خبرگزاری صدا و سیما مرکز کرمانشاه؛
یلدا؛ واژهای مهرآفرین، این تداعی کننده جشن کوچک دور هم بودن خانوادههای ایرانی...
جشنی که صله رحم، زیباترین سفارش پیامبر عزیز اسلام، حضرت محمد مصطفی –صلی الله علیه و آله وسلم- را جلوهای زیبا بخشیده، و به آن رنگ حقیقت داده...
یلدا،جشن زیبای دور هم بودن ایرانی ها، در طولانیترین شب سال، یک دقیقه بیش از شبهای دیگر...
یک دقیقهای که به ما میفهماند، قدردان خدای یکتا باشیم. مبادا! نعمتهای بی حسابش را فراموش، و خدای ناکرده در برابرش، عصیان و طغیان کنیم...
جشنی کوچک، با نمادهایی زیبا، از میوههایی خوش طعم، به دلپذیری میوههای بهشت...
انار و هندوانه، جلوههای همیشگی یلدای ما، مردم ایران زمین...
آری!
شب یلدا با همه آن خاطرات خوب و خوش و شیرین و گوارایش، امسال هم، چون گذشته آمد، تا ولو برای یک دقیقه بیشتر، ما خانوادههای ایرانی را دور هم نشانده، طنین آوای مهر و محبت و عشق و وفا را، در میانمان بپراکند...!
آیا امسال، ما کرمانشاهی ها، در دنباله آن زلزله پر هول و هراس و ویرانگر آبان ماه، شب یلدا را، چون گذشته، خوش و خرم، جشن خواهیم گرفت...؟!
آن گاه که میدانیم، عزیزانمان در شهرها و روستاهای زلزله زده، یلدا ندارند...
سرپناه ندارند تا یلدا داشته باشند...
جمعشان هم جور نیست تا آن را جشن بگیرند...
جمع هم جور باشد، سقفشان آسمان است، با ستارگان پرنور و سرمای پرسوز زمستان...
همین پارسال، پدران و مادران و پسران و دختران، در جمع جورشان، انار و هندوانه و آجیل و نقل و نبات به هم میدادند، و خوش بودند و خرم....
اما یلدای امسال، بی رنگ از همه رنگهای امیدبخش، یادآور جای خالی دل بندان است. دل بندانی که پارسال در کنار هم یلدای طولانی را به صبح امید پیوند زدند...
یلدای امسال، یلدای طولانی آوار و ویرانی و یتیمی و افسوس حسرتهای برجای مانده است...
امشب، در طولانیترین شب سال، در یلدای ۹۶، جای خالی عزیزان، بدجور نظرها را میآزارد، دلها را آزرده، غمها را افزوده و جانها را به درد میآورد...
از خود میپرسیم، مگر میشود؛ ما در خانه گرم، بر زیرانداز نرم و در راحتترین حالت نشسته، شام و انار و هندوانه و آجیل و شیرینی میل کنیم، اما در همین نزدیکی، همسایه مان، حتی سرپناه نداشته باشد، تا خود و کودکانش، در آسایش و آرامش، روز را به شب و شب را به روز رسانده، از شدت سوز و سرمای جان فرسای پاییز و زمستان، در امان بمانند...؟!
مگر میشود؛ بی خیال حال آنان، به یلدا و تجملاتش بپردازیم...؟!
اینک، ۴۰ روز و شب، از آن حادثه تلخ میگذرد.
مردم همچنان بی سرپناهند...
بی سرپناه هستند که هیچ، با صدها نقص و کمبود و نبود امکانات هم میجنگند، تا فقط زنده بمانند.
زنده بمانند و به امید فرداهایی بهتر، روزها را به هر شب چون یلدایشان، و شب های چون یلدایشان را به روزها پیوند میدهند و همچنان در انتظار بهبود شرایط اند...
و حال، یک سئوال!
آیا خدای بزرگ از ما میپذیرد؛ بی خیال وضع سخت آنان، فقط به یلدایمان، با همه آن رنگ و لعاب و تجملاتش پرداخته، از حال هموطنانمان غافل شویم...؟!
آیا رواست؛ ما یلدا را جشن بگیرم و هموطنانمان، بی سرپناه و آواره، همچنان، در سوگ مرگ عزیزانشان مانده باشند...؟!
پس، رحم و مهر و عطوفت و نوع دوستی انسانی چه میشود...؟!
آیا بهتر آن نیست بیاییم؛ یلدای امسال را به یاد همسایگان بلادیده، چون پارسال و سالهای گذشته جشن نگیریم، اما با کمک رسانی به آنان، مرهمی بر دردهای بیشمارشان بنشانیم...؟!
هم وطن عزیزم در کرمانشاه و کرمان و البرز و تهران و هرجای ایران!
شریکیم در غمتان...
شریکیم در دردتان...
شریکیم در گرفتاریتان...
از خود میپرسیم، اگر بلا میآمد و میگذشت بر ما آن چه بر شما گذشت، در این طولانیترین شب سال، چه انتظاری از دیگران داشتیم و چه چیز سنگ صبورمان میشد...؟!
حال، به هم وطنان و هم استانیهای عزیز مصیبت دیده میگوییم؛
هم وطن!
یلدای امسال را با غم و درد و محنت و سختیت آمیخته ایم. هر آن چه را هم که میخواستیم برای یلدا خریده و هزینه کنیم، برای تو و هم دردانت میفرستیم، تا تو نیز در چادر و سرپناه موقتت همراه ما، به امید آبادانی شهر و دیارت، بزرگترین شب سال را به صبح روشنی و امید پیوند دهی...
*
محمدامید باباخاصی