پخش زنده
امروز: -
واشنگتن تفرقه اندازي و بالکانيزه کردن خاورميانه را دنبال مي کند.
نتايج مطالعه تازه اي که توسط مؤسسه رند (RAND) انجام شده نشان مي دهد «کمک هاي نظامي آمريکا به ديگر کشورها با افزايش احتمال جنگ داخلي در اين کشورها ارتباط دارد».
شايد جنگ هاي داخلي سوريه، عراق، ليبي و يمن نمونه ها و مصدايق خوبي از نتايج مطالعه مؤسسسه رند باشند که مداخله گري هاي آمريکا، اين کشورها را به آشوب کشاند. در اين باره تازه ترين مثال بحران سوريه است که آمريکا موجب جنگ داخلي در اين کشور شده است. از جمله کمک تسليحاتي آمريکا به تروريست ها در سوريه به اين جنگ دامن زده است. تحليل اوضاع و احوال سوريه گوياي آن است که واشنگتن با تداوم تسليح معرضان سوري سبب شعله ور شدن جنگ داخلي گسترده در سوريه شده است. در اين راستا به تاکيد روزنامه آمريکايي ديلي نيوز، کمک هاي نظامي به معارضان سوري در بودجه وزارت دفاع براي سال آينده ميلادي که به امضا دونالد ترامپ رسيده است به 500 ميليون دلار خواهد رسيد.
به هرحال اقدام آمريکا در ادامه ارسال تسليحات نظامي براي معارضان سوري گوياي آن است که واشنگتن درصدد تداوم جنگ داخلي در سوريه است. تجزيه و تحليل اوضاع سوريه و پيرامون آن هم بيانگر آن است که خطر ازسرگيري يک جنگ داخلي تمام عيار در اين کشور همچنان وجود دارد و يکي از مهمترين دلايل آن اين واقعيت است که مخالفان رژيم بشار اسد همچنان از سوي دولت آمريکا تجهيز نظامي مي شوند.
همين مداخله نظامي در کشورها به ويژه جهان سوم موجب شده که در نيمه دوم قرن بيستم، نام کودتاي نظامي و براندازي حکومت ها با نام آمريکا گره بخورد. به طوري واشنگتن يا به طور مستقيم دست به اشغال نظامي کشورها زده است و يا آنها را تهديد به مداخله نظامي کرده است.
آمريکا در زمان جرج بوش پدر پس از اشغال عراق در مارس 2003 پروژه ‹‹خاورميانه بزرگ›› را کليد زد. عوض کردن حکومت ها و تغييرات سرزميني کشور در دستور کار کاخ سفيد قرار گرفت. بي ترديد اشغال عراق و در ادامه آن فشار بر سوريه براي سرنگوني حکومت اين کشور از سرفصل هاي اصلي اين پروژه بوده است. اين طرح آمريکايي، تفرقه اندازي و بالکانيزه کردن خاورميانه را دنبال مي کند. در تاريخ معاصر شعار "تفرقه بيانداز و حکومت کن" و يا "جدا کن و غالب شو" بيشتر با نسخه جداسازي و تجزيه سرزمين ها و قدرت ها معادل شده است. نسخه اي که در طرح آمريکايي خاورميانه بزرگ يا جديد متبلور شده است. در اين طرح، آمريکا درصدد ايجاد تغييرات گسترده جغرافيايي در کشورهاي اسلامي و عربي با محوريت تجزيه اين کشورها و شکل دهي کشورهاي نوظهور با قوميت هاي مختلف مي باشد.
جداسازي، تجزيه و تکه تکه سازي سرزميني کشورهاي اسلامي در خاورميانه بي ترديد مترادف است با از بين رفتن اقتدار و تضعيف دولت مرکزي در اين کشورها و متعاقب آن راه چپاول منابع و ثروت هاي طبيعي کشورهاي مزبور تسهيل مي شود و در گام پاياني آمريکا به دنبال تأمين و تثبيت امنيت رژيم صهيونيستي- حذف آرمان فلسطين و تضعيف محور مقاومت- و تداوم و تحکيم حضور و اشغالگري آمريکا در منطقه است.
به هرحال همه مي دانيم که حمله آمريکا به افغانستان به بهانه مبارزه با تروريسم نه تنها امنيت را به اين کشور بازنگرداند بلکه با تقويت گروه هاي تروريستي در افغانستان موجب گرديد ثبات و آرامش همچنان حلقه ي گمشده افغان ها باشد.
در حمله به عراق هم برخلاف ادعاهاي آمريکايي هيج سند و مدرکي دال بر وجود و توليد سلاح هاي هسته اي در عراق بدست نيامد. مضاف بر اين که تداوم اشغالگري آمريکا در عراق براي اين کشور ناامني و بي ثباتي را به ارمغان آورد و عراق را به مأمني براي تروريست ها تبديل کرد. پناهگاه امني براي سازماندهي و تکثير گروه هاي تروريستي .
در اينجا براي پي بردن به چرايي علت اين امر، تنها کافي است به اين گفته هنري کسينجر، مشاور سياست خارجي کاخ سفيد توجه کرد که اظهار داشته:"وظيفه رهبري جهان از ايالات متحده امريکا و ارزش هاي آن تفکيک ناپذير است".
...............................................................................
مصطفي عبدلي