و ارتش لبنان تصمیم گرفت که وارد این نبرد شود اما آمریکاییها دخالت کردند و گفتند این کار را نکنید یا دست کم آن را به سال آینده موکول کنید و تهدید کردند که کمکها را قطع می کنند. این آمریکا زمانی که این تصمیم را گرفت و تهدید کرد کمکها را قطع می کند و به هیچ وجه منافع ساکنان بقاع و هرمل و بعلبک و العین و راس بعلبک و دیگر مناطق را که در خط تهدید از طرف گروههای تکفیری و تروریستی قرار داشتند ، در نظر نگرفت و به آن فکر نکرد. آمریکاییها تلاش کردند با منطقه بازی کنند و در هر آنچه در خصوص داعش در منطقه رخ داد ، زمانی که آمریکاییها از وارد کردن شکست به داعش صحبت می کردند دروغ می گفتند. زمانی که داعش در سوریه شکست خورد آنها در سوریه نجنگیدند و زمانی که داعش در عراق شکست خورد آنها در عراق نجنگیدند. بر عکس ، آمریکاییها همواره برای طولانی تر شدن عمر داعش تلاش کردند و این چیزی است که همه اطلاعات آن را تایید می کند. امروز نیز روسها در افغانستان می گویند هواپیماها و بالگردها در مناطق داعش سلاح و مهمات ارسال می کنند ، این مسئله تازه ای نیست در سوریه و عراق نیز این اتفاق افتاده است. در هر مرحله که داعش شکست می خورد و محاصره می شد ، بالگردهای آمریکایی در روز روشن در منطقه تحت نفوذ داعش فرود می آمدند تا فرماندهان یا اعضا و شخصیتها را منتقل کنند. جدا از موضوع داعش ، ای لبنانیها و ای سوریها و ای عراقیها و ای ملتهای منطقه و ای ملت فلسطین ، این آمریکا به هیچ وجه به منافع شما فکر نمی کند. و به همه کسانی که سرنوشت خود را به آمریکا گره زده اند می گویم از تاریخ درست بگیرید ، از تجربه های زمان حال. در ویتنام ، زمانی که آمریکاییها از ویتنام خارج می شدند دیدید که ویتنامیهای بیچاره ای که با آمریکاییها بودند چگونه به بالگردها آویزان شده بودند تا با آنها فرار کنند اما آنها را به زمین انداختند. در زمان شاه (ایران) که به آمریکا به گونه ای خدمت کرد که هیچ کسی در منطقه ما تا این اندازه و در طول دهها سال به آمریکا خدمت نکرده بود ، در یک لحظه زمانی که تضعیف شده بود او را نادیده گرفتند و حذف کردند و حتی به او ویزا ندادند که وارد آمریکا شود درحالی که بیمار بود. این آمریکاست. این تجربه دل خوش کردن به آمریکا و اسرائیل است. آنها جنوب لبنان را اشغال کردند و این صهیونیستها چگونه از جنوب لبنان خارج شدند درحالی که ارتش و مزدوران آنها نتوانستند طلاها و اموالی را که جمع آوری کرده و غارت و چپاول کرده بودند با خود ببرند ، فرصت نداشتند. شاید بگویید این در سال دو هزار بود و ما الان در سال 2018 هستیم ، در همین سال دو هزار و هجده گروههای مسلح در سویداء و در درعا و قنیطره چه کسی آنها را فرماندهی می کرد؟ اتاق الموک در اردن آنها را فرماندهی می کرد. افسران آمریکایی و سعودی و با همکاری اسرائیل. حمایت مالی و تسلیحاتی و حمایت و امکانات و برنامه ها و دستورات. اما در یک لحظه زمانی که طرح آنها شکست خورد و تاریخ انقضاء این گروههای مسلح پس از آنکه در جهت منافع ترامپ و منافع آمریکا تلاش کردند به پایان رسید ، آنها را رها کردند. آنچه در جنوب سوریه رخ داد عبرتی است که دور نیست و جدید است ، در سال 2018 رخ داده است. همه مردم بدانند آمریکا از همه ابزارهای خود -نمی گویم از همپیمانان خود- چشم پوشی می کند. در این جهان هیچ همپیمانی برای آمریکا وجود ندارد ، آمریکا با همه به عنوان ابزار رفتار می کند و باید به دستورات آمریکاییها گوش دهند. آمریکاییها با اینها دو گونه رفتار دارند یا آنها را دور می اندازند و یا آنها را می فروشند. آمریکا این است. ای لبنانیها ، ای ملتهای منطقه آمریکا این است که به هیچ ارزش و اخلاقی پایبند نیست و منافع مادی و مالی در درجه اول اولویتهای آن قرار دارد ، سلطه طلبی و نفت و گاز و بازارهای جهانی برای آن مطرح است. بنابراین امروز در سالروز آزادسازی دوم باید این را برای همه رهبران و دولتها و نظامها و ملتها و قدرتهای سیاسی تکرار کنیم که به آمریکا اعتماد نکنید و دل نبندید. فکر می کنید آمریکا از شما حمایت می کند و به شما احترام می گذارد؟ چرا رئیس جمهور آن درباره یکی از کشورهای خلیج (فارس) می گوید اگر از آنها حمایت نکنیم ظرف هفت روز سرنگون می شوند. رئیس جمهور آمریکا به یکی از کشورهای خلیج (فارس) می گوید ما از شما حمایت می کنیم و شما باید هزینه آن را بپردازید یعنی باید به آن جزیه و مالیات بدهد. این رئیس جمهوری است که به اخلاق و ارزشها و انسانیت آن برای حمایت و دفاع از شما بتوان دل خوش کرد؟ این توصیه برای همه ماست و در لبنان نیز برخی هستند که به آمریکاییها دل بسته اند و به کمکهای آمریکا و حمایت و تضمین آمریکا امیدوارند ، همه باید از این تجربه ها درس بگیریم و همه ملتهای منطقه باید از این تجربه ها درس بگیرند. امروز مثلا در سوریه در منطقه شرق فرات کردها سیطره دارند. کردها و احزاب کردی گزینه درستی را برای مذاکره با دولت سوریه انتخاب کردند ، این گزینه درستی است و نباید از آن بازگردند. چرا که کسی نمی داند آمریکاییها چه زمانی آنها را خواهد فروخت و خدا می داند که آنها را به چه کسی خواهد فروخت. آیا شما را به ترکیه می فروشد یا به روسیه یا به کسی که نمی دانید. این سخنی است که سفیر آمریکا که در دمشق بود چند سال پیش گفته بود و کردها گفتند که روابط بین شما و دولت آمریکا روابطی غیر اخلاقی است ، یعنی روابط سوء استفاده. مثال دیگر از شمال از استان ادلب؛ -نفاق آمریکا را نگاه کنید- کسی که درحال حاضر ادلب را در کنترل خود دارد جبهه النصره است. یعنی سازمان القاعده. یعنی بر اساس طبقه بندی شورای امنیت سازمان ملل متحد ، سازمانی که در صدر فهرست تروریسم جهان قرار دارد. بنابراین اصولا آمریکاییها باید به دولت سوریه و ارتش سوریه و کسانی که با آن هستند اجازه دهد این منطقه را از وجود این گروه تروریستی پاک کند. آمریکا امروز می آید و به صورت علنی از سازمان تروریستی القاعده حمایت می کند که برابر همه جهانیان ادعا می کند با آن مبارزه می کند. پس چگونه است که بین ارتش سوریه و تحقق این پیروزی بزرگ قرار می گیرد که به پیروزی نهایی نزدیک می شود. همه اطلاعاتی که امروز موجود است می گوید مقدمات نمایش شیمیایی دیگری در حال شکل گیری است تا از آن به عنوان بهانه ای به منظور حمله نظامی آمریکا به سوریه با هدف جلوگیری از نظام و دولت سوریه در تکمیل آزادسازی سرزمین خود ، استفاده شود. در مقابله با چه کسی مانعتراشی می کند؟ در مقابله با سازمانی که شورای امنیت آن را راس تروریسم در جهان می داند. آمریکا این است. و این نفاق آمریکاست. بر آنها دل بسته اید؟ بر ترامپ که دو روز پیش گفت و افتخار می کند که قدس را از میز مذاکرات حذف کرده است؟ بر دولت آمریکا که می گوید در ابتدای ماه سپتامبر حق بازگشت لغو خواهد شد و آژانس آنروا حذف خواهد شد و حمایت خود را از آن متوقف خواهد کرد؟ بر این دولت می خواهیم دل ببندیم که بخشی از حقوق فلسطینی را بازگرداند؟ یا حقوق لبنانیها را در آبها و نفت و گاز بازگرداند؟ در سوریه در عراق و در یمن. آمریکا در سوریه نمایش شیمیایی برای حمله به سوریه آماده می کند و درباره دو کشتار وحشتناک در یمن که در یک هفته علیه کودکان رخ داده است و ائتلاف سعودی آمریکایی مرتکب آن شده است سکوت کرده و حتی یک موضع و یک بیانیه و حتی دو کلمه برای محکومیت آن نمی گوید. آمریکا این است. برای همین درس ما در آزادسازی دوم این است که به ملت خود و به خودمان و به اراده و خاستگاه خود و به امکانات خود بازگردیم و ما قدرتمند هستیم و ضعیف نیستیم. اما آنها می آیند و می روند و از بین می روند چرا که بر اساس باطل حرکت می کنند و پایه آنها باطل است. در گذشته گفته بودم که معامله قرن و همه آنچه در منطقه جریان دارد بر پایه یک مثلث است که سه ضلع آن ، ترامپ ، نتانیاهو و محمد بن سلمان هستند. ترامپ را من نمی گویم سرنگون شود یا نشود اما در دو روز گذشته وضعیت او چگونه بوده است؟ زمانی که خودش می گوید اگر من برکنار شوم بازارهای مالی در آمریکا سقوط خواهد کرد و همه فقیر خواهند شد به این معناست که خودش احساس خطر کرده است ، خودش می گوید نه ما. این یک ضلع مثلث. ضلع دوم نتانیاهو است که پرونده های فساد زیادی علیه او وجود دارد که به امید موفقیت سیاسی مشخصی آن را مسکوت گذاشته اند اما اگر ترامپ سرنگون شود باید پیش بینی کنیم که پرونده های نتانیاهو باز شود و به جریان بیفتد. اما ضلع سوم آن ، بگذارید برای بعد. تا کی این ضلع سوم ، خودش و عربستان و این کشور عزیز را به چه پرتگاهی بکشاند ، مشخص است و همه جهان می دانند که چه چیزهایی درباره آن گفته می شود. اما کسی که در اینجا باقی می ماند ، ما هستیم و ملت ما و اراده و ایمان و عزم و اراده ما و آمادگی ما برای انجام مسئولیت است و این چیزی است که می توانیم و باید به آن دل ببندیم و تکیه کنیم.»