پخش زنده
امروز: -
کتاب«دارساوین»؛یادداشت ها و خاطرات سردار فتح الله جعفری است. سعید علامیان نویسنده کتاب با تلفیق خاطرات مکتوب و شفاهی شیوه جدیدی از خاطره نگاری انقلاب و جنگ را ارائه کرده است .
به گزارش سرویس فضای مجای خبرگزاری صدا و سیما، کتاب«دارساوین» از تازه های انتشارات سوره مهر که دیروز در حوزه هنری رونمایی شد، یادداشت های سردار فتح الله جعفری از سال 1352 تا 1359 همراه با حدود ۵۰ ساعت گفت وگو با وی است که از فروردین سال ۱۳۸۶ تا فروردین ۱۳۹۲، با وقفه های کوتاه و گاه طولانی به انجام رسیده است. کتاب بر اساس توالی تاریخ نگارش روزنوشت ها تدوین شده و خاطرات شفاهی برای توضیح آنها نیز از این توالی پیروی می کند.
سعید علامیان نویسنده کتاب گفته است امیدوارم تلفیق خاطرات مکتوب و شفاهی بتواند شیوه تازه ای را به عرصه خاطره نگاری معرفی کند و رضایت و اعتماد خوانندگان گرامی را نسبت به صفحات پیش رو به دست آورد.
در پیشگفتار این کتاب به قلم سعید علامیان می خوانیم:
فتح الله جعفری نوشتن یادداشت را از نوجوانی شروع کرده و تا امروز ادامه داده است؛ این را در یک روز گرم تابستانی در سال ۱۳۸۶ دانستم. تازه با هم آشنا شده بودیم. شنیده بودم ابتدای انقلاب مسوول حفاظت بیت حضرت امام بوده و در حوادث جاده بانه - سردشت در سال ۱۳۵۹ به عنوان مسوول نیروهای سپاه حضور داشته. آن روز حرف کردستان پیش کشیده شد و او دفتر سررسیدی قدیمی را از کمد اتاق کارش بیرون آورد. تقویمی با جلد سرمه ای رنگ چاپ سال ۱۳۵۱ که آقای جعفری بنا به خصلت صرفه جویش، یادداشت های سال ۱۳۵۹ را در صفحات سفید آن نوشته بود.
اولین یادداشت سال ۱۳۵۲ نوشته شده و متعلق به زمانی است که او پانزده سال داشته و در کلاس نهم دبیرستان درس می خوانده.
حضرت امام اردیبهشت ۱۳۵۹ به محله جماران نقل مکان کردند. اقامت ۱۱ ماهه حضرت امام در قم، وقایع ۳۹ روز بستری شدن در بیمارستان قلب و سکونت ۷۷ روزه ایشان در منزل دربند از ایامی است که ناگفته یا کمتر گفته شده است. این زمانی است که فتح الله جعفری مسوولیت حفاظت بیت امام را به عهده داشته است.
خاطرات شفاهی او به مدد یادآوری و اشارات یادداشت های روزانه اش از آن روزگار، ناگفته های بسیاری را تحویل خوانندگان مشتاق می دهد. حوادث سال ۱۳۵۹ در کردستان برهه دیگری از تاریخ پرفراز و نشیب ابتدای انقلاب است که کمتر به آن پرداخته شده. محاصره چهل روزه ستونی از نیروهای ارتش و سپاه در جاده بانه - سردشت در شهریور و مهر ماه ۱۳۵۹ در زمان خود حادثه مهمی به شمار می رفت. در آن ستون فرماندهی نیروی ارتش با شهید صیاد شیرازی و مسوولیت نیروهای سپاه به عهده فتح الله جعفری بود.
در بخش دیگری از کتاب و در معرفی فتح الله جعفری آمده:
فتح الله جعفری فرزند مرحوم عزیزالله متولد ۱۳۳۷ اصفهان است. او در خانواده ای کشاورز پرورش یافت. دوران دبستان و دبیرستان را در همان شهر گذراند. سپس در رشته عمران دانشگاه اصفهان پذیرفته شد. زمستان سال ۱۳۵۶، همزمان با اوج گیری نهضت امام خمینی در جریان فعالیت های دانشجویی از دانشگاه اخراج شد، اوایل سال ۱۳۵۷ به سربازی رفت و دوره آموزشی را در تهران و شیراز گذراند. در این زمان به فرمان امام از پادگان فرار کرد و فعالیت های انقلابی را تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داد. در اوایل سال ۱۳۵۸ در تأسیس سپاه قم شرکت کرد و مسوولیت سپاه حفاظت بیت حضرت امام را به عهده گرفت.
کمتر از یک سال بعد، مصادف با سقوط شهر بانه، درصدد تدارک و جمع آوری نیرو برآمد تا رهسپار کردستان شود. سپاه قم نیروی کافی نداشت، بنابراین به استان مرکزی رفت. آن موقع نیروهای کادر سپاه حداکثر در گروه های بیست الی سی نفره اعزام می شدند، اما او در اراک توانست یک گروه شصت و چهار نفره را سامان دهد. او گروهش را پس از یک دوره کوتاه آموزش و مانور به کردستان برد. جعفری علاوه بر مسوولیت گروه خود، مسوول نیروهای سپاه در منطقه سردشت بود.
او با پشت سر گذاشتن چهار ماه پرحادثه در کردستان، در آبان ماه ۱۳۵۹ به خوزستان رفت و تا پایان جنگ در منطقه جنوب ماند.
فتح الله جعفری در این سالها از عملیاتهای محدود گرفته تا شکست حصر آبادان و از آن تا طریق القدس و فتح المبین و همچنین بیت المقدس ها و والفجرها و کربلاها و عملیات های قدس و ظفر حضور داشته است. او در منطقه جنوب ابتدا در خط دفاعی ایستاد. مدتی در اطلاعات عملیات فعالیت کرد و سپس بنیان یگان زرهی سپاه را گذاشت.
اول دی ماه ۱۳۶۰ نخستین تیپ زرهی سپاه را تشکیل داد. او خود مسوولیت این تیپ را به عهده داشت، تا اینکه این تیپ تبدیل به لشکر زرهی شد. این لشکر پس از عملیات بیت المقدس و رمضان تبدیل به چهار تیپ زرهی شد که فرماندهی آنها در قرارگاه کربلا و سپس خاتم الانبیا(ص) تا پایان جنگ به عهده او بود.
سردار فتح الله جعفری در این هشت سال بنا بر عادت دوران نوجوانی همه وقایع جنگ را نوشته و ثبت کرده است. او به غیر از برادر کوچکترش، شهید محمدعلی، چهار برادر بزرگ تر و دو خواهر دارد که از هر یک از آنها شهیدی تقدیم انقلاب شده است. او پس از جنگ رشته مترجمی زبان انگلیسی را برگزید و آن را در دانشگاه علامه طباطبایی به پایان برد. حاصل ازدواج او در سال ۱۳۶۳، سه پسر و یک دختر است: حسین، حسام، حمید و فاطمه.
«دارساوین» نام روستایی در 22 کیلومتری شهر سردشت (در جاده بانه – سردشت) در مرز استانهای کردستان و آذربایجانغربی است.این منطقه به خاطر موقعیت خاص اقلیمی و جغرافیایی خود، محل بسیار مناسبی برای کمین عناصر ضد انقلاب بود.در سال 1358 برای اولین بار پاکسازی این جاده به فرماندهی شهید چمران صورت گرفت. در همین سال، 52 نفر از پاسداران اصفهان که برای سرکوب ضد انقلاب به آذربایجانغربی رفته بودند؛ پس از پایان ماموریت در راه بازگشت از روستای «ربط» به سمت بانه، ناگهان گرفتار کمین ضدانقلاب در همین نقطه شدند و پس از یک نبرد طولانی و نا برابر تقریبا همگی آنها به شهادت رسیدند. همین امر موجبات حضور شهید امیر سپهبد صیاد شیرازی و سرلشکر پاسدار رحیم صفوی به نمایندگی از استان اصفهان را در مناطق شمالغرب فراهم کرد. شهید صیاد شیرازی دو بار (به همراه نیروهای سپاه و ارتش) اقدام به آزادسازی این جاده کرد. یک بار در مرداد سال 59، به همراه یک ستون نظامی و درگیری در هفت کمین دشمن و در مرتبه دوم در آذر سال60، طی 12 مرحله و 168 روز درگیری. در نزدیکی همین روستا برادران «زینالدین» گرفتار کمین ضدانقلاب شدند و به شهادت رسیدند.