پخش زنده
امروز: -
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صداوسیما، روزنامه العربی الجدید در یادداشتی به عملکرد رژیم آل سعود و چشم انداز آینده این کشور پرداخت.
روزنامه العربی الجدید در شماره امروز خود در اینترنت در یادداشتی به قلم احمد جبریل نوشت: با گذشت بیش از یک سال از انتصاب محمد بن سلمان به عنوان ولیعهد سعودی، اکنون بسیاری این پرسش را مطرح می سازند که حقیقت تغییرات جاری در عربستان سعودی چیست... آیا این تغییرات اساسی است یا جنبه ظاهری دارد؟ آیا وی این کشور را به سمت سعودی نوین که بسیاری امید به آن دارند هدایت خواهد کرد؟ یا آن گونه که دیگران معتقدند این کشور به سرزمین سکوت و وحشت تبدیل خواهد شد؟...
شاید نتوان با اطمینان درباره آینده بلاد حرمین شریفین و رویکردهای سیاسی داخلی و خارجی آن با اطمینان سخن گفت. اما نشانه های نگران کننده ای از ورود سعودی به وضعیت بحرانی در عرصه داخلی و خارجی مشاهده می شود. به گونه ای که می توان گفت این نشانه ها با همه آنچه از زمان تاسیس رژیم سعودی در سال 1932 تاکنون روی داده است تفاوت دارد. این موضوع بیانگر آن است که برای از بین بردن این بحرانها، سیاست ها و شیوهای قدیمی یا الهام گرفتن از آنها دیگر بی فایده است...درخصوص عبارت «سعودی نوین» و سیاست های ریاض در اجرای طرح بن سلمان در حوزه داخلی و خارجی، سه ملاحظه وجود دارد.
نخست: تلاش چشمگیر رژیم سعودی برای ارائه چهره ای اصلاح طلب و تغییر خواه از محمد بن سلمان که از جوانان پشتیبانی می کند و به دنبال تامین مطالباتشان و حل مشکلات مزمن کشور است. اما هیچ کس به جامعه سعودی تضمین حقیقی درخصوص روند این اصلاحات ظاهری نمی دهد و فقط درباره چشم انداز 2030 به عنوان طرح اختصاصی وی تبلیغ می شود.
این اختصاصی سازی چشم انداز 2030 موجب خدشه دار شدن آن می شود زیرا نشان می دهد که این چشم انداز فاقد برنامه ریزی سازمان یافته است که شرط لازم برای هرگونه اصلاح حقیقی به شمار می رود. با وجود تناقض این تصویر تبلیغاتی ساختگی با سیاست بازداشت ها و بستن دهان ها، ریاض به پیامدهای این سیاست بر تصویری که از خارج مشاهده می شود توجهی ندارد.
سیاست بازداشت ها در دوره نوین سه مرحله را پشت سر گذاشته است. در مرحله نخست اسلامگرایان بازداشت شدند و هدف از آن جلوگیری از هرگونه انتقاد احتمالی از سیاست های رژیم سعودی به ویژه به علت به حاشیه راندن نهاد مذهبی و گسترش گردشگری فرهنگی و طرح «نیوم» و افزاش همگرایی سعودی و اسرائیل بود. پس از آن در مرحله دوم، شاهزاده ها و سرمایه داران بازداشت شدند تا هزینه های طرح های متعدد در چشم انداز 2030 تامین شود و معادله کنار زدن شاهزاده های با نفوذ و خصوصاً کسانی که از سیاست های بن سلمان انتقاد می کنند یا ائتلاف وی با محمد بن زاید ولیعهد ابوظبی را محکوم می کنند در رژیم سعودی تثبیت شود. مرحله سوم بر فعالیت های زنان تمرکز داشت تا به نظر نرسد اجازه رانندگی به زنان به معنای پیروزی مبارزات اجتماعی زنان است. بازداشت «سفر الحوالی» و «سعد الغامدی» که اخیراً صورت گرفت نیز احتمالاً نشانه گسترش محدوده بازداشتها در ماههای آینده است.
ملاحظه دوم ناشی از حساب باز کردن بی اندازه روی شخص دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا است که اندیشه هایی شبیه به ولیعهد سعودی دارد. این دو نفر دست کم سه نقطه مشترک دارند که شامل ذهنیت معامله گری یعنی تمایل به خرید و فروش هر چیزی و تلاش برای جلب رضایت اسرائیل با هر شیء ارزشمند ممکن و پیش بردن معامله قرن می شود...
بی تردید برنامه ها و معاملات ترامپ و جدیدترین رویداد یعنی آنچه در هلسینکی با ولادیمیر پوتین رئیس جمهوری روسیه مورد توافق قرار گرفت الزاماً تضمینی برای سعودی یا دیگران نیست تا از محتوای معاملات صورت گرفته برای بازگرداندن نظم جهانی مطابق نظر واشنگتن و مسکو و پکن مطلع شوند.
اطمینانی نیست که توافقات این قدرت جهانی یا حتی حرکت ترامپ در مسیر تحقق منافعش در مسیر تشدید تنش با ایران یا تشدید تحریم اقتصادی این کشور یا تلاش برای تحت فشار گذاشتن آن و تغییر معادلات در سوریه و عراق علیه ایران و مجبور ساختن آن به خودکفائی یا سوق دادن آن به پذیرش گفتگو با واشنگتن با هدف امضای برجام جدید، به نفع طرح بن سلمان باشد.
تنها چیزی که قطعی به نظر می رسد قدرت واشنگتن در باج خواهی از سعودی و دیگر کشورهای خلیج فارس است که در دوره ریاست جمهوری ترامپ تشدید و شورای همکاری تضعیف شده است. با سوق دادن محمد بن سلمان به سمت جنگ یمن و تحریم قطر و دشمنی با ایران از طریق طرح تهدیدات توخالی مبنی بر انتقال جنگ به داخل ایران در عین فقدان چنین قدرتی، بر میزان دشمنی سعودی با کشورهای همجوارش افزوده شده است.
نکته قابل توجه آنکه اگر در عرصه بین المللی توافقی وجود داشته باشد به نفع اسرائیل و برای تبدیل شدن آن به قدرت اول خاورمیانه در برابر عربها و ترکیه ای ها و ایرانی ها است که در هر صورت سعودی از آن نفعی نخواهد برد. حمله جنبش انصارالله یمن به کشتی سعودی الدمام در دریای سرخ که منجر به توقف موقتی صادرات نفت سعودی از باب المندب شد و احتمال حمله آنها به فرودگاه بین المللی ابوظبی نیز دستاورد این شاهزاده جوان در پیروی از سیاست واشنگتن علیه تهران و گوش دادن به توصیه های متحدش محمد بن زاید است.
ملاحظه سوم به کاهش امید به امکان اصلاح رژیم سعودی و تبدیل این کشور به حکومت سلطنتی مشروطه و باز شدن باب سناریوهای منفی است. بی تردید موانع اجرای چشم انداز 2030 بسیار است. خودداری سرمایه داران از سرمایه گذاری در این کشور به علت بازداشت های اخیر و تعویق در پذیره نویسی آرامکو تا سال 2019 و مشکلات صنایع نظامی و حذف یارانه ها و افزایش مالیات ها و به تبع آن گران شدن بهای سوخت و خدمات و فشار مالی بر شهروندان عربستانی همگی حاکی از آن است که بن سلمان در برنامه هایش موفق نخواهد بود.
با توجه به اصرار بر بستن دهان مخالفان و نبود صدای انتقاد در داخل و تبدیل رسانه ها و مراکز مطالعاتی به توجیه کنندگان سیاست ها و نه ارائه دهنده پیشنهاد و راه حل، می توان گفت که آنچه در عربستان سعودی روی می دهد ترکیبی از اقدامات کوتاه مدت در عرصه های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و بستن عرصه سیاسی است که منجر به تضعیف عربستان سعودی و کمرنگ شدن جایگاه منطقه ای و بین المللی آن در آینده دور یا نزدیک خواهد شد.
خلاصه می توان گفت «سعودی نوین» تصویری خیالی است که ممکن است دستکم در آینده نزدیک تحقق نیابد.