پخش زنده
امروز: -
آمریکا ممکن است به سادگی از درون و بر اثر ناکامی های داخلی ناشی از سیاست جنگ های بی پایان و خشمی که این سیاست ایجاد کرده است فرو بپاشد.
به گزارش سرويس بين الملل خبرگزاري صداوسيما، پایگاه اینترنتی گلوبال ریسرچ در گزارشی به قلم یک تحلیلگر ارشد سابق دولتی آمریکا با نام مستعار پائول یسی نوشت:ارتش آمریکا به طور مستمر برای پیشبرد اهداف خود مبنی بر فتح جهان آن هم به قیمت فروپاشی داخلی جامعه آمریکا هرساله تقاضای بودجه بیشتر و بیشتری دارد.
سلاح های کشتار جمعی آمریکا می توانند چندین بار حیات را در کره زمین نابود کنند. با این حال ارتش آمریکا همچنان به دنبال دستیابی به تسلیحات بزرگتر و بزرگتری است.
فروپاشی اجتماعی:
دولت آمریکا نمی تواند و نخواهد توانست از شهروندان خود در برابر حملات خشونت بار به خصوص از سوی مهاجمان مسلح حفاظت کند. این اتفاق در شرایطی که سیاستمداران آمریکایی آشکارا طعمه کارخانه های عظیم تولیدکننده سلاح و انجمن ملی سلاح آمریکا شده اند تشدید خواهد شد.
آمریکا نمی تواند و نخواهد توانست مشاغلی با درآمد کافی برای گذران مناسب زندگی برای بخش عظیمی از جمعیت خود به خصوص قشر جوان آن فراهم کند.
امتناع کنگره از تصویب لایحه درمان همگانی نوعی کشتار عمومی به خصوص علیه جوانان و کسانی است که به اندازه کافی برخوردار نیستند.
صنایع آمریکا با شتابی بی سابقه در حال آلوده کردن محیط زیست این کشور هستند به طوری که از بین رفتن گونه های جانوری و استفاده فزاینده از ارگانیسم های دستکاری شده ژنتیکی و غذاهای ژنتیکی نمودهای بارز آن هستند.
بیماری های مزمن به علت افزایش فشارهای اقتصادی، ناتوانی مردم در پرداخت هزینه های بیمارستانی و کاهش کیفیت زنجیره غذایی به شکلی بی سابقه در حال افزایش هستند.
صنایع دارویی آمریکا هر ساله پولدارتر و پولدارتر می شود و این در حالی است که سالانه میلیون ها نفر از مردم آمریکا در اثر سوءاستفاده، استفاده بیش از حد و عدم توجه به داروهای تجویز شده از سوی پزشکان جان خود را از دست می دهند.
اقتصاد آمریکا با از میان بردن مقرری های بازنشستگی برای بسیاری از سالمندان و زوال ارزش نظام تامین اجتماعی و دیگر منابع درآمد ثابت به ماشین کشتار بخش عظیمی از جمعیت آمریکا تبدیل شده است.
اعتیاد به مواد مخدر و الکل و رشد جرائم مرتبط با اینها از جمله عوامل اصلی فروپاشی مشاغل و از بین رفتن امنیت درآمدی است.
سن امید به زندگی در آمریکا به علت مشکلات فزاینده از بسیاری از کشورهای توسعه یافته کمتر است و همچنان به سقوط خود ادامه می دهد.
نظامی گری و سیاست خارجی:
ارتش آمریکا به طور مستمر برای پیشبرد اهداف خود مبنی بر فتح جهان آن هم به قیمت فروپاشی داخلی جامعه آمریکا هرساله تقاضای بودجه بیشتر و بیشتری دارد.
سلاح های کشتار جمعی آمریکا می توانند چندین بار حیات را در کره زمین نابود کنند. با این حال ارتش آمریکا همچنان به دنبال دستیابی به تسلیحات بزرگتر و بزرگتری است.
ارتش آمریکا مشتاقانه در پی شروع جنگ هایی جدید است و هیچ قصد و تمایلی برای صلح با دیگر کشورها ندارد.
ارتش آمریکا باید همواره دشمنانی جدید و ترسناکتر برای خود دست وپا کند تا افزایش هر ساله بودجه خود را توجیه کند.
جنگ علیه تروریسم بهانه ای بود که ارتش آمریکا در سال های اخیر با استفاده از آن وارد جنگ های متعدد و بی پایانی شده است تا جهان را هرچه بیشتر فتح کند.
ارتش آمریکا حتی مشغول توسعه تسلیحات جدید و پرهزینه ای است تا با استفاده از آنها در فضا جنگ راه بیندازد.
ارتقای جایگاه ارتش و نظامیان و مصونیت آن در برابر هرگونه مهار و اعمال نفوذ سیاسی باعث جا افتادن این استدلال غلط می شود که زور و خشونت راه هایی مشروع برای حل مشکلات پیش روی دولت هستند.
نفوذ آشکار ارتش بر هالیوود و صنعت فیلم سازی و سینمای آمریکا باعث شده است خشونت تقدیس و به شیوه هایی زیبا تجسم شود و سینما به عنوان ابزاری موثر در خدمت نظامی گری قرار بگیرد.
بازی های ویدیویی با حمایت ارتش و در راستای منافع شرکت های عظیم تسلیحاتی به نوجوانان و جوانان آمریکایی یاد می دهند که کشتار دیگران فقط تفریح است.
ارتش به هیچ عنوان به منابع فزاینده ای که از محل منابع و بودجه ملی آن هم به بهای تنزل مزایای اجتماعی برای قشر عظیمی از آمریکایی ها جذب و استفاده می کند اهمیتی نمی دهد.
ارتش آمریکا یکی از بزرگترین عوامل انواع آلودگی های زیست محیطی در جهان است.
یکی از اصلی ترین کارکردها و مسئولیت های ارتش آمریکا فراهم کردن ابزار لازم برای استیلا و دزدی منابع دیگر ملت ها است.
دزدی منابع دیگر ملت ها و گروه ها زمانی شروع شد که آمریکایی ها به جان بومیان آمریکا افتادند و زمین های آنها را به زور گرفتند و سپس به سراغ دیگر کشورها در آمریکای لاتین، آفریقا، خاورمیانه و سراسر جهان رفتند تا منابع همه ملت ها را چپاول کنند.
ارتش و پلیس آمریکا چنان تربیت شده اند که هرگونه اصلاحات و اعتراضات را دشمنان دولت این کشور بدانند و آن را به هیچ عنوان نمود حقوق مسلم مردم آمریکا تلقی نکنند.
آمریکا درحال تحمیل جنگ به روسیه و دیگر کشورها با استفاده از تحریم های اقتصادی و تهدیدهای نظامی است آنهم در شرایطی که کنگره این کشور به هیچ عنوان چنین اقداماتی را تایید نکرده است.
سیاست خارجی و سیاست نظامی آمریکا بر مبنای دروغ بسیار بزرگی به نام یازده سپتامبر بنا شده است.
شرایط اقتصادی:
آمریکا یک الیگارشی ( جرگه سالار) تمام عیار است که گروهی از ثروتمندان کنترل اقتصاد، رسانه ها، سیاست ها و دیگر ابعاد جامعه آن را در دست دارند.
سیاست های مالیاتی به نفع اغنیاء و به ضرر فقرا طراحی و اجرا می شوند.
کارگران و کارمندان دیگر نمی توانند به شکل فوری و سریع برای دستیابی به دستمزد عادلانه و بهبود شرایط کاری دست به سازماندهی و اجتماعی در قالب اتحادیه های کارگری بزنند.
حداقل دستمزد بسیار کمتر از آن است که بخش عظیمی از جمعیت آمریکا بتواند بر مبنای آن زندگی کند.
وال استریت به سبب تضمین منافع مالی آن هم صرف نظر از تاثیراتی که بر افراد، خانواده ها و جامعه می گذارد دست به ایجاد و نابودی شرکت ها و کسب و کار ها می زند.
صنایع تولیدی و کسب و کارهای واقعی و صادقانه اقتصاد آمریکا را به پیش نمی برند بلکه تنها بانک های مصنوعی و حباب های ایجاد شده به وسیله دولت از جمله حباب ناشی از بدهی هزینه های ارتش آمریکاست که اقتصاد این کشور را سرپا نگه داشته است.
از میان بردن استاندارد طلا به عنوان پایه پول آمریکا و جایگزین کردن آن با پول بی پشتوانه باعث شد پایه های ارز ملی آمریکا از بین برود و به بیش از نیم قرن تورم مداوم بینجامد.
با دور شدن و اقدام و دیگر کشورها در جهت عدم استفاده از دلار متورم آمریکا در بازار های نفتی و همچنین توقف استفاده از آن به عنوان ارز ذخیره، هراس و وحشت، آمریکا را فرا گرفته است.
وام های دانشجویی، وام های مسکن و وام های مصرفی باعث شده است جامعه ای از بردگان ابدی وام و بدهی ایجاد شود.
شهروندان آمریکا به سبب عدم پرداخت بدهی های خود زندانی می شوند و برخی که هیچ امیدی برای پرداخت بدهی هایشان ندارند و افسار اقساط و بدهی از دستشان خارج شده دست به خودکشی می زنند.
بدهی فزاینده دولت فدرال به باری هرچه سنگین تر روی دوش مردم آمریکا تبدیل می شود که هیچگاه نیز امکان پرداخت آن وجود ندارد. جرج دبلیو بوش رئیس جمهور سابق آمریکا با جنگ هایی که در دوران حضور هشت ساله خود در کاخ سفید راه انداخت و تمام نکرد، بدهی ملی آمریکا را در این بازه کوتاه زمانی دو برابر کرد. بدهی ملی آمریکا در دوران حضور هشت ساله باراک اوباما رئیس جمهور سابق نیز بار دیگر دو برابر شد.
نبود مشاغلی که بتوان واقعا با آنها یک زندگی را اداره کرد باعث شده بخش عظیمی از مردم به سمت جرائم سایبری، فروش و قاچاق مواد مخدر، تن فروشی و دیگر جرائم روی بیاورند تا زندگی خود را از چنین راه هایی بگذرانند.
نظام قضایی و دادگاه های آمریکا نیز با بی عدالتی همواره فقرا و ضعفا را هدف قرار می دهند.
حکومت و دولت:
نهادهای کشور که سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) در راس آنها قرار دارد در واقع ابزارهایی هستند که از سوی الیگارش های حاکم بر این کشور برای مهار دولت و جامعه و در نهایت به دست گرفتن مهار دیگر کشورها و مناطق جهان به کار گرفته می شوند.
دروغ گویی و دروغ پردازی در کنار پنهان کاری نوعی شیوه زندگی در تمام سطوح دولت و به خصوص در لایه های عمیق آن به شمار می روند.
دولت هیچگاه در مورد جنایات گذشته لایه های عمیق حکومت از جمله موضوع یازده سپتامبر و ترور جان اف کندی رئیس جمهور پیشین آمریکا و مارتین لوتر کینگ رهبر جنبش مدنی سیاهان آمریکا شفاف سازی نکرده و صداقت نشان نداده است.
لایه های عمیق حکومت همچنان به ترور هدفمند شهروندان آمریکایی و مردم دیگر ملت ها ادامه می دهد.
سیا و دیگر نهادهای وابسته و تحت نظر لایه های عمیق حکومت با اقدامات و توطئه های پنهانی خود در صدد تضعیف دیگر ملت ها و از میان برداشتن نارضایتی ها مشروع در داخل آمریکا هستند.
لایه های عمیق حکومت همچنان به دنبال حفظ کنترل و پایش کامل الکترونیک افراد و شهروندان آمریکا است.
لایه های عمیق نظام حکومت آمریکا بی وقفه تلاش می کنند هر دولت خارجی را که تلاش می کند خود را در مسیر برقراری عدالت و برابری بیشتر میان شهروندانش تلاش کند سرنگون کنند.
دولت مخفی یا دولت در سایه آمریکا با ایجاد وزارت امنیت داخلی و تصویب «قانون میهن پرستانه» پس از حوادث یازده سپتامبر اختیارات و قدرت خود را به شدت افزایش داد.
یکی از بزرگترین تخلفات و سوءاستفاده های سیا که خود نیز به آن اعتراف و اقرار کرده است نقش آن در قاچاق بین المللی مواد مخدر است.
دولت پنهانی و عمیق، رسانه ها و ارتش به گسترش نفرت از کشورهایی مانند روسیه و چین ادامه می دهند که هدف از آن پنهان کردن سوءاستفاده ها و تخلفات خود و تحکیم قدرت است.
لایه های پنهان حکومت، تمام سطوح فدرال، ایالتی و محلی دولت را کنترل می کند.
دولت به دنبال تقویت اقداماتی مشابه فعالیت های نازی ها است تا گروهی را برای تقدیس پرچم آمریکا و حمایت بی چون چرا از اقدامات خود بپروراند تا هرچه بیشتر جنگ راه بیندازد و اقدامات سرکوبگرانه پلیسی خود را نیز در داخل بیشتر کند.
دولت حتی نیروهای پلیس را به تسلیحات و تاکتیک های نظامی مجهز کرده است تا فقرا و اقلیت های قومی را سرکوب کنند.
همه سطوح دولت از جمله پلیس به واسطه حمایت های سیاسی، پاداش ها، پرداخت رشوه و ارائه مزیت های ویژه و انحصاری دچار فساد شده اند.
رسانه ها:
رسانه ها با استفاده از قدرت خود از جمله در زمینه تبلیغات، آزادی اندیشه را در آمریکایی ها از بین برده اند تا افکار عمومی را کنترل، سانسور و محدود کنند.
دولت نیز از رسانه ها برای تحویل مستمر پیام های تبلیغاتی و دروغین خود به شهروندان آمریکایی استفاده می کند.
رسانه های آمریکایی از جلمه فاکس نیوز به نفرت پراکنی و ترویج دروغ می پردازند.
رسانه ها در اختیار گروه اندکی از الیگارش ها و منافع محدود آنها هستند که اخبار صادقانه را سرکوب می کنند و در هر فرصتی که گیر بیاورند به رسانه ها و خبرنگاران مستقل حمله می کنند.
حمله هماهنگ شده و سازماندهی شده به بی طرفی فضای اینترنت به دنبال از میان برداشتن دیدگاهها و اندیشه های مستقل در تلویزیون است. این اتفاق قبلا در مورد تلویزیون نیز رخ داد و این بار نوبت اینترنت است.
رسانه های بزرگ مانند نیویورک تایمز، واشنگتن پست، سیانان و شبکه های تلویزیون ملی تحت کنترل نظام الیگارش و لایه های عمیق حکومت هستند که از آنها به عنوان ابزارهایی برای ماشین پروپاگاندا استفاده می کنند تا هر چه بیشتر دستور کار و گفتمان جنگ طلبانه و حامی شرکت ها را به پیش ببرند.
دروغ رسانه ها و معرفی آمریکا به عنوانم «ملت استثنایی» مثال بارزی از تبلیغاتی است که برای توجیه کردن سوءاستفاده و نقض حقوق دیگر ملت ها ابداع شده اند.
احزاب سیاسی:
حزب جمهوری خواه که در حال حاضر کنترل دولت و شمار زیادی از ایالات و دولت های محلی را در دست دارد به یک گروه نژادپرست و حامی نسل کشی تبدیل شده که تحت کنترل کامل الیگارش ها قرار دارد.
حزب جمهوری خواه نیز قربانیان فروپاشی اقتصادی را به خاطر ناتوانی در یافتن شغل و گذران زندگی سرزنش می کند.
حزب جمهوری خواه بدون حمایت کلیساهای بنیادگرای مسیحی که حامی جنگ و نژادپرستی هستند نمی توانست حتی به شکل کنونی آن وجود خارجی داشته باشد.
حزب دموکرات نیز با قرار گرفتن تحت کنترل کلینتون ها در دهه 1990 ارتباطش را با ماموریت تاریخی و عام خود از دست داد.
حزب دموکرات با تقویت هرچه بیشتر این افسانه که روس ها در انتخاب دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا و پیروزی او در انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 دست داشتند، مردم و افکار عمومی آنها را به بازی گرفته است.
حزب دموکرات از جمله به اصطلاح شاخه مترقی آن یک حزب جنگ طلب است که درست مانند حزب جمهوریخواه تحت کنترل لایه های پنهان حکومت قرار دارد.
نظام انتخاباتی آمریکا تا به امروز از شکل گیری هرگونه حرکت حزبی خواهان اصلاحات واقعی در این کشور جلوگیری کرده است.
هیچ سیاست مداری که خواستار اصلاحات واقعی مانند کاهش بودجه نظامی، پایان دادن به سیاست جنگ های بی پایان، تغییر نظام مالی و پولی یا عدالت بنیادی اقتصادی برای همه اقشار جامعه آمریکا باشد شانسی برای پیروزی در این نظام انتخاباتی ندارد.
حیات اجتماعی:
گروه اندک حاکم بر آمریکا، رسانه ها، دولت، احزاب سیاسی و لایه های عمیق حکومت همگی به تقویت نفرت و تعمیق شکاف میان همه بخش های جامعه با هدف حفظ و تداوم نقش و قدرت خود کمک می کنند.
نژادپرستی علیه رنگین پوستان و دیگر ملیت ها به شدت با تلقی و جهان بینی حاکمان آمریکا گره خورده است و از سوی الیگارش ها به عنوان ابزاری برای کنترل استفاده می شود.
نظام آموزش عالی تحت کنترل شرکت ها و ارتش است و هیچ مقاومتی در این باره صورت نمی گیرد.
کلیساهای آمریکا نیز یا همراه شده و یا چنان ارعاب شده اند که هیچ جایگزین معناداری محسوب نمی شوند.
از سوی دیگر تلاش ها برای ایجاد یک دولت پلیسی تمامیت خواه در آمریکا به خوبی به پیش می رود.
نتیجه گیری:
آیا آمریکا به عنوان یک ملت می تواند تا یک نسل دیگر دوام بیاورد و سر پا بایستد؟ این امر بدون شکل گیری یک جنبش عظیم اصلاحی که همه موارد سوءاستفاده ها و تخلفات گفته شده را اصلاح کند ممکن نیست. اما پیش از آنکه آمریکا سیاره زمین را نابود کند ممکن است به سادگی از درون و بر اثر ناکامی های داخلی ناشی از سیاست جنگ های بی پایان و خشمی که این سیاست ایجاد کرده است فرو بپاشد.
با این حال این گزارش به معنای نادیده گرفتن میلیون ها آمریکایی و همچنان دیگرانی که در سراسر جهان از خطر کنونی آگاه هستند و برای رسیدن به آینده ای بهتر دعا می کنند نیست.
در شرایط کنونی به نظر می رسد وقوع جنگ میان امپراتوری آمریکا و ملل اوراسیایی کاملا محتمل است هرچند خیلی بهتر است اگر آمریکا، روسیه و چین در یک ائتلاف مثبت کنار هم بنشینند.
معجزه ها هم می توانند اتفاق بیفتند البته اگر مردم برای رخ دادن آنها تلاش کنند.