پخش زنده
امروز: -
حسن احمد حسن: کسانیکه شبکه های اجتماعی سیاسی را پیگیری می کنند خود را دربرابر هراس افکنی بیسابقه ای از گسترش جنگ به خارج سوریه مي بينند که در پی اصرار واشنگتن به تحمیل قدرت نظامی مستقیم ایجاد شده است.
به گزارش سرويس بين الملل خبرگزاري صداوسيما ؛ حسن احمد حسن، کارشناس مسائل ژئوپولتیک و مطالعات نظامی و راهبردی در مطلبی با عنوان «هراس افکنی از گسترش جنگ، بخشی از جنگ است» نوشت: کسانی که پایگاههای خبری و شبکه های اجتماعی به ویژه شبکه های اجتماعی سیاسی را پیگیری می کنند، خود را در برابر هراس افکنی بی سابقه ای می بیند، هراس افکنی از گسترش جنگ به خارج سوریه، هراسی که در پی اصرار واشنگتن به آلوده کردن فضا و تحمیل قدرت نظامی مستقیم ایجاد شده است. این تلاش آمریکا به این علت است که نمی تواند شورای امنیت را به تریبونی برای همراه کردن مخالفان با خواست مشترک آمریکا و اسرائیل تبدیل کند. نشانه های این هراس افکنی متعدد است، از درز خبرهای مبهم گرفته تا اظهارات صریح و رسمی مقامات آمریکایی که به طور علنی تهدید به حمله به سوریه می کنند. نشانه چنین تهدید علنی، واکنش صریح روسیه است که آشکارا در واکنش به تهدیدات مقامات آمریکایی تاکید کرده است اگر واشنگتن از هر نوع سلاح اتمی و در هر سطحی استفاده کند یا دمشق و نیروهای روس را در سوریه هدف قرار دهد، به آن پاسخ خواهد داد. در ادامه این رویارویی، رئیس ستاد ارتش روسیه نیز از وجود نشانه هایی مبنی بر زمینه چینی آمریکا برای حمله به سوریه خبر داد. در همین حال مراکز پژوهشی و علمی، پژوهشها، تحلیلها و دیدگاههای بسیاری منتشر کرده اند که همگی نشان از قطعیت حمله آمریکا و اسرائیل به سوریه دارد.
آنچه توجه را به خود جلب می کند این است که بسیاری از کسانی که به این موضوع پرداخته اند، از سرانجامی نامشخص، به شدت ابراز نگرانی کرده اند زیرا از جنایات دولتهای پیشین آمریکا و نیز آمادگی دولت کنونی این کشور برای شکستن همه رکوردهای اقدامات تروریستی و جنایاتکارانه قدرتهای ستمگر جهانی در بیش از یک قرن گذشته، به خوبی آگاهند.
چنین ترس و نگرانی قابل توجیه است اما روش بیان آن خواه ناخواه در تحقق اهداف استراتژیک جنگ تحمیلی بر سوریه و محور مقاومت، دست کم از هفت سال پیش تا کنون، موثر است. برخورد با سناریوهای احتمالی یک چیز است و فراگیر کردن عامدانه یا غیر عامدانه ترس و وحشت در جهت اهداف دشمنان، چیز دیگری است.
درست است که براساس استراتژی نظامی، باید همه سناریوهای احتمالی را روی میز گذاشت و نباید هیچ سناریویی را هرچند احتمال آن ضعیف باشد، از نظر دور داشت، با این حال لازم است این سناریوها را طبق اصول و مبانی اساسی تحلیل و بررسی کرد. مهم ترین این اصول و مبانی عبارتند از:
هزینه ها و دستاوردها چه میزان است؟ گام بعدی چیست؟ واکنشهای احتمالی طرف دیگر چه خواهد بود؟ میزان توان برای برخورد با تبعات چه مقدار است؟ تنشهای جدید به چه میزان ممکن است برسد؟ امکان پیش بینی نتایج زودهنگام تنش تا چه حد است؟ و اگر هر طرف بتواند شعله جنگ را برافروخته کند، آیا می توان پایان تنش را تشخیص داد؟
پاسخ به هر کدام از این سئوالات منطقی برای گرفتن تصمیم استراتژیک، نشان می دهد که امکان گسترش و تشدید درگیریها و حمله آمریکا به سوریه هم اکنون در پایین ترین حد است. بنابر این چرا عده ای تا این حد درمورد تجاوز مشترک آمریکا و اسرائیل برضد سوریه و حزب الله وحشت افکنی می کنند؟ با علم به اینکه این تجاوز هیچگاه متوقف نشده است.
علاوه بر این آیا اقدام آمریکا و اسرائیل به گسترش درگیری، این امکان را به آن دو می دهد که آنچه را از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نتوانسته اند انجام دهند، عملی کنند؟
شکی نیست که آمریکا این توان نظامی و تسلیحاتی را دارد که چندین بار زندگی بشر را نیست و نابود کند، با این حال چه کسی می تواند بگوید که درصورت چنین اقدامی، خود آمریکایی ها در امان می مانند؟ باز هم درست است که توان نظامی واشنگتن و پیروانش دهها برابر توان نظامی کشورهای عضو مقاومت است، اما چرا از این برتری نظامی حتی هنگامی که روسیه تقریبا از صحنه بین المللی غایب بود، استفاده نکردند؟
اگر به اصل موضوع بازگردیم که انحصار تشدید تنشهای جدید برضد سوریه و حزب الله است، طبیعی است که این سئوال مطرح شود که چه اتفاق جدیدی واشنگتن را وادار می سازد چنین اقدامی کند؟ حال که آمریکا می تواند برای اقدام برضد سوریه به هر بهانه ای متوسل شود، پس چرا منتظر بهانه اطمینان از استفاده از سلاح شیمیایی است؟ علاوه بر این چرا آمریکا تا به حال پیروان خود را وادار نکرده است تا به دست نشانده های تروریست خود در غوطه شرقی و دیگر مناطق درگیری، ماموریت بدهند تا نمایشنامه استفاده از سلاح شیمیایی را اجرا کنند؟ و این در حالی است که بیش از هفتاد درصد از غوطه شرقی پاکسازی شده است.
بسیار خلاصه می توان به چند نکته اشاره کرد که ما را قادر می سازد از آنچه در جریان است به خوبی آگاه شویم و تصور واضح تری از سناریوهای احتمالی در آینده نزدیک به دست آوریم. مهم ترین این نکته ها عبارتند از:
نکته اول: آنچه از هفت سال پیش در سوریه روی داده آن است، که صف بندیهای ژئوپولتیک را بازگردانده است، صف بندیهایی که به طور سنتی شناخته شده اند، هرچند در پرتو نتایج این جنگ، به زودی ساختار جدیدی برای نظام بین الملل ترسیم خواهد شد، همانگونه که در پرتو نتایج جنگ سرنوشت ساز در غوطه شرقی، نتیجه نهایی جنگ به سرزمین سوریه متوقف خواهد شد، جنگی که بزرگ تر از جنگ منطقه ای و کوچک تر از جنگ جهانی است.
نکته دوم: تهدیدات آمریکا موضوع تازه ای نیست و جابجایی ناوها و کشتیهای جنگی آمریکا یا پیمان ناتو، به معنای آغاز تجاوز نیست. آنچه برای اربابان چنین ارابه های جنگی مهم است این است که این ارابه ها را با هزینه شیوخ خلیج(فارس) به حرکت درآورند، هزینه هایی که از درآمد نفت و گاز آنان تامین می شود و در نتیجه چنین تهدیداتی بیشتر در چارچوب جنگ روانی و تبلیغاتی است تا گسترش جنگ به طور عملی.
نکته سوم: آنچه واشنگتن و اسرائیل را از اقدام جنون آمیز باز می دارد، توان محور مقاومت است نه تهدیدات روسیه زیرا تهدیدات روسیه مشروط به دو خط قرمز است: نخست استفاده از سلاح شیمیایی و دوم هدف قرار دادن دمشق. در نتیجه برای واشنگتن اگر توان پذیرش تبعات تشدید تنش را داشته باشد، این امکان وجود دارد که دایره جنگ را بدون شکستن این دو خط قرمز گسترش دهد و این بدون شک از اهمیت موضع روسیه و نقش فعال سیاسی آن نمی کاهد، نقش فعالی که روسیه تا تابستان 2015 بر عهده داشته است و نیز مشارکت کنونی آن در نبرد با تروریسم و ممانعت از سیطره آن بر سطح وسیعی از خاک سوریه و نیز تقویت ارتش سوریه و نیروهای همپیمان آن به گونه ای که هم اکنون توانسته اند به آزادسازی غوطه شرقی نزدیک شوند.
نکته چهارم: برخی کنار گذاشتن رکس تیلرسون، وزیر خارجه آمریکا را دلیل محکمی می دانند که واشنگتن به طور قطع حمله می کند. با این حال خواننده عادی می تواند این سوال را مطرح کند که چه کسی تیلرسون را به عنوان وزیر خارجه معرفی کرد؟ دونالد ترامپ یا یکی از طرفهای محور مقاومت؟ آیا هنگامی که تیلرسون به عنوان وزیر امور خارجه معرفی شد، این سخن در رسانه ها نپیچید که او از طرفداران سرسخت رژیم صهیونیستی است و به شدت فقط در خدمت منافع این رژیم است؟ آیا با تغییر یا جابجایی یک یا چند مقام آمریکایی، تغییری در سیاستها و اهداف نظام استکباری آمریکا رخ می دهد، نظامی که در پی گسترش نفوذ و سلطه بر دیگر کشورها است، چه جمهوری خواهان در رأس کار باشند و چه دموکراتها.
نکته پنجم: تشدید تنش به طور خاص از سوی آمریکا و به طور عام از سوی پیمان ناتو، کشورهای عرب خلیج(فارس) و ترکیه، از هنگامی که دولت سوریه اعلام کرد اصرار دارد غوطه شرقی را پاکسازی کند، به طور بی سابقه ای افزایش یافت با این حال این تشدید تنش آنگاه به طور عملی آغاز شد که پیروزی نهایی در غوطه قطعی شد و فقط مسئله زمان این پیروزی به میان آمد و البته بر آنان که اوضاع سوریه را دنبال می کنند پنهان نیست که پاکسازی اطراف دمشق پایتخت سوریه از وجود تروریسم و حامیان تروریستها، به معنای شکستن حلقه ای است که در طرح تقسیم و تجزیه سوریه از دیگر حلقه ها خطرناک تر است. بررسی برگ های قدرت و ضعف محور مقاومت و نیز برگ های دشمنان آن نشان می دهد اگر رویارویی از دور باشد، واشنگتن بیشتر می تواند مزاحمت و ویرانی به بار آورد. واشنگتن در این حالت می تواند از هر کدام از پایگاههای خود در منطقه یا بیرون از منطقه و نیز از ناوهای جنگی خود مستقر در آبهای بین المللی، موشکهای بالدار پرتاب کند، پس چگونه است که اگر برخی از این ناوها در دریای مدیترانه یا نزدیک آن مستقر باشند، واشنگتن در رویارویی نزدیک ناتوان می شود؟ این در حالی است که آنچه سرنوشت جنگ را تعیین می کند نیروهای پیاده هستند، نیروهایی که بتوانند با ارتش عربی سوریه مقابله کنند. با این حال همه نیروهای مسلحی که واشنگتن تا کنون پرورش داده است، از رسیدن به چنین مطلوبی ناتوان مانده اند.
نکته ششم: وجود پایگاههای نظامی آمریکا در خاک سوریه، در حد خود عامل قدرتی برای واشنگتن است، هرچند این پایگاهها همزمان درصورت خارج شدن اوضاع از کنترل و رفتن به سوی درگیری گسترده، عامل ضعف به شمار می روند، درگیری گسترده ای که از خطوط قرمز عبور کند که همان رویارویی اتمی بین دو ابرقدرت روسیه و آمریکا است. در چنین حالتی هر پایگاه آمریکایی در خاک سوریه می تواند هدف حمله قانونی و مستقیم قرار گیرد. در این صورت می توان تصور کرد که با هدف قرار گرفتن نیروهای آمریکایی در پایگاه التنف یا دیگر پایگاهها در شرق فرات با موشکهای بسیار دقیق، چه رخ خواهد داد؟ خوب است کسانی که به شدت نگران تجاوز آمریکا و اسرائیل هستند، سخنان چندی پیش ایهود باراک، نخست وزیر پیشین رژیم صهیونیستی را در خصوص جبهه داخلی این رژیم بازخوانی کنند که آشکارا اعتراف کرد این رژیم آمادگی جنگی گسترده را ندارد. وی همچنین اعتراف کرد که اسرائیل نمی تواند با سرایت شعله های جنگ به خارج از خاک سوریه مقابله کند. در همین حال نباید از یاد برد که یکی از اهداف مهم تجاوز احتمالی به سوریه این است که جبهه داخلی اسرائیل آسيب نبیند و از شعله های جنگ در امان بماند، حال تصور کنیم که اگر هر صد متر از سرزمینهای اشغالی در معرض موشک باشد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
نکته هفتم: اختلاف ظاهری ترکیه و آمریکا بخشی از گمراه کردن استراتژیک مورد خواست آن دو است. چه بسا یکی از اهداف آمریکا به تهدید به جنگ، تضمین اشغالگری ترکیه و وارد شدن نیروهای این کشور به عفرین و منحرف کردن نگاهها به تجاوز آشکار ترکیه باشد تا در نتیجه مسائل در هم آمیخته و از انفجار منطقه و ساکنان آن جلوگیری شود.
خلاصه و نتیجه:
پاکسازی بیش از هفتاد درصد از غوطه شرقی، صاحبان طرح تروریستی تجزیه طلبانه را دچار سرگیجه کرده است به گونه ای که کاملا احساس ناامیدی می کنند، به ویژه پس از رسوایی حقیقت گمراه کردن استراتژیک افکار عمومی که آمریکا و همپیمانانش سالهای گذشته برای عملی کردن آن تلاش می کردند، یعنی گمراه کردن افکار عمومی درمورد مسائل مربوط به ساکنان غیر نظامی و خروج دهها هزار نفر از ساکنان غوطه که خواستار حمایت ارتش و دولت سوریه بودند.
این چیزی است که بسیاری از برگ های واشنگتن و همپیمانانش را از آنان گرفت. برای مقابله با این تبعات حزن انگیز است که شاهد تهدیدات بی سابقه آمریکا هستیم و بعید نیست که واشنگتن در حال حاضر به طور محدود به برخی اهداف خارج از دمشق حمله کند، البته اگر مطمئن شود این اقدام اوضاع را تحت کنترل آن قرار خواهد داد.
البته این امکان نیز وجود دارد که آمریکا پیش از آنکه کنترل اوضاع را از دست بدهد، از طریق هماهنگی دیپلماتیک با روسیه، مسائل را بار دیگر مدیریت کند، روسیه ای که نشان داده است از قابلیت و توان حرفه ای بالایی در برخورد با قضایای دشوار زیادی در قرن بیست و یکم برخوردار است. آنچه مهم است این نیست که واشنگتن در تنگنا قرار گیرد، بلکه هدف این است که سرزمین سوریه، شهر به شهر و روستا به روستا، پاکسازی شود.
در نهایت واشنگتن خود را در برابر حقیقتی تلخ خواهد دید و آن اذعان ناخواسته به شکست طرح تجزیه طلبانه خود و ناتوانی از ممانعت از محور مقاومت است، ممانعت از اینکه مقاومت ریشه بدواند و خود را اثبات کند و نقش منطقه ای و بین المللی داشته باشد. تا هنگامی که چنین هدفی تحقق یابد، مانعی نمی بینم که به ابرهه دوران، لیوانی آب میوه بدهیم تا پس از چشیدن تلخی شکست و ناکامی، سر بکشد.