پخش زنده
امروز: -
عاشق که باشی مکان و ملیت برایت بی معناست، خشنودی معشوق می شود همه آرزویت.
در شلوغی بازار و رفت آمد مردم با او آشنا شدم. برای خریدی مشترک وارد مغازه ایی شدیم؛ از کیفش جانمازی بیرون آورد. انگلیسی زبان بود و با عبارت هایی شمرده شمرده به من گفت:
«This is Ja namaz for Emame Zaman and two rakat namaz for ememe zaman»
می خواست به واسطه آن جانماز ها دو رکعت نماز به نیت امام زمان بخوانم. کارش برایم جالب بود. شماره تماس و نشانی منزلش را گرفتم و با او در خانه اش قرار گذاشتم.
خانه ساده ایی داشت؛ با وسایلی ساده تر. اولین چیزی که با ورود به خانه نظرم را جلب کرد چرخ خیاطی اش بود که در گوشه سالنش جا خوش کرده بود.
متولد آلمان بود. زنی 75ساله که تولد واقعی اش را برای زمانی می داند که با اسلام آشنا شده است. یعنی درست 58سال پیش!
به واسطه همسرش با دین اسلام آشنا می شود و نامش را از "ماریا ترودی" به "فاطیما" تغییر می دهد.
فاطیما می گفت: قبل از مسلمان شدنم مسیحی کاتولیک بودم و پس از آشنایی با اسلام دغدغه انتخاب مذهب داشتم. با مطالعه کتاب های زیاد و آشنایی با خانواده پیامبر به ویژه امام حسین(ع) برایم جای هیچ تردیدی نبود که تشیع را انتخاب کنم، چرا که هر کس از عمق وجودش امام علی(ع) و امام حسین(ع) را بشناسد به هیچ انتخاب دیگری نمی تواند فکر کند.
به گفته خودش 15سال پیش برای آشنایی بیشتر با معارف اهل بیت به همراه همسرش به قم می آید، اما دو سال بعد از اقامتش در این شهر، همسرش را از دست می دهد.
از او درباره جانمازها پرسیدم. در پاسخ گفت: 12سال پیش نیت کردم به تعداد یاران امام زمان جانماز درست کنم و به مردم بدهم. بازخوردهای مردم خیلی خوب بود و از جانمازها استقبال شد. بعد از آن تصمیم گرفتم این کار را ادامه دهم چرا که حالم را خوب می کرد و دوست داشتم برای امام زمان کاری بکنم.
اصرار زیادی داشت که به من بفهماند پارچه های جانماز هایش ایرانیست. می گفت بهتر است پولم را در همین ایران خرج کنم و به اقتصاد کشوری که در آن زندگی می کنم،کمک کنم.
جانماز هایش بسیار تمیز بود، با دوختی یکدست، رنگ هایی متنوع و برش هایی دقیق. از او پرسیدم این همه دقت وقت زیادی از تو نمی گیرد؟
در پاسخ گفت: امامان ما می گویند تلاش کنید در هر کاری که انجام می دهید بهترین باشید.
از فاطیما ترودی خواستم تا چند جانماز را آماده کند تا در یک شب چهارشنبه با هم به مسجد جمکران برویم.
به مسجد که رسیدیم هر کس را که سر راهش می دید یکی از جانماز ها را تقدیمش می کرد و با همان گویش خودش می گفت:
«This is Ga namaz for Emame Zaman and two rakat namaz for ememe zaman»
و تلاش می کرد منظورش را به مخاطبش بفهماند.
بعد از آن دوباره به من یک جانماز داد و با لبخند همان جمله را تکرار کرد و خواست با دو رکعت نماز در نیتش شریک باشم.
تجربه آشنایی با فاطیما تجربه جالبی بود. تجربه ایی که به همه ما یادآوری می کند فرقی ندارد از چه نژاد و ملیتی باشیم، همینکه منتظر آفتاب باشیم تلاش می کنیم مسیر ظهور هموار شود.
آقانوری – خبرگزاری صدا و سیما - قم