پخش زنده
امروز: -
با وجود تفاوت میان احزاب راست افراطی در اروپا، همه آنها در تغییر سیاست های کشور متبوع خود در حوزه هایی مانند مهاجرت، مذهب و فرهنگ ملی با یکدیگر اشتراک نظر دارند.
به گزارش سرويس بين الملل خبرگزاري صدا وسيما ؛ تابوی افزایش نفوذ و قدرت راستگرایان افراطی در اروپا شکسته شده است. نفوذ و به قدرت رسیدن احزاب افراطی مهاجر ستیز و اسلام ستیز به یک واقعیت سیاسی عادی در جوامع اروپایی تبدیل شده است. در انتخابات ریاست جمهوری سال 2002 فرانسه وقتی ژان ماری لوپن رهبر سابق جبهه ملی و پدر مارین لوپن رهبر فعلی این جبهه به مرحله دوم انتخابات راه یافت همه در اروپا از یک زلزله سیاسی سخن گفتند. این پیروزی به لرزه ای در پایه های لیبرال دموکراسی تعبیر شد. راست وچپ میانه فرانسه و تقریبا تمامی احزاب در اروپا از ژاک شیران رئیس جمهور وقت فرانسه حمایت کردند. شیراک با رایی کم نظیر با کسب بیش از 82 درصد آراء برای پنج سال دیگر در الیزه ماند.
سال راستگرايان افراطي !
اتريش
پیش از فرانسه، در انتخابات پارلمانی اتریش در سال 2000 حزب راست افراطی آزادی پیروزی بزرگی به دست آورد و حزب مردم مجبور به ائتلاف با این حزب برای تشکیل دولت شد. تقریبا تمامی دولتهای عضو اتحادیه اروپا علیه دولت ائتلافی اتریش با مشارکت حزب آزادی موضع گرفتند. اما فضای سیاسی اروپا به خصوص در سال 2017 به شدت دگرگون شده است. در سال 2017 در کشورهای هلند ، فرانسه ، آلمان از کشورهای موسس اتحادیه اروپا و اتریش انتخابات برگزار شد. در هلند حزب آزادی تحت رهبری گریت ویلدرز اسلام ستیز معروف به موفقیتی بزرگ دست یافته و با کسب 19 کرسی از 150 کرسی در برابر حزب حاکم «آزادی و دموکراسی» به رهبری «مارک روته» نخست وزیر هلند با 31 کرسی در جایگاه دوم قرار گرفت. حزب ازادی هم اکنون اصلی ترین حزب مخالف دولت است.
فرانسه
در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه افول احزاب سنتی چپ و راست میانه و افزایش محبوبیت جبهه ملی معادلات سیاسی در این کشور را به طور کلی تغییر داد. برای اولین بار در جمهوری پنجم فرانسه از سال 1958 فرانسوا فیون از حزب راست میانه جمهوریخواه و بنوا آمون از حزب سوسیالیست ، نامزدهای دو جریان راست و چپ میانه به مرحله دوم انتخابات راه نیافتند. فیون حدود 20 درصد اراء و آمون حدود 7.5 درصد اراء را کسب کرد. این نتیجه شکستی سنگین و بی سابقه برای حزب سوسیالیست بود. امانوئل ماکرون با جدا شدن از حزب سوسیالیست و تاسیس حزبی میانه بنام «جمهوری به پیش» به همراه مارین لوپن رهبر جبهه ملی به مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری راه یافتند. در مرحله دوم انتخابات اگر چه ماکرون با کسب 64 درصد آراء پیروزی بزرگی به دست آورد . ولی حدود 11 میلیون فرانسوی نیز به مارین لوپن رای دادند. این میزان رای برای مارین لوپن پشتوانه قوی در ادامه فعالیت سیاسیش و تبدیل شدن به جریان سوم در عرصه سیاسی فرانسه است. اگر ماکرون در عمل به وعده های انتخاباتیش و بهبود شرایط اقتصادی و کاهش بیکاری ناکام بماند. فقط احزاب راست و چپ میانه گزینه های مردم برای اعلام نارضایتی از عملکرد ماکرون نخواهند بود. . جبهه ملی گزینه جدی برای مردم فرانسه است.
آلمان
انتخابات پارلمانی آلمان سومین انتخابات مهم در اروپا در سال 2017 بود. در این انتخابات اگر چه حزب دموکرات مسیحی آنگلا مرکل به همراه متحدش حزب سوسیال مسیحی اکثریت نسبی آراء را کسب کردند. در عین حال آنها در مقایسه با انتخابات سال 2013 حدود هشت درصد ریزش اراء داشتند. حزب سوسیال دموکرات اصلی ترین رقیب حزب مرکل و شریک ائتلافی در دولت مرکل حدود 20 درصد اراء را کسب کردند. این بدترین نتیجه برای حزب سوسیال دموکرات بعد از جنگ جهانی دوم است. سوسیال دموکراتها نیز در مقایسه با انتخابات سال 2013 پنج درصد ریزش آراء داشتند. برنده واقعی انتخابات پارلمانی آلمان حزب راست افراطی آلترناتیوی برای آلمان بود. این حزب برخلاف نظرسنجیها با کسب حدود 13 درصد آراء 96 کرسی از پارلمان 750 کرسی آلمان را به دست آورد. در واقع مجموع آراء ائتلاف احزاب متحد مسیحی و حزب سوسیال دموکرات حدود 54 اراء بود. این در حالی است که این دو جریان قدرتمند سیاسی در عرصه سیاسی آلمان تا پیش از این بیش از هفتاد درصد اراء را داشتند. در واقع فضای دو قطبی انعطاف پذیر آلمان نیز همچون فرانسه متزلزل شده و احزاب راست افراطی به عنوان جریان سوم در حال کسب جایگاه در عرصه سیاسی برای خود هستند.
در میان احزاب راست افراطی اروپا موفق ترین، حزب راست افراطی ازادی است. این حزب یکبار دیگر در سال 2000 نیز پیروزی بزرگی را به دست آورد . در انتخابات پارلمانی اتریش، حزب آزادی با کسب حدود 27 درصد اراء در جایگاه دوم در پارلمان قرار گرفته و با حزب راست میانه مردم دولت ائتلافی تشکیل داد. پیش از انتخابات پارلمانی در انتخابات ریاست جمهوری اتریش نامزدهای هر دو حزب راست و چپ میانه اتریش از راهیابی به مرحله دوم بازماندند و نامزدهای حزب سبز و حزب ازادی به مرحله دوم راه یافتند. در نهایت نیز الکساندر فاندر بلن نامزد حزب سبز با اختلاف کمی پیروز شد.
افزایش گرایش به راست افراطی معادلات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در کشورهای اروپایی و اتحادیه اروپا را دگرگون کرده است. مواجهه اروپا با بحران عمیق اقتصادی و مالی در سال 2008، تبعات سیاست های ریاضتی برای مقابله با بحران مالی، موج آوارگان به اروپا، تنش سیاسی اتحادیه اروپا با روسیه و افزایش تهدیدات تروریستی بستر لازم را برای افزایش فعالیت راستگرایان افراطی در اروپا فراهم کرده است.
گرایش به راستگرایی افراطی ؟ !
گرایش به راستگرایی افراطی، مرزبندی های احزاب سنتی چپ و راست میانه در اروپا را کم رنگ کرده و یا از بین برده است. احزاب سنتی اروپا به خصوص احزاب محافظه کار راست میانه برای اینکه پایگاه اجتماعی خود را از دست ندهند و از نفوذ احزاب راست افراطی بکاهند در عرصه های اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی شعارهای احزاب راست افراطی را تکرار می کنند.
یکی از عرصه هایی که احزاب راست محافظه کار اروپا را به احزاب راست افراطی نزدیک کرده مهاجرستیزی، بیگانه ستیزی و اسلام هراسی است. از سوی دیگر احزاب چپ سنتی اروپا در پی بحران مالی سال 2008 و اجرای برنامه های ریاضت اقتصادی پایگاه اجتماعی خود را از دست داده و بسیاری از طرفداران سنتی احزاب چپ میانه به احزاب چپ و یا راست افراطی گرایش پیدا کرده اند. تقریباً در هیچ یک از کشورهای اروپایی احزاب سنتی چپ میانه چشم انداز امیدوار کننده ای برای بازگشت به قدرت ندارند. حتی در کشورهایی که همچنان توانسته اند نظام دو قطبی انعطاف پذیر خود را حفظ کنند احزاب راست و چپ میانه به تنهایی نمی توانند دولت تشکیل بدهند و مجبور به تشکیل دولت های ائتلافی شکننده و یا ائتلاف بزرگ هستند.
رقابتهای سنتی در اروپا تغییر کرده است. در انتخابات و همه پرسی های اروپا رقابت بین احزاب چپ و راست میانه به رقابت بین احزاب راست میانه و راست افراطی در حال تغییر جهت است. در برخی از کشورها احزاب راست و چپ میانه برای مقابله با رشد گرایش به احزاب راست افراطی به هم نزدیک شده و در موارد متعددی علیه احزاب راست افراطی متحد شده اند. این تغییرات لزوم شناخت احزاب راست افراطی در اروپا را ضروری می کند. تفکر راست افراطی دارای چه پیشینه ای در اروپا است؟ اهداف، مولفه ها و گرایش های آنها چیست؟ گرایش به راست افراطی چه تاثیراتی بر تحولات اروپا بر جای گذاشته و خواهد گذاشت؟ وضعیت اقلیت مسلمان ساکن اروپا با رشد گرایشهای اسلام ستیزانه چه خواهد شد؟
زمينه هاي راستگرايي افراطي
در اینجا تنها به برخی از مشخصه ها و نقطه تمایز این احزاب می پردازیم . تا قبل از دهه 1980 کلمه راست افراطی مترادف نئوفاشیسم بود . تنها حزبی که خود را راست افراطی می دانست MSI ایتالیا بود که حزب فاشیستی محسوب می شد. ولی در دهه 1980 همه چیز تغییر کرد و احزاب جدید پا به عرصه ظهور گذاشتند. جریان راست افراطی دارای ویژگی ها و خصوصیات متنوع و در مواردی متناقضی است که شناخت آن را پیچیده کرده است. از ویژگی های کلی راست افراطی می توان به ماهیت ضد اسلامی، ضد جهانی شدن، ضد بروکسل (مخالفت با اتحادیه اروپا) و ماهیت پوپولیستی آن اشاره کرد. 1
یکی از ویژگیهای راست افراطی پوپولیستی بودن آنها است. پوپولیسم از واژه لاتین popularis یا populus به معنای توده مردم یا عامه گرفته شده است. در فرهنگ واژه های سیاسی، پوپولیسم را «مردم باوری» معنی کرده اند . مفهوم پوپولیسم در علوم اجتماعی در اواخر قرن نوزدهم رایج شد و جنبشی را توصیف می کرد که توسط دهقانان در آمریکا علیه سرمایه داران بزرگ در نیویورک به راه افتاده بود و از آن پس به آن دسته از سیاستمدارانی اطلاق می شود که در یک کلام ضدمدرن، نامعقول و پس رونده اند. پوپولیست نوعی از سیاست ورزی است که با توسل به نارضایتی ها، حق طلبی ها، ترس ها و مشکلات جاری جامعه، مردم را برای پیشبرد اهداف شخصی خویش مورد استفاده قرار می دهد. این نوع از سیاست به جای آنکه عقلانی بوده و راه حل های طولانی و منطقی برای حل مسایل موجود عرضه کند، مدعی ارایه راه حل های ساده و سریع است. وعده هایی می دهد که نه قصد و نه توان برآوردن آنها را دارد. پوپولیست به دنبال جست وجوی ریشه نابسامانی ها نیست، برای مشکلات پیچیده راه حل های ساده ای عرضه می کند و از چیزهایی حرف می زند که قابل اثبات نیستند. تمام تلاش او القای حسی خوشایند به اقشار پایین جامعه است و از این رو توجهی به افراد متخصص ندارد. روی سخن پوپولیست معمولاً آن دسته از اقشار و گروه های اجتماعی است که خودشان را در نظم موجود اجتماعی، اقتصادی و سیاسی متضرر می بینند. در یک کلام پوپولیست نیرویش را از سرخوردگی آن توده هایی از اجتماع می گیرد که کمبودها را با پوست و گوشت و استخوانش احساس می کنند.
بحران اقتصادی که از سال 2008 آغاز و سراسر اروپا را فرا گرفت و اتخاذ سیاست های ریاضتی برای مدیریت این بحران تبعات عمیقی بر جوامع اروپایی گذاشت. یکی از پیامدهای اجرای برنامه های ریاضتی افزایش شکاف اقتصادی در این جوامع و پائین آمدن قدرت خرید طبقات متوسط و فقیر جامعه و افزایش نرخ بیکاری بود. افزایش موج تهدیدات تروریستی و موج پناهجویان اروپایی به اروپا فرصت مغتنی برای احزاب راست افراطی فراهم کرد که از فضای نارضایتی ایجاد شده حداکثر بهره برداری را برای جلب افکار عمومی به سمت خود بکنند. مشاهده روش های پوپولیستی احزاب راست افراطی اروپا حاکی از آنست که آنها به شکل های مختلفی برای جلب افکارعمومی به سمت خود تلاش می کنند.
احزاب راست افراطی با شعارهای پوپولیستی و ساختار شکن، دولت های لیبرال اروپایی و دستاوردهای آنها در پروژه همگرایی اروپا را به چالش کشیده اند. اولین موفقیت آنها جلب آرای اکثریت مردم انگلیس به خروج از اتحادیه اروپا در همه پرسی 23 ژوئن 2016 بود. ضدیت با اتحادیه اروپا در مقابل ملی گرایی و تاکید برحفظ هویت ملی قرار دارد. ملی گرایی یکی دیگر از ویژگی های بارز احزاب راست افراطی اروپا است. این ویژگی از مخالفت با اصل برابری انسان ها ریشه می گیرد و در برخی موارد به نژاد پرستی ختم می شود. برخی احزاب راست افراطی اروپا سعی کرده اند به جای نژاد بر فرهنگ و ارزش های ملی تاکید کنند تا خود را از اتهام نژاد پرست بودن دورکنند. مخالفت با چند فرهنگ گرایی نیز نتیجه این ویژگی است.
در واقع می توان گفت بومی گرایی فرهنگی مبلغ نوعی بیگانه هراسی ملی-نژادی است که به دنبال تقویت ملت از طریق یکسان ساختن هرچه بیشتر آن از نظر نژادی، بازگشت به ارزش های سنتی و حذف گروه های تهدید کننده از جامعه است. این به معنای مخالفت با اصل برابری انسان ها و تاکید به وابستگی براساس تفاوت نژادی است. از آنجا که نژاد پرستی بیولوژیک به لحاظ اجتماعی قابل پذیرش از سوی مردم اروپا نیست مهاجران و اقلیت ها به جای معرفی شدن به عنوان تهدید نژادی، به عنوان تهدید فرهنگی معرفی می شوند که در چار چوب ارزش های غربی بهتر و راحت تر می توان به آن پرداخت.
بیگانه ستیزی، مهاجر ستیزی و مسلمان ستیزی از مشخصه های شاخص احزاب راست افراطی در اروپا است. راست افراطی معتقد است علت مخالفت با مهاجرت را نه مسایل نژادی بلکه مسایل فرهنگی و هویتی تشکیل می دهد. بدین معنی که مهاجران به دلیل آنکه هویت فرهنگی خود را حفظ کرده و حاضر به پذیرش وجذب فرهنگ در کشور میزبان نشده اند لذا تهدیدی برای ارزش های ملی تلقی شده و باید به کشور خود بازگردند. بدین ترتیب می توان گفت مسئله مهاجرت مانند قیفی عمل می کند که تمامی سیاست های دیگر راست افراطی مانند تحصیلات، نظم و قانون، مسایل رفاهی، مسکن و سیاست های فرهنگی و اجتماعی در گذر از آن تعریف می شود.
در واقع راست افراطی معتقد است مهاجران، پناهندگان و خانواده های آن ها به علت ایجاد یک جامعه چند فرهنگی تهدیدی برای هویت ملی، فرهنگ وهمبستگی کشور میزبان محسوب می شوند و شعارهای پوپولیستی مانند"فرانسه برای فرانسوی ها" و" اتریشی ها در اولویت" و غیره که توسط راست های افراطی در این کشورها داده می شوند در همین راستا هستند. مسئله ضدیت با مهاجرت به نوعی با مخالفت با اصل برابری انسان ها در ارتباط است و نهایتاً به نوعی از بیگانه هراسی ختم می شود که به اشکال مختلف مانند اسلام ستیزی خود را نشان می دهد. 2
در گفتمان احزاب راست افراطی، مهاجران در سه زمینه به عنوان تهدید نگریسته می شوند. در بعد فرهنگی، مهاجرت به عنوان تهدیدی برای همگونی و انسجام فرهنگی کشورهای مهاجرپذیر مطرح است. در همین راستا به دنبال قبولاندن این باوردر افکار عمومی هستند که مهاجران نمی خواهند و نمی توانند در فرهنگ کشور میزبان جذب شوند و اغلب از مهاجران به عنوان «سونامی» یاد می شود.
در حوزه امنیتی، مهاجرت و جرائم همواره به یکدیگر پیوند داده می شوند. استدلال احزاب راست گرای افراطی این است که مهاجران غالباً به اقدام های مجرمانه روی می آورند. در حوزه اقتصادی، احزاب راستگرای افراطی معتقدند که مهاجران بار سنگینی بر دوش کشورهای اروپایی هستند و فرصت های شغلی را از چنگ شهروندان اروپایی خارج می کنند؛ آنها بیکاری را در پیوند مستقیم با مهاجران می دانند.
در چنین شرایطی، بحران اقتصادی 2008 و بحران مهاجران و پناهجویان در سال های اخیر که در هر دوی آنها مهاجران نقش کلیدی و پررنگی دارند، به خوبی به کمک این احزاب آمده تا به واسطه شرایطی که این دو بحران برای اروپا رقم زده است، به جذب آراء اقشار آسیب دیده از این بحران ها بپردازند.
یکی دیگر از ویژگیهای احزاب راست افراطی مخالفت با اتحادیه اروپا است.
احزاب و جنبش های راست افراطی بر این باورند که یکپارچگی کشورهای اروپا، ضربه ای مهلک بر هویت و فرهنگ کشورشان است. آنها معتقدند که تاریخ هرکشوری متفاوت است و نمی توان سیاست یک فرهنگی را حاکم کرد. مخالفت با جامعه چند فرهنگی از این دیدگاه بر می خیزد که هر ملتی مرزها و هویت خاص خود را دارد. برای مثال راستگرایی افراطی در فرانسه با اتحادیه اروپا مخالف است و معتقدند این اتحادیه موجب زوال حاکمیت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی فرانسه تحت یک سازمان فراملی شده است.
راست افراطی درمواجهه با همگرایی اتحادیه
احزاب راست افراطی در قبال همگرایی اتحادیه اروپا از سه الگو پیروی می کنند: الگوی مخالفت کامل، الگوی موافقت مشروط و الگوی مصالحه. در الگوی مخالفت کامل، هرچند احزاب راست افراطی با خصوصیات تاریخی، مذهبی و فرهنگی مشترک در بین کشورهای اروپایی موافق هستند، اما با همکاری در درون چارچوب اتحادیه اروپا و ساختارهای نهادی وسیاسی کاملا مخالف هستند و در برابر شکل گیری یک جامعه سیاسی اروپایی مقاومت می کنند.
هدف عمده آنها تغییر جریان قدرت به سود دولت- ملت ها و بازگرداندن حاکمیت نهادهای ملی و مخالفت با نظام حکمرانی اتحادیه اروپا است. در الگوی مشروط، موضوعاتی مانند میراث مشترک مردم اروپا و پذیرش مبانی همکاری مطرح است اما با سیاستهای کنونی و همچنین ساختار اتحادیه اروپا مخالفت می شود. به طور کلی در این الگو، از سیاست ها ونهادهای حکمرانی در اتحادیه اروپا انتقاد می شود.
این الگو خواستار وجود همکاری در سطح اروپا تا آنجایی است که نهادهای فراملی موجب از بین رفتن حاکمیت دولت ها نشود. الگوی مشروط متضمن مخالفت با تصمیم گیری توسط نهادهای فراملی و موافق اصلاحات با هدف تضمین حاکمیت ملت ها است. در الگوی مصالحه، احزاب راستگرا با فرهنگ مشترک اروپایی موافق هستند، از مبانی و شیوه های همگرایی حمایت می کنند اما مخالف ایجاد یک واحد سیاسی اروپایی هستند. در این الگو، احزاب افراطی بر این باور هستند که همگرایی اروپایی ضرورتاً ایده خوبی نیست اما برخی از ابعاد آن می تواند به سود دولت ها باشد.
اگرچه برخی از گروههای راستگرای افراطی بر وجود عناصر مشترک هویتی و فرهنگی در جوامع اروپایی اذعان دارند و حتی همگرایی را در برخی زمینه ها در بین کشورهای اروپایی مفید می دانند، اما همه آنها با ایجاد یک واحد یکپارچه سیاسی به نام اتحادیه اروپا مخالف هستند و معتقدند که حاکمیت و استقلال ملی دولت هاهمچنان باید حفظ گردد.
به رغم وجود تفاوت هایی میان احزاب راست افراطی در اروپا، همه آنها در تغییر سیاست های کشور متبوع خود در حوزه هایی مانند مهاجرت، مذهب و فرهنگ ملی با یکدیگر اشتراک نظر دارند. به قدرت رسیدن این احزاب به معنی گسترش نژادپرستی، تبعیض نژادی از هم پاشیدن تساهل و تعامل در جوامع اروپایی است.
========================
نويسنده : مرتضي مکي - کارشناس سياست در اروپا .
منابع:
1- گسترش جريان راست افراطي در اروپا / حجت الله ايوبي و سيد نادر نوربخش/ پژوهش نامه روابط بين الملل پائيز 92 دوره 6 شماره 23 صفحه 89 تا 90
2 - همان منبع.