پخش زنده
امروز: -
درست 24 مهر 59 اتفاق افتاد، سی و شش سال پیش، شیخ شریفِ قنوتی، هنگام رساندن مهمات به رزمندگان، با خدای خود دیدار کرد.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز آبادان ، محمدحسن شریف قنوتی که در روزهای آغازین جنگ تحمیلی به شیخ شریف شهرت یافت، نخستین روحانی مجروح، اسیر و شهید دفاع مقدس است.
پیشتر که با والده مرحومش گفت و شنودی داشتیم می گفت: او سردار اولینهاست ، نخستین نماینده امام (ره) در جنگ تحمیلی ، نخستین روحانی شهید و نخستین فرمانده شهید جنگهای چریکی و پارتیزانی؛ می گفت او مایه افتخار من در لقاءالله خواهد بود.
شیخ شریف 3 تیر 1313 در روستای قصبه در ساحل رودخانه خروشان اروند دیده به جهان گشود شاید به همین دلیل است که دلش هم دریایی شد ، زلال و بی ریا اما مقاوم و پرشهامت.
شیخ در دوران کودکی به کسب علوم و معارف دینی روی آورد و مقدمات اسلام را نزد عمویش عبدالستار اسلامی آموخت و سپس ادامه دروس حوزوی را در حضور عبدالرسول قائمی از روحانیون بنام آبادان فراگرفت. سپس برای تکمیل تحصیلات حوزوی وارد حوزه علمیه قم شد و محضر درس آیتالله سیدمحمدرضا گلپایگانی و نیز امام خمینی (ره)را درک کرد و تا مرتبه اجتهاد پیش رفت.
*فعالیتهای سیاسی شیخ شریف
وی مبارزات سیاسی خود را از زمان فعالیت فدائیان اسلام آغاز کرد و همکاریهایی با آن گروه، بهویژه شهیـد سیـدمجتبی نواب صفوی داشت.
با شروع نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی در 1342، فعالیتهای سیاسی شریف قنوتی شدت بیشتری یافت. وی در واقع تشکیلدهنده گروههای مسلح به امر امام خمینی(ره) بود؛
او با وجود جو خفقان حاکم در زمان پهلوی، در مساجد به سخنرانی ، افشاگری و دفاع آشکار از امام میپرداخت و اعلامیهها و رساله ایشان را با یاری دیگر همرزمانش در بین مردم توزیع میکرد تا اینکه توسط ساواک دستگیر و زندانی شد.
*مروری بر زندگی شریف قنوتی در کتاب تدوین شده توسط جواد کامور بخشایش
بر اساس اسناد و تصاویری که از آرشیو شخصی خانواده شهید شریف قنوتی استخراج شده، و در 64 صفحه از کتاب جواد کامور به چاپ رسیده مستند است هنگامی که در زندان پهلوی میخواستند لباس روحانیت از شیخ شریف به در کنند ، او با شجاعت گفته بود: " شما که جای خود دارید اربابان شما هم از این لباس میترسند، بیجهت خودتان را خسته نکنید که هرگز از این جامه روحانی جدا نخواهم شد."
همچنین دست نوشته هایی از او موجود است با این مضمون که در روز عاشورا، پس از اینکه افسر نگهبان زندان برای آرام کردنش، او را تهدید به قتل کرد با خنده گفته بود: "چقدر تشنه شهادت در روز عاشورا هستم، اگر لایق باشم، شلیک خواهی کرد" و همین موضوع موجب شد تا افسر ساواک از قتل شیخ شریف منصرف شود.
*تشکیل گروه مدافع در خرمشهر به نام "لشکر الله اکبر"
شیخ شریف قنوتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به اردکان فارس رفت و بنا به درخواست مردم منطقه مسئولیت نمایندگی شورای شهر را عهده دار شد. در اوایل سـال 1359 به بروجرد رفت و به عنوان نماینده ویژه دادستان انقلاب اسلامی بروجرد مشغول خدمت شد.
با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در روز سوم مهر 1359 با کاروان آذوقه اهدایی مردم بروجرد به خرمشهر اعزام شد. در اواسط مهر هم به همراه تشکلی از جوانان بروجرد به خرمشهر رفت و خود لباس رزم پوشید و با تشکیل گروههای چریکی الله اکبر و گروهان مقاومت، به همراه برادران ارتشی و سپاهی به مدت 35 روز خرمشهر را چندین بار از خطر سقوط حتمی نجات داد.
شیخ شریف علاوه بر فرماندهی برخی از محورها در خرمشهر و هدایت نیروها، مسئولیت تأمین مهمات نیروها را هم عهدهدار بود. در روز 24 مهر 1359، وی به هنگام رساندن مهمات به یکی از نقاط درگیری در خیابان چهل متری خرمشهر، به مقر عوامل بعثی وارد شد و در همانجا به شهادت رسید.
*شهادت شیخ شریف به روایت "دا"
سیده زهرا حسینی از جانبازان و مدافعان روزهای مقاومت خرمشهر، در کتاب دا از شهادت شیخ شریف قنوتی اینچنین روایت میکند: "از جوانی پرسیدم:از شیخ شریف قنوتی خبر دارید؟.. گفت: شیخ را به بدترین وجه شهید کردند. پرسیدم چگونه؟ مگر چه کردند؟ گفت: روز بیست و چهارم مهر، عراقیها تا چهل متری رسیده بودند. شیخ و چند نفر دیگر را که داخل ماشین بودند به گلوله میبندند. همه مجروح میشوند. شیخ را بیرون میکشند. از او میخواهند که به امام توهین کند. شیخ که زیر بار نمیرود و بعد در دهانش گلوله خالی میکنند. شیخ به شهادت میرسد. عمامهاش را برمیدارند، دورتادور کاسه سرش را میبرند و هلهلهکنان توی خیابان میدوند و فریاد می زنند، یک خمینی را اسیر کردیم، یک خمینی را کشتیم...
*به روایت عبدالرحیم سعیدیراد، در کتاب شهید قنوتی به تفصیل
او واقعه شهادت شیخ شریف قنوتی را چنین روایت میکند: دستور پیشروی یگانهای دشمن به سوی خرمشهر، در 24 مهر 1359 صادر شد و خیابان چهلمتری این شهر، به عنوان خیابان مرکزی، شاخص تقسیم نیروها و محورها قرار گرفت. با گذشت ساعاتی از روز، در حالی که مدافعان اندک شهر به مقابله مشغول بودند، یگانی از نیروهای دشمن با راهنمایی ستون پنجم، خود را به خیابان چهل متری رساند و با استقرار تیربار در چند نقطه و موضعگیری تک تیراندازان در ساختمانهای مسلط بر این خیابان، محور مرکزی و اصلیترین راه پشتیبانی و رفت و آمد نیروهای مدافع را بستند. دشمن که از همان ابتدا در پی دستگیری و شهادت شهید شریف قنوتی بود ماشین حامل شیخ را هدف قرار داد و پیکر مجروح او را اسیر کرد. آنها خیلی خوشحال بودند که شیخ شریف را اسیر کردهاند. خیال میکردند، امام خمینی(ره) را اسیر کردهاند. آنها اطراف شیخ را گرفته بودند و رقص و هلهله میکردند و فریاد میزدند: "اسرنا الخمینی! اسرنا الخمینی! ما یک خمینی را اسیر کردهایم" یکی از عراقیها که فرمانده آنها نیز بود، سرنیزه در شقیقه شیخ فرو برد و چرخاند و فریاد برآورد قتلنا الخمینی،... از شیخ فقط آیه "انالله و انا الیه راجعون" شنیده شد.
*در وصیتنامه از شیخ شریف: کاش فرقم مانند مولایم علی شکافته شود
بخش از وصیت نامه شیخ شریف قنوتی را می خواندم که به این موضوع برخوردم ، کاشد فرقم مانند مولایم علی ـ علیه السلام ـ شکافته شود ... و در بررسی اسناد و روایات زندگی او دیدم که شریف قنوتی سال 1352 حدود هفت سال پیش از شهادتش در یکی از سخنرانیها گفته بود خیال کردید من به این مفتیها میمیرم. من باید فرقم مانند مولایم علی ـ علیه السلام ـ شکافته شود ...
روز 24 مهر با خون شیخ و یارانش خرمشهر، به روزهای خونینش نزدیکتر شد. جسد مطهر شیخ با حمله مدافعان اسلام از صدامیان پس گرفته شد و در روز 27 مهر 1359 آن بدن مطهر با قبای خونین در گلزار شهدای آبادان، در میان یارانش غریبانه دفن شد تا برای همیشه مزارش میعادگاه عاشقان و آزادگان باشد.
شیخ شریف بر خلاف باقی شهدا، سه مزار دارد. مزار اصلی که در گلزار شهدای آبادان است، مزار یادبودی که مردم اردکان در قبرستان شهدای شهر خود به یادش ساخته اند، و سنگ یادبودی که مردم بروجرد در میان شهدای خود تدارک دیدند....
حالا امروز 24 مهر 96 ، 36 سال از شهادت شیخ شریف قنوتی می گذرد.