پخش زنده
امروز: -
ایران یکی از مهمترین موضوعات در سیاست خارجی آمریکا محسوب می شود. جغرافیای سیاسی، جغرافیای فرهنگی و جغرافیای اقتصادی جمهوری اسلامی ایران، جذابیت ویژه ای برای این منطقه ایجاد کرده است.
چکیده:
* در چهل سال که از زمان پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد، چهار رویکرد مختلف درباره ایران در مراکز تحقیقاتی و اندیشکدههای آمریکایی قابل تشخیص است:
1- رویکرد سازش که بیشتر اتاق های فکر با گرایش لیبرال و پیشرو تقویت می کنند. اندیشکده وودرو ویلسون و مرکز نیکسون در این طیف قرار میگیرد.
2-رویکرد جنگ با ایران که در اتاق های فکر دارای گرایشهای محافظهکارانه و تحت تاثیر لابی اسرائیل دنبال می شود.
3- رویکرد تغییر رژیم جمهوری اسلامی ایران : تعدادی از اندیشکدهها این رویکرد را دنبال می کنند که از مهمترین آنها می توان به بنیاد دفاع از دموکراسیها اشاره کرد.
4- رویکرد پذیرش ایران به عنوان قدرت هستهای جهانی و اتخاذ بازدارندگی در مقابل آن: تعدادی از اندیشکدههای آمریکایی طرفدار این رویکرد هستند.
پژوهش خبری صداوسیما: ایران یکی از مهمترین موضوعات در سیاست خارجی آمریکا محسوب می شود. جغرافیای سیاسی، جغرافیای فرهنگی و جغرافیای اقتصادی جمهوری اسلامی ایران، جذابیت ویژه ای برای این منطقه ایجاد کرده است. با نگاهی به مناظرههای انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا و حتی طرحها و لوایح مورد بررسی و یا تصویب شده در دولت و کنگره آمریکا مصداقی بر جایگاه ایران در سیاست خارجی آمریکا است. در مناظرههای انتخاباتی چه درون حزبی و چه مناظرههای نامزدهای دو حزب، در زمینه سیاست خارجی، سئوالی درباره ایران پرسیده میشود و لازم است که آن نامزد ریاست جمهوری دیدگاه خود درباره چگونگی تعامل با ایران را تبیین کند. لابی ایران در آمریکا در هر سه سطح دولت آمریکا، کنگره و افکار عمومی فعال است. این لابی با مراکز مطالعاتی و اتاقهای فکر آمریکا ارتباط نزدیکی دارند واز طریق اندیشکدهها در همه سیاستهای ضد ایرانی آمریکا از تحریمها گرفته تا مذاکرات نقش مهمی دارند. با مطالعه نمونههایی از تدابیر اتخاذ شده توسط آمریکا علیه ایران، آبشخور آن را میتوان در اتاقهای فکری دید که با لابی ضد ایرانی در ارتباط هستند. لابی ضد ایرانی نیز از دو لابی عبری و عربی در آمریکا تغذیه میشود. البته سیاستهای اندیشکدههای آمریکایی را نمیتوان به طور کلی در یک مسیر تصور کرد. برخی از آنها در پی متقاعد کردن افکار عمومی و دولت آمریکا برای برقراری رابطه با ایران هستند. یک دسته دیگر از اتاقهای فکر بر این باورند که باید محدودیتهای بیشتری علیه ایران اعمال شود و گروه سوم به ضرورت رویارویی و مقابله با ایران معتقدند (پوستین چی و متقی: 1393:19). با توجه به اهمیت ایران در سیاست خارجی آمریکا، اتاقهای فکر با گرایشهای مختلف سیاسی سعی میکنند رهیافتهای نظری و راهبردهای متفاوتی درباره نحوه برخورد و یا تعامل با ایران ارائه دهند. در چهل سالی که از زمان پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد، چهار رویکرد مختلف درباره ایران در مراکز تحقیقاتی و اندیشکدههای آمریکایی قابل تشخیص است.
1ـ رویکرد سازش
این رویکرد را بیشتر اتاقهای فکر با گرایش لیبرال و پیش رو تقویت می کنند. اندیشکده وودرو ویلسون و مرکز نیکسون در این طیف قرار میگیرد.از نظر آنها، مداخله آمریکا با هدف براندازی و تغییر رژیم در ایران میتواند احساسات بیگانه ستیزانه در آمریکا را تقویت کرده و انسجام ملی را افزایش دهد. این انسجام میتواند دولت ایران را توانمند کند.
براین اساس اگر آمریکا خواهان روابط با تهران است، باید با دولت حاکم در ایران به توافق برسد. این طیف از سیاست گفتگوهای دولت- دولت حمایت میکنند و براین باور هستند که برقراری گفتگو با ایران به نفع آمریکا است و در بلندمدت میتواند منافع واشنگتن بویژه در زمینه ژئوپلیتیک را برآورده کند. اوباما، در دوره ریاست جمهوری خود از این رویکرد پیروی میکرد و به اندیشکدههایی که این رویکرد را دنبال میکردند، نقش بیشتری در سیاست خارجی میداد. در مقالهای که مرکز نیکسون منتشر کرد، آمده است: «اگر ایرانیان خواهان سود بردن از روابط جدید هستند، باید رفتارشان را تغییر بدهند.» به اعتقاد این افراد، تغییر در مسیر سیاستهای ایران، زمانی به دست خواهد آمد که روابط دوجانبه بر مبنای منافع مشترک باید استوار باشد و نه نقاط تضاد.
همچنین آرون دیوید میلر و ریچارد اسکولسکی، از محققان مرکز مطالعاتی وودرو ویلسون، در مقالهای با عنوان حرکت به جلو در قبال ایران، سیاستی برای دولت بعدی آمریکا در مجله فارین افرز، رویکرد سازش با ایران را در چارچوب منافع آمریکا میداند. از نظر این دو، ایران مورد مناسبی برای مذاکره است، اما اختلافات داخلی بیم کاخ سفید و کنگره انعطاف پذیری لازم در مذاکرات را به چالش کشیده است. از نظر میلر، رویکرد استفاده از قدرت در مقابل ایران، غیرعاقلانه، نابخردانه و غیرضروری است و واشنگتن باید بر منافع حیاتی آمریکا متمرکز و همکاری با ایران باید در خدمت منافع آمریکا باشد.[1]
طرفداران این رویکرد معتقدند، ایران در بلند مدت میتواند به یک دولت معتدل تبدیل شود و به همکاری در منطقه بپردازد. از نظر آنها، بحث هستهای، پیچیده ترین و چالشیترین موضوع در روابط دوجانبه میان آمریکا و ایران است و سایر مشکلات نظیر تروریسم، تحریمها و حقوق بشر مسائلی است که رهبران دو طرف میتواند به یک دولت میانه رو تبدیل شود. برخی از اتاقهای فکر خواهان حل و فصل حوزههای تنش میان آمریکا و ایران در قالب بستههای پیشنهادی تشویقی هستند و در آن به صورت همزمان، چهار مساله حقوق بشر، فعالیتهای ایران در منطقه غرب آسیا، فرایند صلح خاورمیانه و خلع سلاح ایران را از طریق مذاکرات دیپلماتیک پیگیری کنند. جورج پرکویچ، محقق برجسته اتاق فکر کارنگی در مقالهای با عنوان تغییر منافع هستهای ایران نوشت، آمریکا برای ایجاد تغییرات مثبت در ایران باید بپذیرد که سیاست واشنگتن در قبال تهران کاری از پیش نبرده و خواستار ارائه مشوقهای زیر به جمهوری اسلامی ایران شده است:
2- جنگ با ایران[2]
این رویکرد در اتاقهای فکر دارای گرایشهای محافظهکارانه و تحت تاثیر لابی اسرائیل دنبال میشود. در این طیف لابی ضد ایرانی به شدت فعالیت میکند تا ایران را خطرناکترین دشمن آمریکا معرفی کند. براساس راهبردهای پیشنهاد شده از سوی این گروه از اتاقهای فکر، تهدید ایران، واقعی و فوری است و آمریکا در صورت لزوم باید برای حمله هوایی به مراکز اقتصادی و از بین بردن تاسیسات هستهای ایران اقدام کند.
در این رویکرد، سه سناریو متصور است:
اول اشغال کامل ایران در یک جنگ فراگیر و همه جانبه،
دوم، حمله هوایی به تاسیسات و زیرساختهای هستهای ایران و
سوم، به راه انداختن یک جنگ نیابتی توسط اسرائیل و یا عربستان علیه ایران.
اتاق های فکر طرفدار جنگ با ایران معتقد به اقدام برای یک حمله پیشدستانه و غافلگیرانه هستند. این حمله میتواند به تاسیسات هستهای محدود باشد و یا برای اطمینان خاطر از ناتوانی ایران برای اقدام تلافی جویانه، همه زیرساخت های نظامی ایران را در بر بگیرد. مرکز سیاستهای امنیتی، اندیشکده سیاست خارجی دانشگاههاپکینز، تحقیقات سیاست خارجی، هریتیج، موسسههادسون، پژوهشکده ارزیابی و تحلیل سیاست خارجی و یهود در امور امنیت ملی از حامیان رویکرد اقدام نظامی علیه ایران در یک حمله پیشدستانه هستند. اما برخی دیگر از اندیشکدهها نیز از گزینه جنگ نیابتی حمایت میکنند که با چراغ سبز آمریکا آغاز خواهد شد. اندیشکده کاتو از مخالفان سرسخت ایده حمله نظامی به ایران است.
تد گالن کارپنتر[3] در سال 2015 در مقالهای با عنوان«یک حمله نظامی محدود علیه ایران، یک ایده بسیار بد» نوشت، حمله احتمالی به ایران، سه نتیجه بد خواهد داشت که جنگ طلبان کنگره به آن توجه نمیکنند:
1- قدرت ایران از قدرت زمان صدام حسین در هنگام حمله آمریکا به عراق به مراتب بیشتر است و نمیتوان ایران را یک قدرت ضعیف تصور کرد.
2- احتمال اقدام تلافی جویانه ایران در حمله به متحدان آمریکا در منطقه خاورمیانه و آمریکاییهای مستقر در پایگاههای نظامی این منطقه وجود دارد.
3- بی ثبات کردن ایران و تلاش برای تغییر رژیم در ایران منجر به یک ناآرامی وسیع در منطقه غرب آسیا خواهد شد که ابعادی بسیار بزرگتر و فاجعه بارتر از افغانستان و عراق خواهد داشت. [4]
3ـ رویکرد تغییر رژیم ایران
تعدادی از اندیشکدهها، رویکرد تغییر رژیم جمهوری اسلامی ایران را دنبال میکنند.
الف- تغییر رژیم جمهوری اسلامی ایران از طریق جنگ:
در اندیشکده بروکینگز، کنت پولاک[5]، بهطور تخصصی به موضوع ایران میپردازد. مقاله او با عنوان«معمای پارسی: درگیری بین ایران و آمریکا»، خواستار حمله پیشدستانه به ایران است. از نظر او حمله نظامی به ایران، برنامه هستهای ایران را دو تا چهار سال به عقب بازخواهند گرداند و البته ممکن است منجر به اقدام تلافی جویانه ایران شود. او سیاست تدی روزولت در مقابل ایران را میپسندد و نقل قولی از او را تکرار می کند که میگوید: من ترجیح میدهم که آمریکا با آرامش سخن بگوید و همچنان یک چماق بزرگ را با خود حمل کند.
ب- تغییر مسالمت آمیز رژیم جمهوری اسلامی ایران :
اندیشکده کمیته خطر فعلی، از طرفداران رویکرد تغییر مسالمت آمیز رژیم در ایران و برقرای مجدد رابطه با مردم این کشور و ایجاد کانالهای ارتباطی برای تحریک مخالفان نظام است. دقیقترین رویکرد این اندیشکده در سال 2006 در مقالهای با عنوان موضع سی پی دی درباره ایران آمده بود که در آن استدلال میکرد، آمریکا باید از طریق تاکتیکهای متنوع از جمله حمایت از مخالفان و افزایش تحریمهایی که رهبران ایران را مستقیما! هدف قرار میدهد، به تغییر رژیم در ایران اقدام کند و در این مسیر نباید مردم صدمه ببینند.
شورای روابط خارجی نیز از اندیشکدههای فعال در زمینه نحوه تعامل با ایران است. ری تکیه[6] و ولی نصر از مهمترین نویسندگان این موسسه در حوزه ایران است. یکی از مقالات مشهور تکیه درباره ایران«سپاه پاسداران و انقلاب: ایران و جهان» و همچنین «ایران پنهان شده: پارادوکس و قدرت در جمهوری اسلامی ایران» است. ولی نصر نیز نویسنده مقالاتی مثل «احیای شیعه، دموکراسی در ایران » و «لویاتان اسلامی» است.
بنیاد دفاع از دموکراسی در ایران، از برجسته ترین اتاقهای فکر ضد نظام جمهوری اسلامی است که رویکرد خود را بر مبنای تغییر رژیم در ایران تعیین کرده است. کنت تیمرمن، مدیر اجرایی این اندیشکده در مقالهای در فرانت پیج مگزین در سال 2006 نوشت: «این رژیم نمیخواهد رفتارش را تغییر بدهد، پس ما باید به ایرانیها کمک کنیم تا رژیم خودشان را تغییر بدهند.» او مقاله دیگری با عنوان «شمارش معکوس برای بحران: مواجهه هستهای آینده با ایران» نوشت و در آن به بزرگنمایی برنامه هستهای ایران پرداخت. بیشتر اعضای این اندیشکده، یهودی صهیونیست و به شدت ضد ایرانی هستند.
بنیاد دفاع از دموکراسیها، از دیگر اندیشکدههای فعال در زمینه سیاستهای ضد ایرانی است. ولید فارس[7] از مهمترین نویسندگان ضد ایرانی این اندیشکده است. مارک دوبوویتز، یکی از نومحافظهکاران تندرو، ریاست بخش ایران این موسسه را برعهده دارد و به او معمار تحریمها علیه ایران گفته میشود.
استفاده از رسانه های ماهواره ای، فضای مجازی و اینترنت برای زیرسئوال بردن مشروعیت نظام سیاسی و کاهش اعتماد مردم به ساختار سیاسی در این رویکرد تبیین می شود.
اکثر اندیشکده های آمریکایی این رویکرد را دنبال می کنند.
بنیاد هریتیج، در کنار ترویج جنگ پیشدستانه علیه ایران تغییر رژیم در ایران از درون را با جدیت دنبال می کند. در این اندیشکده، هر گونه اعتراضی توسط مردم ایران با دقت رصد می شود. در این رویکرد تلاش برای تحریم نفتی ایران به منظور تحریک مردم به دلیل فشارهای اقتصادی تبیین می شود. اندیشکده هریتیج در ماه ژوئیه 2007، میزبان نشستی با عنوان چالش های ایران برای امنیت هسته ای و انرژی بود که در آن کنت کاتزمن[8]، متخصص در امور خاورمیانه در بخش تحقیقات کنگره و گری میلهولین[9]، مدیر اجرایی دیدبان ایران برای اولین بار مسئله تحریم صادرات نفت ایران را مطرح کردند.
4ـ رویکرد پذیرش و بازدارندگی
تعدادی از اندیشکدههای آمریکایی طرفدار این رویکرد خواستار پذیرش ایران به عنوان قدرت هستهای جهانی و اتخاذ بازدارندگی در مقابل آن هستند. موسسه کاتو، کارنگی، کمیته خطر فعلی، مرکز پیشرفت آمریکا، موسسه بروکینگز، شورای ملی ایرانیان آمریکا، مرکز مطالعات و امنیت بینالمللی و پروژه سیاست خارجی آمریکا این رویکرد را دنبال میکنند. مرکز مطالعات و امنیت بین المللی CSIS این رویکرد را دنبال میکند. کاتلین هیکس در مارس 2017 در مقالهای برای این اندیشکده با عنوان«بعد از توافق هسته ای، اکنون زمان بازدارندگی و مهار ایران است[10]»، خواستار مهار ایران در منطقه از طریق کاهش توان دفاعی این کشور بویژه برنامههای موشکی آن شد.
نتیجهگیری
سیاست خارجی آمریکا، چکیده دیدگاههای اتاق های فکر آمریکا و لابیهایی است که آبشخور تصمیمسازان در کنگره و سیاستمداران این کشور هستند. صنعت ایران در آمریکا، یکی از پولسازترین صنایع در این کشور است و هر گروه یا شرکتی که به نوعی با مسئله ایران سر و کار داشته باشد، میتواند به راحتی به راهروهای کاخ سفید و اتاقهای لابی در کنگره راه پیدا کند. لابیهای بسیار حرفهای، مراکز تحقیقاتی برجسته، شرکتهای فیلمسازی مطرح و حتی ناشرین پرفروش به ایران به عنوان یک منبع پولساز مینگرند.
در میان اندیشکدههای آمریکایی در دوره ترامپ، بنیاد دفاع از دموکراسیها به طور ویژه بر روی مساله ایران کار میکند. پنج اندیشکده دیگر بروکینگز، موسسه مطالعات واشنگتن، هریتیج، امریکن اینترپرایز و شورای روابط خارجی پژوهشها و گزارشهای خود درباره ایران را به شدت افزایش دادهاند. در شمارههای بعدی پژوهشی، به بررسی روندها و جریانها در هر یک از این اندیشکدهها پرداخته می شود.
پژوهش خبری// تهمینه بختیاری
منابع در آرشیو پژوهش خبری موجود است.