به گزارش سرويس بين الملل
خبرگزاري صدا و سيما، بیشتر کارشناسان روند اخیر کاهش شاخص بورسها را یک روند «طبیعی» و حتی «سالم» ارزيابي مي کنند.
پایگاه اینترنتی روزنامه فرانسوی لزاکو در مقالهای با عنوان «آیا کاهش شاخص بورسها میتواند به سقوط بازارهای مالی منجر شود؟» نوشت: ما در حال ورود به دورهای جدید هستیم، دوره پایان پول آسان و این مرحله گذار نمیتواند بدون اصطکاک باشد. آیا این یک اتفاق ساده است؟ یا آغاز یک سقوط بدتر؟ آیا این کاهش بورسها پیش درآمد یک سقوط واقعی بورس و شاید یک بحران جدید مالی است؟ بورسهای جهان هفته متلاطمی را پشت سرگذاشتند. بورس وال استریت که روز دوشنبه به شدت کاهش یافته بود، پنج شنبه شب (دیشب) باز هم کاهش چشمگیری داشت. در پی آن همه بازارهای مالی از پاریس گرفته تا توکیو کاهش یافتند. دونالد ترامپ که با هر رکورد جدید افزایش شاخص داوجونز در پیامی توییتری از این پیروزی ابراز خرسندی میکرد، به صورتی ناگهانی در شبکههای اجتماعی محتاطتر شده است.
با وجود این بیشتر کارشناسان اطمینان دارند که این روند کاهش در بورسها یک روند اصلاح طبیعی و حتی سالم است چرا که از یک سال و نیم پیش تاکنون شاخص سهام بورسها به میزان بیسابقهای افزایش یافته است حال که سرمایه گذاران سودهای سرشار کرده اند، کارگزاران به فروش سهام خود روی آورده اند درحالی که رایانهها و الگوریتمها این حرکت را تقویت میکنند. علت اصلی این حرکت مشکل ساز نیست، چون چشم انداز اقتصادی همچنان بسیار مطلوب است و منحنی رشد اقتصادی سالانه جهان همچنان روی ۴ درصد پیش میرود. طبق آمارهای صندوق بین المللی پول ۱۷۹ کشور از ۱۹۲ کشور جهان که ۹۹ درصد تولید ناخالص داخلی جهان را تشکیل میدهند، به صورت هم زمان در حال رشد و توسعه هستند در حالی که در دهه گذشته هرگز شاهد چنین چیزی نبودیم. از سوی دیگر نظر سنجیهای اعتماد و فضای کسب و کار در وضعیت خوبی قرار دارند.
اما ابرهایی در افق دیده میشود ابرهایی مثل برگزیت، تنشها در خاور میانه و کره شمالی ناشناخته ولی این ابرها فعلا نمیتوانند قطار رشد اقتصادی جهان را از خط خارج کنند. پایههای اقتصاد جهان هنوز مستحکم و نوید بخش چشم انداز خوبی برای شرکتهای بزرگ حاضر در بورس است، شرکتهایی که نمودار عملکرد آنها هنوز روندی مثبت دارد. پس علت این کاهش ناگهانی بورسها چیست؟ در ابتدای ماه فوریه آمارها از افزایش محسوس دستمزدها در آمریکا حکایت داشت (افزایش ۲/۹ درصدی). با توجه به کاهش بیسابقه بیکاری در آمریکا طی ۵۰ سال گذشته، این خبر در روی کاغذ خبر خوبی بود، اما زنگ خطر را برای بیشتر سرمایه گذاران به صدا درآورد، آنها نگران بازگشت تنشهای تورمی شدند.
در سالهای گذشته تورم کاملا از بین رفته بود و حتی جهان نگران پدیده تورم منفی بود. چون چرخه کاهش قیمت میتواند اقتصادها را فلج کند. حتی تصور میشد دیگر دلیلی ندارد درباره تغییرات ساختاری دهههای گذشته همچون: پیر شدن جمعیت، دیجیتالی شدن اقتصاد، تغییرات در سازمان کار و ...، صحبت کرد یعنی تمامی عواملی که در تشدید رقابت و کاهش سرعت بهره وری و در نتیجه تعدیل قیمتها و دستمزدها نقش دارند. شاید اشتباه کردیم. هیچیک از این عوامل را نمیشود انکار کرد، اما چیزی هم ثابت نمیکند که این عوامل قطعی هستند و خطرهای تورمی را به طور کامل از بین برده اند. اگر این چرخه دو باره از سرگرفته شود قیمتها دوباره افزایش مییابند، بانکهای مرکزی مجبور میشوند سیاست پولی خود را سختگیرانهتر کنند و این خطر وجود دارد که نرخ بهره بانکی به سرعت افزایش یابد. این افزایش نرخ بهره هم اکنون در آمریکا مشاهده میشود و در اروپا هم آغاز شده است. در حال حاضر بانک مرکزی آمریکا تحت فشار است و به قول اقتصاد دانان ممکن است «پشت خط منحی» قرار گرفته باشد. یعنی برای مقابله با تورم دیر شده باشد. حتی بعید نیست اشتباهی در سیاست پولی آمریکا صورت گیرد، چون ژروم پاول رئیس جدید بانک مرکزی آمریکا کم تجربه است.
افزایش بهره بانکی خطری بالقوه برای کشورها، شرکتها و نهادهای به شدت بدهکار محسوب میشود، اما هنوز با بحرانی مثل بحران ده سال پیش وامهای مسکن در آمریکا روبه رو نیستیم. نرخ بهره افزایش یافته، اما هنوز در سطحی منطقی است. بخش مالی مثل سال ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ بی ثبات نیست و سرمایه بانکها کامل شده است. اگر امروز بورسها کاهش یافته اند به این علت است که جهان در حال تغییر نظام است. ما در حال پشت سر گذاشتن دوران نرخ صفر بهره بانکی و پول آسان هستیم که سرمایه گذاران را از خود بیخود میکند. ما در حال واداشتن این سرمایه گذاران به ریسک پذیری و بالا بردن هر چه بیشتر ارزش داراییها هستیم؛ و این دوران گذار نمیتواند بدون برخورد باشد. بورسهای جهان از زمان انتخاب ترامپ به قدری سریع رشد کردند که با خطر کاهش روبه رو شدند. جایی برای نا امیدی و غافلگیریهای بد نیست. این وضع لزوما به فاجعه یا بحران مالی ختم نمیشود، اما قطعا نشان دهنده عصبیت و بی ثباتی بیشتر در بازارها است.