پخش زنده
امروز: -
با روي کار آمدن ترامپ در آمريکا بي اعتمادي در دو سوي آتلانتيک افزايش يافته است.حال اروپا از يکسو با روسيه اي روبروست که با اتکا به نيروي نظامي خود به دنبال کسب پرستيژ و حوزه نفوذ بين المللي است و از سوي ديگر با آمريکايي مواجه است که ديگر مانند گذشته چتر امنيتي اش قابل اتکا نيست.
پژوهش خبری صدا وسیما: سازمان پيمان آتلانتيک شمالي(North Atlantic Treaty Organization) موسوم به« ناتو » مهم ترين پيمان نظامي و امنيتي در جهان معاصر است.هدف از تشکيل سازمان ناتو که در ۴ آوریل ۱۹۴۹ میلادی تشکيل شد در واقع ترس از توسعه و نفوذ کمونيسم در اروپا و مقابله با سلطه جويي رهبران شوروي و دفاع از اردوگاه غرب در اين قاره از جهان بود.پاسخ شوروي به تاسيس ناتو در آن زمان ايجاد پيمان نظامي« ورشو » بود.پس از فروپاشي شوروي اين سازمان به حيات خود ادامه داد و پس از آن بالغ بر 10 کشور اروپاي شرقي هم به آن ملحق شدند که همين مساله خشم روسيه را به عنوان ميراث دار اتحاد جماهير شوروي برانگيخت. در دو دهه گذشته گسترش ناتو بسوي شرق به بروز کشمکشي در روابط مسکو و بروکسل منجرشد که تاکنون نيز ادامه يافته است.
قلب تپنده پیمان ناتو در واقع «ماده پنج» آن است که در آن کشورهای امضا کننده توافق کردهاند حمله نظامی علیه یک یا چند کشور عضو در اروپا یا آمریکای شمالی را به عنوان حمله به تمامی کشورهای عضو تلقی کنند و به مقابله آن برخیزند. ناتو یک ساختار متمرکز متشکل از نهادهای نظامی و مدنی دارد و در رأس آن شورای آتلانتیک شمالی شامل وزرای کشورهای عضو قرار دارد که حداقل هر دو سال یک بار تشکیل جلسه میدهد و بالاترین مرجع تصمیم گیری است. اين سازمان هم اکنون داراي ۲8 عضو مي باشد. مقر ناتو در سالهاي اوليه تشکيل در فرانسه قرار داشت اما پس از آن که ژنرال دوگل درسال ۱۹۶۶ ميلادي در اعتراض به سلطه جويي آمریکا بر این سازمان از فرماندهی نظامی ناتو خارج شد مقر اين سازمان هم به بروکسل منتقل شد.
پس از فروپاشي اردوگاه شرق،در اوايل دهه 1990 تحليل كلي اين بود كه به دليل از ميان رفتن خطر تهاجم شوروي ناتو ماهيت نظامي خود را از دست داده است زيرا هيچ اتحاديه نظامي نمي تواند بدون يك تهديد و خطر مشترك به حيات خود ادامه دهد.اما نهادگرايان ليبرال با تکيه بر اينکه نهادهاي بين المللي مي توانند امنيت را در تعاملات بين المللي افزايش دهند خواهان ادامه حيات ناتو شدند.از آن پس وظيفه ناتو تغيير کرده بود و الويت هاي اصلي آن نيز اينگونه ترسيم شد:
.با وجود يکپارچگي و انسجام نسبي ناتو در دوره نظام دوقطبي ما در دهه هاي اخير شاهد اختلاف نظر بيشتر در ميان اعضاي اين سازمان بوديم که مهمترين آن عدم دستيابي به توافق براي حمله نظامي به عراق در مارس 2003 است.در آن مقطع آلمان و فرانسه به عنوان دو ستون اصلي اتحاديه اروپا از همراهي با آمريکا در حمله به عراق خودداري کردند.
پيروزي دونالد ترامپ در پنجاه و هشتمین دوره انتخابات رياست جمهوري آمريکا در سال 2016 و راه يابي ترامپ به کاخ سفيد بار ديگر نشان داد پيمان ناتو از انسجام کافي برخوردار نيست. دونالد ترامپ در جريان رقابتهاي انتخاباتي اش بارها گفته بود ناتو یک سازمان «کهنه و منسوخ» است و در صورت حمله روسیه به کشورهای اروپاي شرقي که متحدان جدید ناتو محسوب می شوند، امریکا تنها در صورتی از این کشورها حمایت می کند که آن ها به تعهدات مالي شان عمل کرده باشند. اين در حالي است که آمریکا هم اکنون محوري ترين قدرت نظامی در ناتو است و به تنهایی دو سوم هزینه های دفاعی آن را تامین می کند.اين جملات به رهبران اروپايي اين نکته را گوشزد کرد که در صورت بروز بحران، آمريکا ديگر شريکي قابل اعتماد براي اروپائيان نيست و شايد وقت آن رسيده باشد تا راهي بيابند که امنيت خود را بدون حضور آمريکا تامين کنند.
-
گسترش ناتو به شرق و تقابل ناتو با روسيه
موضوع گسترش ناتو به شرق در پي تحولات دهه 1990 ميلادي مطرح و به سرعت جنبه عيني به خود گرفته و بحثهاي فراواني در راستاي اهداف و ماهيت اين توسعه در محافل مختلف سياسي مطرح شد.برخي پژوهشگران و سياستمداران موافق با ادامه حيات ناتو با مطرح کردن مجموعه تهديدهايي مانند بيثباتي در شرق اروپا و به ويژه درگيري هاي قومي در بالكان، امكان بروز جنگ در جمهوريهاي سابق اتحاد جماهير شوروي، احتمال بروز ناآرامي ها در سطح جهان و تهديد شدن كشورهاي اروپايي، تهديدهاي غير نظامي مانند مسائل زيست محيطي، حقوق بشر، تسليحات كشتار جمعي و شيميايي، راديكاليسم اسلامي، تروريسم و مواد مخدر، وجود سازماني مانند ناتو را براي امنيت اروپا در هزاره جديد ضروري دانستند.اينگونه بود که «بحران موجوديت و هويت ناتو» از ميان رفت و ناتو به يکه تازي خود ادامه داد.
نگاهي به تحولات جديد ناتو نشان مي دهد اين سازمان توان اصلي خود را در توسعه طلبي در شرق اروپا قرار داده است. اعضاي اين پيمان در پايان نخستين نشست خود پس از تحولات بلوك شرق، بيانيهاي را منتشر كردند مبني بر اينكه پس از آزادي بلوك شرق، به ويژه كشورهاي اروپاي شرقي، اروپا به عرصه جديدي وارد شده است كه ناتو در ظهور آن نقشي اساسي داشته است؛ بنابراين، ناتو بايد دست دوستي به طرف كشورهايي كه زماني دشمن ناتو محسوب ميشدند، دراز كند. در واقع، اين نشست واكنش مثبتي نسبت به برقراري صلح، دموكراسي، اقتصاد بازار در كشورهاي شرق اروپا و نيز نشانههايي از آگاهي ناتو نسبت به ضرورت تطبيق خود با شرايط جديد اروپا بود. به عبارت ديگر، حضور ناتو در آسياي مركزي و قفقاز از يكسو و لزوم توجه به ساختارهاي سياسي، اقتصادي و نظامي كشورهاي اروپاي شرقي پس از انحلال اتحاد جماهير شوروي از سوي ديگر باعث شد تا سياست گسترش ناتو به شرق شكل بگيرد.[1]
با اين حال بديهي است ناتو اهداف متعددي را در شرق دنبال مي کند که بطور علني مطرح نمي شود. اهداف اصلي ناتو از گسترش به شرق[2] عبارتند از:
بايد توجه داشت ناتو تلاش کرده است حوزه جغرافيايي امنيت را از اروپا به خارج از مرزهاي آن گسترش داده تا به اهداف بلند مدت خود در نظام بين الملل دست يابد. با قدرت گرفتن پوتين به عنوان رئيس جمهور روسيه در دسامبر سال 2000 ميلادي، سياست خارجي منفعل روسيه بتدريج دستخوش تحولي بزرگ گرديد. وي كه با نگرشي آسيبشناسانه به تنگناهاي سياست خارجي روسيه در طول دهه 1990 پي برده بود به بازطراحي و معماري مجدد اين سياست در قالب سه سند «سياست خارجي، امنيت ملي و دكترين نظامي» اقدام نمود. سياست روسيه پوتين در قبال مسأله گسترش ناتو به شرق اساساً وامدار سياست عمل گرايانه پوتين نسبت به تحولات جهاني ميباشد. در دورهاي كه پوتين قدرت رياست جمهوري را در دست گرفت رفتار روسها و ناتو ميان تعارض و همکاري در نوسان بود.مطالعه رفتارشناسانه سياست روسيه در قبال مسأله گسترش ناتو به شرق در سالهاي گذشته حاكي از آن است كه با وجود مخالفتهاي متناوب كلامي روس ها نسبت به اين مسأله، مسكو همواره رفتاري آشتي جويانه و يا بهتر بگوئيم همكاريخواهانه در قبال ناتو داشته است اما بحران اکراين و سپس الحاق کريمه به خاک روسيه عملا روسيه را در مقابل غرب قرار داد و تنش در روابط مسکو و کشورهاي غربي به اوج رسيد.
چالش ترامپ
با به قدرت رسيدن ترامپ در آمريکا عملا موضوع بازدارندگي ناتو در اروپا به چالش کشيده شد و اين دوسوال اساسي ذهن رهبران اروپايي را به خود مشغول کرد:
دونالد ترامپ، رییس جمهوری آمریکا در اولين سخنراني خود در نشست رهبران ناتو در بروکسل تاکید کرد که کشورهای عضو باید سهم بیشتری از هزينه هاي ناتو را بپردازند. وی گفت: «۲۳ کشور از ۲۸ عضو ناتو هنوز سهمی را که باید برای دفاع پرداخت کنند، نمی پردازند. این برای مردم و مالیات دهندگان آمریکایی عادلانه نیست.» [3]
از سوي ديگر ترامپ خواهان افزایش بودجه دفاعی کشورهای عضو شد، موضوعی که چندان مورد رضايت اعضای اروپایی این سازمان از جمله آلمان،فرانسه و ايتاليا قرار نگرفت.وي در همين سخنراني تاکيد کرد اگر همه اعضای ناتو تنها ۲ درصد از تولید ناخالص داخلی شان در سال را به ناتو بپردارند.اين سازمان ۱۱۹ میلیارد دلار دیگر برای دفاع جمعی و برای تامین مالی صندوق ذخیره ناتو بودجه خواهد داشت.
به هر حال تهديدات ترامپ کافي بود تا رهبران اروپايي عضو ناتو در اجلاس خود به دنبال راهکاري براي جلب نظر رئيس جمهور آمريکا روند و در نهايت توافق شد:
رويکرد جديد آمريکا به اروپا نشان داد که آنها بايد از اين پس تامين کننده هزينه هاي امنيتي خود باشند و ديگر آمريکا بودجه داخلي خود را صرف حمايت از متحدان منطقه اي اش نخواهد کرد.
اقدامات ترامپ حاکي از تغيير بنيادي در روابط امنيتي اروپا و آمريکا بود. «ینس استولتنبرگ» دبيرکل ناتو ايجاد شبهه در حمايت ناتو از اعضا را نادرست خواند و گفت:«در بند پنجم معاهده تاسیس این سازمان آمده است که "یکی برای همه و همه برای یکی" این بند را نمی توان مشروط کرد چرا که در غیر این صورت دیگر قدرت بازدارندگی ناتو از بین می رود و این سازمان نمی تواند به متحدانش درباره تهدیداتی که متوجه آنهااست، اطمینان دهد. تعهد ناتو در دفاع از همپیمانانش بی قید و شرط، و صرفنظر از برآورده شدن تعهدات مالی شان به این سازمان، است.وي تصریح کرد: همواره اصل در این سازمان بر این بوده است، که به کشوری که تعهدات مالی اش را برآورده نکرده است، گفته نمی شود دیگر از حمایت دفاعی ناتو برخوردار نیستی.»[4]
«کنفرانس امنیتی مونیخ» و سخنرانیهای مقامات ارشد اروپا و آمریکا، اوجگیری تنش در دو سوی اقیانوس اطلس را آشکارتر از گذشته به نمایش گذاشت.در کنفرانس مونيخ سران و سخنرانان اروپائی با تاکید ویژه بر انسجام اتحادیه اروپا خواستار تحکیم روابط ميان اعضاي ناتو شدند. آنها در عین حال نسبت به اهداف و برنامههای واقعی واشنگتن در پشت شعارهای ترامپ ابراز نگراني کردند. «آنگلا مرکل»صدراعظم آلمان در یک اعتراض بیسابقه علیه آمریکا هشدار داد: واشنگتن نمیتواند با قلدری سیاستهای خود را به متحدینش درون ناتو دیکته کند و از جمله باعث افزایش آهنگ رشد بودجه ناتو شود. حتي «جاستين ترودو» نخستوزیر کانادا هم با جملات زیرکانهای، مواضع کاسبکارانه ترامپ را به زیر سئوال برد و مشکلات ناتو را مقولهای فراتر از مسائل مالی و پولی دانست و خاطرنشان کرد که پول همه چیز نیست.
بطور کلي رهبران اروپائی از تریبون امنیتی مونیخ، آمریکای ترامپ را در 4 مورد متهم کردند[5]:
روياي ارتش مستقل اروپايي
اتحادیه اروپا احساس میکند که زیر سایه آمریکا بودن در دهه هاي گذشته سبب شده اروپا از داشتن سیاستهاي مستقل محروم شود و به همین جهت دوباره مسئله تشکیل ارتش واحد اروپایی ميان نخبگان اروپايي تقویت شده است. خروج انگلیس از اتحادیه اروپا پس از برگزیت و همچنین به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در آمریکا دوباره این زمزمهها را در اتحادیه اروپا قویتر کرده است که وقت اتکاي امنيتي اتحاديه اروپا به خود فرا رسيده است. تهدیدهای دونالد ترامپ مبنی بر اینکه کشورهای اروپایی باید بودجه نظامی خود را افزایش دهند و خود با پول خود امنيتشان را تامين کنند تاثير خود را بر افکار عمومي اروپا گذاشته است.
۲۳ کشور عضو اتحادیه اروپا طي نامه ای به «شورای اتحادیه اروپا» و رئیس دیپلماسی این اتحادیه «فدریکا موگرينی» اعلام کردند که خواهان پیوستن به برنامه اي جدید برای همکاری سازنده و دائمی در حوزه امنیت و دفاع هستند.
انتظار مي رود با امضای این سند، بسیاری از مناقشات حقوقی، فن آوری نظامی و مالی درون اروپا حل شود.به باور کارشناسان تشکيل اتحادیه جدید ، وجود ساختار بزرگ تر دیگر یعنی ناتو را تحت تاثير قرار خواهد داد[6].
نتيجه گيري
با روي کار آمدن ترامپ در آمريکا بي اعتمادي در دو سوي آتلانتيک افزايش يافته است.حال اروپا از يکسو با روسيه اي روبروست که با اتکا به نيروي نظامي خود به دنبال کسب پرستيژ و حوزه نفوذ بين المللي است و از سوي ديگر با آمريکايي مواجه است که ديگر مانند گذشته چتر امنيتي اش قابل اتکا نيست. در چنين شرايطي پيشنهاد بسياري از کارشناسان براي اتحاديه اروپا خوداتکايي است.نگاهي به تعامل اروپا و روسيه در سالهاي گذشته نشان مي دهد ميل به تعامل ميان مسکو و بروکسل همواره وجود داشته است و اتحاديه اروپا بي ميل نيست تا رابطه اي متوازن با آمريکا و روسيه در پيش گيرد. اروپا خوب مي داند از تاثیرات احتمالی تغییر در رویکرد آمریکا نسبت به ناتو، به هم خوردن موازنه قوای اروپا به نفع روسیه است و بی تعهدی آمریکا در حفظ امنیت کشورهای اروپای شرقی و مرکزی موجب تضعیف حفاظت از مرزهای اروپا در برابر روسیه مي باشد. براي بسياري از کشورهاي اروپايي اختصاص 2 درصد تولید ناخالص داخلی به امور دفاعی کار آسانی نخواهد بود و با توجه به اينکه ترامپ انجام تعهدات اروپایی خود را در قالب ناتو مشروط به اختصاص این رقم کرده است اين مساله براي اروپا نگران کننده شده است.از سوي ديگر کشورهای اروپایی به ویژه در اروپای شرقی و مرکزی از این نگران هستند که آمریکای ترامپ و روسیه پوتین به صورت دوجانبه بر سر حوزه نفوذ خود در اروپا به توافق برسند.
موضوع ديگر مساله انرژي است. اتحادیه اروپا قادر نیست وابستگی به گاز روسیه را در آینده نزدیک کم کند و همین برگ برنده مسکو و نقطه ضعف اروپا است. واقعیت هاي جغرافیایی نشان مي دهد که بخش های شرقی، مرکزی و بخش بزرگی از جنوب اروپا برای تامین انرژی مجبور به همکاری با روسیه است. با توجه به اینکه عرضه گاز روسیه به اروپا در سال 2017 از سال 1990 به بالاترین سطح رسیده است، سیاستمداران و روزنامه نگاران اروپایی از این واقعیت بسیار نگران شده اند که روسیه از منابع گازی به عنوان ابزار سیاست خارجی استفاده کند.در همين راستا برلين و مسکو تلاش مي کنند با همکاري دوجانبه، ثبات را نه تنها در زمینه انرژی بلکه در زمینه امنیت نیز تضمین کنند زيرا تجارت و روابط سیاسی پایدار میان آلمان و روسیه مي تواند نقش مهمی در تضمین صلح در اروپا ایفا می کنند.
اما اين سکه روي ديگري نيز دارد و آن تلاش براي ايجاد جامعه جدید اوراسیایی با جنبههای نظامی، سیاسی و البته اقتصادی است.تحقق اين جامعه مي تواند پيمان آتلانتيک شمالي را با چالشي جدي روبرو کند.کشورهای اوراسیایی صرف نظر از اینکه بسیاری از آنها از کشورهای اروپاي غربی فقیرتر هستند، از جنبه فرهنگی و اجتماعي در حال پيشرفت هستند و پيش بيني مي شود در آينده به اقتصاد شکوفايي هم دست پيدا کنند. اعضاي اتحادیه اروپا هم اکنون بي ميل نيستند تا نگاهي هم به شرق داشته باشند.اروپا پس از جنگ دوم جهاني بهقدری به آمریکا وابسته شد که به تدريج به دستگاه اتخاذ تصمیمات به نفع آمریکا به هر بهانه ممکن تبدیل شده است. این وضع بسیاری از کشورهای عضو اتحادیه اروپا را تحقیر میکند و لذا ممکن است این کشورها در آينده نه چندان دور بخواهند با جامعه جدید اورآسیایی پيوند برقرار کنند.براي اروپا تعامل سازنده با روسيه و چين تامين کننده امنيت در هر دو حوزه سخت و نرم تلقي مي شود.با وجوديکه به نظر نمي رسد شراکت استراتژيک اروپا و آمريکا به اين زودي ها پايان پذيرد اما نمي توان نشانه هاي تمايل اروپا به کاهش وابستگي امنيتي به امريکا را نيز از نظر دور داشت.
پژوهشگر: علی ظریف
----------------------------------
منابع در آرشیو پژوهش خبری موجود است.