به گزارش سرويس بين الملل
خبرگزاري صدا و سيما، شهید عماد مغنیه از فرماندهان ارشد حزب الله لبنان طراح اصلی حمله به مقر فرماندار نظامی رژیم صهیونیستی در شهر صور جنوب لبنان و شهید " احمد قصیر" نیز عامل این عملیات شهادت طلبانه ضد صهیونیستی در سال ۱۹۸۲ میلادی بود که بر اثر آن صدها نظامی صهیونیست به هلاکت رسیدند یا زخمی شدند.
شبکه تلویزیونی المنار در مستندی اختصاصی برای نخستین بار طی چهل سال گذشته در قالب وقایع حمله رژیم صهیونیستی به لبنان در سال ۱۹۸۲ میلادی از جزئیات این عملیات ضد صهیونیستی و شهادت طلبانه پرده برداشت.
بخشی از این مستند درباره نقش فالانژیستها در به شهادت رساندن حدود ۳۵۰۰ فلسطینی در قتل عام هولناک صبرا و شتیلاست که به دستور آریل شارون نخست وزیر معدوم رژیم صهیونیستی و توسط فانژیستهای مزدور این رژیم انجام شد.
المنار اعلام کرد: این مستند روایتگر عملیاتی است که اسرائیل آن را «فاجعه صور» نامیده. این مستند، روایت عملیات منفجر کردن مقر فرماندار نظامی اسرائیل در صور است که در تاریخ یازدهم نوامبر سال ۱۹۸۲ با طراحی و مدیریت فرمانده شهید حاج عماد مغنیه و یارانش اجرا شد.
- تابستان سال ۱۹۸۲: اولین هشدارها برای جنگ اول لبنان پس از آنکه ارتش اشغالگر آمادگی نظامی خود را کامل کرد و پوشش سیاسی آمریکا برای این جنگ فراهم و نمایان شد و ائتلافی بین آریل شارون وزیر جنگ و مناهیم بیگن نخست وزیر وقت اسرائیل با برخیها در داخل لبنان صورت گرفت.
ژنرال گیورا آیلند رئیس سابق شورای امنیت ملی اسرائیل گفت: «حزب الکتائب (نام قبلی آن فالانژیستها و از عاملان جنایت هولناک کشتار فلسطینیان در صبرا و شتیلا) در لبنان به نوعی اسرائیلیها را به حمله به لبنان ترغیب کرد و آنها تصور میکردند در صورتی که اسرائیل این عملیات را انجام دهد آنها به قدرت خواهند رسید و اسرائیل هم پیمان آنها در لبنان خواهد بود و لبنان پس از مصر دومین کشوری خواهد بود که با اسرائیل به توافق صلح میرسد. چنین اعتقادی داشتند و از سوی دیگر من دیدم که الکتائب کسانی هستند که خوب نیستند و از سوی دیگر آنها نمیتوانند بر سر وعدههایی که دادند بمانند حتی اگر دوست ما باشند.»
- ششم ژوئن ۱۹۸۲، مرز لبنان و فلسطین:
رون بن یشای خبرنگار نظامی اسرائیلی گفت: «ساعت ده و سی و پنج دقیقه است و نیروی زرهی ارتش اسرائیل پنجاه دقیقه پیش وارد شد و بدین ترتیب عملیات آغاز شد و مشخص نیست پایان آن چگونه خواهد بود.»
ششم ژوئن ۱۹۸۲، حمله اسرائیل به لبنان آغاز شد. اسرائیل اعلام کرد هدف آن ورود به خاک لبنان تا مسافتی کمتر از ۴۰ کیلومتر است تا خطر موشکهای فلسطینی را دور کند.
دان مریدور وزیر اطلاعات سابق اسرائیل گفت: «این جنگ از طرف دولت به گونهای طراحی شده بود تا جنگی کوتاه مدت و چند روزه باشد. همانگونه که مشخص بود جنگ آغاز شد و ما به مسافت چهل کیلومتری رسیدیم و پس از آن وارد بیروت شدیم.»
محمد دبوره فرمانده سابق جنبش فتح در سال ۱۹۸۲ گفت: «سازمان آزادیبخش (فلسطین - ساف-) هیچ اقدامی برای ایجاد مقاومت به منظور رویارویی انجام نداد، به هیچ وجه؛ و حتی هیچ اقدامی برای ایستادگی برای مدتی محدود انجام نداد. سازمان آزادیبخش اوضاع را رها کرده بود و تنها رویارویی انفرادی و مقاومت فردی وجود داشت. مدیر عملیات که قرار بود بر رویاروییها نظارت داشته باشد با ورود اولین تانک یا خودرو زرهی به جنوب لبنان، فرار کرد.»
غالب قندیل مدیر رادیو صدای انقلاب عربی در سال ۱۹۸۲ گفت: «تصمیم آریل شارون و دیگر سران صهیونیستی به ویژه مناهیم بیگن این بود که با شعار بیرون راندن سازمان آزادیبخش فلسطین از لبنان به حرکت خود ادامه دهند؛ و فیلیپ حبیب نقش آماده کردن مقدمات سیاسی آن را برعهده داشت. طبعا به علت فضای منفی، شکستهای زیادی رخ داد.»
در اطراف بیروت، ارتش اسرائیل با مقاومت قهرمانانه رزمندگان جنبش امل و جوانان با ایمان شهرکهای الزهراء و خلده برخورد کرد.
دبوره گفت: «بیروت، شاهد عملیات ایستادگی بود. در خلده ایستادگی شدیدی صورت گرفت. کمی باید تاریخ را اصلاح کنم چرا که همه از حماسه خلده صحبت میکنند، اما حماسه و ایستادگی قهرمانانهای که رخ داد و خسارتهای گستردهای به ارتش اشغالگر صهیونیستی وارد کرد؛ حماسه الزهراء و مدرسه الزهراء بود که در جنوب خلده قرار داشت. در آنجا جوانانی بودند که همه آنها قهرمانانه جنگیدند و شماری شهید و شماری زخمی شدند.».
اما طولی نکشید که ارتش اسرائیل و شبه نظامیان هم پیمان با آن محلههای غربی بیروت را به شدت محاصره کردند که بیش از دو ماه و نیم طول کشید و در این مدت بیروت از زمین و آسمان و دریا بمباران و گلوله باران شد.
قندیل گفت: «روزهای زیادی شهر بیروت به صورت وحشیانهای توسط ارتش صهیونیستی گلوله باران شد و هر روز شانزده ساعت ادامه داشت. به یاد دارم که در آن روزها در تلّه الخیاط بودم و در آنجا رنگ شنها به علت باروتهای زیادی که به بمبارانهای شدید جنگندههای دشمن مربوط میشد، سیاه شده بود و مردم زیر بمباران و گلوله باران عملیات دشمن قرار داشتند و شمار زیادی در مناطق مختلف بیروت کشته و زخمی شدند.»
برخی محلهها به طور کامل ویران شد و هزاران نفر شهید و زخمی و بیش از نیم میلیون غیرنظامی از بیروت آواره شدند.
از طرف شرق به طور مشخص در منطقه سلطان یعقوب در بقاع غربی شدیدترین درگیری خودروهای زرهی رخ داد و نظامیان ارتش عربی سوریه قهرمانانه در برابر لشکر زرهی اسرائیل ایستادند و توانستند هشت تانک را منهدم کنند و سی نظامی اسرائیلی را به هلاکت برسانند.
شانزدهم سپتامبر ۱۹۸۲، کشتاری وحشتناک رخ داد که با حمایت نظامیان اشغالگر که اردوگاههای صبرا و شتیلا را محاصره کرده بودند صورت گرفت. در طول سه روز، هزاران فلسطینی بیگناه توسط نیروهای الکتائب لبنانی هم پیمان با اشغالگران سربریده و قطعه قطعه شدند.
ژنرال آیلند گفت: «من با گردانم وارد غرب بیروت شدم و به محل مشخص شده رسیدیم و در آنجا توقف کردیم. ارتش غرب بیروت را تصرف کرد و در ساعت چهار صبح صدای گریه و فریاد وحشتناکی را شنیدیم. بیرون رفتیم و دیدیدم هزاران نفر وحشت زده شده اند و به ویژه زنان و کودکان ترسیده اند و فریاد میزنند. بسیاری از آنها زخمی بودند و از اردوگاههای آوارگان صبرا و شتیلا، جایی که این کشتار وحشتناک رخ داده بود و هم پیمانان ما در حزب الکتائب آن را انجام داده بودند، به طرف شمال فرار میکردند.»
قندیل گفت: «دشمن زمانی که بر بیروت مسلط شد کشتار صبرا و شتیلا را طراحی کرد و همه وقایعی که بعدا خواندیم نشان میداد آریل شارون در پشت بام سفارت کویت حضور داشت و ورود شبه نظامیان مزدور را برای اجرای کشتار هدایت میکرد. اعضای گروهک سعد حداد که به صورت هوایی به فرودگاه بیروت و از آنجا به طرف صبرا و شتیلا منتقل شدند و برخی گروههای مزدور وابسته به حزب الکتائب و قوات اللبنانیه در آن زمان که در این محل حاضر شده بودند، این کشتار بزرگ را اجرا کردند.»
فتوای امام خمینی (ره) در روز سوم جنگ که مبارزه با دشمن اسرائیلی را با همه امکانات موجود واجب میکرد، موجب وحدت سران و شخصیتهای اسلامی شد که به تهران رفتند و با امام خمینی (ره) دیدار کردند. شهید سید عباس الموسوی (دبیر کل شهید حزب الله لبنان) در صدر این هیئت قرار داشت.
این دیدار گام نخست را در مسیر تأسیس یک سازمان اسلامی مقاوم شکل داد که بعدا حزب الله نامیده شد.
افرائیم سنیه معاون وزیر جنگ سابق اسرائیل گفت: «تقریبا در سال ۱۹۸۲ بوی فعالیتهای ایران را در جنوب لبنان احساس کردم. من به رؤسای خود هشدار دادم که به سرعت برای سرکوب کردن این فعالیت در مراحل نخست آن اقدام کنند تا با بحرانی بزرگ مواجه نشویم و این رخ داد.»
اوری میلیشتاین مورخ ارشد نظامی اسرائیلی گفت: «من گفتگویی را با شخصی که در موساد (سازمان جاسوسی خارجی رژیم صهیونیستی) بود انجام دادم که نام او یارون زکای بود و در آنجا حضور داشت و همه آنچه را که رخ داده بود مشاهده کرده بود و از این آمادگی به خوبی آگاه بود که چگونه این مسئله پیش رفت و این مسئله در سال ۱۹۸۲ پایههای حزب الله را شکل داد.»
یکی از فرماندهان جهادی در مقاومت اسلامی گفت: «عملیات مقاومت در مناطق القبیره و لیلکی و حی السلم و الثنایا و الحمراء، ارتش اسرائیل را در نهایت مجبور به عقب نشینی از بیروت در اواخر سپتامبر کرد. پس از عقب نشینی از بیروت، بیش از سی هزار نظامی اسرائیلی در جنوب حضور داشتند و با وجود این شمار زیاد، نیروهای مقاومت؛ پیاپی حملاتی را علیه نیروهای متجاوز انجام دادند تا اینکه یازدهم نوامبر ۱۹۸۲ فرا رسید. در این روز بلایی بر سر اسرائیل آمد که تا نابودی رژیم صهیونیستی آن را فراموش نخواهد کرد.»
یازدهم نوامبر ۱۹۸۲، مقاومت اسلامی موفق شد مقر فرماندار نظامی اسرائیل در شهر صور را منهدم کند و شمار زیادی از افسران و نظامیان ارتش اسرائیل را به هلاکت برساند.
ابهامات زیادی در جزئیات و حوادث این عملیات وجود داشت و حتی عامل اجرای این عملیات تنها پس از گذشت سه سال و به طور مشخص در نوزدهم مه ۱۹۸۵ اعلام شد. در آن زمان مقاومت فاش کرد مجری این حمله که او را فاتح عصر شهادت طلبانه نامید "احمد قصیر" بود.
امروز پس از گذشت ۳۵ سال، این فیلم برخی از زوایای پنهان عملیات شهادت طلبانه احمد قصیر را فاش میکند و به سئوالات زیر پاسخ میدهد: چه کسی این عملیات را طراحی کرد؟ خودرو چگونه بمب گذاری شد؟ مواد منفجره چگونه فراهم شد؟ چرا مقر فرماندار نظامی در صور به عنوان هدف این عملیات انتخاب شد؟ نقش حاج عماد مغنیه در برنامه ریزی، فراهم کردن مقدمات و مدیریت این عملیات چه بود؟
یکی از فرماندهان جهادی در مقاومت اسلامی گفت: «پیش از عقب نشینی اسرائیل از بیروت ما به این فکر میکردیم که نبرد را به پشت خطوط دشمن و به طور مشخص در جنوب منتقل کنیم و تصمیم گرفته شد که ضربه بزرگی وارد کنیم که هدف از آن کشتن بیشترین تعداد ممکن از اسرائیلیها در یک نقطه باشد. بنابراین تحرکات دشمن در جنوب به طور کلی زیر نظر گرفته شد و پس از شناسایی دقیق و مستقیم، حاج عماد مغنیه هدف مورد نظر را مشخص کرد و آن مقر فرماندار نظامی اسرائیل در شهر صور بود. حاج عماد خودش این ساختمان را زیر نظر گرفته بود و پس از آن او و یکی از برادران دو بار به صورت مستقیم مقر فرماندار نظامی را بی آنکه دیده شوند از مسافتی نزدیک و برای چندین ساعت زیر نظر گرفتند.»
حاج عماد و همراهان او مقر فرماندار نظامی را در طول شبانه روز زیر نظر گرفتند و مشخص شد که هر روز و به طور مشخص بین ساعت شش و هفت صبح، خودروهای نظامی اسرائیل از مقابل این ساختمان برای انجام گشت زنی در منطقه حرکت میکنند و این ساختمان برای مدتی مشخص از حراست مناسب برخوردار نیست و میتوان به این ساختمان از روبرو یورش برد. برای مقاومت مشخص بود که کشتن بیشترین شمار ممکن از نظامیان اسرائیلی تنها از طریق عملیاتی بی سابقه و غیر متعارف امکان پذیر خواهد بود.»
این فرمانده جهادی در مقاومت اسلامی این پرسش را مطرح کرد که: «چرا اسرائیل این نقطه فرماندهی در صور را تحت حفاظت قرار نداده بود در حالی که نیروهای نظامی زیادی حضور داشتند؟»
ژنرال گیورا آیلند رئیس سابق شورای امنیت ملی اسرائیل پاسخ داد: «زمانی که در جنگ برابر سازمانی قرار دارید که جنگ چریکی مؤثر انجام میدهد به دنبال نقاط ضعف شما خواهد گشت. در این صورت نتیجه همان خواهد بود که در صور رخ داد. در این صورت باید اوضاع را به روشی خطرناک کنترل کنید تا از وقوع آنچه رخ داد جلوگیری کنید.»
مریدور گفت: «گزارشهای اطلاعاتی وجود نداشت و فکر میکنم تحقیقات مشخصی انجام نشده بود. در لبنان پیش بینی اوضاع بسیار دشوار است.»
برای فراهم کردن مقدمات عملیات شهید احمد قصیر، شمار زیادی از نیروهای مقاومت حضور داشتند که برخی از آنها در عملیات و اقدامات بعدی به شهادت رسیدند از جمله شهید رضا حریری که یکی از شرکت کنندگان اصلی در عملیات شهادت طلبانه احمد قصیر بود.
یکی دیگر از آنها، شهید عبدالمنعم قصیر بود که در چارچوب بسیاری از گروههایی فعالیت میکرد که حاج عماد مغنیه از آنها برای تأسیس زیربنای تدارکاتی اقدام مقاومت در جنوب استفاده کرد.
شهید عبدالمنعم قصیر وصیت نامه خود را قرائت میکند. مهمترین نکتهای که در این فایل صوتی وجود دارد استفاده شهید عبدالمنعم از نام حزب الله است زمانی که از مقاومت سخن میگوید. این فایل صوتی که تاریخ ضبط آن به اوایل سال ۱۹۸۳ برمی گردد شاید برای اولین بار است که در آن نام و عبارت حزب الله در وصیتهای نیروهای مقاومت مورد استفاده قرار میگیرد؛ و این دو سال پیش از اعلام رسمی تاسیس حزب الله در فوریه ۱۹۸۵ بود که بر اساس آن رسما نام حزب الله مقاومت اسلامی لبنان اعلام شد.
صدای شهید عبدالمنعم قصیر: «و امیدوارم که این عمل او مورد رضای خدای متعال در خط حزب الله قرار بگیرد و این عمل او برای خدای متعال باشد.»
این فرمانده مقاومت افزود: «شهید عبدالمنعم قصیر کسی بود که گفت: احمد قصیر برای اجرای عملیات شهادت طلبانه آمادگی کامل دارد و شهید عبدالمنعم شخصا برای اجرای این عملیات ابراز تمایل کرده بود درحالی که شهید احمد قصیر اصرار داشت که او این عملیات را اجرا کند و بر اساس دستور حاج عماد مغنیه قرار شد احمد قصیر مجری این عملیات باشد.»
فرمانده مقاومت افزود: «کار برای بمب گذاری پژو سفید رنگ آغاز شد و ۳۰۰ کیلوگرم مواد منفجره در آن جاسازی و با مینهای ضد تانک تقویت شد. حاج عماد خودش بر آخرین مراحل مجهز کردن خودرو نظارت داشت و به آموزش شهید احمد برای اجرای عملیات اقدام کرد. صبح روز عملیات، شهید احمد قصیر رضوان الله علیه، سوار بر خودرو پژوی سفید شد و حاج عماد مغنیه با یکی از برادران با خودرویی دیگر تا چهار راه عباسیه یعنی مجتمع رُز کنونی او را همراهی کردند. پس از آن شهید احمد خودش به طرف مقر فرماندار نظامی حرکت کرد. حقیقتا این لحظات قابل وصف نیست و از چهار راه عباسیه تا هدف، حدود هزار و صد متر بود و این تنها به چند دقیقه زمان برای رسیدن به هدف مورد نظر نیاز داشت. خودرو پژو به آرامی به طرف هدف پیش میرفت و زمانی که خودرو احمد قصیر به موانع اسرائیلی رسید، شهید احمد قصیر به طرف هدف گردش کرد و پس از آن انفجار رخ داد و ما احساس کردیم که زمین لرزهای رخ داده است.»
آیا کسی توانسته است خودرو پژو سفید را در لحظات آخر پیش از انفجار ببیند؟
بررسی آرشیو موجودی که داشتیم ما را به ساختمانی نزدیک مقر فرماندار نظامی هدایت کرد که دهها متر از آن فاصله داشت. مشخص شد که ساکنان این ساختمان از چهل سال پیش ساکن آن هستند و در آن کسانی هستند که اجرای عملیات را در آخرین لحظات دیده اند.
عبدالله شاکر یکی از شاهدان این عملیات شهادت طلبانه گفت: «شب قبل، مسئلهای در منطقه رخ داد که در این مرکز اسرائیلیها در کنار دریا یکی از افسران برای نظامیان در زمین بازی صحبت میکرد و همه آنها در این زمین حضور داشتند که بارش شدید باران آغاز شد و همه نظامیان به این ساختمان پناه بردند گویی که تنها ساختمانی است که میتوانند از باران و سرما به آن پناه ببرند. این حادثه یک شب پیش رخ داده بود. برای همین شمار اسرائیلیهایی که در این مرکز بودند بسیار زیاد بود.»
شاکر افزود: «روز پنجشنبه یازده یازده ۱۹۸۲، من صبح به طرف مغازه گاراژ خودروهای دیزلی رفتم که تقریبا ساعت هفت صبح بود و در گاراژ را باز کردم و خودروهای زیادی در خیابان نبودند. تردد زیادی در آن ساعت در منطقه وجود نداشت و خود به خود توجهم به خودرو پژو ۵۰۴ سفید رنگ جلب شد. این خودرو به طرف چهار راه کنار دریا رفت و پس از آن برگشت و به طرف ساختمان حرکت کرد و پس از آن انفجار رخ داد. این خودرو به قلب ساختمان زد و این ساختمان کمی تکان خورد و حدود یک دقیقه پابرجا بود و پس از آن فرو ریخت.»
دکتر احمد مروه در بیمارستان جبل عامل بود که چند متر با محل عملیات فاصله داشت و او نیز شاهد آخرین لحظات پیش از انفجار بود.
او گفت: «ساعت یازده، روز پنجشنبه ما در بیمارستان جبل عامل در طبقه دوم بودیم در محل این ساختمان که امروز میبینید. ما مشغول کار بودیم و خوشبختانه یهودیان همه نیروهای نظامی خود را در ورزشگاه اتوبوسرانی در مقابل ساختمان جمع کرده بودند. نیروهایی که در ساختمان بودند تصور میکنم دو برابر همیشه بودند. پس از آن، انفجار داخل ساختمان رخ داد و من تنها دیدم که گرد و غبار و دود به هوا بلند شد و پس از آن ساختمان شروع به لرزیدن کرد و طبقات آن فرو ریخت و این ساختمان پنج طبقه تقریبا به تلی از خاک و یک و نیم طبقه تبدیل شد.»
اسرائیل، فرماندهان نظامی و امنیتی و سیاسی آن شوکه شدند. ترس و آشفتگی در آنها نمایان بود. در آن لحظه اسرائیلیها قدرت فکر کردن و واکنش نداشتند.
ژنرال دانی یاتوم رئیس سابق سازمان موساد در پاسخ به اینکه در زمان این حمله شما کجا بودید، گفت: «من افسر بخش عملیات در نیروی زرهی بودم که بعدا به ستاد نیروهای میدانی تغییر نام داد. من این خبر را دریافت کردم و شوکه و آشفته شدم.»
افراییم سنیه معاون وزیر جنگ سابق گفت: «در زمانی که این انفجار در جنوب لبنان رخ داد من برای ایراد شهادت در کمیته کاهان بودم که کمیته بازپرسی ملی بود و برای تحقیق درباره حادثه صبرا و شتیلا تشکیل شده بود. زمانی که من شهادت خود را ارائه میکردم قاضی به من گفت: سرهنگ الان شما باید به اتاق دیگر بروید تا به تلفن پاسخ بدهید. پشت تلفن به من گفتند که مقر ما در صور فروریخته است. من سریعا با یک بالگرد از قدس به صور رفتم. از بالگرد میزان فاجعه را دیدم. بسیاری از افسران و نظامیانم را از دست داده بودم.»
ژنرال آیلند گفت: «من در مکانی نزدیک سرگردان بودم و در آن زمان فرمانده گردانی از نیروهای داوطلب افتخاری در صور بودم.همه چیز فروپاشید گویی که ساختمان از کاغذ درست شده است.»
«ما از ساختمانی صحبت میکنیم که ارتفاع آن ۲۲ متر بود و زمانی که فروریخت از هفت طبقه تشکیل شده بود. ما دیدیم که ارتفاعی که برابر ما قرار دارد به ۹ متر تبدیل شده است. زمانی که این ساختمان فرو ریخت سقفها روی هم ریخته بود و فاصله بین آنها حدود یک متر بود.»
یکی از نجات یافتگان صهیونیست از این انفجار گفت: «زمانی که به دنبال من میگشتند نمیدانستم چه اتفاقی افتاده است چرا که بولدوزر سنگها را از اطراف من برمی داشت تا اینکه به دیواری رسید که بر روی من قرار داشت. زمانی که به دیوار رسید نزدیک بود دیوار خراب شود و به صورت من برخورد کند و من با تمام توان فریاد زدم. اطمینان داشتم که کار من تمام است، اما ناگهان بولدوزر از کار ایستاد و من صدای یکی را شنیدم که فریاد میزد جسدی اونجا هست؟ من نمیفهمیدم چه اتفاقی افتاده است و اگر صدای مرا میشنوند چرا میگویند جسدی اونجا هست؟ زمانی که دیدم به طرف من نمیآیند به فریاد زدن ادامه دادم.»
دکتر مروه در پاسخ به اینکه شمار تقریبی نظامیان موجود در این ساختمان چقدر بود گفت: «ما عملا میتوانستیم نتایج این عملیات را ببینیم. در آن زمان حدود ۱۸۰ نیروی اسرائیلی در این ساختمان بودند، کسی به طور دقیق نمیتواند بگوید چه تعداد بودند، اما از روی آمبولانسهایی که میآمدند و اجساد را به فلسطین منتقل میکردند میتوان آن را فهمید.»
آریل شارون وزیر جنگ اسرائیل دو بار پیاپی از مکان عملیات بازدید کرد و میزان فجایعی را که بر سر نیروهایش آمده بود ارزیابی کرد.
شانزدهم سپتامبر همان سال، شارون خودش بر روی بلندی مشرف به اردوگاه صبرا و شتیلا ایستاده بود و از آنجا بر کشتاری که علیه ساکنان غیرنظامی و بیگناه این اردوگاه صورت گرفته بود نظارت میکرد.
تنها پس از گذشت دو ماه، آریل شارون بر تلی از خاک که اجساد متجاوزان را دفن کرده بود ایستاده بود. شارون بر ویرانههای ساختمانی ایستاده بود که مقر فرماندار نظامی اسرائیل نامیده میشد و الان به تلی از خاک تبدیل شده بود. در آن لحظه شارون فهمید دشمنی قدرتمند و سرسخت دارد که میتواند مقاومت کند و انتقام بگیرد.
دکتر مروه گفت: «خود شارون به آنجا آمد و بیش از یک ساعت در آنجا بود. بله من خودم او را دیدم. فاصله ما با آن ساختمان زیاد نبود.»
درباره آنچه رخ داد اسرائیل به دروغ پراکنی روی آورد و اسرائیل نمیتوانست مردم خود را در جریان آنچه رخ داده است قرار دهد.
اسرائیل اعلام کرد سقوط ساختمان به علت انفجار لولههای گاز بوده است. اسرائیل به همین اکتفا نکرد و این خبر را پس از گذشت ۱۴ ساعت از وقوع این عملیات اعلام کرد و آن را همانند یک خبر عادی و نه فوری اعلام کرد.
دکتر مروه گفت: «اگر بگویند گاز بوده است ما مشکلی با آن نداریم چرا که خودروی شهید قصیر، گاز بود که آنها و ساختمان فرماندار نظامی را منفجر کرد.»
«کمیته تحقیقات معتقد است لولههای گاز این ساختمان را منفجر کرده است و به تحقیقات درباره این حادثه پایان داد و اجازه داد این فاجعه از حافظه ملی پاک شود. اما اطلاعاتی که پس از آن به دست آمد این نتیجه گیری را ضعیف میکند چرا که در زمانی بسیار دیر رسید و موجب شد برخی از نجات یافتگان احساس کنند فراموش شده اند.»
اوری میلیشتاین تاریخ نگار ارشد نظامی اسرائیل برای اولین بار واقعیت پنهان کردن اطلاعاتی را که در این تحقیقات به دست آمد و اسرائیل آن را پنهان کرد فاش ساخت و افزود کارشناسان در محل انفجار به برخی از آثار خودرو پژو سفید که احمد قصیر از آن استفاده کرده بود رسیدند.
وی گفت: «نگاه کنید ... شما یک مرکز دارید و مرکزی برای موساد و شاباک بود و طرفهای مختلفی در آنجا حضور دارند. اگر یک خودرو بمب گذاری شده وارد آنجا شود و خود را منفجر کند شما باید از آن جلوگیری کنید... اگر آنها بازرسی میکردند و میدیدند افراد بسیاری از شاباک و ارتش اسرائیل بودند که میتوانستند این کار را انجام دهند و شاید جلوی آن را میگرفتند. رفاتیل ایتان رئیس ستاد ارتش در آن زمان مسئول بود و ژنرال عاموس یارون و یکی از مسئولان شاباک که بعدا رئیس شاباک شد مسئول بودند پس به نفع همه آنها بود که این مسئله پنهان شود و فاش نشود. این بخشی از تحقیقات کلی بود که من انجام دادم و به این نتیجه رسیدم که به نفع مسئولان بود که آن را پنهان کنند.»
وی در پاسخ به اینکه در خصوص صور آیا در این تحقیقات به اشخاصی استناد کرده اید که در آن زمان آنجا بودند، گفت:: «من میدانم که روایتی بسیار قوی وجود دارد که میگوید کسی که خودش را در صور منفجر کرد از حزب الله بود.»
وی در پاسخ به اینکه داستان اسرائیل چیست؟ آیا شما با این اشخاص مصاحبه کرده اید، گفت: «بله.»
وی در پاسخ به اینکه آیا جزئیاتی از این حمله دارید که درباره آن صحبت نکرده باشید، گفت: «برای من مهم است که چگونه تلاش کردند آن را پنهان کنند و تلاش کردند نشان دهند که این انفجار لولههای گاز بوده است. این روایتی جعلی است و چگونه آن را پنهان کردند و در نهایت نیز درباره آن صحبت نکردند. درباره جزئیات آنچه که من میدانم این است که در این منطقه نشانههایی در خصوص وجود یک خودرو و وجود شخصی دیگر و مواد منفجره پیدا شد که این نشانههایی است که نشان از وقوع انفجار خودرو میدهد نه انفجار لولههای گاز.»
عملیات شهادت طلبانه احمد قصیر خلل بزرگی در هوشیاری سران امنیتی و نظامی دشمن ایجاد کرد که نشان دهنده شکست اطلاعاتی گسترده بود که اعلام تولد دشمنی مقاوم، جدی و حرفهای بود که فرمانده ارتش اسرائیل در جنگهای گذشته با اعراب نمونه آن را ندیده بود.
ژنرال دانی یاتوم گفت: «این حمله زخم بسیار بزرگی ایجاد کرد چرا که حملهای وحشتناک و رسوایی بزرگی بود و از نظر اسرائیلیها با شمار بسیار زیاد کشتهها و مجروحان همراه بود و سلسله حملات تروریستی عاملان انتحاری متوقف نشده بود و در طول سالهای طولانی ادامه داشت. کسانی که عملیات انتحاری را در خاورمیانه به وجود آوردند لبنانیها بودند. تهدیداتی که ما در طول جادهها با آن مواجه بودیم شامل بمبهای کار گذاشته و عملیات تروریستی و تیراندازی و خودروهای بمب گذاری شده بود که یک ساختمان را به طور کامل ویران میکرد و سربازان ما را زیر آوار دفن میکرد و ما باید خیلی سریع برای رهایی از آنها دخالت میکردیم.»
ژنرال گیورا عنبار فرمانده یگان ارتش اسرائیل در لبنان در پاسخ به اینکه آیا عملیات صور به نظر شما آغاز دورهای جدید برای اسرائیل بود، گفت: «بله، این حمله درکی جدید برای ما درباره مسائلی بیشتر که ما باید انجام دهیم به وجود آورد.»
ژنرال آیلند گفت: «فکر میکنم از نظر اسرائیل این حادثهای بسیار شدید بود و فکر میکنم آمریکاییها نیز در بیروت مورد حمله قرار گرفتند. این حمله، دشواری شدیدی برای جنگ نابرابر به وجود آورد چرا که با دشمنی بسیار متفاوت میجنگید و از سوی دیگر از حمایت گسترده ساکنان برخوردار است و اطلاعات موجود شما برای اینکه برای مقابله با این دشمن آماده شوید کافی نیست.»
میلیشتاین گفت: «آنچه رخ داد موفقیت بزرگی بود چرا که (موفقیت این عملیات) به حزب الله نشان داد میتواند آن کار را انجام دهد. اگر آنها میتوانستند یک بار دیگر آن کار را انجام دهند بار سوم و چهارم هم انجام خواهند داد.»
از همان لحظه نخست وزیر اسرائیل دریافت که کسی که این عملیات را طراحی، آماده و مدیریت کرد یک شخص عادی نبود و به تدریج سران اشغالگران به این نتیجه رسیدند که مغنیه مسئول اصلی این عملیات بود.
ژنرال گیورا عنبار در پاسخ به اینکه آیا مسئول این عملیات عماد مغنیه بود گفت: «درست است. او، حمله صور را طراحی کرد و به طور کامل مسئولیت آن را برعهده داشت.»
افراییم سنیه معاون وزیر جنگ سابق اسرائیل گفت: «این کار او بود. او مغز متفکر عملیات تروریستی زیادی بود.»
دانی یاتوم گفت: «چرا که اطلاعات اندکی درباره عماد مغنیه و ارتباط آن با حملات مرگبار وجود داشت و به این علت که این حمله بسیار سنگین بود و اسرائیلیهای زیادی را به کشتن داد .. در روشی که نتوانستیم در ابتدا با خودرو مملو از مواد منفجره مقابله کنیم و توانست از دروازه عبور کند و به داخل بیاید و راننده آن خودرو را منفجر کرد. بنابراین باید آن را مدنظر قرار میدادیم به اضافه حملات دیگری که عماد مغنیه آنها را طراحی و هدایت و اجرا کرد. این مسئله موجب میشود بگویم عملیات تروریستی خطرناکترین تهدیدی است که اسرائیل با آن مواجه است.»
دان مریدور گفت: «عماد مغنیه نه تنها با اسرائیل بلکه با آمریکا نیز خصومت داشت و این مسئله سادهای نبود و به نظر میرسد در حملات در آرژانتین و سفارت اسرائیل و مقر اقلیت یهودیان در آرژانتین دست داشت و شخصی بود که در همه حملات دخالت داشت.»
عماد مغنیه توانست سازمان جاسوسی جهانی و در صدر آنها موساد را برای سالهای طولانی تحقیر کند. چهره و حرکت و مناطق حضور او، همه اینها معمایی بود که بسیاری از سران اطلاعاتی نتوانستند آن را رمزگشایی کنند. پنهانی بود که دیده نمیشد، اما آثار و دستاوردهای او با قدرت دیده میشد حتی پس از شهادتش.
محمد دبوره از مسئولان سابق جنبش فتح در سال ۱۹۸۲ گفت: «او بسیار صبور بود و با حوصله حرفها را میشنید. او توانایی بالایی در سازگاری با شرایط و همزیستی داشت و به طور کلی میتوانست خود را استتار کند و به آسانی جابجا شود. این مسئله بسیار مهمی است که او اعصابی فولادین داشت. هر کجا بود خطر را احساس میکرد حتی اگر از زیر آب باشد.»
حاج عماد مغنیه و گروهی از سران و فرماندهان مجاهدین، مکتبی را تأسیس کردند که اندیشه نظامی و امنیتی اسرائیل تا این لحظه نتوانسته است آن را درک کند. مکتبی که مسیر تمایز و موفقیت خود را با آغاز جنگ نخست لبنان آغاز کرد و شارون آن را نبرد صنوبر بزرگ نامید و در زبان سران ارتش او به ویتنام اسرائیل لقب گرفت.
ژنرال آیلند گفت: «جنگ نخست لبنان، الگوی اسرائیلی از جنگ ویتنام بود. زمانی که به جنگ میروید داستان آن را روایت میکنید و به ویژه داستانی ساده برای خود مینویسید درحالی که شما در جایگاه قدرت قرار دارید. اما مشخص میشود که اشتباه کردید و قدرتمند نیستید. در این صورت سئوالی که مطرح میشود این نیست که آیا باید در لبنان باقی ماند یا نه؟ بلکه سئوال این است که چگونه از لبنان خارج شویم بدون اینکه بهایی برای عملیات خروج بپردازیم.»
یکی از فرماندهان نظامی مقاومت اسلامی گفت: «شاید داستان را اشتباه فهمیده باشد. علت اشتباه ژنرال گیورا آیلند که در جایگاه فرمانده نیروهای چترباز بود و بعدا رئیس شورای امنیت ملی اسرائیل شد به گفته پسرش این بود که فکر میکرد اسرائیل، لبنان را با یک گروه موسیقی اشغال خواهد کرد. اما ژنرال گیورا عنبار فرمانده یگان لبنان درست گفت و این چنین داستان را مطرح کرد.»
گیورا عنبار گفت: «زمانی که کوچک بودم لبنان را به یاد دارم و در آن زمان پدرم یک فرد نظامی بود و ما همواره بازی میکردیم و میگفتیم لبنان برای ارتش نیست. آنها درحالی که از جنگ میترسیدند میگفتند اگر جنگ رخ دهد همه همسایگان ما علیه ما خواهند جنگید همانند آنچه که در سال ۱۹۴۸
رخ داد. همواره میگفتند ما تانکهای خود را به اردن میفرستیم و هواپیماهایمان را به مصر خواهیم فرستاد و به سوریه نیروهای تفنگدار و کوماندوها را اعزام خواهیم کرد. اما میگفتند به لبنان تنها یک گروه موسیقی ارتش را میفرستیم و آنها جنگ را دوست ندارند و کشوری مانند نیروهای سازمان ملل متحد هستند. شاید پس از بیست سال که من بزرگ شده بودم پدرم که این داستان را برای من روایت میکرد فرمانده لشکر اولی بود که در سال ۱۹۷۰ آن را تشکیل داد تا از مرز شمالی حفاظت کند.»
فرمانده مقاومت گفت: «من به سران ارتش و ژنرالهای ارتش اشغالگر و همچنین فرزندان و نوههای آنها توصیه میکنم ما را آزمایش کنید و بفهمید که مقاومت اسلامی چیست و امکانات و تجهیزات ما را بسنجید و بدانید که این لبنان با روایتهای گذشته به طور کامل تفاوت میکند و در نهایت، لبنان گورستان متجاوزان خواهد بود.»
بیش از سی و پنج سال پیش شهید احمد قصیر آنچه را که آرزو داشت به دست آورد و سعادت دنیا و آخرت نصیبش شد درحالی که حاج عماد و همراه او که در خودرو بود به آرامی منطقه عملیات را ترک کردند و نماز خود را خواندند به مأموریت دیگری رفتند تا در میان اسرائیلیها شکستهای سنگینی را رقم بزنند که این رژیم از زمانی که غاصب فلسطین شد شاهد آن نبوده است. او همانگونه که در زمان حیاتش خواب صهیونیستها را پریشان کرد، شمشیرش آنها را بعد از شهادتش دنبال خواهد کرد و این تصویر او که در سواحل تل آویو قرار گرفته گویاتر از هر چیزی است.»