پخش زنده
امروز: -
نسیم میوزد و نغمه سرخ حماسه را در گوش مردم شهر، نجوا میکند در گوش مردمی که هر از گاهی پرواز آلالهها را در نیزارهای دل به فراموشی میسپارند.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز اصفهان؛ لباس رزم به تن کرد؛ سربند یا زهرا(س) را بر پیشانی اش بست؛ بند پوتین هایش را گره زد؛یا علی گفت و راهی شد.
راهی دیاری که حالا پس از گذشت سال ها هنوز بوی شهادت می دهد، بوی کربلا می دهدو بوی دلدادگی.
از پشت خاکریزها فریاد غیورانه الله اکبرش هنوز به گوش می رسد،غرش توپ و تانک را می شنوی؟هنوز از هویزه زمزمه های شبانه شهید علم الهدی می آید اما آیا می دانی هویزه کجاست؟ می دانی آنجا "چگونه سر 120دانشجوی مبارز و مظلوم زیر شنی های تانک له شد؟"
و شهادت یعنی همین، یعنی سوختن، یعنی آتش، یعنی پسرم چه شد؟پدرم کی بر می گردد؟جوانم کجاست؟
شهادت یعنی گلوله ای از فاصله هزار متری شلیک شد، به حلقومی اصابت کرد و بعد پیکری خونین که زمین را از شجاعت و مردانگی اش سیراب نمود.
شهادت یعنی سوختن بدن ها در ماشین لندکروز با اصابت موشک هواپیمای بعثی و بعد اجسادی سوخته و له شده!چه کسی شناسایی شان می کند؟چه کسی غسلشان می دهد؟چه کسی به چشم انتظارانشان در شهر خبر می دهد؟
چگونه این شجاعت ها ،این رشادت ها و این سوختن ها را از یادببریم؟
چگونه در شهر آسوده خاطر زندگی کنیم، راحت نفس بکشیم، در روزمرگی ها غرق شویم: درس بخوانیم،کار کنیم،تفریح کنیم،سفر برویم و این از خودگذشتگی ها را به باد فراموشی بسپاریم؟
چگونه از یاد ببریم دل به دریا زدن جوانان بسیجی را، بچه هایی که تکه تکه ی بدن هایشان میدان رزم را گلگون می کرد و چفیه هایشان آغشته می شد به گوشت و خونشان!
مگر می شود از یاد برد شهید چمران را؟ آن فرمانده نظامی که با گُل، بیشتر از گلوله عکس داشت،عارفی عاشق که شخصیتش جمعی از اضداد بود:از آهن و اشک، از شیر بیشه نبرد و عارف شبهای تار، از یتیم نوازی کودکان و دشمن سرسخت کافران،او در خط مقدم تمرین عرفان می کرد.
مگر می شود ایستادگی مردان لب تشنه "فکه"را از یاد برد؟ آنان که محاصره شدند و با آتش مستقیم دشمن و تشنگی مفرط جان سپردند اما جوابشان به عراقی ها که می گفتند تسلیم شوید فریاد تکبیر با لب های خشک و ترک خورده بود.
مگر می شود زمزمه های یا حسین(ع) و یا زهرا(س) رزمندگان در عملیات کربلای پنج، سنگینترین و گستردهترین عملیات دفاع مقدس در گوش تاریخ تکرار نشود و گوش استکبار را کـَر نکند؟مگر می شود سرزمین شلمچه-این قطعه ای از بهشت- خون پاک سه هزار مجروح و شهید کربلای پنج را در دفترِ روزگارِ دلاورمردی ها مرور نکند؟
شهیدان همیشه زنده اند؛ این ماییم که گاه و بیگاه به خواب غفلت می رویم!
اما بیست و دوم اسفند روزی است به نام این راست قامتان،این سرباختگان و این سالکان الی الله که بیشتر با یادشان، با راهشان و با کلامشان زندگی کنیم.
و این باورماست که چشمان آسمانی شهیدان به کوچه های شهر خورشید می بخشد!
و زمزمه های عارفانه شان است که قلوبمان را سرشار از نور و آرامش می کند!
اقتدار روزهایمان را در راست قامتی شهدا یافتهایم؛ در رد پای مقاومت و ایستادگی شان!
پس یادمان نرود خون شهیدان حق الناس است، با این حق بزرگی که به گردن تک تکِ ماست، چه خواهیم کرد؟!
نگارنده :مرضیه قاسمی