پخش زنده
امروز: -
درون دنیایی از دغدغه ها و دلهره های مختلف، روزش را شب می کند؛ چه می شود کرد، مادر است دیگر،
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز ایلام؛ داستان های عاشقانه ی زیادی خوانده ایم؛ " لیلی و مجنون "، " شیرین و فرهاد "، " ویس و رامین "، " رومئو و ژولیت " و هزاران هزار داستان عاشقانه ی نانوشته ی دیگری که به تعداد دل های آدم ها، در هرروزهای زندگی مان اتفاق می افتد؛ اما در میان تمام این داستان ها، قصه ی عشقی بی نظیر به چشم می خورد که به قلم خودِ خداوند نوشته شده است. کافی ست فقط نامش را بشنوی و یا بر زبان جاری کنی، عشق با تمام حالات و هیجاناتش در بند بند وجودت حضورش را جار می کشد و آن قدر تو را از خود بیخود می کند که نمی دانی تو عاشق هستی یا مادر...
آری نام رُمان عاشقانه ی خداوند مادر است؛ مادری که همه ی روزها، به نام رنج های بی پایان اوست، چراکه هر تارِ مویش را پایِ "از گهواره تا گورِ" فرزندانش سفید کرده است. بنابراین او را عاشق ترین آفریده ی خدا لقب می دهیم، او که خداوند زیر پایش را با بهشت فرش می کند.
روز مادر در میان ما مسلمانان بر مبنای اتفاقی زیبا در دل کائنات خداوند نامگذاری شده است، اتفاق قشنگی مانند میلاد باشکوهِ بانوی آب و آیینه - حضرت زهرا (س) – و چقدر زیباست ابتکار امام عزیزمان، "خمینی" کبیر که نام مادران این مرز و بوم را در کنار نام زیبای مهربان ترین مادر هستی ثبت کرد.
مردم دیگر، کشورها و مذاهبِ دنیا نیز روزی را به نام با شکوهِ مادر در تقویم هایشان ثبت کرده اند و در روزگار بی روحِ کم محبتی، مهربانی اش را جشن می گیرند.
بر اساس مطالعات انجام گرفته، روز مادر در كشورهای مسیحی با تلاش های یک خانم مسیحی به نام "آناجارویس" –نامگذاری شده است. وی پس از مرگ مادرش، در هشتم ماه می "1905" به این فكر افتاد كه از تمامی مادران در زمانی كه در قید حیات هستند، قدردانی شود. او در آغاز از كشیش منطقه اشان خواست كه موعظه ای در زمینه ی نقش مادر در جامعه ایراد كند. سپس نامه هایی به مردان روحانی ، سیاسی و با نفوذ فرستاد و پس از آن با خرید یك آژانس تبلیغاتی، پیغام خود را با مضمون " اختصاص دادن روزی برای ارج نهادن به مادران، آنان را جاویدان می سازد " به گوش مردم رساند و سرانجام در سال "1907" روز یكشنبه، دوم ماه می – زمان مرگ مادر آنا جارویس – روز مادر نام گرفت.
پس از تلاش موفقیت آمیز "جارویس"، با به پایان رسیدن جنگ جهانی اول، روز مادر به كشورهای اروپایی نیز راه یافت. در سال "1917" روز مادر در سوئیس رایج شد و سپس به اتریش و جزایر اسكاندیناوی رسید.سمبل روز مادر برای مادری كه در قید حیات است یك شاخه میخك قرمز و برای مادری كه از دنیا رفته، یك شاخه میخك سفید است."آنا جارویس" با ارائه این طرح، بردن گل برای مادران را در روز مادر رواج داد.
آنا "جارویس"، بانی روز مادر در كل جهان مسیحیت شد؛ زنی كه خود هیچ گاه مادر نشد، در سال "1948" در خانه سالمندان "فیلادلفیا" بدرود حیات گفت. جالب است بدانیم كه تمام هزینه های نگهداری و اقامت او در خانه سالمندان را تاجران گل – افرادی كه بیشترین سود را از روز مادر می بردند- متقبل شدند.
و اما مردم دیگر کشورهای دنیا نیز عشق و احترام خود را به ساحت مهربانِ مادر به شیوه های متفاوتی نشان می دهند:فرزندانی كه نمی توانند در روز مادر در كنار او باشند، اغلب با یك تلفن، ارسال كارت، فرستادن گل یا هدیه، عشق و محبت خود را در روز مادر ابراز می كنند؛ و افرادی كه در این روز لذت بودن در كنار او را تجربه می كنند، با كمك در انجام كارهای خانه، تهیه غذایی ویژه و گذراندن روز خود با مادرشان از محبت های او در این روز قدردانی می كنند.
كشورهایی مانند: تركیه، دانمارك، فنلاند، ایتالیا، استرالیا و بلژیك روز مادر را در دومین یكشنبه ماه "می" جشن می گیرند. در نروژ دومین یكشنبه ماه فوریه و در سوئد و فرانسه نیز آخرین یكشنبه ماه "می"، روز مادر، جشن گرفته می شود. مردم فرانسه روز مادر را همچون جشن تولد برگزار می كنند؛ بدبن گونه که تمام خانواده دور هم جمع می شوند و با یك وعده غذای ویژه و كیك، این روز را جشن می گیرند. بعضی از كشورها مانند لبنان جشن روز مادر را در فصل بهار برگزار می كنند.
در ژاپن دومین یكشنبه ماه "می" با برگزاری نمایشگاه نقاشی از مادران تجلیل می شود. كودكان شش تا چهارده سال با كشیدن نقاشی درباره مادرانشان از آن ها در روز مادر قدردانی می كنند.هر چهار سال یك بار نیز نقاشی های برگزیده در نمایشگاهی به نام " مادر من" به نمایش گذاشته می شود.
در آرژانتین و هندوستان مراسم روز مادر در ماه اكتبر برگزار می شود. مردم آرژانتین در دومین یكشنبه این ماه از مادران قدردانی می كنند؛ اما هندوها ده روز جشن می گیرند....
در بررسی ادیان مختلف مشاهده می کنیم که انبیاء الهی هر کدام ضمن توصیه به احترام و تعظیم مادر، خود نیز نسبت به این سرچشمه ی مهرورزی ادای احترام کرده اند. بنابر اظهارات کارشناسان مذهبی: "ابراهیم خلیل الله"، ضمن دعا برای والدینش، از درگاه خداوند خواستارغفران و آمرزش برای آنان شده است.در آیین "موسی کلیم الله"، مقام مادر به گونه ای است که بر اساس اعتقادات آنان، خدمت به او موجب همنشینی با پیامبران در بهشت خواهد شد و این مقام در نزد حضرت "عیسی" (ع) به حدی ارزشمند است که آن حضرت از خداوند شایستگی نیکی در حق مادرش را طلب می کند.
جایگاه مادر در بین همه ی ادیان الهی، مهم و ارزشمند بوده است، اما دین اسلام بیش از دیگر مکاتب به این مسأله توجه کرده و با نگاه ویژه ای به مقام مادر می نگرد.با نگاهی به زندگی برخی از عرفا و بزرگان دینی درمی یابیم که کسب فیوضات الهی و رسیدن به کمالات معنویِ آنان به سبب رعایت احترام به ساحت مهربان و ارزشمند مادر بوده است به گونه ای که بر اساس روایات: عارف برجسته، " بایزید بسطامی" شبی سرد را در بیابان بر بالین مادرش که طلب آب کرده، اما خوابش برده بود، سحر می کند و به این ترتیب با دعای خیر مادر و جلب رضایت پروردگار به مقامات والای معنوی و عرفانی دست می یابد.
یک کارشناس مذهبی می گوید: یکی از دلایل و نشانه های توجه ویژه ی دین اسلام به جایگاه مادر این است که خداوند متعال در کلام نورانی خود به تمجید از مقام مادر پرداخته و با وحی و الهام مستقیم، با مادر موسی (ع) تکلم کرده است.
"حجت الاسلام محسن موسوی" افزود: اهمیت این امر نه تنها در کلام وحی بلکه در سنت رسول اکرم (ص) و طریقه ی ائمه اطهار "علیهم السلام" نیز مشهود است، به گونه ای که پیامبر اکرم (ص) نسبت به مادر و دایه های خود با کمال تواضع و فروتنی رفتار می کردند و آنان را مورد تکریم ویژه ای قرار می دادند.
درون دنیایی از دغدغه ها و دلهره های مختلف، روزش را شب می کند؛ چه می شود کرد، مادر است دیگر...شک نکن به تنها کسی که فکر نمی کند خودش و خواسته ها و آرزوهای فراموش شده اش است؛ اما در عوض تا دلت بخواهد نگران بچه هاست، نگران خوردن و پوشیدن و خوابیدن و هزاران، هزار دلواپسی دیگر...اما سؤالی که اینجا مطرح می شود این است که آیا در این بین، کسی هم هست که نگرانِ نگرانی های مادر باشد؟!
اصلاً کسی هست که به فکر گمشدگی های شخصی اش، در میان انبوه دغدغه هایی باشد که خود سهمی از آ ن ها ندارد؟!
پاسخ یک کارشناس ارشد روان شناسی به این پرسش ها این است که: یکی از نیازهای طبیعیِ هر انسانی و از جمله مادر، توجه و محبت اطرافیان است و همان طور که مادر محبت نامحدود خود را بی منت ارزانی می کند، متقابلاً باید این انرژی مثبت را نیز از اطرافیان دریافت کند.
" شیرین حیدری " تشریح کرد: نباید انتظار داشت که مادر از علایق، استعدادها و تفریحات خود به نفع خانواده بگذرد و با غرق شدن در مسائل و مشکلات اعضای خانواده به فردی افسرده و منزوی با مشکلات روحی بسیار تبدیل شود.
وی تصریح کرد: توجه به این نکته که یک مادر شاد، می تواند موجب ایجاد خانواده و به تبع آن اجتماعی شاد شود و امنیت روانی اعضای خانواده و آمادگی آن ها برای سازگاری با اجتماع را فراهم کند، ما را به اهمیت این نکته بیشتر آگاه می کند.
به زعم بسیاری از جامعه شناسان، در جوامع سنتی گذشته و حتی جامعه ی سازمان یافته و مدرن امروز مادر، سنگ بنای خانواده محسوب می شود؛ بنابراین دارای احترام و جایگاه ویژه ای است.
به گفته ی یک دکترای جامعه شناسی نقش مادر در جوامع سنتی حائز اهمیت بیشتری بوده به گونه ای که با توجه به تأکید منابع دینی از توجه و احترام چشمگیرتری نیز برخوردار شده است؛ اما با توجه به دوران گذار جامعه، از سنتی به مدرنیست و تغییر شیوه ی زندگی، ورود تکنولوژی و به تبع آن تغییرات فرهنگی، جایگاه خاص مادر در میان برخی از خانواده ها کم رنگ شده، هر چند این پدیده در جامعه ی ایلام هنوز به صورت بسیارمحدودی وجود دارد.
" امید محمدزاده" یادآور شد: تبدیل خانواده گسترده به هسته ای که ناخودآگاه به دلیل شرایط حاکم بر آن از جمله اشتغال همسران، تضعیف نقش بزرگترها را در پی داشته است، موجب شده تا شاهد آن باشیم که عده ای پدر و مادر کهنسال خود را به سرای سالمندان بسپارند.
"هرگز دستم را رها نمی کرد، مادرم را می گویم، می ترسید، دلهره داشت، می گفت مبادا گم شوم یا بیفتم بلایی سرم بیاید، " مادر! می خواهم تو را به چشم پزشکی ببرم" یک روز پسری، مادرش را با این بهانه به خانه ی سالمندان آورد و رفت؛ نترسید، دلهره نداشت که از مادرش جدا شود، که مبادا گمش کند و رفت؛ رفت و باز این مادر بود که تا مدت ها دروغ پسرش را باور کرده و چشم به راه بود تا پسرش برگردد، ببرد و چشمانش را عمل کند."این بخشی از صحبت های مدیر خانه ی سالمندان "آسایش" بخش بانوان ایلام است؛ " طیبه صیدخانی " در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده با بغض گلو می گوید: گاهی از خودم می پرسم به راستی چه می شود که به اینجا می رسیم، به جایی که مادرمان را، عزیزترین کس زندگیمان را با دست خودمان به خانه ی سالمندان می سپاریم؟!
مگر می شود قبل از تمام شدن عمرِ با ارزشش، دیگر نخواهیم که او را ببینیم؟!مادران سالمند، در محیط خوبی که خانم "صیدخانی" در حد بضاعتش فراهم کرده بود به ظاهر مشکل چندانی نداشتند اما چهره ی غمگین و نگاه منتظر و ماتم زده اشان می گفت؛ کوهی از غم بر روی شانه های نحیف شان سنگینی می کند؛ اینجا غروب که می شود فقط باید جای این مادرها باشی تا ببینی بغض دردناک یعنی چه ودلتنگی چگونه معنا می شود.
آن ها هنوز هم عاشق و دلواپس بچه هایشان هستند و دلشان نمی آید که از آ ن ها گلایه و شکایتی بکنند برای همین هم چیزی در پاسخ سؤال "نگارنده" از حس و حالشان نمی گویند و با تمام دردی که می شود از چهره اشان خواند سکوت می کنند؛ شاید هم حرف های زیادی دارند اما با خود می گویند از گفتن و نشنیدن چه سود؟!
"صیدخانی" می گوید با 21 نفری که در اینجا کار می کنند در تلاشند تا 36 عزیز سالمندِ این آسایشگاه که همه ی آن ها بومی نیز هستند، به روزهای تنهایی اشان کمتر فکر کنند.وی از همه ی کسانی که هنوز گرمای آغوش مادر را زمانی که هیچ پناه گاهی جز دامن پر مهرش نمی یافتیم از خاطر نبره اند خواست تا به دیدارشان بیایند و جای خالی فرزندانی که پاسخی نا زیبا به مهربانی و ایثار مادرانشان داده اند، با لبخندی از سرِ مهر و یا دستی نوازشگر، برای لحظاتی یکی از جای خالی های بزرگ زندگیشان را پر کنند.
به امید روزی که زیباترین صدایی که در فضای خانه هایمان می پیچد را صدای مادر بدانیم و با احساس ترین نامی که صدا خواهیم کرد نام پر از مهر مادرانمان باشد.
**زهرا پور اسماعیل