پخش زنده
امروز: -
سالهاست که مسکو و لندن روابط گرم و رسمي پايداري نداشته اند ، اما امروز انگيزه و دلايل تنش هاي پيش آمده ميان دو طرف ابعاد و انگيزه هاي خاصي پيداکرده که محدود به اروپا نيز نمي شود .
به گزارش سرويس بين الملل خبرگزاري صدا وسيما ، واکنشها به اتهام ترور شيميايي "سرگي اسکريپال" و دخترش توسط مقامات روس، به بزرگترين بحران ديپلماتيک در روابط روسيه و انگلستان پس از پايان جنگ سرد منجر شده است. رخدادي که به اخراج 23 ديپلمات روس از خاک بريتانيا و واکنش متقابل روسيه منجر شد. از ديگر سو شاهد آن بوديم که در بيانيه مشترک رهبران انگلستان؛ آلمان؛ فرانسه و آمريکا در دفاع از مواضع طرف انگليسي، از عبارت "همه امنيت ما تهديد ميشود" استفاده شده است. عبارتي که تا حدود زيادي ريشه در" تهديد پنداري" قابل توجه روسيه دارد. پرسش اينجاست که تشديد تنشها در روابط روسيه و انگلستان در چه بستر و کنشهايي ريشه دارد. به نظر ميرسد افزايش اعتمادبهنفس روسيه در کنشگري در عرصه اروپايي و جهاني و اصطکاک سياستهاي اروپايي انگلستان با اهداف و سياستهاي اروپايي روسيه را بايد از مهمترين عوامل روند فزاينده بروز تنش در روابط روسيه و انگلستان به شمار آورد.
بسترهاي مهم تشديد تنشها
به نظر ميرسد سياستهاي اروپايي روسيه يکي از بسترهاي مهم تشديد تنشها در روابط روسيه و انگلستان است. سياستهايي که خود نشانهاي است از فعالتر شدن کنشهاي خارجي روسيه که ابعادي نظامي، رسانهاي و اطلاعاتي دارد و قرينهاي است از پشت سر گذاردن دوراني که روسيه در مقابل نفوذ روزافزون جغرافيايي و هنجاري غرب به مرزهاي اين کشور، بيشتر موضعي تدافعي داشت. بهعنوانمثال، در صورت صحيح بودن ادعاي دخالت مقامات روس در ترور اين عامل اطلاعاتي پيشين، از منظر طرف روس، ميتوان قائل به اين فرضيه بود که روسيه انگلستان را در شرايط ضعف مييابد و در حال آزمودن انگلستان و کنش جمعي جهان غرب است. در خصوص ضعف انگلستان پسايرگزيت قرينههايي وجود دارد. نخست آنکه از نظر روسيه، انگلستانِ پس از برگزيت، در مسير کاهش نقش جهاني خود در حرکت خواهد بود. در ضمن پس از جنگ سرد، روسيه همواره به انگلستان به عنوان نماينده آمريکا در اروپا نگريسته است و جايگاه بالاي انگلستان در اتحاديه اروپا را به مثابه گسترش نفوذ آمريکا در اين قاره ميدانسته است. حالآنکه برگزيت مزيت کنشگري يورو آتلانتيکي انگلستان را کاهش داده است. ديگر آنکه، واکنشهاي طرف غربي در روند انتخاباتي روسيه و در بستر فراگير بودن گفتمان مليگرايي در روسيه، به نفع پوتين خواهد بود.
به نظر ميرسد از نظر مقامات انگليسي، بستر ورود دو کشور به اين سطح از تنشها، تا حدود زيادي ريشه در کنشهاي نظامي، سياسي و رسانهاي روسيه و واکنش انگلستان، اروپا و غرب به اين کنشها دارد. تحولات اوکراين در اين چارچوب يک نقطه عطف بوده است. البته روابط دوجانبه روسيه و انگلستان حتي پيش از تحولات اوکراين نيز در مقاطعي تيره شده است. ازجمله در پس از اتهام ترور "اکساندر ليتوينکوف" شهروند انگليس توسط روسيه در سال 2006، بحراني جدي در روابط ديپلماتيک دو کشور به وجود آمد. بااينوجود، حوادث اوکراين بهويژه با چالش مواجه کردن گسترده فرضيههاي موجود در خصوص امنيت اروپا، روابط دوجانبه انگلستان و روسيه را وارد مرحلهاي به صورت جدي پرتنش کرد.
سياست روسي انگلستان
سياست روسي انگلستان بهويژه بعد از بحران اوکراين و الحاق کريمه به روسيه دو راهبرد اصلي را دنبال کرده است:
1-متعهد ماندن به حفظ امنيت کشورهاي اروپايي همسايه روسيه.
2- تحديد نفوذ روسيه در اروپا و به رسميت نشناختن حوزه نفوذ روسيه در کشورهاي اروپايي همسايه اين کشور.
انگلستان يکي از رهبران اصلي تحريمهاي روسيه از طريق اتحاديه اروپا بود. مسئلهاي که تا حدودي به وابستگي متقابل ضعيفتر اقتصادهاي روسيه و انگلستان در مقايسه با ساير کشورهاي اروپايي مرتبط بوده است. انگلستان همچنين نقش مهمي در برخي از کنشهاي ناتو در اروپاي شرقي داشته است و همواره خود را نسبت به حفظ امنيت کشورهاي اروپايي همسايه روسيه متعهد نشان داده است. انگلستان نسبت به استقرار يک نيروي 800 نفره در استوني اقدام کرده است و بودجهاي 700 ميليون پوندي را ازجمله براي مقابله با جنگ سايبري در اوکراين اختصاص داده است. اعزام کشتي جنگي دياموند 45 به درياي سياه نيز درواقع در راستاي ارسال پيام به روسيه در خصوص حمايت آشکار انگلستان از حاکميت کشورهاي اروپاي شرقي و مرکزي صورت گرفته است.
محدود کردن نفوذ روسيه در اروپا و به رسميت نشناختن حوزههاي نفوذ اين کشور در اروپا نيز از ديگر سياستهاي راهبردي انگلستان در قبال روسيه بوده است. راهبردي که با سياستهاي روسيه براي گسترش نفوذ در منطقه اروپاي مرکزي و شرقي در تضاد قرار ميگيرد. استفاده از" ظرفيتهاي تهديد پنداري روسيه " براي قوام بخشي به ناتو و استمرار چيرگي امنيتي-دفاعي ناتو در اروپا نيز از اهداف انگلستان است. در واقع انگلستان در تلاش است به شيوههاي مختلف کشورهاي اروپايي را قانع کند که بر نقش محوري ناتو در تهديد زدايي از پديدارهاي مختلف از جمله روسيه تمرکز نمايند و به سمت ايجاد نهادهاي نظامي و دفاعي مستقل حرکت نکنند.
در سالهاي اخير و به ويژه بعد از تحولات اوکراين و کريمه، رهبران و نخبگان اروپايي و انگليسي، نگراني خود را از جنگ رسانهاي و هيبريدي (تلفيقي از روشها، تاکتيکها و شيوههاي متعارف و نامتعارف نظامي) روسيه بر عليه نهادها و ارزشهاي اروپايي و همچنين اثرگذاري رسانههاي روسي بر افکار عمومي مردم اروپا مخفي نکردهاند. به نظر ميرسد نگراني رهبران و نخبگان اروپايي از کنشهاي رسانهاي تهاجمي و ايجابي روسيه ناشي ميشود. در واقع اگر تا چند سال پيش، کنشهاي رسانهاي و اطلاعاتي روسيه بيشتر تدافعي و سلبي و در راستاي تحديد نفوذ فزاينده اروپا در خارج نزديک اين کشور صورت ميگرفته است، در سالهاي اخير، مقامات روسي به دنبال اثرگذاري رسانهاي بر پويشهاي سياسي و اجتماعي اروپا در چارچوب منافع خود بودهاند. بهعنوانمثال، رئيس امنيت سايبري انگلستان اعلام کرده که انگلستان اخيراً با دهها حمله سايبري هکرهاي مورد حمايت روسيه براي سرقت اسرار دفاعي و سياست خارجي خود مواجه شده است. اين مقام امنيتي همچنين از افزايش قابل توجه حملات آنلاين روسيه عليه اين کشور ابراز نگراني کرده است.
گزارشهاي منتشره از سوي کميته دفاعي مجلس عوام انگلستان ذيل عنوان"روسيه: تأثيرات آن بر امنيت و وضعيت دفاعي بريتانيا"، جدا از اينکه محتواي آن تا چه ميزان از صحت برخوردار باشد، تا حدودي ميتواند بازتابي از بعد ادراکي نخبگان سياسي و امنيتي انگلستان در خصوص کنشهاي روسيه باشد. جنگ و نفوذ اطلاعاتي روسيه، عمليات ضداطلاعات و ضد جاسوسي در قبال روسيه، آسيبپذيريهاي کشورهاي جديد عضو ناتو در قبال روسيه، تهديدات هيبريدي و امنيت غرب از مهمترين بخشهاي اين گزارشها بودهاند. بهعنوانمثال در اين گزارشها ادعا شده است که حمايت از گروههاي چپ افراطي و راست افراطي در مخالفت با اتحاديه اروپا از مهمترين سياستهاي کرملين بوده است و کشورهاي اقمار شوروي سابق کاملاً در قبال مداخله روسيه آسيبپذير هستند و همچنان بخشهايي از کشورهاي شرق اروپا مانند بلغارستان بهويژه در نهادهاي دفاعي و نيز در برخي سمتهاي رده بالا، به روسها حساس ميباشند. اين ادعا نيز مطرح شده است که نفوذ روسيه به شيوههاي ديگري آنهم با استفاده از کارشناسان امنيتي، انديشکده ها و آکادميسين ها و نيز برخي خبرنگاران صورت ميگيرد.
به نظر مي رسد کنشهاي رسانهاي و اطلاعاتي روسيه در اروپا بيش و پيش از هر چيز از نگراني اين کشور از گسترش هنجاري و جغرافيايي اتحاديه اروپا و ناتو به سمت شرق قاره ناشي ميشود. بديهي است سياست گسترش هنجاري و جغرافيايي اتحاديه اروپا و ناتو به سمت شرق، در تضاد مستقيم با منافع راهبردي روسيه در حفظ کشورهاي باقي مانده از فروپاشي شوروي و بلوک شرق در مدار خود و همچنين جلوگيري از گسترش فزاينده حضور بلوک غرب در مرزهاي اين کشور بوده است. بااينوجود، در سالهاي اخير شاهد آن بودهايم که کنشهاي روسيه بيشتر کنشي و فعال بوده است تا واکنشي. در اين نگاه، روسيه در سالهاي اخير تأکيد بيشتري بر استفاده از ابزارهاي قدرت نرم خود از جمله رسانه ها، سازمانهاي مردم نهاد و کليساي ارتدکس براي پيشبرد اهداف حوزه ديپلماسي عمومي و رسانهاي نموده است. درواقع، مقامات روسي با پيگيري سياستي تهاجميتر، به دنبال اثرگذاري رسانهاي بر پويشهاي سياسي و اجتماعي اروپا در چارچوب منافع خود بودهاند.
جمع بندي
به نظر ميرسد بر اساس قرينههاي موجود، سناريوي حرکت انگلستان، اتحاديه اروپا و غرب به سمت اعمال تحريمهاي بيشتر و محدودسازي کنشگري روسيه در عرصه اروپايي و جهاني، سناريوي محتمل و تا حدود زيادي گريزناپذير خواهد بود. بااينوجود، اعمال سياستهاي تحريمي و محدوديت ساز عليه روسيه، با چالشهاي فراوان مواجه خواهد شد. فقدان اجماع داخلي در سپهر سياسي انگلستان و برخي از کشورهاي اروپايي براي مواجهه با روسيه، يکي از اين محدوديتها و چالشها است. بهعنوانمثال، رهبر حزب کارگر انگلستان در نوشتاري، افزايش شديد تنشها در روابط با روسيه را عاملي در بروز جنگ سردي تازه، افزايش هزينههاي تسليحاتي، ارتقاء درگيريهاي نيابتي و افزايش تحملناپذيري شبيه دوران مک کارتي در برابر مخالفان ميخواند.
حضور اقتصادي و سرمايهگذاري قدرتمند شهروندان روس در انگلستان و بهويژه در سيتي لندن نيز ضمن آنکه ميتواند به عاملي براي فشار لندن به مسکو تبديل شود، خود عاملي محدودکننده به شمار ميآيد. لندن براي ساليان طولاني به مرکزي براي سرمايهگذاري شهروندان ثروتمند روسيه بهويژه در حوزه املاک تبديلشده است و خروج سرمايههاي با مبدأ روسي، ميتواند ضربهاي قابلتأمل به اين شهر وارد کند. شهري که در حال دستوپنجه نرم کردن با عدم قطعيتهاي خروج از اتحاديه اروپا است.
مسئله مهم ديگر ترديد در خصوص اثربخشي تحريمها است. ميدانيم که تحريمها معمولاً در ماههاي نخست خود اثربخشتر هستند. حالآنکه تحريمها عليه روسيه از سال 2014 آغازشده است و دور جديد تحريمها بعيد است تأثير زيادي داشته باشد.
چالش ديگر فراروي اعمال سياستهاي تحريمي و محدوديت ساز در برابر روسيه، ضعف اجماع داخلي در عرصه اروپا است. بهعنوانمثال، درحاليکه بسياري از کشورهاي جنوبي اروپا، روسيه را بهعنوان سرمايهگذاري مهم در اقتصادهايشان ميدانند تا تهديدي مرزي و يا سياسي، برخي کشورهاي اروپاي شرقي بهشدت نگران کنشهاي نظامي، سياسي و رسانهاي روسيه هستند.
=====================
نويسنده : دکتر حسين مفيدي احمدي- پژوهشگر مسائل اروپا.
.