پخش زنده
امروز: -
تبیین الگوی صحیح مصرف در مصادیق مختلف و اصلاح فرهنگ مصرفی حاکم بر جامعه از مواردی است که در بندهای سیاستهای کلی اصلاح الگوی مصرف پیشبینی شده است.
پژوهش خبری صدا وسیما:وقتی سراغ گونه شناسی جدول کالاهایی که در قاچاق کالا سهم بیشتری نسبت به بقیه دارند میرویم، به این نکته میرسیم که بیش از هر چیزی لزوم پیوست فرهنگی و ضعف نهادهای فرهنگساز در گسترش و توسعه مسئله قاچاق نسبت به بقیه متغیرها حرف اوّل را میزند. در این زمینه میتوان به بحث لوازم آرایش و بهداشتی اشاره کرد که در ششماهه نخست سال 1394 کشفیات قاچاق لوازمآرایشی و بهداشتی ازنظر تعداد دربردارندۀ 419/ 077/ 7 قلم بوده است که این خود دال بر حجم بالای آن است.
درواقع ایرانیان سالانه حدود یک میلیارد و پانصد میلیون دلار برای لوازمآرایش هزینه میکنند که از این میزان 20 درصد به محصولات تولید داخلی و درصدی نیز به محصولات وارداتی و بیش از 60 درصد این مبلغ در اختیار قاچاقچیان و مواد استفاده گران میباشد. فارغ از این آسیبهای اقتصادی، آسیبهای جسمی، فرهنگی، روحی و اجتماعی نیز در زمره مشکلاتی فشرده میشود که از کنار توسعه استفاده از لوازمآرایش مطرح میگردد.
اینجاست که مشاهده میکنیم برای رفع این نقیصه راهکارها پیچیدهتر و عمیقتر میگردد و اصلاح شرایط به موضوعات تربیتی، فرهنگی، نگرشی و .... بازمیگردد.
فرهنگ سازی مهم ترین رکن در مدیریت کالای قاچاق
اگر قصد کم شدن استفاده از لوازمآرایشی و به دنبال آن کاهش قاچاق آن مطرح است باید الگوهای تربیتی از دوران نوجوانی در نظام آموزشی فعال گردد و خانوادهها در این مسئله دخیل شوند و الا در حال حاضر هر چه که چارچوبهای فرهنگی نادیده گرفته شود ولع استفاده ازایندست کالا بیشتر خواهد شد. و یا بهطور مثال در حال حاضر الگوهای رسانهای ما چه در سینما و چه در تلویزیون افرادی هستند که به کرّات از لوازمآرایش استفاده میکنند و وقتی گروههای مرجع و الگوهای هنری مبادرت به این کار داشته باشند طبیعی است که این موضوع قابلیت مدیریت نخواهد داشت.
در کنار لوازم آرایشی و بهداشتی باز در در کالاهای قاچاق در کشور به مواردی همچون تجهیزات ماهواره ای، مواد خوراکی، سیگار و دخانیات، اسباب بازی، پارچه و پوشاک و... برمی خوریم که گونه شناسی آنها نشان می دهد که مساله فرهنگی و فعالیت تبلیغاتی مهمترین رکن در مدیریت کالاهای قاچاق محسوب می شود.
در همین راستا باید این نکته را اشاره کرد قبل از هر چیزی برای مبارزه با مقوله قاچاق نیازمند یک پیوست فرهنگی جامع و مانع و قوی هستیم که بخش عمده ای از آن هم باید به اصلاح الگوی مصرف و تعغییر نگرش در عادتهای مصرفی جامعه باشد.
در حال حاضر یکی از مهمترین بخشهای مطرح در سبک زندگی اقتصادی، الگوی مصرف و سبکی است که افراد در انتخابها و رفتارهای مصرفی خود بروز میدهند. جالب است که اولین مباحث مطرحکنندهی سبک زندگی در ادبیات اقتصادی متعارف نیز با طرح این موضوع در حوزهی مصرف پرداخته است. چنانکه وبلن اقتصاددان شهیر آمریکایی، موضوع سبک زندگی را با بیان رفتارهای مصرفی طبقهی مرفه تحت عنوان «مصرف خودنمایانه» برای نخستینبار مطرح کرد. وی معتقد بود سبک زندگی خودنمایانه سبب میشود گاهی افراد کالاها را نه به جهت کارکرد آنها بلکه به جهت جنبهی نمادین شان مصرف کنند. مثلاً شمع روشن سر میز غذا دلالت بر این دارد که میزبان میخواهد سبک زندگی ویژهی طبقهی مرفه را به مهمانش نشان دهد، نه اینکه لزوماً به روشنایی شمع نیاز است! و از این دست موارد بسیاریست که در ابتدای این نوشتار نیز به آن اشاره شد.
توجه به اهمیت فرهنگسازی و رفتارسازی مطلوب در حوزهی اقتصاد در دهههای اخیر همواره مدنظر سیاستگذاران اقتصادی و اجتماعی کشورهای پیشرفته قرار داشته و برای اجرایی نمودن آن سیاستگذاری هدفمندی را در عرصهی نظام آموزشی و فرهنگی تدارک دیدهاند. نمونهی آن را میتوان در تدارک برنامههای متعدد و هدفمند تعلیم و تربیت اقتصادی در این کشورها و تولید محتوای گوناگون متناسب با نیازهای جامعه و اقتضائات گروههای سنی مختلف از کودکی تا بزرگسالی مشاهده کرد. چراکه جهان امروز دریافته است که توجه به فرهنگ و تربیت اقتصادی افراد، نوعی سرمایهگذاری ملی است و هر اجتماعی که در این راه تلاش بیشتری نماید، بدون شک از ثمرات آن در آینده برخوردار خواهد شد.
نبود فرهنگ مناسب اقتصادی زمانی جلوهگر خواهد شد که افراد در موقعیتهای انتخاب و تصمیمگیری اقتصادی قرار گرفته و لازم است مبتنی بر ارزشهای دینی و مقتضیات بومی خویش به رفتاری مناسب و درخور دست زنند، اینجاست که درک و فهمی منسجم و نظاممند از مفاهیم و روشهای اقتصادی آنها را همراهی نمیکند و نتیجهی چنین ضعف و فقدانی بر پیشرفت اقتصادی و توسعه همهجانبهی کشور پیشاپیش معلوم است. چرا که این افراد هستند که در شؤون مختلف خود به عنوان یک عضو خانواده، نیروی کار، مصرف کننده و تولیدکننده کالا و خدمات، پس اندازکننده و سرمایهگذار و در تعامل با دیگر اعضای جامعه، موجبات رشد یا انحطاط اقتصادی و اجتماعی ملتی را فراهم میآورند.
کلام آخر
تبیین الگوی صحیح مصرف در مصادیق مختلف و اصلاح فرهنگ مصرفی حاکم بر جامعه از مواردی است که در بندهای سیاستهای کلی اصلاح الگوی مصرف پیشبینی شده است. باید توجه داشت تا زمانی که این الگو و اهداف تربیتی آن از طریق نهادهای اثرگذار و فرهنگسازی چون آموزش و پرورش و رسانهها منتقل نگردد، نارساییهای حاضر مرتفع نخواهد شد. لازم است آحاد جامعه و بهویژه نسل آیندهساز کشور با برنامهای دقیق و هدفمند نسبت به الگوی صحیح مصرف در زمینههای گوناگون آگاه و آشنا شوند و این عزم جدی مسئولین امر در دولت و رسانهها را میطلبد.
پژوهش خبری// نویسنده مسئول: مرتضی مفید نژاد، مدرس دانشگاه