به گزارش سرويس بين الملل
خبرگزاري صدا و سيما به نوشته پایگاه اینترنتی نشریه گاردین ، مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه اسبق آمریکا در کتاب جدیدش تحت عنوان « فاشیسم : یک هشدار» ، ضمن تقبیح ظهور استبداد و خودکامه گرایی در جهان ؛ درباره ترامپ و پوتین و تراژدی «برگزیت » حرف می زند و ترامپ را اولین رئیس جمهور غیردموکراتیک در تاریخ معاصر آمریکا می خواند .
مادلین آلبرایت وقتی خانواده اش پس از اشغال چکسلوواکی به دست نازیها در سال 1939 از کشورشان فرار کردند یک دختربچه بود. والدینش پس از ده روز مخفی شدن در پراگ سرانجام به انگلیس گریختند . پدرش جوزف کوربل یک دیپلمات در دولت در تبعید جمهوری چک بود. کوربل پس از شکست هیتلر خانواده را به کشور زادگاهشان بازگرداند ولی پس از کودتای تحت حمایت شوروی و روی کارآمدن نظام کمونیستی در سال 1948، خانواده بار دیگر از کشور فرار کرد و این بار آنها در کلرادوی آمریکا ساکن شدند.
فعالیت مادلین به عنوان روزنامه نگار و کارشناس مسائل سیاسی پای وی را به عرصه سیاست باز کرد و در سال 1978 در دوران ریاست جمهوری جیمی کارتر در شورای امنیت ملی مشغول به کار شد. در سال 1997 بیل کلینتون وی را به سمت وزیر خارجه منصوب کرد و وی نخستین زنی بود که هدایت دستگاه سیاست خارجی آمریکا را بر عهده گرفت.
یک فصل از کتاب جدید آلبرایت به ولادیمیر پوتین اختصاص دارد.
آلبرایت در توصیف پوتین می گوید وی به قدری خونسرد است که تقریبا به خزنده شباهت پیدا می کند ولی در عین حال بسیار باهوش است. آلبرایت می گوید: پوتین دستور کار بزرگتری را دنبال می کند که شامل جدا کردن آمریکا از متحدانش می شود و این کار را با جداسازی نواحی مرکزی و شرقی اروپا از بخشهای غربی اروپا آغاز می کند.
وی با نگاهی به گذشته اذعان می کند که غربی ها در درک احساس تحقیر شدن روسها پس از جنگ سرد کند عمل کردند و بدین ترتیب بود که زمینه برای ظهور مرد قدرتمند ملی گرایی که عظمت و شکوه گذشته را به روسیه بازگرداند ؛ در این کشور مهیا شد.
آلبرایت در کتاب جدیدش از ظهور مجدد خودکامه گرایی در جهان و زوال سیاست بین المللی لیبرال شکایت می کند . وی در بخشی از کتابش به نقل از پریمو لوی Primo Levi نویسنده ایتالیایی می نویسد " هر عصری فاشیسم خودش را دارد " و به مشاهداتش درباره مقامات خودکامه ای اشاره می کند که وی در طول خدمت حرفه ای خود با آنها سروکار داشته است. به اعتقاد آلبرایت یکی از چهره های شیطانی فاشیست اولیه دنیا بنیتو موسولینی و بعدی نیز آدولف هیتلر ویرانگرترین فاشیست جهان بود و فاشیست عصر حاضر نیز دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکاست.
آلبرایت می نویسد ترامپ در واقع خیلی باهوش است اما باهوش شیطانی.
البته آلبرایت ادعا می کند ترامپ را فاشیست نمی خواند ولی به نظر می رسد وی در کتابش همه کار می کند تا ضمن هشدار درباره احیای فاشیسم در عصر حاضر ، نام ترامپ را در زمره دیگر چهره های فاشیست تاریخ قرار دهد. وی بارها خواننده را به سمتی سوق می دهد که میان رئیس جمهور آمریکا و نظام های دیکتاتوری گذشته نوعی ارتباط برقرار سازد.
آلبرایت می گوید تعریف فاشیسم دشوار است دردرجه نخست فکر نمی کنم فاشیسم یک ایدئولوژی باشد بلکه بیشتر یک شیوه و یک سیستم است.
وی در کتابش یادآوری می کند که چهره های فاشیست اغلب ابتدا از طریق صندوق های رای به قدرت می رسند و سپس از درون دموکراسی را تضعیف و نابود می کنند. آلبرایت به جمله ای از موسولینی با این مضمون اشاره می کند که آزادی های مردم را باید مانند پرهای مرغ دانه دانه کشید تا مردم متوجه از دست رفتن چیزی نشوند و وقتی بفهمند که آزادی شان از دست رفته که خیلی دیر شده است.
مادلین آلبرایت در کتابش ترامپ را نخستین رئیس جمهور غیر دموکراتیک در تاریخ معاصر آمریکا لقب می دهد و با اشاره به حملات لفظی وی علیه رسانه ها و مطبوعات می نویسد : او بی شرمانه دروغ می گوید. او رقبای سیاسی را تهدید به حبس و زندانی شدن می کند ، او فردی خشمگین و عصبانی است و از چهره های خودکامه ای مانند پوتین تجلیل و ستایش می کند و با این کار عملا جهانیان را به سمت خودکامگی و استبداد سوق می دهد.
به اعتقاد آلبرایت ترامپ نهادهایی را که در طول چندین دهه گذشته موجب برقراری نظم جهانی شده اند، از ناتو گرفته تا سازمان تجارت جهانی تضعیف کرده است و دکترین « نخست آمریکا » که جهان را به عنوان یک میدان جنگ در نظر می گیرد که در آن هر کشوری قصد تسلط و استیلا بر دیگران را دارد ، در واقع نوعی رقابت داروینیستی را در میان ملی گرایان جهان ترغیب می کند. وی می گوید ترامپ کاری کرده است که متحدان اروپایی ، آمریکای دوران ترامپ را متحدی غیر قابل اعتماد قلمداد می کنند.
آلبرایت در بخش دیگری از کتابش برگزیت را یک تراژدی دردناک و « یک خودآزاری اقتصادی » توصیف می کند که مردم انگلیس در دراز مدت از آن پشیمان خواهند شد.
وی می نویسد: فکر می کنم برگزیت یک تراژدی باشد ؛ مطمئن نیستم که چگونه و چرا روی داد ، فکر می کنم بخشی از آن به علت محاسبات غلط باشد. اتگلیس همواره پل ارتباطی ما با اروپا بوده است و از همه جنبه ها دارای اهمیت است و سوزاندن این پل اقدامی منطقی و عاقلانه نیست. بخش اعظم سیاست و دیپلماسی داستان پیامدهای ناخواسته تصمیماتی است که اتخاذ می شوند و برگزیت یکی از بزرگترین آنهاست.