پخش زنده
امروز: -
«آل» را همه به آبشارهای زیبایش میشناسند. به کوه هزارمسجدش و به انجیرهای وحشیاش. هرکس گذرش به آل میافتد از «غاردره»اش دیدن میکند اما اگر از من میشنوی، گذرت که به آل افتاد، آقا رحمان را فراموش نکن.
به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری صدا و سیما؛ «آل» نام یک روستای دور از پایتخت است. خیلی دور. یک جایی در ۴۵ کیلومتری شمال شرقی مشهد. یک روستای پر خیر و برکت که از زیبایی چیزی کم ندارد و مردمش هم اهل بگو بخند. آل زیباست و بکر. پر از بچههایی که در کوچهها دنبالبازی میکنند.
«آقا رحمان» که دارد در این عکس به شما لبخند میزند، یکی از اهالی آل است. با «رقیه خانم» با هم زندگی میکنند. خیلی وقت است آقا رحمان کارش شده همین که از صبح بنشیند جلوی در خانه و منتظر بماند تا وقتی هم که آفتاب غروب کند، جایش همینجاست. جلوی همین در. هر چه هم دیگران دلیل این انتظار را از او میپرسند، فقط لبخند میزند و سکوت میکند. روزی نیست که رقیهخانم ـ همسرش ـ نیاید پی آقا رحمان و بگوید: «مرد! بیا تو میچایی.» آقا رحمان بدون اینکه حرفی بزند، فقط لبخند میزند و نگاه میکند به دورترین نقطه ممکن. رقیهخانم هم چادرش را به دندان میگیرد و میرود پی کارهای خانه. آقا رحمان همیشه تنهاست. بدون هم صحبت. انگار که تنهایی مثل آل افتاده باشد به جانش.