پخش زنده
امروز: -
نقطه عطف در روابط پر فراز و نشيب آمريکا و پاکستان ؛ افغانستان و شرايط بحراني آن طي سه دهه اخير بوده ؛ وضعيتي که به نظر مي رسد اسلام آباد بيشترين سود استراتژيک را از آن برده است .
به گزارش سرويس بين الملل خبرگزاري صدا وسيما ؛ همزمان با تشديد تنش در روابط آمريکا و پاکستان شاهد خاقان عباسي نخست وزير اين کشور در حاشيه اجلاس داووس در سوئيس اعلام کرد دولت اسلام آباد درصدد است با کشورهاي چين و آمريکا روابط پايدار داشته باشد.
در همين حال خواجه محمد آصف وزير امور خارجه پاکستان نيز از آمريکا خواست روابط دو کشور را به مساله افغانستان پيوند نزد.اظهارات نخست وزير پاکستان در مورد روابط پايدار با آمريکا و چين ،نوعي چراغ سبز نشان دادن به واشنگتن است که دولت اسلام آباد قصد ندارد روابط با آمريکا را فداي توسعه روابط با چين کند.اين بدان معنا است که هر دو کشور از جايگاه مهمي در روابط خارجي پاکستان برخوردار هستند.بنابراين اگر اظهارات وزير امور خارجه پاکستان را تکميل کننده موضع نخست وزير اين کشور در ارتباط با آمريکا بدانيم مي توان گفت دولت پاکستان درصدد است تعريف جديدي از روابط خود با واشنگتن را ارائه دهد که مبتني بر ظرفيتهاي همکاري دوجانبه بدون در نظر گرفتن بحران افغانستان است .
ملاحظات اسلام آباد
نکته اينجاست؛ پرونده بحران افغانستان از سوي دولت پاکستان پي گيري نمي شود بلکه اين ارتش اين کشور است که خط مشي اسلام آباد را در قبال افغانستان تعيين مي کند.بنابراين فشارهاي دولت آمريکا بر دولت پاکستان در مورد تغيير سياستهايش در قبال افغانستان نه تنها بيهوده است بلکه نوعي فرصت سوزي تلقي مي شود .
از ديدگاه دولت پاکستان در قضيه افغانستان بايد ارتشهاي پاکستان و آمريکا وارد گفتگو شوند و مساله را فيصله دهند و اسلام آباد و واشنگتن نيز بايد روابط سياسي و تجاري خود را بدون در نظر گرفتن بحران افغانستان پي گيري کنند.دقيقا اين موضع دولت پاکستان همان چيزي است که آمريکا آن را به عنوان موضع دوگانه پاکستان تلقي مي کند و خواهان تجديد نظر دولت اين کشور در برنامه هاي مربوط به افغانستان است .
واشنگتن پاکستان را به پناه دادن به گروههاي تروريستي و حمايت از آنها در افغانستان متهم مي کند.اگر چه پاکستان اين اتهام آمريکا را رد مي کند اما اظهارات وزير امور خارجه پاکستان در مورد افغانستان نشان مي دهد که دولت اسلام آباد هيچ نقش و تاثيري در تحولات افغانستان ندارد.
در واقع دولت پاکستان نوعي پوشش براي نظاميان اين کشور است که در تدوين سياستهاي اسلام آباد در قبال مسايل مهمي همچون افغانستان ،کشمير وهند مانند ديپلمات عمل مي کنند .اما چون براساس پروتکل هاي بين المللي و سطوح سياسي اين دولت پاکستان است که بايد پاسخگوي عملکرد نهادهاي اين کشور باشد مقامات پاکستان در نشستهاي بين المللي حضور مي يابند و اظهار نظر مي کنند.
دوم انکه ،آيا آمريکا توسعه روابط با پاکستان را مجزا از بحران افغانستان مي پذيرد يا نه ؟موضوع مهمي است که آينده روابط و همکاري هاي اسلام آباد و واشنگتن را تعيين مي کند.
روابط پرنوسان !
روابط آمريکا و پاکستان در سال 1948 آغاز و تحت تاثير تحولات و مسايل ناشي از جهان دوقطبي بين شرق و غرب يعني آمريکا و اتحاد جماهير شوروي به سرعت رشد کرد . اما ماه عسل روابط آمريکا پاکستان را بايد پس از حمله ارتش سرخ شوروي به افغانستان در سال 1979 و اشغال اين کشور دانست . آمريکا براي ارسال کمکهاي خود به گروههاي شبه نظامي طرفدارش براي مقابله با اشغالگران شوروي از ارتش پاکستان استفاده کرد و فرماندهان نظامي اين کشور نيز اين همکاري را به دريافت مستقيم کمکهاي مالي آمريکا و توزيع آنها ميان اين گروهها مشروط کردند.
به اين ترتيب ميلياردها دلار پول از سوي سازمان اطلاعات و جاسوسي آمريکا "سيا " به پاکستان سرازير و دوران طلايي ارتش اين کشور آغاز شد.به گونه اي که نظاميان پاکستان در رفاه کامل قرار داشتند.در آن زمان مدارس مذهبي نيز در پاکستان تحت کمکهاي مالي عربستان و کمکها ارتش پاکستان که از امريکا دريافت مي کرد به سرعت رشد کردند و به عنوان تامين کننده نيروهاي گروههاي شبه نظامي در افغانستان عمل مي کردند.
بعد از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و خروج نيروهاي ارتش سرخ از افغانستان ،جايگاه پاکستان در سياست منطقه آمريکا تضعيف شد .در اين هنگام هند که در بلوک شرق تعريف مي شد آرام آرام موقعيت و جايگاه خود را در ميان کشورهاي غربي بخصوص آمريکا تقويت کرد .
در اين مقطع که حدود يک دهه طول کشيد آمريکا در تدوين سياست منطقه اي خود براي جنوب آسيا نشان داد که روابط با اسلام آباد بدون توجه به مساله افغانستان براي واشنگتن جايگاه و مفهمومي ندارد و اهميت روابط با اسلام آباد براي واشنگتن در اين است که آمريکا از دريچه پاکستان به افغانستان نگاه مي کند و آمريکا روابطش را صرفا دوجانبه و بدون توجه به تحولات افغانستان ،با پاکستان تعريف نمي کند.
در سال 2001 زمان حمله آمريکا به افغانستان بارديگر دوره طلايي روابط واشنگتن و اسلام آباد آغاز شد.آمريکا براي موفقيت در افغانستان به همکاري و حمايتهاي لجستيکي و راههاي مواصلاتي دريايي و زميني و حتي هوايي پاکستان نياز داشت .از اينرو آمريکا علاوه بر کمکهاي مالي و نظامي هنگفت به پاکستان اين کشور را "متحد غير ناتوي آمريکا" در منطقه اعلام کرد .در آن زمان دولت پاکستان در قبال اين کمکهاي آمريکا متعهد به حمايت و همکاري نکردن با گروههاي شبه نظامي از جمله طالبان شده بود .اما پس از مدت کوتاهي در سال 2006 مقامهاي سياسي و فرماندهان نظامي آمريکا ،پاکستان را به اتخاذ سياست دوگانه در قبال افغانستان متهم کردند.آنان مدعي شدند دولت پاکستان به تعهد خود عمل نکرده و در همان حال که با ارتش آمريکا در افغانستان همکاري دارد در حال حمايت و تقويت گروههاي شبه نظامي بخصوص طالبان نيز است .علاوه براين ،آمريکا ،پاکستان را به کنترل نکردن مناطق قبايلي وزيرستان شمالي و وزيرستان جنوبي متهم و تاکيد کرد که اين مناطق به محل امني براي تروريستها و گروههاي شبه نظامي و افراط گرا تبديل شده است .بي توجهي پاکستان به اين هشدارهاي آمريکا باعث شد حملات پهپادهاي اين کشور به مناطق قبايلي پاکستان آغازشود .
بنابراين ،نقطه فرازو فرود روابط امريکا و پاکستان همواره مساله افغانستان بوده است .با اين حال اگر چه در دوره رياست جمهوري باراک اوباما اتهامات آمريکا ضد پاکستان ادامه داشت اما وي به صراحت دونالد ترامپ رئيس جمهوري آمريکا ،پاکستان را به اتخاذ سياست دوگانه ،دروغگوييي و تقلب متهم نکرده بود .
چالش ها با هند
مهمترين دليل طرح اين اتهامات اين است که سياست خارجي پاکستان کاملا در کنترل ارتش اين کشور است و سياسيون به رغم وعده هايي که مي دهند نمي توانند بر سياست منطقه اي اسلام آباد تاثير گذار باشند .ارتش پاکستان به دليل تخاصم با هندوستان از همان ابتداي تشکيل پاکستان در سال 1947 سياست خارجي اين کشور را کاملا در کنترل خود دارد .در ميان افکار عمومي پاکستان نيز ارتش به دليل مقابله با هند از موقعيت ممتازي برخوردار است .اين بدان معنا است که اصول سياست خارجي پاکستان در واقع "هند محور" است و اخيرا "افغانستان محور" نيز شده است که در ساختارهاي سياسي و نظامي پاکستان ريشه دارد .مردم پاکستان نظاميان را سالمتر از سياستمداران مي دانند و به همين دليل تشکيلات نظامي وامنيتي در پاکستان از وسعت عمل بيشتري براي اعمال سياستهاي خود برخوردارند و حرف اول و آخر را در مسايل مهم اين کشور مي زنند .نگاهي به ساختارها و نحوه عملکرد ارتش پاکستان بخصوص سازمان اطلاعات ان موسوم به "آي اس آي "در امور افغانستان ،کشمير و هند نشان مي دهند که نظاميان رده بالاي پاکستان صرفا يک ارتشي معمولي نيستند بلکه افسراني هوشمند هستند که مانند ديپلمات عمل مي کنند.
بنابراين دولت و سياسيون در پاکستان روبنا براي عملکرد ارتش هستند و عملا در بخش خارجي کاره اي نيستند .دولت در پاکستان صرفا براي اينکه پاسخگوي پروتکلهاي بين المللي باشد حضور دارد .به همين دليل ارتش پاکستان در 30 سال اخير در مورد افغانستان کمکهاي زيادي را از آمريکا براي مقابله با تروريسم دريافت کرده است که بالغ بر يکصد ميليارد دلار تخمين زده مي شود که 50 درصد آن را نقد و مابقي به صورت کمکهاي نظامي از واشنگتن دريافت شده است .
اکنون دونالد ترامپ رئيس جمهوري آمريکا به صراحت ادعا مي کند بخش زيادي از اين کمکها براي پرورش گروههاي افراط گرا و تروريستي همچون طالبان و حقاني استفاده شده است .مدارس مذهبي در پاکستان هم که متاثر از آموزه هاي سلفي و وهابي هستند در همين راستا رشد و اقدام به شبکه سازي مي کنند.
ديپلماسي دوگانه !
به همين دليل محافل سياسي و نظامي در آمريکا مدعي هستند دوگانگي در سياست خارجي پاکستان به شکل نهادي و رفتاري در جغرافياي افغانستان همچنان ادامه دارد که متاثر از عوامل زير است :
1-مساله آب . افغانستان از نظرآب کشوري بالادستي است که 1000 کيلومتر در کوههاي هندوکش برف ذخيره دارد و از نعمت آب فراوان برخوردار است و اخيرا با سد سازي درصدد استفاده از اهرم آب برضد کشورهاي منطقه مي باشد که گريبان ايران را نيز گرفته است .اين در حالي است که در برخي موارد افغانستان براي تامين حق آبه ايران ازجمله در رودخانه هيرمند توافقنامه امضا کرده است .
2-افغانستان کشوري " مهاجر فرست " است و از آنها به نحو مطلوب به عنوان اهرم فشار در جهت منافع خود بهرره برداري مي کند. البته بخش مهمي از اين مهاجران به دليل جنگ و ناارامي هاي داخلي مجبور به ترک خانه و کاشانه خود مي شوند اما حضور ميليونها مهاجر در ايران و پاکستان به نوعي فرصت سازي براي دولت افغانستان تلقي مي شود .
3- بحران توليد و قاچاق مواد مخدر . که به عنوان مهمترين عامل تهديد امنيت اجتماعي ضد کشورهاي منطقه مطرح است .
براساس آمارهاي سازمان ملل؛ افغانستان با توليد حدود هشت هزار تن مواد مخدر همچنان در صدر جدول تامين و توزيع مواد مخدر در جهان قرار دارد .
4-گسترش افراط گرايي و تروريسم در افغانستان نيز اخيرا گريبان همه کشورهاي منطقه را گرفته است اگر چه آمريکا از افغانستان براي ترانزيت افراط گرايي و تروريسم تا آسياي مرکزي ، قفقاز و تا مرزهاي چين استفاده مي کند اما پاکستان نيز از همين اهرم ضد آمريکا استفاده مي کند.
گروه طالبان در افغانستان که اکنون به چند دسته دروني تقسيم شده اند مهمترين ابزار پاکستان براي اعمال فشار بر آمريکا و دولت افغانستان است که گفته مي شود اخيرا گروه تروريستي داعش نيز به آن اضافه شده است .
بنابراين مسايل افغانستان در ارتباط با آمريکا وپاکستان را بايد مجموعه اي از کنش ها و واکنشهاي کشورهاي منطقه اي و فرا منطقه اي ديد که به گونه اي به هم مرتبط هستند که بدون شناسايي منافع هر يک از بازيگران منطقه اي قابل درک نيست .به عنوان مثال نظر و ديدگاه آمريکا در مورد پيوستن افغانستان به طرح اقتصادي چين موسوم به "يک کمربند –يک جاده " مهم است و اينکه چين بخواهد با استفاده از خاک افغانستان اين طرح را در منطقه تکميل کند موافقت و يا مخالفت واشنگتن تعيين کننده است .علاوه براين ،يکي ديگر از برنامه هاي راهبردي آمريکا استفاده از حساسيتها و رقابتهاي پاکستان و هند در روابط دو جانبه وهمچنين صفحه بازي افغانستان است .واشنگتن با اعمال فشار برپاکستان و ترغيب آن براي سوق يافتن به سمت چين ،هند رقيب پاکستان در منطقه را هر چه بيشتر به سمت آمريکا و رژيم صهيونيستي سوق مي دهد .علاوه براين آمريکا با ترغيب هند براي حضور بيشتر در افغانستان اسلام آباد را رودر روي هند قرار مي دهد و تنش ميان آنها نيز هر روز بيشتر مي شود .
"کلنل ويل کرسون" رئيس دفتر کالين پاول وزير امور خارجه اسبق آمريکا براين باور است که سياستهاي اين کشور در افغانستان فراتر از مباحثي همچون القاعده ،طالبان و داعش است و حضور آمريکا در افغانستان بيش از هر چيزي درارتباط با ، معادن اين کشور ،حضور چين در افغانستان ،مقابله با ساير کشورهاي منطقه از جمله تحرکات روسيه است .
جمع بندي
واقعيت مهم آنکه ؛ آمريکا براي حداقل 50 سال آينده در افغانستان خواهد ماند. به همين دليل است که دونالد ترامپ رئيس جمهوري آمريکا در راهبرد دولت خود در مورد افغانستان اعلام کرد "زمان محوري" براي ادامه حضور نيروهاي نظامي آمريکا در آن کشور حذف و" شرايط محور" جايگزين آن شده است .
از سوي ديگر ،يکي از مهمترين اهرم هاي پاکستان براي تاثير گذاري برسياستهاي آمريکا، استفاده از گروههاي نيابتي در افغانستان است و آنها سرمايه هاي راهبردي اسلام آباد محسوب مي شوند .به همين دليل آمريکا مدعي است از يک ميليارد دلاري که پاکستان در سال از واشنگتن مي گيرد حدود 300 ميليون دلار آنرا براي رشد گروههاي نيابتي هزينه مي کند که ضد سياستهاي منطقه اي آمريکا عمل مي کنند.
===========================
نويسنده : مجيد وقاري - کارشناس سياست در آسيا .
.