به همت بانوی کارآفرین تبریزی
دست برند داخلی روی برندهای خارجی
بانوی کارآفرین تبریزی، با تولید پوشاک باکیفیت ایرانی، برندهای خارجی را به حاشیه رانده است.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما سن و سال زیادی برای پا گذاشتن به جامعه بزرگ کارآفرینی ندارد.
۲۸ ساله است و به قول خودش رشته تحصیلی اش با فعالیتش هیچ سنخیتی ندارد.
فارغ التحصیل رشته زیست شناسی از دانشگاه تبریز است.
او الان صاحب یکی از بزرگترین و معتبرترین کارگاههای تولید لباس و مد بچگانه و برند معروف در کشور است؛ خانم سپیده حاذقی.
میگوید: ایده تولید لباس کودک از یک پیشنهاد دوستانه و با یک شوخی شروع شد.
آنقدر شوخی که در ابتدای کار حتی با تمسخر اطرافیان و خانواده ام مواجه شدم.
او علاقه زیادی به کارهای هنری و مد و لباس دارد.
میگوید: وقتی فرزند اولم، ۶ ماهه بود، به بهانه تأمین لباس او، طراحیهای به روز را دنبال و آنها را پیاده میکردم.
طرح هایم را در فضای مجازی منتشر میکردم.
همان موقع با پیشنهاد یکی از دوستان صمیمی ام مواجه شدم.
میگفت: کارهایت را تجاری کن.
همسرم به شدت مخالف این ایده بود، اما وقتی اصرار، پشتکار و اراده ام را دید، مخالفتش فروکش کرد.
مشتریان؛ پشتوانه ای برای ادامه کار
در ابتدا، درآمد این کار، به تنهایی انگیزه من برای ادامه کار نبود.
طرح هایم به قدری در فضای مجازی توسط کاربران تحسین میشد که نه تنها برایم بسیار نشاط آور بود، بلکه مشوق من برای ادامه کار بود.
دو سه ماه اول، حتی چرخ خیاطی برای دوخت طرح هایم نداشتم.
تنها من، مادرم و یکی از بستگانم بود که نخ و سوزن به دست گرفته و در منزل طرحها را میدوختیم، طرحهای نمدی و بافت مثل هدبند کودک.
طرحهای آماده شده را در فضای مجازی منتشر میکردم و میفروختم.
رفته رفته مشتریانم بیشتر شد و حتی سفارش خرید اینترنتی داشتم.
اشتیاقم به ادامه کار چند برابر شد.
در میان سفارشهای خرید، با سفارش لباس کودک هم مواجه شدم، آن هم نه یکی و دو تا.
سفارشها به قدری زیاد بود که نمیشد آن را نادیده گرفت.
حمایت مادرانه از فرزند خلاق
لباس کودک خواهان زیادی داشت، آن هم در حالی که من اصلا خیاطی بلد نبودم و تا به این سن، یک بار هم پشت چرخ خیاطی ننشسته بودم، به همین علت به سراغ مادرم رفته و از او کمک خواستم.
مادرم خیاط ماهری است، یک چرخ قدیمی داشت که با صدای دینام آن بزرگ شده ام.
طرحها از من بود و دوخت از مادرم.
لباسها را یا با ایده پردازی طراحی میکردم یا از صفحات خارجی و از طریق اینترنت، طرحهایی را انتخاب میکردم و مادرم، آنها را میدوخت.
کار به همین روال ادامه داشت تا این که سفارشها زیاد و زیادتر شد تاجایی که چرخ خیاطی مادرم، به تنهایی از عهده آن همه سفارش برنمی آمد.
مجبور شدم ۶ نفر را استخدام کنم تا در منزلشان، کار خیاطی را انجام دهند.
طرحها را به آنها میدادم و بعد از دوخت لباس، کارها را تحویل گرفته و به مشتریان ارسال میکردم.
کارها خوب پیشرفت میرفت، اما چون برای گرفتن کارهای دوخته شده از خیاط هایم، مدام در حال تردد در شهر بودم، عملا زندگی ام فلج شده بود.
ادامه کار در گوشه ای از خانه پدری
تصمیم گرفتم کارم را در یک مکان واحد ادامه بدهم و فعالیتم را متمرکز کنم.
برای اینکار قسمتی از خانه پدری ام که کسی در آنجا ساکن نبود، در نظر گرفتم.
اولین مکانی که در واقع اولین کارگاه خیاطی من هم به حساب میآمد، یک کارگاه ۵۰ متری.
به چند نفر خیاط و برش کار نیاز داشتم، آگهی استخدام زدم.
توان مالی زیادی نداشتم، به همین خاطر فقط ۳ نفر را استخدام کردم.
حالا مجبور بودم برای این ۳ نفر، چرخ و ابزار تهیه کنم.
روزی را که برای تهیه اولین چرخ صنعتی به بازار رفتم را هرگز فراموش نمیکنم.
به چند مغازه سر زدم تا قیمت دستم بیاید، یک میلیون و ۷۰۰ هزار تومان.
این مبلغ برای من که در آغاز راه بودم، پول زیادی بود.
آنقدر مغازهها را بالا پایین کردم تا ببینم از کدام مغازه میتوانم کمی ارزان تر، چرخ بخرم.
آخر سر، بعد از کلی استرس، با یک چک عاریه از همسرم توانستم، اولین چرخ صنعتی را برای کارگاه کوچکم بخرم.
از کارم پشیمان نبودم، چون حمایت مشتری ها، برای ادامه کار دلگرمم میکرد.
تعداد سفارش ها، همین طور بالا و بالاتر میرفت و روز به روز تعداد چرخها و خیاطهای کارگاه من هم بیشترمی شد.
حالا دیگر آن کارگاه ۵۰ متری که بخشی از منزل پدری ام بود، برای ادامه کارم کوچک به نظر میرسید.
باز هم حمایتهای همیشگی پدر و مادرم بود که دستم را گرفت.
هر چند ترددهایی که به خانه پدرم میشد واقعا آسایش را از زندگی آنها گرفته بود، اما وقتی پدرم، رونق کارم را میدید، کلی ذوق میکرد، تا اینکه پیشنهاد داد یک طبقه از خانه اش را که حدود ۱۲۰ متر بود، به طور کامل در اختیار من قرار دهد.
حالا چرخهای توسعه برند "هیرا" در یک مکان ۱۲۰ متری با ۱۲ چرخ و ۴۰ خیاط، برش کار و طراح به حرکت خودش ادامه میداد.
فروش محصولاتم همچنان از طریق فضای مجازی بود، اما این باعث نمیشد تا روند توسعه و رونق کارم متوقف شود.
تمام برنامههای توسعهای که برای کارم انجام میدادم، به حمایت و تشویق مشتریان بستگی داشت و به حق سرمایه اصلی ام آنها بودند.
فروش تولیدات از فضای مجازی تا فروشگاه واقعی
این بار باید تحول جدیدی در نحوه فروش ایجاد میکردم، چون سلیقه مشتریان ایجاب میکرد.
بیشتر مشتریان دوست داشتند کارها را قبل از خرید از نزدیک ببیند، پرو کنند و بعد خریداری کنند و این یعنی باید فروشگاهی برای محصولاتم در نظر میگرفتم.
بلافاصله دست به کار شدم و برای اجاره کردن یک مغازه به یکی از مجتمعهای تجاری مطرح در تبریز رفتم، پاساژی که همه برندهای خارجی را عرضه میکرد.
وقتی با مدیر مجتمع صحبت کردم، پوزخند و تحقیر را در صحبت هایش احساس کردم، چون حرف اول و آخرش این بود که "خانم محترم! ما فروشگاهی برای اجاره دادن به یک برند داخلی نداریم".
با جواب منفی آقای مدیر، دست از پا درازتر به خانه برگشتم.
ناامید نبودم، چون من به جنس و دوخت محصولات خودم ایمان داشتم و صد البته پشتم به حمایتهای مشتریانم گرم بود.
باید قویتر از قبل ظاهر میشدم.
پافشاری و استقامت برای اجاره مغازه
کار سختی بود و شرایط جسمانی ام اجازه فعالیت به من را نمیداد، چون فرزند دومم را باردار بودم.
حتی در برههای تصمیم گرفتم کار را تعطیل کنم، اما وقتی به سختیهایی که پشت سرگذاشتم و تلاش بی وقفهی تیم کاری ام، فکر کردم، پشیمان شدم.
آنها از دل و جان مایه گذاشته و زحمت کشیده بودند و این برند پوشاک بچهگانه، حاصل زحمات تک تک آنها بود.
راضی نشدم فقط به خاطر خودم، کار را تعطیل کنم.
یک ماه بعد، دوباره به آن مجتمع تجاری که جوابم کرده بودند، سر زدم، این بار مصممتر از قبل.
باز هم همان صحبتها و همان نیشخندها در چهره مدیر مجتمع دیده میشد.
۶ ماه برای اجاره کردن یک فروشگاه در آن مجتمع تجاری، رفتم و برگشتم تا بالاخره مدیر مجتمع، با من تماس گرفت.
این تماس باعث شد تا با هزاران شوق و امید به مجتمع بروم.
هیئت مدیره مجتمع، مغازهای را در طبقه سوم مجتمع که به اصطلاح بازاریها "پا خور" خوبی هم نداشت، به من پیشنهاد داد.
مطمئن بودم این پیشنهاد، فقط برای این بود که به خیالشان، من را از سر باز کنند، اما من با اطمینان کامل و مصصم، پیشنهاد آنها را پذیرفتم.
حالا "هیرا" بعد از ۲ سال فعالیت در فضای مجازی، برای خودش هویتی حقیقی پیدا کرده بود.
دکور مغازه را متناسب با برند خودم طراحی کردم.
روزی که دکور را میچیدم، اغلب مغازه داران همسایه، به کنایه میگفتند، "عجب اعتماد به نفسی دارید، در مجتمعی که تمام برندهای خارجی اعم از اسپانیا و ایتالیا خود نمایی میکند، چطور میخواهید رقابت کنید! به نفع خودتان است که از همین حالا کنار بکشید"!
با همه این اوضاع و احوال، "هیرا" در میان همه برندهای خارجی مشهور، حضور یافت و با استقبال مشتریها خوش درخشید.
بعد از یکسال حضور در طبقه سوم مجتمع تجاری، تصمیم گرفتم به بخش دیگری از مجتمع و مغازه بزرگتر نقل مکان کنم که رفت و آمد زیادی هم داشته باشد.
روی خوش بازار به برند ایرانی
حالا دیگر ورق برگشته بود و همه آنهایی که روز اول با تمسخر، من را از حضور در مجتمع دلسرد میکردند، اصرار داشتند که از طبقه سوم نقل مکان نکنم، چون میگفتند با حضور شما، رفت و آمد مشتریان در این بخش از مجتمع، بیشتر شده است.
به مکان جدید منتقل شدم، چون میخواستم همچنان کسب و کارم را توسعه دهم.
الان هم با مجوز کسب فروشگاه، نماد اعتماد الکترونیک و مجوز ساماندهی مشاغل خانگی وزارت ارشاد در فضای مجازی، به کسب و کار مشغولم.
ایده هایم برای توسعه کار تمامی نداشت.
تصمیم گرفتم ستهای خانوادگی هم به مشتریانم عرضه کنم.
با برخی تولیدیهای کفش و روسری هماهنگ شدم تا با مارک و نشان "هیرا" برای تولید ستهای خانوادگی با ما همکاری کنند.
با این همکاری، هم من به هدفم میرسیدم و هم رونق به برخی کارگاهها که رکود گریبانشان را گرفته بود، باز میگشت.
حالا بعد از ۳ سال فعالیت در زمینه لباس کودک و ملزومات سیسمونی و همچنین دوخت لباس عروس، لباس مردانه و زنانه، توانستم برای اولین بار در ایران، ستهای خانوادگی هم به مشتریانم ارائه دهم.
خانم حاذقی با همه امیدواری به آینده کاری خود، به مشکلاتشم هم گریزی میزند و میگوید: همه کارهایم از عوض کردن کارگاه، خرید چرخهای صنعتی و اجاره کردن فروشگاه، همه و همه سرمایههای کلان میخواست، در حالی که من تاکنون ریالی تسهیلات دولتی نگرفته و حتی نتوانسته ام کارکنانم را بیمه کنم.
دهن کجی به جای حمایت!
این بانوی کارآفرین میگوید: مشکلاتم فقط به مشکلات مالی خلاصه نمیشود، متاسفانه در ایران کار ما را به رسمیت نمیشناسند، از طرح، برند و ایده اولیه کارِ ما، کپی میکنند و همینطور در ثبت برند با سنگ اندازیهای زیادی مواجه شده ام.
میگوید: علاوه بر این ها، در دو سال گذشته، با وجود مشغله زیاد، بارها به اداراتی همانند صنعت، معدن و تجارت و بانکهای مختلف مراجعه کردهام، اما دریغ از یک جو حمایت!
نشان به آن نشان که یکی از کارمندان یکی از همین ادارات دولتی، در پاسخ به مراجعات عدیده من گفت: "خانم برو استراحت کن، تو را چه به کارآفرینی! "
از او میپرسم چرا با همه این مشکلات، بر روی تولیدات خود، از مارک و نشان خارجی استفاده نکردی تا کارت بیشتر رونق بگیرد؟
با اطمینان کامل میگوید: هدف رونق بخشیدن به تولید ایرانی است، من به کیفیت تولیدات مجموعه خودم ایمان دارم و تولیدات من امتحان خودش را در بازار پس داده است.
او تاکید میکند: کیفیت کار ما آنقدر بالاست که اصلا نیازی نیست از مارک خارجی استفاده کنیم و بخواهیم پشت نام و نشان آنها پنهان شویم، چرا که کارهای ایرانی میتوانند خیلی با کیفیتتر از کارهای خارجی باشند.
آقای "حمید امنی "، شوهر خانم حاذقی هم بعد از ۱۲ سال فعالیت در زمینه واردات پوشاک، حدود ۳ سالی است که کمک دست همسرش شده و الان به قول خودش در کار تولید و فروش برند ایرانی فعالیت میکند.
میگوید: در زمینه صادرات، مشتریهای خاص خودمان را داریم، حتی از کشورهای اروپایی از جمله انگلیس، آلمان، کانادا و همچنین امارات.
او با تاکید بر لزوم تسهیل صادرات محصولات تولید داخل میگوید: فعلاً با توجه به مشکلات گمرکی و هزینه بالای ارسال، مجبوریم برای مشتریهای خارجی خود از طریق بستگان ایرانی آنها، محصولات را به دستشان برسانیم، اما اگر شرایط صادرات مهیا شود، توان رقابت با برندهای خارجی را داریم.
آقای امنی ادامه میدهد: برند نوپای "هیرا" در معرفی محصولات خود به دیگر نقاط کشور هم موفق بوده است تا جایی که هم اکنون شعبه شمال افتتاح شده و از شهرهای دیگر همانند تهران، اصفهان، شیراز و مشهد درخواست ایجاد شعبه داریم و در حال آماده سازی افتتاح این شعبهها هستیم.
تنوع محصول، طرحهای جدید در رنگ بندیهای مختلف و متنوع و دوخت مناسب از ویژگیهایی است که مشتریان این برند در تعریفِ آن استفاده میکنند.
همهمه و شلوغی خیابانها و آدمهایی که نگاهشان به ویترین مغازهها گره خورده است و در پی جنس و لباسی خاص از این پاساژ به آن پاساژ و از این مغازه به آن مغازه سر میزنند، از بالا گرفتن تب مارک پوشی در میان شهروندان، به خصوص جوانان حکایت دارد.
خانم سپیده حاذقی، بانوی کارآفرین تبریزی با شناسایی ذائقه شهروندان؛ در بازار رقابت برندهای پوشاک خارجی که پشت ویترین مغازههای ایرانی خودنمایی میکند، حضور موفقی داشته و توانسته نظر مشتریان را جلب کند.
برندی داخلی که در سایه حمایت و پشتیبانی ها، نه تنها میتواند زمینه رقابت دیگر تولیدکنندگان داخلی را فراهم کند، بلکه حتی میتواند گوی سبقت برندهای خارجی را هم ربوده و یکه تاز عرصه پوشاک در جهان هم باشد.
گزارش از اعظم قربانی
پول رو از مشتریا میگیره و لباسی تحویل نامیده