پخش زنده
امروز: -
دانش مخاطرات دانشي است که در راستاي دستيابي به زندگي با کيفيت بهتر آگاهي هاي مفيدي به دست مي دهد.
چکیده نشست پژوهشی:
- يک جامعه هوشمند جامعه اي است که هميشه سيگنال هاي هشداردهنده را براي خود روشن نگه مي دارد.
- مدل مارپيچي تغيير رفتار در مخاطره شناسي فرايندي را نشان ميدهد که افراد و جوامع عملا در زمان تلاش براي تغيير رفتارشان انجام مي دهند. اين مدل نشان مي دهد که تغيير موفقيت آميز رفتار نمي تواند در يک مرحله و به صورت ناگهاني رخ دهد بلکه بايد در تمام مراحل و تدريجي انجام شود تا در نهايت به کاهش مخاطرات منجر شود.
- قلمرو مفاهيم مرتبط با آسيب پذيري به ترتيب از سطح کم به سطح شدید عبارتند از مخاطره، تحقق خطر، مصيبت و بحران.
- دريافت حمايت اجتماعي از عمده ترين نيازهاي بحران زدگان است.
پژوهش خبری صدا وسیما: دانش مخاطرات دانشي است که در راستاي دستيابي به زندگي با کيفيت بهتر آگاهي هاي مفيدي به دست مي دهد. مخاطره شناسي دانشي جديد، جامع و متفاوت از مفاهيم همسان است. دکتر ابراهيم مقيمي استاد دانشگاه تهران در مطالعات درباره مخاطرات براي کاهش آن و در نتيجه بهبود کيفيت زندگي، به اين نتيجه رسيده است که مي توان دانشي توليد کرد که دايره شمول آن وسيع تر از مخاطرات طبيعي نظير زلزله و سيل باشد و کرانه هاي آن تا مخاطرات اجتماعي و فرهنگي دامن بگسترد. وي در همين راستا کتاب «دانش مخاطرات (براي زندگي بهتر)» را نگاشته که انتشارات دانشگاه تهران آن را منتشر کرده است. با توجه به پرمخاطره بودن جغرافياي ايران چه از لحاظ مخاطرات طبيعي نظير سيل و زلزله و خشکسالي و چه از جنبه اجتماعي و سياسي، گروه هاي رسانه و سياسي داخلي اداره پژوهش خبري با دعوت از اين استاد دانشگاه نظرات وي را درباره اين دانش را جويا شده است .
ريشه يابي دانش مخاطره شناسي
دکتر ابراهيم مقيمي: براي اين دانش دو ريشه را مي توان بيان کرد. اول ريشه اي است که در فرهنگ ايراني دارد و دوم ريشه اي است که در فرهنگ عرب سابقه دارد. در فرهنگ ايراني کلمه آز و هم خانواده هاي آن نظير زار و آزار و بي آزار را هم سنخ با واژه اي است که امروزه در فرانسه و اروپا با عنوان (hazard) شايع است. بر اين اساس واژه (hazardology) يا دانش مخاطره شناسي را طراحي کردم که هم اينک در ادبيات لاتين نيز باب شده است گرچه پيش از اين چنين اصطلاحي وجود نداشت. واژه ديگرِ نشان دهنده اين معنا hazard science است که در ترجمه عنوان کتاب نيز همين اصطلاح اخير را به کار برده ام. در عربي نيز واژه هاي خطر و مخاطره معناي ضرورت آگاهي بخشي، هشدار و هوشمندي را مي رساند. يک جامعه هوشمند جامعه اي است که هميشه سيگنال هاي هشداردهنده را براي خود روشن نگه ميدارد و اين آگاهي ها و هشدارها در واقع همان مخاطرات است. مي توان گفت فرد بي آزار کسي است که سيگنال هاي قرمز را براي کسي ايجاد نمي کند. بنابراين در فرهنگ ملل شرق همواره اين اصل وجود داشته است که سيگنال ها مديريت شوند و به سمت کاهش سيگنال هاي قرمز پيش روند. اين مفهوم چنين سيري را طي کرده است: از فرهنگ شرق و پارسي به فرهنگ عربي و سپس اسپانيايي کوچ کرده و در اين راه اندکي بارور شده است، سپس به فرانسه رفته و ماهيتي ايدئولوژيک يافته و آنگاه به آمريکا رفته و در آنجا يک پهنه گسترده و علمي يافته و بازگشته است. در اين هنگام و پس از يافتن هويت علمي، ضرورت بحث از چنين دانشي ديگر آشکار شده است. امروزه وقتي سخن از شهر هوشمند مي رود اشاره به پشتيباني دانشي دارد که به کاهش مخاطرات کمک مي کند. سازمان هوشمند سيستمي دارد که روشن مي کند آيا اين سازمان انحرافي از مسير دارد يا خير؟ روشن شدن اين امر و کاهش مخاطرات به کيفيت و سلامت سازمان و شهر و در نتيجه به کيفيت زندگي در پرتو آن منجر خواهد شد.
الگوي مارپيچي تغيير رفتار
دکتر ابراهيم مقيمي: مدل مارپيچي تغيير رفتار در مخاطره شناسي به چند دليل داراي اهميت است. اين مدل فرايندي را که افراد و جوامع عملا در زمان تلاش براي تغيير رفتارشان انجام مي دهند در بر مي گيرد. خواه اين فرايند توسط خودشان انجام گيرد يا با کمک شخص يا جامعه ديگري. اين مدل نشان مي دهد که تغيير موفقيت آميز رفتار نمي تواند در يک مرحله و به صورت ناگهاني رخ دهد بلکه بايد در تمام مراحل و تدريجي انجام شود. همچنين اين مدل آشکار مي کند که چرا بسياري از افراد و جوامع در تغيير رفتار خود ناموفق اند و چرا بازگشت تا اين حد بالاست.[1]
دکتر ابراهيم مقيمي: در توضيح اين الگو بايد گفت که بخشي از تاريخ جامعه را مي توان «جامعه پيش از تفکر» ناميد؛ يعني جامعه اي که بر روي موضوع مخاطراتش هيچ فکر نمي کند. براي مثال ما هيچ تجربه اي در مديريت آتشفشان نداريم چرا که تاکنون رخ نداده است، بنابراين درباره آن فکري هم نداشته ايم. ما نسبت به پديده آتشفشان ها در مرحله پيش از تفکر هستيم. اما اگر ما پديدهاي را داشته باشيم و باز هم در مرحله پيش از تفکر باشيم، اين امر به اين مي مانَد که ما يک همسايه مجهّز به انواع تسليحات نظامي داشته باشيم و هيچ فکري درباره مبارزه آن نداشته باشيم. حال اگر به فکر اين قضايا و مخاطرات افتاديم، وارد مرحله آمادگي مي شويم. در مرحله آمادگي، مانند سربازي هستيم که فشنگ و خشابش هميشه آماده است که البته به اين معنا نيست که قصد شليک هم دارد. صرفا نوعي آمادگي است. حالا اگر آن آمادگي ها وارد فاز عملي شود، وارد مرحله عمل خواهيم شد. عمل، آن اقداماتي است که در صورت اجرا ما را از منطقه خطر دور مي کند. بعد از مرحله عمل وارد مرحله صيانت و نگهداري مي شويم؛ حوزه نظارت در ادارات اين وظيفه را برعهده دارد. بايد لحظه لحظه وضعيت سيستم را رصد کرد تا مخاطرات هميشه در سطح کمينه باقي بماند. اگر الگوي مارپيچي را طي کنيم در نهايت منجر به کاهش مخاطرات خواهد شد.
مصداق ها
در ادامه به برخي مصاديق مخاطره شناسي اشاره مي شود:
- از اين که مؤلف کتاب درسي کلاس اول دبستان در اولين درس براي کودک سخن از «بابا آب داد» مي گويد، مي توان اطمينان يافت که آن فرد حتما کسي بوده که بي آبي را درک کرده يا حداقل در شرايط خشک و بياباني زندگي کرده است. براي آن فرد حتما آب آوردن مهمتر از نان آوردن بوده است که جمله بابا آب داد را بر جمله بابا نان داد مقدم کرده است. اين نشان مي دهد که مي توان با اندکي دقت مخاطرات را از رفتارهايي که عادي نيز به نظر مي رسند کشف کرد.
- غير از عرصه عمومي فرهنگ در حوزه هاي تخصصي نيز اين دانش به کار مي آيد. براي مثال شهرداري که مي خواهد معماري و خيابان کشي نويني را وارد کند يا وزير کشاورزي که قصد دارد صنعت و ماشين هاي مدرن را وارد کشاورزي کند يا متولي بخش خدمات در کشور و حتي قانون گذاران کشور، سياستمداران عرصه بين الملل و حکمراناني که مي خواهند کشوري پايدار داشته باشند همگي به اين دانش نيازمندند.
- به عقيده من مديريت بحران در زلزله هيچ گاه به اين معني نيست که ما بايد انبارهايي از خوار و بار و چادر و کنسرو و ... براي روز مبادا داشته باشيم. اينها راهکار مسئله نيست بلکه ما بايد مهندسي ساخت و ساز را در کشور مديريت کنيم. اين شيوه موجود که بر ترميم خسارت تکيه دارد اقتصاد ايران را به زانو در خواهد آورد.
- در حوزه کشاورزي اگر مخاطره ها را مي سنجيديم و مديريت مي کرديم، آنگاه مهندسي آب به شيوه سنتي را رها کرده بوديم و امروز چه بسا از مازاد آب هم بهره مند بوديم.
- در حوزه فرهنگ، حرمت ها و فاصله ها را حفظ نکرديم. در مکالمات روزمره کلمات زيبا و مثبت توسعه نيافته اند و فرهنگ سخنگويي ما، ترکيبي از کلمات زشت را نيز همراه دارد. اگر در حوزه فرهنگ، بدگويي، بداخلاقي و بدانگاري افزايش يافت، آستانه مخاطره بالا مي رود و ترميم آن بسيار پرهزينه خواهد بود و گاه غيرممکن.
قلمرو مفاهيم مرتبط با آسيب پذيري
دکتر ابراهيم مقيمي: هدف ما از مخاطره شناسي پيش بيني و پيشگيري است. مخاطره هنگامي که به تحقق خطر منتهي مي شود فازي ديگر ميي ابد و هنگامي که به مصيبت منجر مي شود نيز فاز جديدي مي يابد. بحران اما، آخرين فاز اين روند است. «مخاطره» تا پيش از وقوع حادثه است و مخاطره شناسي، هشدارهاي پيش از وقوع خطر را مطالعه ميکند و ما را از ورود به منطقه خطر دور مي کند.
مخاطره شناسي مبتني بر ساختار
دکتر ابراهيم مقيمي: ديدگاه ساختارگرايي و کاهش مخاطرات، ارتباط بين مخاطرات و مصيبت هاي افراد و جوامع را با محيط طبيعي، ساختار اجتماعي، توسعه نيافتگي، نظام حکومتي و دولت، وابستگي اقتصادي و بالاخره با ساختار آموزشي و فرهنگي مورد بحث قرار مي دهد. اين تفکر و بينش همچنين اين گونه مي انديشد که مخاطرات محيطي صرفا به فرايندهاي فيزيکي يا طبيعي و حتي رفتاري بستگي ندارد بلکه رشد فقر و تهيدستي و آسيب پذيري اقتصادي نيز مخاطرات را افزايش مي دهد. تفکر مبتني بر ساختار به اين مطلب ميانديشد که افراد و جوامعي که در معرض مخاطره قرار مي گيرند فاقد درک کافي در خصوص مخاطراتي رو در روي خود هستند. يعني ساختار آموزش به آنها کمک نکرده است که درک و آگاهي لازم از مخاطرات داشته باشند.
ساختار حمايت و شبکه اجتماعي
دکتر ابراهيم مقيمي: روابط اجتماعي و اينترنتي سالم و صميمي، روابط سازماني غيرکاري رسمي (مانند نمازگزاران مسجد) و فعاليت هاي انجمني و صنفي که شامل تماس هاي اجتماعي مي شود و فعاليت هاي آموزشي و روابط سالم در فضاي مجازي، سبب کاهش مخاطره مي شود. در مقياس وسيع حمايت اجتماعي مبتني بر وجود و کميت روابط اجتماعي است. شبکه هاي اجتماعي پرتراکم (مانند تلگرام) مي تواند به طور خاص در زمان مخاطره مفيد باشد زيرا افراد بهتر مي توانند انواع حمايت اجتماعي را دريافت يا اطلاع رساني کنند که اين امر در کاهش مخاطرات ناشي از بيماري، سيل و حوادث طبيعي موثر خواهد بود.
حمايت اجتماعي تصوري
حمايت اجتماعي انواعي دارد که در اینجا به صورت اختصار به آن اشاره می شود:
1- حمايت هيجاني: اين حمايت به ابراز توجه و مراقبت، نگراني و همدردي براي فرد و نيز فراهم کردن راحتي، ايمني و عشق براي فرد و جامعه ي مخاطره ديده اشاره دارد. زلزله زدگان نشان داده اند که حمايت هيجاني و دسترسي به يک «گوشِ شنوا» را از ارزشمندترين انواع حمايت ميدانند.
2- حمايت تعلق پذيري: افراد و جوامع مايلند کساني را داشته باشند که بتوانند با آنان در فعاليت هاي اجتماعي شرکت کنند. فرد يا جامعه يا کشور فاقد تعلق پذيري، مخاطره بيشتري دارد.
3- حمايت ابزاری يا ملموس: اين نوع حمايت به ارائه کمک عيني مانند کمک مالي، منابع مادي يا خدمات مورد نياز اشاره دارد.
4- حمايت اطلاعاتي: اين حمايت به توصيه و راهنمايي درباره چگونگي مديريت مخاطره هاي خاص اشاره دارد. آسيب ديدگان حوادث طبيعي نيازمند راهنمايي درباره چگونگي سازماندهي به تلاش ها و دريافت کمک هاي دولتي و مردمي هستند.
5- حمايت تکريمي: افراد و جوامع از دريافت احترام و کرامت يا اعتبار و تاييد بهره مي برند. کساني که تحت تاثير يک مخاطره طبيعي يا انساني قرار دارند، هنگامي که احترام قابل ملاحظه اي از سوي ديگر هموطنان دريافت مي کنند مخاطره کمتري خواهند داشت.
انتظاري که افراد جامعه نسبت به امکان دريافت هر يک از اين حمايت ها در لحظه وقوع مخاطرات دارند، حمايت اجتماعي تصوري ناميده مي شود.
حمايت اجتماعي واقعي
حمايت اجتماعي واقعي، ناظر به سنجش حمايت هايي است که افراد در آخرين مخاطرهاي که با آن مواجه بوده اند، دريافت کرده اند. بايد از افراد پرسيد در آن حادثه خاص، آيا شبکه هاي اجتماعي اطلاعاتي درباره انجام کارها به آنها داده اند؟ آيا پولي جهت جبران خسارات دريافت کرده اند؟ آيا مددکاران با ايشان درباره احساساتشان سخن گفته اند؟
حمايت واقعي حمايت بالفعل است. کساني که از سطح حمايت اجتماعي بالايي برخوردارند، هنگامي که بيمار مي شوند يا آسيب مي بينند، سريعتر بهبود مي يابند.
حمايت اجتماعي همواره مطلوب نيست
بديهي است درباره بزهکاران و آسيب زنندگان به امنيت اجتماعي و افراد ولگرد هرچه حمايت اجتماعي از ايشان بيشتر شود، ممکن است تعدادشان افزايش يابد تا جايي که جامعه ديگر نتواند از آنها حمايت کند.
مدل ساختارسازي مناسب براي کاهش مخاطرات
ايران بايد در ساختارسازي مناسب براي هشدار به موقع خود را قوي کند. پيام هشدار از سوي ارزيابان و پيش بيني کننده ها به متصديان داده مي شود و از طريق واسطه هاي خبري در قالب تجهيزات و روش هاي مختلف ارتباطات مانند راديو، تلويزيون، و افراد گوناگون از قبيل پليس يا همسايگان پخش مي گردد. اين مرحله داراي مؤلفه هايي مانند محتواي پيام، روش ارسال و پيامد نهايي آن است.
هدف دادن و هشدار، فعال کردن مرحله واکنش است که طي آن عمليات کاهش زيان مورد نظر به وسيله دريافت کنندگان پيام هشدار انجام مي گيرد. تصور مي شود که سطح سرمايه گذاري و ادراک پيش بيني و سيستم هاي هشدار دهنده در کاهش خطر موثر باشد. در غير اين صورت درباره بازدهي واکنش ساکنان منطقه خطر شناخت نسبتا کمي وجود خواهد داشت. کيفيت واکنش ها بيشتر به نوع پيام هشدار و رشته عواملي که رفتار دريافت کننده را شکل مي دهد، بستگي دارد. اين ويژگي ها ممکن است از جامعه اي به جامعه ديگر و از فردي به فرد ديگر تاثير متفاوت داشته باشد.
پژوهش خبری // حمید رضا زارعی
--------------------------
1- precontemplation (پيش از تامل)
2- preparation (آمادگي)
3- action (عمل)
4- maintenance (نگهداري)