به گزارش
خبرگزاری صدا و سیما ؛ جمهوری اسلامی ایران در سال ۶۰ مهرههای اصلی انقلاب را از دست داد؛ منافقین زمانیکه از رسیدن به اهدافشان مایوس شدند، برای اینکه ناکامی خود جبران کنند در بین مردم رعب و وحشت ایجاد کردند. آنها ناجوانمردانه ماشین ترور خود را به راه انداخته و دست به ترورهای کور زدند که در نهایت 17 هزار نفر از مردم بیگناه کشورمان را قتلعام کردند، بیوجدانها و وطنفروشها حتی از کشتن کارگران و مردم عادی نیز دریغ نکردند.
یکی از مبارزان انقلابی که با فعالیتهای خود تا حدودی مانع رسیدن منافقین به اهدافشان میشد، «محمد کچوئی» رئیس زندان اوین بود که به همین دلیل نام او در لیست ترور منافقین قرار گرفت.
محمد کچوئی ۸ تیرماه توسط یکی از منافقین در زندان اوین ترور شد و به شهادت رسید. به مناسبت سالروز شهادت این شهید والامقام به روایت «محسن رفیقدوست» نخستین وزیر سپاه پاسداران در خصوص این شهید پرداختیم که در ادامه میخوانید:
محمد کچوئی را تا قبل از زندان فقط به «نام» میشناختم؛ اما با هم از نزدیک آشنایی نداشتیم و در جاهای مختلف فقط چند بار همدیگر را دیده بودیم.
آشنایی بنده با شهید کچوئی از زندان آغاز شد و تا زمان شهادت او ادامه داشت. زمانیکه در زندان اوین در بند ۳ بودم شهید کچوئی در بند ۲ زندانی بود که بسیاری از بزرگان و علمای انقلاب اسلامی مانند مرحوم منتظری، آیتالله طالقانی و همچنین شهید عراقی، لاجوردی، عسگراولادی، بادامچی و عدهای از منافقین هم در بند ۲ بودند؛ لذا بند ۲ مرکز اصلی ۲ برخورد بود. یکی برخورد زندانیان با رژیم ستمشاهی و یکی برخورد منافقین با گروه مسلمانان خصوصا پیروان حضرت امام (ره) در آن زمان بود. شهید کچوئی با سرکردههای نفاق برخورد خیلی قاطع داشت. او از یک طرف در مبارزه با رژیم به زندان افتاده بود و هیچگاه سر سازش نشان نداد و از طرف دیگر در حال مبارزه با یک گروه بیدین که همه چیز در ارتباط با سازمان و افکار التقاطیشان مطرح است، بود؛ لذا باید بسیار دقت میکرد که هیچ مدرکی هم به دست منافقین ندهد. پس از آنکه مشخص شد سازمان از نظر افکار منحرف است و با اسلام بسیار فاصله دارد؛ لذا در زندان صفها جدا و مرزها مشخص شد. شهید کچوئی با توجه به شناختی که از سرکرده منافقین، رجوی خائن داشت و برایش آشکار بود که رجوی خائن مرد مبارزه نخواهد بود و با رژیم سازش میکند؛ لذا در حضور عدهای از زندانیان به او پیشنهاد میکند که بیائید، مبارزه با رژیم را از درون زندان آغاز کنیم و شروع به اعتصاب و تظاهرات کنیم و نشان بدهیم که حتی در سختترین شرایط علیه رژیم مبارزه میکنیم. در این موقع رجوی خائن با حالتی خاص، اعلام میکند که نخیر، ما اینجا آمدهایم که زندانی بکشیم. ما زندگی صنفی داریم و مبارزه در بیرون زندان است؛ لذا دست این منافقین ضد اسلام و ضد خلق خدا آشکار شد.
فتوای علما این بود که کمونیستها به علت شرک و کفرشان به خدا نجس هستند و مسلمانان نباید با آنان معاشرت داشته باشند؛ لذا باید از هر جهت جدا باشند، در آن موقع افراد و سازمانهای مختلفی در زندان بودند. در بند ۲ عدهای از چریکهای فدایی، تودهای، سازمان منافقین و عدهای هم بیطرف که خیلی نمیخواستند در زندان بمانند و طرف دیگر ما مسلمانان بودیم که نسبت به آنها تعدادمان کم بود؛ بنابراین ما در بند ۲ با ۲ مساله مواجه بودیم، اول مبارزه با رژیم، دوم مبارزه با منحرفین و التقاطی، لذا اعلام کردیم، چنانچه غذای زندان را چپیها و منافقین آلوده کنند ما از آن غذا نمیخوریم. در این شرایط چپیها و منافقین برخلاف مشی ظاهری خود با یکدیگر متحد شده و بر آن شدند که غذای پاک بدست ما مسلمانان نرسد؛ اما مبارزه غذا نخوردن و نان خشک خوردن به رهبری شهید کچوئی در زندان، آنقدر ادامه یافت تا اینکه آنها تسلیم شدند. در زندان شایع شد که مبارزان علیه شاه حاضرند از دست عوامل رژیم غذا بگیرند؛ اما از دست کسانی که در راه مبارزه با شاه به زندان افتادهاند، غذا نگیرند. در یک جلسهای شهید کچوئی با کمال رشادت راجع به این مساله صحبت و این شایعه را خنثی کرد و تشریح کرد که: «سربازی که در اینجا هست از افراد این ملت و اجبارا به سربازی آمده است و آنچه که شما به عنوان رژیم با او مبارزه میکنید این سرباز نیست؛ اما شما کسانی هستید که با دین و عقاید ما مبارزه میکنید و شما برای ما به منزله یک دشمن و رژیم هم به منزله دشمن دیگر است؛ و ما باید بدین نحو زندگی کنیم.»
عدم سازش یکی از صفات بارز شهید کچوئی بود
شهید کچوئی در همه حرکات به ۲ عامل دقت خاصی داشت: ۱ ـ مسائل شرعی را رعایت بکند ۲ ـ اصول مبارزه را فراموش نکند.
یکی از صفات بارز شهید کچوئی عدم سازش و نرمش در مقابل آن چیزی که معتقد به مبارزه با آن بود و شاید یکی از کسانیکه دوران زندانشان دوران بسیار درخشان است، شهید کچوئی بود که در زندان بعضا به علت مشکلات و گرفتاریها گاهی ضعفهایی نشان داده میشد، در اعتصابات گاهی تحمل نمیکردند و به اصطلاح کوتاه میآمدند؛ اما شهید کچوئی همیشه استوار و محکم بود و در طول زندان هیچوقت، هیچ نقطه ضعفی از خود نشان نداد.
او هیچوقت زیاده خواهی نداشت. روزه زیاد میگرفت. من به حال کچوئی غبطه میخوردم، بسیاری از شبها که اتفاقا بیدار میشدم شهید کچوئی را در حال اقامه نماز شب میدیدم. نمازهای مستحبی زیاد میخواند. هنگامی که قرار شد در زندان صبحها ورزش کنیم، اعلام کردیم که ما در صف منافقین ورزش نمیکنیم، شهید کجوئی مسئول ورزش، طرفداران امام (ره) در زندان بود؛ لذا بر خلاف صف آنها میدویدند و بیش از آنها ورزش و نرمش میکردند.
در کارهای دسته جمعی زندان، اکثرا او کارهای سخت و غیر مطبوع را مثل شستن زندان، شستن اتاقها و ظرفها را قبول میکرد. شهید کچوئی تا مدتی که با آقایان علما بود مثل یک شاگرد سعی میکرد که هر چه میتواند یاد بگیرد.
در طلیعه پیروزی انقلاب زندانیان آزاد شدند و همه بیرون آمدیم. شهید کچوئی از نظر کلی آنقدر مدیریت داشت که بتواند بسیاری از مسئولیتها را قبول کند. نزد تمام مسئولان رده بالای مملکت خوشنام و مورد اعتماد همه بود؛ زیرا که امتحانش را به خوبی داده بود.
فعالیتهای شهید کچوئی پس از پیروزی انقلاب اسلامی
شهید کچوئی روزی در سپاه به نزد من آمد و با هم صحبت کردیم. ایشان معتقد بود که باید باری را در انقلاب برداشت که کسی داوطلب نباشد آن بار مشکل را بردارد.
شهید کچوئی با شناخت کاملی که از ماهیت افراد ضد انقلاب داشت، در دادستانی انقلاب با یک مدیریت قوی و عاشقانه مشغول به خدمت شد. یک روز به زندان اوین رفتم و مشاهده کردم که شهید کچوئی با یکی از منافقین رده بالا که دستگیر شده بود نشسته است و بحث میکند.
من در گوش شهید کچوئی گفتم که اینها اصلاحپذیر نیستند، چرا وقت خودتان را صرف اینها میکنید. در جواب به من گفت: «میخواهم حجت خدا را برایشان تمام بکنم. میدانم که این افراد گمراه شدهاند. اینها کثافتهایی را که در راس سازمان هستند، نمیشناسند. نمیدانند که زندگی داخلی اینها چگونه است.»
همه شاهد بودیم که کچوئی یک مدیر مدبر برای کاری که بر عهده داشت بود. او درحالیکه خودش شاید در یک وضع مالی خوبی نبود؛ اما دائما برای آنهایی که مشکلات مالی داشتند به هر طریقی که بود سعی میکرد، مشکلات آنها را رفع بکند. در این رابطه نزد افراد متمکن میآمد و از آنها میخواست که مشکلات مردم را حل کنند.
کچوئی قاتل خود را میشناخت
از ویژگیهای دیگر شهید کچوئی اخلاقش بود. قیافه بشاش و خندان کچوئی در نظر همه و آنهایی که هر چند زمانی با او همکار و همرزم و همراه بودند، همیشه مشخص است. زمانیکه بحث مشکلات و نارساییها و نابسامانیها مطرح میشد یک مرتبه میدیدیم که قیافه کچوئی در هم میرفت و یا جایی که بحث حق و باطل بود و کسی از باطل دفاع میکرد همه میدیدند که چطور رگهای گردن کچوئی ورم میکرد و با تمام قدرت هرکس که در مقابلش بود حرفش را میزد و از گفتن حق دریغ نداشت.
یکی از ویژگیهای بارز انقلاب اسلامی این است که با به شهادت رسیدن عدهای از شخصیتهای برجسته نظام، همچون شهیدان بهشتی، رجایی، باهنر، کچوئی و دیگران که فقدانشان در جامعه بارز است، اما انقلاب اسلامی راه خود را ادامه میدهد.
کچوئی یکی از مصداقهای شهادت در راه عدالت شد. کچوئی قاتل خود را میشناخت و میخواست او را اصلاح و تربیت کند. کچوئی اصرار داشت که جوانان را بسازد و از انحراف جدا کند و بدست همانها هم شهید شد.