هشت سال دفاع مقدس از منظر دیگر
این داستان: مداح پیازی + فیلم
"کسانی را که در راه خدا کشته می شوند، مرده مپندارید، آن ها زنده اند. " رزمندگان اسلام از وقتی این راز را فهمیده بودند، می گفتند و می خندیدند و مردانه می جنگیدند...
به گزارش سرویس فضای مجازی
خبرگزاری صدا و سیما؛ طنز، شوخی، خنده ، آن هم در جبهه! وسط دود و آتش و گلوله های توپ و
تانک! این، هنر رزمندگان دلیر اسلام بود که در اوج نبرد با دشمنان بعثی ، چنان آرام و مطمئن بودند که دشمن را به هیچ می پنداشتند.
کتاب «
دیده بان ها ایستاده می خندند» به قلم محمدحسن ابوحمزه سبک زندگی در جبهه ها را از منظری زیبا و دلنشین روایت می کند این کتاب یک طنز واقعی است که در زمان جنگ در میان رزمندها وجود داشته است.
محمدحسن ابوحمزه، داستاننویس پرکار تهرانی دارای داستانهای کوتاه بسیاری است که از جمله آنها میتوان به «تک برگ پیچک»، «خشمگین»، «هارمونی ریل راه آهن»، «صید ماهی صبور»، «سایبانی از نخل»، «سکهها»، «از ما اصرار از پیرمرد تدارکات انکار»، «این که آمد آن که باید بیاید نیست»، «پایان لبخند خاکی»، «آخرین پیام»، «آخرین پلاک شناساییمان را در مشت میفشردیم»، «آچمز» و «جون بکنید بیایید بالا» اشاره کرد....
نام این داستان: مداح پیازی