پخش زنده
امروز: -
داده های مرکز مطالعات راهبردی و بین المللی نشان مي دهد شرکت های چینی از سال ۲۰۱۲ میلادی که از طرف بانک های دولتی حمایت می شوند، حدود ۱۵ میلیارد دلار در زیر ساخت ها و صنایع مرتبط کشورهای اروپای مرکزی و شرقی سرمایه گذاری کرده اند.
پژوهش خبری صدا وسیما: از گذشتههاي دور روياي دستيابي به اروپاي واحد همواره ميان مردم اين سرزمين وجود داشته است و تشکيل اتحاديه اروپا گامي مهم و انکار ناپذير در تحقق نسبي اين روياست.اتحاديه اروپا در يک دهه گذشته و پس از الحاق کشورهاي شرق که قبلا متحد اتحاد جماهير شوروي بودند گسترش يافت و سياستهاي منسجم و هماهنگ اين اتحاديه منطقه اي را به الگوي بسياري از سازمانهاي بين المللي تبديل کرد.با وجود بحران اقتصادي در يک دهه اخير و وقوع پديده«برگزيت»و خروج انگليس از اتحاديه اروپا و حرف و حديثهايي که در زمينه واگرايي در اتحاديه اروپا به گوش ميرسد اما به نظر نميرسد اين اتحاديه به لحاظ ماهيت و عملکرد در آينده با مشکل قابل ملاحظه اي روبرو شود.
گسترش اتحاديه اروپا به شرق بيش از همه موجب نگراني روسيه شده است و همگامي اين اتحاديه با آمريکا مي تواند عملکرد مسکو در حوزه پيراموني و يا فضاي حياتياش را به شدت محدود کند. اين اتقاق در حالي رخ داده است که کشورهاي شرق اروپا از قرن هجده ميلادي جولانگاه سياستورزي پادشاهان تزاري روس بودهاند و اين مساله حتي پس از انقلاب اکتبر 1917 روسيه و استقرار نظام کمونيستي ادامه يافت. در پي فروپاشي نظام کمونيستي در ابتداي دهه 1990 غرب نفوذ قابل ملاحظهاي در کشورهاي شرق اروپا پيدا کرد و روسها عملا اين حوزه جغرافيايي را به آمريکا و اتحاديه اروپا واگذار کردند اما با قدرت گرفتن «ولاديمير پوتين» در روسيه آنها ميکوشند حوزههاي از دست رفته را يا پس بگيرند و يا در آن نفوذ نمايند.
از سوي ديگر چين نيز در يک دهه گذشته تلاش هاي وسيعي را براي نفوذ در اروپاي شرقي آغاز کرده است.موضوعي که براي غرب اروپا نگران کننده است و در پایتخت های کشورهای مهم اروپایی این نگرانی وجود دارد که پکن از این فرصت برای ایجاد شکاف در اتحادیه اروپا و جذب کشورهای اروپای شرقی به سمت خویش استفاده می کند.به نظر اروپائيان پکن و مسکو با اتخاذ سياست نفوذ اهداف سیاسی و راهبردی خاصی را دنبال می کند که در آينده مي تواند اتحاديه اروپا را با چالشهايي غير قابل پيش بيني روبرو کند و همچنين وابستگي شرق اروپا به اقتصاد شرق دور مي تواند در عمل آينده انسجام قاره اروپا را با خطر مواجه کند و به تناقض و چندپارگي سياستهاي کشورهاي اروپايي منجر شود.
تجربه تلخ اکراين مسکو را ترغيب نمود بطور جدي تري مانع از نفوذ غرب به فضاي حياتياش شود و روسها که بطور سنتي متحد بلگراد هستند برای نفوذ در جنوب شرق اروپا از صربستان به عنوان پایگاهی برای ایجاد یک رابطه دوستانه مقرون به صرفه در یک قاره متخاصم استفاده ميکنند.کشورهاي غرب بالکان که همان جمهوريهاي استقلال يافته از يوگسلاوي سابق هستند تنها سنگر باقي مانده است که مسکو براي نفوذ در شرق اروپا از آن استفاده مي کند. با وجوديکه رويکرد سياسي کشورهاي شرق اروپا در آينده قابل پيشبيني نيست اما در شرايط فعلي سه نيروي سياسي در پي به دست گرفتن قدرت در شرق اروپا هستند.
بسياري ازآگاهان سياسي بر اين باورند که پوتین در واقع تجسم امروزین سنت حاکمیت های اقتدارطلب روسیه است که پس از یک دهه فترت پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بار دیگر سودای احیای قدرت روسیه به عنوان یکی از بزرگترین قدرت های جهانی را در سر میپروراند و مسکو براي رسيده به اين هدف بايد تلاش مضاعفي براي بازگرداندن متحدان گذشته خود در شرق اروپا به اردوگاه سياسي و امنيتي خود داشته باشد.اين در حالي است که قدرت اقتصادي چين با بهانه قرار دادن احياي جاده ابريشم نيز در حال نفوذ اقتصادي در شرق اروپاست موضوعي که ميتواند آرايش سياسي، امنيتي و البته اقتصادي کشورهاي شرق اروپا در آينده را بيش از پيش پيچيده و غير قابل پيش بيني نمايد.
نفوذ سنتي روسيه در شرق اروپا
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی علاوه بر حوادثی که در درون فدراسیون روسیه رخ داد و این کشور را به کشوری منفعل در حوزههای گوناگون تبدیل کرد. ساختار نظام بینالملل نیز دچار تغییر گردید، ایالات متحده در درون این ساختار جدید اقدام های مختلفی در جهت دیکته کردن قدرت خود بر نظام بینالملل و بر کشورهای عضو این نظام به ویژه روسیه انجام داد. ورود آمریکا به منطقه حیات خلوت روسیه بیشتر ناشی از ضعف مفرط این کشور، هم در داخل و هم در نظام بینالملل بود. گرچه «بوريس یلتسین» توانایی کافی برای رفع مشکلات این کشور را نداشت اما با این وجود مردم روسیه نه تنها هیچگاه رویای قدرت ابرقدرت بودن کشورشان را فراموش نکردند بلکه هرگز نتوانستند سیاستهای یک جانبهگرایی آمریکا را که به نوعی تحقیر روسیه بود بپذیرند. با آمدن «ولاديمير پوتين» روسيه دوباره به دنبال احياي قدرت خود در نظام جهاني رفت. پوتین در دوران نخست وزیری و ریاست جمهوری در بخش های مختلفی از جمله حوزه انرژي و صنايع نظامي سرمایه گذاری کرد و به موفقيتهاي بسياري دست يافت. تقویت توانمندی نظامی روسیه، باتوجه به تحولات اخیر در عرصه سیاسی و نظامی به ویژه روند فزاینده رویارویی روسیه با یک جانبه گرائی ایالات متحده و ناتو در شرق اروپا و منطقه غرب آسیا و تلاش روسیه برای ارتقای موقعیت و جایگاه خود به تراز یک قدرت بین المللی قابل چشم پوشي نيست.
وقوع بحران اوکراین در سال ۲۰۱۴ میلادی یک نقطه عطف جدید در بروز اختلافات بین کشورهای اتحاديه اروپا و روسیه محسوب می شود. از زمان وقوع بحران اوکراین و الحاق شبه جزیره کریمه به کشور روسیه، کشور آمریکا با همکاری اتحاديه اروپا تحریم های اقتصادی متعددی را علیه کشور روسیه وضع نمودند.حوادث اکراين نشان داد روسيه بيش از اين پيشروي غرب در مرزهاي شرقي اش را تحمل نمي کند.اتحاديه اروپا در سالهاي گذشته توانست به سمت شرق پيشروي کند و عضويت کشورهاي حوزه بالتيک(ليتوني،ليتواني،استوني)و بيشتر کشورهاي اروپاي شرقي (لهستان،مجارستان،روماني،جمهوري چک،اسلواکي و بلغارستان) در اتحاديه اروپا حوزه نفوذ روسها در اروپا را به شدت کاهش محدود کرده است.حالا تنها کشورهايي که هنوز به عضويت اتحاديه اروپا در نيامده اند کشورهاي کوچک غرب بالکان و کشورهاي استقلال يافته از اتحاد جماهير شوروي همچون (اکراين،گرجستان،مولداوي و بلاروس) هستند.
بيش از يک دهه است که روسيه تلاش مي کند تا با نفوذ اقتصادي در شرق اروپا متحديني قابل اعتماد در اين منطقه براي خود پيدا کند. در سالهای اخیر، سرمایه گذاران روس، پروژههای عظیم متعددی را در این منطقه به مرحله اجرا نزدیک کردهاند. فعالیتهای اقتصادی تازه روسها در بالکان را، به ویژه در رشته انرژی، نمیتوان نادیده گرفت. سرمایه گذاریهای روسیه در بالکان، همواره از دیدگاهی دوگانه مورد داوری قرار میگیرد. از یک سو، کشورهاي شرق اروپا از پول تازهای که روسها به اقتصادشان تزریق میکنند رضایت دارند و خوشحال هستند که میتوانند در معاملات بزرگ انرژی سهیم شوند، از سوی دیگر نگرانی در زمینه فشارهای سیاسی احتمالی افزایش مییابد. هماکنون، بسیاری از کشورهای جنوبشرقی اروپا مثل کرواسی، بوسنی هرزهگوین یا صربستان، در حدی بالا و با روندی رو به رشد، به حمل انرژی روسیه وابسته هستند. متقابلا روسیه نیز به بازار بیشتر کشورهای منطقه تبدیل شده است.
«ذکریا اسمائیچ» روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی در «سارایوو» درباره نفوذ اقتصادي روسيه در بالکان مي گويد:«سیاست و اقتصاد، حتی اگر ریل حرکت آنها متفاوت باشد، همیشه مسیر واحدی را میپیمایند. اگر راهها به لحاظ سیاسی قابل عبور نشده باشند، اقتصاد وارد کشوری نمیشود. تا اینجا، سیاست دیکته میکند که آیا فعالیتهای مهم اقتصادی باید در یک کشور انجام شود یا نه؟ حضور روسیه در بالکان، در درجه اول، نشانگر تلاش مسکو برای رقابت با دو بازیگر دیگر صحنه سیاست جهانی، یعنی آمریکا و اتحادیه اروپا است. وی میگوید که برای هرسه رقیب، بالکان تنها صحنهای است برای تنظیم و اجرای نسخههای خودشان. در کنار این تحولات اقتصادی، روسها زیباترین ویلاها و زمینهای سواحل مقدونیه و کرواسی را نیز به تملک خود درآورده اند. حضور آنها، از بالکان فراتر میرود و در سواحل اسپانیا، ایتالیا و فرانسه نیز روز به روز چشمگیرتر میشود. در جهان گلوبال، فاصله نقشی بازی نمیکند و روسها همه جا هستند.»[1]
کليدي ترين کشور در بالکان غربي براي روسها صربستان مي باشد و حساسيت آن براي مسکو کمتر از اکراين نيست.درانتخابات ریاستجمهوری صربستان که درآوریل ۲۰۱۷ برگزار شد «الکساندر ووچیچ»، نخستوزیر وقت صربستان از حزب «ترقیخواه صربستان» توانست به طور قاطع به عنوان رئیسجمهور انتخاب شود. او طرفدار پیوستن به اتحادیه اروپاست و از گسترش مناسبات با روسیه نيز به شدت حمايت مي کند. ووچیچ قبلا در سال ۲۰۱۴ در پی پیروزی قاطع حزبش در انتخابات پارلمانی صربستان به نخست وزیری اين کشور رسیده بود. مدت کوتاهی پیش از انتخابات، ووچیچ در دیداری با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه بار دیگر بر ضرورت بهبود روابط میان دو کشور تاکید کرده بود. روابطی که گفته میشود با بهبود آن قرار است توافقی برای فروش جنگنده، تانک و ماشینآلات زرهی به صربستان منعقد شود. چنین گزارشهایی نگرانیهایی را درباره بروز جنگ تسلیحاتی در غرب منطقه بالکان ایجاد کرده است.با وجود اينکه روسيه از وفاداري صرب ها اطمينان دارد اما نگراني هايي نيز درخصوص الحاق صربستان به اتحاديه اروپا در مسکو مشاهده مي شود. صربستان همچنين اعلام کرده است در حوزه نظامي سیاست بیطرفانه اتخاذ کرده و بر این اساس در هیچ پیمان یا سازمان نظامی عضویت ندارد ولی همکاری و تمرین های نظامی با کشورهای مختلف انجام میدهد.
بوسني و هرزگوين ديگر کشور غرب بالکان است که براي روسها اهميت استراتژيک دارد.مسکو بطور سنتي نفوذ گسترده اي در ميان صرب تباران منطقه «صربسکا» در بوسنی و هرزگوين دارد و بحرانهاي نژادي و مذهبي در اين کشور را عامل دوري ساريوو از اتحاديه اروپا و ناتو مي داند. جمهوری صربسکا که اکثریت ساکنین آن را صرب ها تشکیل می دهد با حکومت مرکزی سارایوو در نحوه اجرای قوانین در بوسنی و هرزگوین و اجرای توافق نامه دیتون از سال 1995 میلادی که موجب پایان جنگ های خونین شده است، اختلاف نظر دارند. اختلافات بین صرب ها و بوسنیایی ها در بوسنی و هرزگوین که موجب جنگ هایی خونين در دهه 1990 میلادی در بالکان شد، بسیار عمیق است و زخمهاي آن هنوز التيام نيافته است. روسيه با حمايت همه جانيه از صربهاي بوسني عملا نفوذ قابل توجهي در بوسني و هرزگوين دارد و به نظر نمي رسد بدون موافقت مسکو بوسني شرايط عضويت در اتحاديه اروپا را بدست آورد.
نفوذ خزنده چين در شرق اروپا
جمهوري خلق چین نزديک به دو دهه است که با اشتهای سيري ناپذير وروشهای نرم وسازش با کشورهاي مختلف درهمه نقاط جهان در پي بسط نفوذ استراتژيک خود مي باشد. در سال 2013 میلادی دولت پکن اعلام کرد قصد دارد برنامه راه ابریشم جدید را در دو مسیر زمینی و دریایی برای قرن بیست و یکم راه اندازی کند. اين ايده بتدریج گسترش يافت تا اینکه چين یک صندوق برای پیشبرد این طرح با 50 میلیارد دلار تخصیص داد و اکنون بیش از 60 کشور در این طرح حضور دارند طرحی که به باور چین باید آسیا، اروپا و آفریقا را برای تبادلات تجاری با یکدیگر بیش از گذشته مرتبط سازد و در دنیا بزرگترین طرح محسوب می شود. از سوی دیگر آمارها نشان می دهد هم چین و هم گروهي از کشورهای اروپایی تلاش زیادی می کنند تا با استفاده از خطوط ریلی موجود، در بازارهای یکدیگر نفوذ کرده و بیشترین تولیدات را به یکدیگر صادر کنند.
در راستاي همين هدف چين در سالهاي اخير با طرحهای سرمایهگذاری و اقتصادی متنوع بطور خزنده در حال نفوذ در کشورهای اروپای شرقی و مرکزی است و این مسئله بروکسل را نگران کرده است. روزنامه «نیزاویسیمایا گازیتا» در تحلیلی نوشته است: در بوداپست مجارستان کنفرانسی برگزار شد که شرکت کنندگان در آن کشورهای شرق اروپا + چین بودند.مقامات مجارستانی این نشست را «کشف دوباره شرق» نامیدند. کشورهاي اروپای شرقی امیدوارند که جمهوری خلق چین به تامین مالی و ساخت جاده ها، نیروگاههای برق و دیگر زیرساختارهای مورد نیاز آنها بپردازد. البته این برخورد فرامنطقهای نگرانیهایی را در اتحادیه اروپا بوجود آورده است. مقامات بروکسل معتقدند که طرحهای چین این هدف را در نظر دارد تا در سیاست واحد کشورهای اروپایی در قبال پکن خلل ایجاد کند. در کنفرانس بوداپست، بغیر از چین، کشورهای مجارستان، بلغارستان، رومانی، لهستان، بوسنی و هرزگوین، صربستان، کرواسی، اسلوونی، اسلوواکی، آلبانی، جمهوری چک، مقدونیه، مونته نگرو، لیتوانی، لتونی و استونی شرکت داشتند.
نماینده پکن در این نشست "لی کهکیانگ" نخست وزیر چین بود. وی تاکید کرد که کشورش خواستار همکاریهای نزدیکتر با کشورهای شرق اروپا و کمک به آنها برای ارتقای سطح زندگی مردم این منطقه است و در این راستا طرح «جاده ابریشم جدید» نقش ویژه ای ایفاء می کند. وی وعده داد که کشورهای اروپای شرقی ظرف 5 سال قادر خواهند بود کالاهایی به ارزش 8 تریلیون دلار از چین وارد کنند.
«آندری اوستروفسکی»،معاون مدیر موسسه شرق دور در آکادمی علوم روسیه معتقد است «هدف چین بسیار ساده است. ملحق کردن کشورهای اروپای شرقی به طرح بزرگ «یک کمربند-یک راه» خود و برای همین منظور نیز بشدت در صدد ساخت سریع خط آهن بوداپست-بلگراد است، در حالیکه اتحادیه اروپا با آن مخالف است. هدف آن است که کالاهای چینی بتوانند با عبور از خاک قزاقستان، دریای خزر و سپس جمهوری آذربایجان، یعنی بدون عبور از خاک روسیه، به کشورهای اروپای شرقی برسند. هرچند این مسیر گرانتر است و از طریق خاک روسیه، ارزانتر تمام می شود. بدین ترتیب مدرنیزه سازی راه شوسه مسکو-پکن، تنها روی کاغذ باقی خواهد ماند. حتی سرنوشت طرح ایجاد بزرگراه بین مسکو و قازان نیز در هاله ای از ابهام قرار دارد. و به همین سادگی روسیه ممکن است از مسیر ارتباط بازرگانی بین چین و کشورهای اروپایی کنار گذاشته شود.»[2]
گفتني است در حال حاضر بین 35 شهر چین و 34 شهر در 12 کشور اروپایی قطارهای باربری راه ابریشم در حال تردد هستند و این وضعیت باعث شده است تبادلات تجاری چین با اروپا افزایش یابد به طوری که در سال 2017 ارزش تبادلات تجاری دو طرف 16 درصد در مقایسه با سال 2016 میلادی بیشتر شده است. انتظار می رود با راه اندازی خطوط ریلی جدید، شمار قطارهایی که بین چین و شهرهای اروپایی تردد می کنند در سال 2018 میلادی به 4 هزار قطار افزايش يابد. آکادمی علوم اجتماعی چین در تازه ترین گزارش خود آورده است میزان سرمایه گذاری کشورهای مرتبط با این راه بتدریج در حال افزایش است. چین از سال 2013 میلادی تاکنون بیش از 50 میلیارد دلار در راه ابریشم جدید سرمایه گذاری کرده است که البته این رقم بجز سرمایه گذاری 115 میلیارد دلاری است که بسیاری از شرکت های چینی به طور مستقیم در کشورهای حوزه این راه کرده اند.[3]
راهکار اتحاديه اروپا
در ماههاي اخير اتحاديه اروپا بطور علني از جذب کشورهاي بيشتري از شرق اروپا به اين اتحاديه سخن مي گويد. برخلاف چند سال قبل، اکنون اتحادیه اروپا تصمیم گرفته تا درهای خود را به روی کشورهای منطقه بالکان باز کند. نگاهي گذرا به تحولات تاريخ معاصر نشان ميدهد منطقه بالکان سرزميني نسبتا آشفته است که از مناقشات نژادی و مذهبي و جنایات سازمان یافته رنج میبرد و به همین دلیل اتحادیه اروپا مدتهاست به دنبال تقویت ثبات در این منطقه است. از سوي ديگر بالکان منطقهای ترانزیتی است و از اين جهت با ساختارهای تامین کننده انرژی کشورهای اروپای غربی هماهنگ است که اين مهم از سوي اروپا ناديده گرفته نشده است.
راهبرد توسعه اتحاديه اروپا، صربستان و مونتهنگرو را در موضع پيوستن به اين اتحاديه تا قبل از سال 2025 قرار مي دهد. بايد توجه داشت صربستان يک هدف بزرگ براي فعاليتهاي ضدغربي مسکو در اروپاست زيرا اين دو کشور مسيحي ارتدوکس داراي روابط فرهنگي و تاريخي عميقي هستند.حالاکرملين چنان نگران از دست دادن متحد کليدي خود است که سرگئي لاوروف وزير امور خارجه روسيه در سفر خود به صربستان گفت عضويت اتحاديه اروپا براي بلگراد اصلاً مناسب نيست.
«فدریکا موگرینی»،مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا اخیراً اعلام کرده راه برای عضویت کشورهای غرب بالکان جهت پیوستن به اتحادیهی اروپا باز است. در این چارچوب، قرار است کشورهای (آلبانی، بوسنی، کوزوو، مقدونیه، مونتهنگرو و صربستان) طی یک دورهی زمانی مشخص، تا سال 2025 به عضویت این اتحادیه درآیند.در همين رابطه «ژان کلود یونکر»رئیس کمیسیون اروپایی تاکید کرد سرمایهگذاری در ثبات و رفاه غرب بالکان به معنای سرمایهگذاری در حوزه امنیت و آینده اتحادیه اروپاست.
«پائولو جنتیلونی»، نخست وزیر ایتالیا در چهارمین نشست اتحادیه اروپا با کشورهای غرب بالکان هشدار داد اتحادیه اروپا باید درهای خود را به روی عضویت کشورهای غرب بالکان باز کند و یا خطر افزایش نفوذ روسیه و دیگر قدرتهای جهانی در این منطقه را به جان بخرد. جنتیلونی بدون اشاره به نام روسیه گفت: ایتالیا و آلمان که بزرگترین شرکای تجاری این منطقه محسوب میشوند نمیتواند اجازه دهد که خلأ به وجود آمده در پی تعلل اتحادیه اروپا برای جذب اعضای جدید، با کشورهای دیگر پر شود.وی افزود: طبیعتا قدرتهای منطقهای یا جهانی دیگری وجود دارند که میخواهند در بالکان نفوذ داشته باشند.[4]
اما جذب کشورهاي حوزه بالکان از سوي اروپا با چه انگيزه اي دنبال مي شود و چه پيامدهايي مي تواند داشته باشد.[5]
تمايل اتحاديه اروپا به الحاق کشورهاي باقي مانده از شرق اروپا به اين سازمان منطقه اي در حالي صورت مي گيرد که در خصوص اصلاحات دمکراتیک در این کشورها که پيش نياز عضويت آنها تلقي مي شود، شبهات زیادی وجود دارد.مساله گسترش به شرق در شرايط فعلي بيش از اينکه سياسي باشد بر ملاحظات اقتصادي و امنيتي استوار است.اين کشورها با وجوديکه در حال حاضر قدرت اقتصادي زيادي ندارند اما در پي اصلاحات اقتصادي مي توانند به افزايش توليد و درآمد ناخالص اتحاديه اروپا در سالهاي آينده کمک زيادي کنند. اتحاديه اروپا همچنين نگران است در صورت تحکيم نفوذ چين و روسيه در اين کشورها عملا با چالشهاي امنيتي روبرو شود زيرا عملا دو قدرت جهاني در حال ظهور در جغرافيايي ايفاي نقش خواهند کرد که امنيت آن انحصارا در کنترل پيمان دفاعي آتلانتيک شمالي(ناتو) بوده است.
نتيجهگيري
ورود چین به سپهر اقتصادی اروپای شرقی و همچنين ورود روسیه به سپهر سیاسی و رسانهای اروپای شرقی موضوعي نيست که بتوان آن را ناديده گرفت. از سوي ديگر اتحادیه اروپا موفق شده است هنجارها و استاندارهای اقتصادی و سیاسی مورد نظر خود را تا حد قابل توجهی به کشورهای شرق اروپا و کشورهایی که در افق پیوستن به این اتحادیه قرار دارند منتقل کرده است و اين کشورها به لحاظ فرهنگي و هنجاري کمابيش به اتحاديه اروپا متمايل شده اند.همين امر سبب شده شرق اروپا به جولانگاه اتحاديه اروپا،روسيه و چين براي نفوذ بيشتر تبديل شود.
اگر بخواهیم به تعاملات مسکو و بروکسل در سالهاي اخير اشاره کنیم، روابط روسیه و اروپا بیش از هر چیز متاثر از تحولات اوکراین بوده است که مقطعی جدید و حساس در عرصه بین الملل و روابط روسیه با اروپا و تلاش براي کسب حوزه نفوذ محسوب می شود.روس ها در تحولات اوکراین نشان دادند که ديگر رویه تهاجمی و رو به جلوی غربی ها به سمت مرزهايش را تحمل نخواهد کرد و واکنشهايي خواهد داشت که تبعات آن قابل پيش بيني نخواهد بود. دكترين نوین سياست خارجي روسيه که سال گذشته منتشر شد نشان مي دهد روسیه بعد از 2015 ميلادي خود را قدرت جدیدی در عرصه بين المللي می بیند که به دنبال تحکیم موقعیت خود و گسترش حوزههاي نفوذ به عنوان یکی از مراکز قدرت در جهان معاصر است.در اين دکترين مسکو در عین حال تلاش مي کند در مسیر گفتگوی دو و چند جانبه و ترویج نقش سازمان های بین المللی، خصوصا سازمان ملل متحد در صلح و آشتی جهانی و حاکمیت قانون در روابط بین الملل با هدف برقراری نظم و صلح پایدار در عرصه بین المللی رو به جلو گام بردارد. بر اين اساس روسیه در شرایط جدید تدابیری را اتخاذ کرده است که از هر دو بعد قدرت خودش، هم قدرت نرم و هم قدرت سخت در تعاملات خارجی خود بهره حداکثری بگیرد که نمونه آنرا در بطور همزمان در توافق هسته اي ايران و قدرت هاي جهاني موسوم به برجام و تحولات سوريه مشاهده کرديم.
به لحاظ استراتژیکی روسیه ديگر تمایلی به برپایی مجدد يک شبه امپراطوری متشکل از جمهوری های سابق و مشابه اتحاد جماهیر شوروی سابق را ندارد. آنها ترجیح میدهند با کشورهای اطراف خود مانند اوکراین به شیوه نئوامپریالیستی رفتار کنند نه اینکه آنها را به خود ملحق کنند. در واقع اساس استراتژی روسها در قبال جمهوریهای شوروی سابق و کشورهای اطراف خود بر محور کنترل امنیتی و سپس انتفاع اقتصادی و سیاسی است. استراتژی روسیه در کلیه اقدامات خود در این مناطق اولویت در تأمین و تحکیم امنیت روسیه است و فقط پس از تأمین و اطمینان امنیت روس ها، این بحران مانند بحران گرجستان فروکش خواهد کرد. [6]
بازيگري فعال روسيه در شرق اروپا مي تواند براي اروپا ناخوشايند باشد. برخلاف چند سال گذشته، اکنون اتحادیه اروپا تصمیم گرفته تا درهای خود را به روی کشورهای منطقه بالکان باز کند. دلایل افزایش تمایل بروکسل به این منطقه دو چیز است: اولا، اتحادیه اروپا سعی دارد ابتکارعمل را از دست روسیه و چین بیرون آورد که به عقیده مقامات بروکسل سعی دارند نفوذ خویش در بالکان را افزایش دهند.همچنين بايد توجه داشت با توجه به بحران پناهجویان، تقویت ثبات در منطقه بالکان، تضمینی برای امنیت اتحادیه اروپا خواهد بود. هرچند کشورهای این منطقه مدتهاست تلاش مي کنند در روند همگرایی با اتحادیه اروپا مشارکت داشته باشند و دنباله روی قواعد بازی آنها باشند و البته نزدیکی بیشتر آنها به اتحادیه اروپا به بروکسل این امکان را می دهد تا کنترل و هدایت بیشتری بر اوضاع این منطقه داشته باشد اما نبايد فراموش کرد این خطر نیز وجود دارد که مشکلات منطقه بالکان همچنان باقی مانده و در نهایت حتی پيامدهاي منفي آن به اتحادیه اروپا نیز سرایت کند.
اما راهبرد پکن براي نفوذ در شرق اروپا همان روشي است که در ديگر نقاط جهان از آن استفاده مي کند يعني نفوذ اقتصادي و تجاري.هم اکنون بازی بزرگی در اروپای شرقی آغاز شده است و آن ورود اقتصادی چین به این منطقه است.در اين راستا تلاش چین برای رهبری «سرمایه داری دولت محور» در عرصه جهانی یکی از عوامل شکل دهنده راهبردهای اقتصادی این کشور در مقابل کشورهای شرق اروپا بوده است. دیپلمات های اروپایی از این واهمه دارند که پکن از نشست مشترک با ۱۶ کشور اروپای مرکزی و شرقی برای مقابله با مقررات اتحادیه اروپا استفاده کند و از تنش های در حال افزایش بین اروپای شرقی و غربی بهره می برد.
داده های مرکز مطالعات راهبردی و بین المللی نشان مي دهد شرکت های چینی از سال ۲۰۱۲ میلادی که از طرف بانک های دولتی حمایت می شوند، حدود ۱۵ میلیارد دلار در زیر ساخت ها و صنایع مرتبط کشورهای اروپای مرکزی و شرقی سرمایه گذاری کرده اند. بر اساس اين گزارش در صربستان که همکاری و مشارکت بزرگی با چین دارد انتظار می رود پکن حدود ۱.۹ میلیارد دلار سرمايه گذاري در زیر ساختارهای این کشور انجام دهد. در مجارستان که بین بوداپست و پکن اعتماد متقابل وجود دارد چین متعهد شده که ۱.۵ میلیارد دلار در این کشور سرمایه گذاری کند.میلوش زمان رئیس جمهور چک در سال ۲۰۱۶ میلادی اعلام کرد که کشورش با پکن توافق نامه به ارزش حدود ۳ میلیارد دلار امضا کرده و این همکاری دروازه ای برای چین در اتحادیه اروپا بشمار می رود. برخی از مقامات اتحادیه اروپا از این نگران هستند که اگر روند همکاری و نفوذ چین با کشورهای مرکز و اروپای شرقی افزون پیدا کند، چنین همکاری موجب دوری کشورهای اروپای شرقی و مرکزی از بروکسل می شود. [7]
پر واضح است چين با طرحهای سرمایه گذاری و اقتصادی خویش در حال ايجاد پيوندهاي مستحکم با کشورهای اروپای شرقی و مرکزی است. این مسئله علاوه بر اينکه موجب نگرانی بروکسل شده طبعا براي مسکو نيز خوشايند تلقي نمي شود.حضور اقتصادي چين در شرق اروپا به تدريج از اهميت سياسي و امنيتي روسيه در منطقه شرق اروپا خواهد کاست و حتي مي تواند به تحکيم پايه هاي نفوذ سياسي و هنجاري چين در اين منطقه کمک کند.موضوعي که البته براي اتحاديه اروپا و آمريکا خوشايند نخواهد بود.
پژوهش خبری // پژوهشگر : علی ظریف