پخش زنده
امروز: -
آثار سیاسی عاشورا را از چند منظر می توان تحلیلی کرد نخست از منظر اهداف اعلامی و مطرح شده توسط سید و سالار شهیدان اینکه هدف قیام امام چه بود و تا چه حد این قیام اهداف مورد نظر حضرت را محقق کرد.
پژوهش خبری صدا و سیما:آثار سیاسی عاشورا را از چند منظر می توان تحلیلی کرد نخست از منظر اهداف اعلامی و مطرح شده توسط سید و سالار شهیدان اینکه هدف قیام امام چه بود و تا چه حد این قیام اهداف مورد نظر حضرت را محقق کرد.
دوم از منظر تاریخی است یعنی اینکه با دقت در وقایع پس از عاشورا و تحولاتی که با الهام از عاشورا روی داد؛ پیامدهای قیام عاشورا سنجیده شود به بیان دیگر اوضاع جامعه مسلمانان قبل و بعد از قیام امام حسین بررسی شود. از حیث سطح و ابعاد می توان آثار سیاسی عاشورا را به سطح خرد و کلان و نیز سطح نظری و عقیدتی و سطح عملی تقسیم کرد از نظر زمانی نیز این آثار به آثار کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت قابل تقسیم است.
امام خمینی (ره) که فرهنگ عاشورا را گنجینه عظیم سیاسی دینی و پشتوانه فرهنگ غنی و انسان ساز اسلام میدانست با بهره گیری از آموزه های عاشورایی، حماسه حسینی را اساس قیام و مبارزه خویش قرار داده و به احیای دین پرداخت. امام با شناخت دقیق از سیاست های استکبار جهانی در تحمیل و حمایت رژیم پهلوی در ایران و مشابهت های فراوان این رژیم با حاکمان اموی با الهام از فرهنگ احیاگر عاشورا و بهره گیری از دو عنصر تحرک آفرین دینی، یعنی « امر به معروف و نهی از منکر » و « تکلیف الهی » که شالوده و اساس شکل گیری حماسه عاشورای حسینی را پایه ریزی کردند؛ رژیم دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی را فرو ریخت و مکتب انسان ساز اسلام را حیات مجدّد بخشید و غبار تحریف و بدعت را از چهره دین زدود. از مهمترین دلایل موفقیت امام در پیروزی انقلاب و تشکیل حکومت جمهوری اسلامی احیای نگرش سیاسی ایشان به آموزه های دینی و آمیختگی دین با سیاست بود. اینکه امام خمینی فرمودند محرم و صفر را زنده نگه دارید که با زنده نگه داشتن آن نهضت شما آسیبی نمی بیند و از سوی دیگر میفرمایند پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد ارتباط موجود میان زنده نگه داشتن عاشورا و پیروی از ولایت را نشان میدهد. میتوان گفت این دو لازم و ملزوم همند و زنده نگه داشتن عاشورا با حکومت دینی شدنی است و دوام حکومت دینی هم با ولایت میسر است.
نوشتار حاضر به پیامدهای سیاسی عاشورا به ویژه از منظر ارائه تابلویی تاریخی از ولایت مداری پرداخته است.
ارزیابی آثار قیام از منظر اهداف
قیام امام حسین علیه السلام را نباید صرفا رویدادی در تاریخ شیعه و حتی عالم اسلامی تحلیل کرد. به نظر می رسد مقام و جایگاه قیام سالار شهیدان در تاریخ بشر و تاریخ دین قابل تحلیل است. وقتی در زندگان حضرت آدم مطالعه می شود و یا در حیات حضرت ابراهیم و حضرت زکریا و یحیی علیه السلام بررسی صورت می گیرد یا در سخنان پیامبر در باره مقام امام حسین علیه السلام مطالعه می شود عاشورا بعدی فراتاریخی و ابعادی گسترده به خود می گیرد. گویی این قیام مانند انقلاب تازه ای در مسیر هدایت بشر است. همانند ظهور دوباره عیسی علیه السلام که در قرآن با خلق آدم علیه السلام مقایسه شده است. از این رو قیام سالار شهیدان نه تنها دین حضرت محمد (ص) که با این قیام زنده ماند و حیات دوباره یافت که اساسا دین و معنویت روح تازه ای یافت.
اصلاح و نجات دین
در سخنان امام حسین علیه السلام به خصوص در وصیت نامه ایشان به برادرشان محمد حنفیه هدف قیام اینگونه ذکر شده است:
"من از روی ـ خودخواهی ـ غرور و خیره سری و یا به منظور ایجاد فساد و آشوب و یاغی گری و یا ظلم و ستمگری بپا نخواستهام. بلکه قیام کردهام به منظور، اصلاح امور مسلمین، و احیاء و اجرای سنت جدم رسول خدا و پدرم علی بن ابیطالب در میان امت اسلام. هر کسی این دعوت را از من بپذیرد، دعوت خدا را پذیرفته است زیرا حق از آن خداست و هر کسی رد کند، من در راه هدف خود، صبر و استقامت میکنم تا خداوند میان من و این قوم ستمگر قضاوت و داوری کند که خداوند بهترین حاکمان و داوران است"[1]
هرچند تحلیل محتوای این فراز از وصیت نامه رویکرد تقابلی و مقابله با مفاسد و بحران های سیاسی و اخلاقی جامعه هدف نهضت اعلام شده است اما میتوان گفت صرفا مقابله با این نابسامانی ها در عصر حضور امام نبود که اسباب قیام شد بلکه مقابله ایشان با باطل به همه اشکال آن در همه اعصار بوده است.
مقابله با باطل و مفاسد زمانه
امام حسین میفرمایند: « مردم آگاه باشید که بنیامیه و اتباع آنها پیرو شیطانند و از پیروی و بندگی خدای بخشنده سرپیچی کردهاند، فساد و تباهی را آشکار ساختهاند و حدود الهی را تعطیل کردهاند و اموال مردم را به خود اختصاص دادهاند. حرام خدا را حلال و حلالش را حرام کردهاند. من از هرکس شایستهترم که وضع موجود را تغییر دهم... پس لازم است از روش من پیروی کنید زیرا عمل من برای شما حجّت و سرمشق است....»
همچنین امام حسین(ع) در نامهای به مردم کوفه مینویسد: «فلعمری ما الامام الاّ الحاکم بالکتاب، القائم بالقسط، الدائن بدین الحق، الحابس نفسه علی ذات ا...؛ به جان خودم سوگند، امام و پیشوا تنها کسی است که برابر کتاب خدا داوری کند. دادگر و متدین به دین حقّ باشد. وجود خویش را وقف و فدای فرمان خدا کند.»
استاد مطهری (ره) معتقد است که قیام امام حسین (ع) کاملا جنبه انقلابی دارد به طوری که امام (ع) هنگامی که اسلام را در خطر میبیند دست به قیام می زند و آنچه به حرکت حسینی جنبه تهاجمی میدهد، آن عامل امر به معروف به نهی از منکر است. بدین معنا که وقتی حضرت احساس نمودند که منکرات سراسر جامعه را فرا گرفته و معروفها در جامعه محمد (ص) به فراموشی سپرده شده است، ایشان به عنوان یک مؤمن خود را موظف دانستند که در مقابل بزرگترین منکر یعنی حکومت نالایق یزیدی حکومتی که به تعبیر امام خمینی (ره) سعی داشت حکومت عدل اسلامی را به رژیم شاهنشاهی مبدل سازد، قیام کند.
اقامه حق و عدل
رهبر معظم انقلاب درباره اهداف قیام عاشورا میفرمایند: حرکت امام حسین (ع) برای اقامهی حق و عدل بود. آن بزرگوار، برای همین قیام کرد که رژیم های فاسد و مخرب انسان و دین و ویرانگر ، در جامعه نباشند و نظام اسلامی و الهی و انسانی و مبنی بر صلاح، در جامعه استقرار پیدا کند.[2] این حرکت، یکی از دو نتیجه را داشت: «حکومت،» یا «شهادت». البته حضرت برای هر دو هم آمادگی داشت. هم مقدّمات حکومت را آماده کرد و میکرد؛ هم مقدّمات شهادت را آماده کرد و می کرد. هم برای این توطین نفس می کرد، هم برای آن. هرکدام هم میشد، درست بود و ایرادی نداشت؛ اما هیچکدام هدف نبود، بلکه دو نتیجه بود. هدف، چیز دیگری است.
هدف آن بزرگوار عبارت بود از انجام دادن یک واجب عظیم از واجبات دین که آن واجب عظیم را هیچکس قبل از امام حسین انجام نداده بود. امام حسین باید این واجب را عمل میکرد تا درسی برای همه تاریخ باشد. مثل اینکه پیغمبر حکومت تشکیل داد؛ تشکیل حکومت درسی برای همه تاریخ اسلام شد و فقط حکمش را نیاورد. یا پیغمبر، جهاد فیسبیلا... کرد و این درسی برای همه تاریخ مسلمین و تاریخ بشر شد. این واجب هم باید به وسیله امام حسین علیه السّلام انجام می گرفت تا درسی عملی برای مسلمانان و برای طول تاریخ باشد.[3]
پاسخ به دعوت؛ قیام حجت به وجود ناصر
همان گونه که حضور مردم برای پذیرش حکومت، حجت را بر امام علی علیه السلام تمام کرد دعوت مردم کوفه تا حد زیادی حجت را بر امام تمام کرد. البته بعد از شنیدن خبر شهادت مسلم و اطمینان امام بر صادقانه نبودن این دعوت ابعاد دیگری از قیام و هدف حضرت را نشان میدهد اما به هر روی امام دوازده هزار نامه از مردم کوفه دریافت داشتند حضرت با ژرف اندیشی و دورنگری پاسخی به این نامهها ندادند. پس از آن امام نماینده خود مسلم را برای شناسایی موقعیت به کوفه فرستاد زمانی که مسلم به کوفه رسید از امام (ع) خواست تا با شتاب به سوی کوفه حرکت کند. در این مقطع فرماندار کوفه نعمان بن رشید که فرد ملایمی بود. اعلام داشت تا کسی با من نجنگند من با کسی نمیجنگم. از سوی دیگر چند تن از خواص طرفدار یزید مانند عبدا... بن مسلم برای یزید نامه نوشته و با اعلام اینکه مسلم از مردم کوفه برای امام بیعت گرفته است گفتند اگر میخواهی کوفه تحت فرمانروایی تو باشد باید مردی قدرتمند برای اداره حکومت کوفه برگزینی، یزید با مشورت اطرافیان عبیدا... بن زیاد را علاوه بر فرمانروایی بصره به فرمانروایی کوفه نیز منصوب نمود و وی در اسرع وقت با پانصد سوار به کوفه حرکت کرد.[4]
مروری بر رویدادها و جنبش های الهام گرفته یا درس گرفته از قیام سالار شهیدان نشان می دهد که امام تا حد زیادی در بیدار کردن مردم موفق بودند هر چند خسارت حمایت نکردنِ به هنگام مردم از امام در زمان قیام حضرت، به آسانی جبران شدنی نبود.
مرحوم آیت ا... معرفت درباره اهمیت قیام سالار شهیدان می گوید:
اسلام، بقا، تداوم، گسترش و شمولش بر تمام ابعاد زندگی انسان - سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی - را مدیون حادثه کربلا و نهضت عاشوراست و همه حرکتهای اسلامی اعم از سیاسی، نظامی، فرهنگی و حتی علمی و فقهی، رهین منت حرکت سیدالشهدا هستند. بنی امیه از زمان عثمان برای محو اسلام زمینه سازی می کردند. ابوسفیان در مجلس عثمان گفت: «تلقّفوها تلقّف الکرة فوالذی یحلف به ابوسفیان لا جنة و لا نار» و معاویه در پاسخ مغیرة بن شعبه که تقاضای کمک به بنی هاشم را کرده بود، گفت: «ویحک! تو کجا هستی؟! تو اصلاً نمی دانی، مسئله تنها خلافت نیست، ...... هنوز نام پیغمبر هر روز پنج بار بر منابر، برده می شود، «لا والله الّا دفناً دفناً» یعنی از پای نمی نشینم تا وقتی که این صدا را دفن کنم. امام حسین (ع) متوجه این هدف بود و با قیام خود مانع از تحقق آن شد و حرکتی را که بنی امیه به منظور منزوی کردن و از میان بردن اسلام آغاز کرده بودند، خنثی نمود.[5]
ناکام ماندن بنی امیه در خاموش کردن نام و یاد اهل بیت و دین رسول ا... که البته با امامت ائمه از نسل سالار شهیدان تداوم یافت ناکامی بنی امیه و بنی مروان را از کشتار عاشورا نشان می دهد.
آثار کوتاه مدت قیام امام حسین از منظر تاریخی
پس از شهادت امام حسین علیه السلام قیامهای مختلفی در حجاز و عراق اتفاق افتاد. از قیام های بعد از شهادت امام حسین دریافته میشود که نبود بصیرت و یا اینکه نداشتن شجاعت و جرئت برای عمل بر اساس بصیرت این فاجعه را رقم زد و حتی تلفات بعدی و نبردهایی هم که با عنوان خون خواهی امام صورت گرفت تاثیر حمایت به موقع از امام حسین را نداشت.
با شهادت حسین بن علی (ع) در کربلا، صحنه سیاسی اجتماعی جامعه به نحو مشخصی دستخوش تغییر و تحول گشت. تغییر و تحولاتی که زمینه های بسیار مساعدی را برای جنبش های انقلابی هاشمی و کل هاشمیان فراهم ساخت و اقبال عمومی را متوجه آنان می کرد و همین اقبال و فضای مساعد عمومی است که عاشورا را نهضت پیروزی میداند که هدفش تغییر مناسبات اجتماعی و سیاسی جامعه در وهله اول بوده است. همه این گرایش ها بر رژیم و علیه آن مبارزه می کنند و همه آنها کما بیش روش انقلابی دارند. زیدیه کمتر زیرزمینی بوده است . در زیر چند قیام بعد از عاشورا معرفی می شود:
1- قیام توابین: این انقلاب در کوفه بر پا گردید و واکنش مستقیم قتل امام بود، و انگیزه آن، احساس گناه به علت یارى نکردن امام پس از آنکه کتباً از او دعوت کردند به کوفه آید بود. لذا کوفیان خواستند ننگى را که مرتکب شده بودند با انتقام از قاتلان آن حضرت بشویند و دست به قیام زدند. این واقعه در سال 65 هجرى روى داد.
2- قیام مدینه: هدف این انقلاب خونخواهى نبود بلکه انقلابى بود علیه حکومت ستمکار بنى امیه. شرکت کنندگان در این قیام یک هزار تن بودند که به دست سپاهیان شام و با نهایت وحشیگرى سرکوب گردید.
3- قیام مختار ثقفى: این قیام در سال 66 هجرى در عراق به انگیزه خونخواهى امام حسین (ع) و انتقام از قاتلان او صورت گرفت. این انقلاب به رهبرى مختار توانست در یک روز دویست و هشتاد تن از قاتلان امام حسین (ع) را به قتل رساند.
4- قیام مطرف بن مغیره: وى در سال 77 هجرى بر علیه حجاج بن یوسف شورید و عبدالملک بن مروان را از خلافت خلع کرد.
5- قیام ابن اشعث: او نیز بر علیه حجاج در سال 81 هجرى شورید و عبدالملک مروان را از خلافت خلع کرد. این شورش تا سال 83 به طول انجامید . در آغاز، پیروزیهاى نظامى به دست آورد اما بعدها شکست خورد.
6- قیام زید بن على: وى که از فرزندان امام زینالعابدین (ع) بود در سال 122 هجرى در کوفه قیام کرد، اما بیدرنگ به وسیله سپاهیان شام که در آن هنگام در عراق بودند سرکوب گردید.
7- قیام حسین بن على، شهید فخ : «فخ» نام وادى و محلى است در قسمت غربى و یک فرسخى شهر مکه، و آن جایى است که حسین بن على (صاحب فخ) بر علیه حکومت عباسى در سال 169 هجرى قیام کرد و با یاران خویش به شهادت رسید. وى یکى از سادات و علماى اسلام بود که براى عظمت تشیع با خون خویش پس از حدود یک قرن از ماجراى کربلا اثرى عمیق در عالم تشیع برجاى گذاشت.
به جز قیام های بعد از شهادت امام حسین (ع) در طول تاریخ نهضت عاشورا الهام بخش شیعیان و حتی غیر مسلمانان برای آزادی خواهی دارد.
اقبال لاهوری، استقلال و نجات پاکستان را مرهون قیام عاشورا دانسته است. این شاعر مسلمان و انقلابی در این باره چنین میسراید: رمز قرآن از حسین آموختیم/ ز آتش او شعلهها افروختیم/ تا قیامت قطع استبداد کرد/ موج خون او چمن ایجاد کرد/ خون او تفسیر این اسرار کرد/ ملت خوابیده را بیدار کرد.
گاندی رهبر استقلال هند نیز، نهضت عاشورا را الهامبخش خود در رهایی هندوستان میداند. او درباره عاشورا میگوید: من زندگی امام حسین علیهالسلام، آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خواندهام و توجه کافی به صفحات کربلا نمودهام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستی از سرمشق امام حسین پیروی کند.[6]
ما در روایات داریم که قیام قائم آل محمد هم با معرفی امام عصر (عج) به عنوان فرزند امام حسین شروع میشود اینکه امام زمان منتقم خون امام حسین و بقیه ا... خوانده میشوند از این منظر حایز اهمیت که ابعاد قیام سالار شهیدان را تا پایان تاریخ جهان امتداد میدهد.
انقلاب اسلامی متاثراز قیام سالار شهیدان
امام خمینی (ره) فرهنگ عاشورا را گنجینه عظیم سیاسی دینی و پشتوانه فرهنگ غنی و انسان ساز تشیع می دانست و با بهره گیری از آموزه های عاشورایی به احیای دین پرداخت و حماسه حسینی را اساس قیام و مبارزه و تحول و بیداری قرار داد. نگرش امام به سیاست و اندیشه سیاسی ایشان باعث شد تا نوع نگاه به مفهوم و کارکرد سیاست در میان مردم مسلمان و حتی اندیشمندان اسلامی تغییر کند و شعائر دینی و مذهبی را آمیزهای از دین و سیاست بدانند. امام با تفسیری جدید از مؤلفه های فرهنگ عاشورا غبار بدعت و تحریف را از فرهنگ شیعه زدود و به برخی از نظریه های ناصواب خط بطلان کشید. همچنین، حدیث «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» را استمرار نهضت حسینی در گستره تاریخ تشیع می دانست و آن را سرلوحه زندگی شیعیان معرفی می کرد که در هر زمان و مکانی باید حسینیان به مصاف یزیدیان بروند. امام رویدادهای انقلاب و دفاع مقدس را مصداقی از این حدیث میدانست و حوادث آن را مکرر عاشورا و مخالفان و دشمنان انقلاب اسلامی را مکرر یزیدیان تفسیر می کرد. به بیانی دیگر این حدیث را تصویرگر صحنه مقابله اسلام و کفر و رویارویی عدل و ظلم می دانست که یعنی باید روح حماسه همواره در جامعه شیعه زنده بماند. تأکید ائمه معصومین علیهم السلام بر اقامه عزای امام حسین(ع) و احیای عاشورا در جامعه بر همین نکات اشاره دارد.
بخش عظیم و مهم نگرش احیاگرانه امام خمینی (ره) به نهضت عاشورای حسینی در سیره سیاسی ایشان در قیام و مبارزه علیه ظلم و تشکل بخشی به جامعه شیعه تبلور می یابد. امام نهضت خود را به پیروی از قیام خونین امام حسین(ع) و بر پایه تجربه تاریخی و عبرت آموزی از نقاط ضعف و قوت قیام های شیعیان در طول تاریخ، خصوصاً مبارزات عالمان شیعی در سده های اخیر استوار کرد و مسیر مبارزه و اهداف و آینده انقلاب اسلامی را مشخص نمود. سیره عملی ایشان قبل از قیام و پس از آن مبیّن این حقیقت است که امام بر پایه فرهنگ انسان ساز و عزت آفرین عاشورا، راهکارهایی را بستر تشکل بخشی به شیعه قرار داده است. عاشورا سمبل تجلی و تبلور ارزش های ناب اسلامی در تمام ابعاد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آن است که نقش مهمی در گسترش فرهنگ اسلامی در جامعه شیعه داشته است؛ از همین روی امام در باره مهمترین عامل موفقیت و پیروزی انقلاب اسلامی می فرماید:
«اگر قیام حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه نبود، امروز هم ما نمی توانستیم پیروز شویم».
قیام عاشورا و رویارویی ولایت مداری و ولایت ناپذیری
دقت در مقاطع مختلف قیام عاشورا نشان می دهد که اساسا ریشه فاجعه عاشورا را باید در بیتوجهی مردم به ولی منصوب از طرف خدا و ابلاغ شده توسط پیامبر در ماجرای غدیر دانست.
پیامبر در این خطبه فرمود:
فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ ذلِکَ فیهِ وَافْهَمُوهُ، وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّه قَدْ نَصَبَهُ لَکُمْ وَلِیا وَإماما فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَی الْمُهاجِرینَ وَالاْءَنْصارِ وَعَلَی التّابِعینَ لَهُمْ بِإحْسانٍ، وَعَلَی الْبادی وَالْحاضِرِ، وَعَلَی الْعَجَمِی وَالْعَرَبِی، وَالْحُرِّ وَالْمَمْلُوکِ وَالصَّغیرِ وَالْکَبیرِ، وَعَلَی الاْءَبْیضِ وَالاْءَسْوَدِ، وَ عَلی کُلِّ مُوَحِّدٍ ماضٍ حُکْمُهُ، جازٍ قَوْلُهُ، نافِذٌ أَمْرُهُ، مَلْعُونٌ مَنْ خالَفَهُ، مَرْحُومٌ مَنْ تَبِعَهُ وَصَدَّقَهُ، فَقَدْ غَفَرَ اللّه لَهُ وَلِمَنْ سَمِعَ مِنْهُ وَأَطاعَ لَهُ.
ای مردم، این مطلب را درباره او بدانید و بفهمید، و بدانید که خداوند او را [علی علیه السلام] برای شما صاحب اختیار و امامی قرار داده که اطاعتش را واجب نموده است بر مهاجرین و انصار و بر تابعین آنان به نیکی، و بر روستایی و شهری، و بر عجمی و عربی، و بر آزاد و بنده، و بر بزرگ و کوچک، و بر سفید و سیاه. بر هر یکتاپرستی حکم او اجرا شونده و کلام او مورد عمل و امر او نافذ است. هر کس با او مخالفت کند ملعون است، و هر کس تابع او باشد و او را تصدیق نماید مورد رحمت الهی است. خداوند او را و هر کس را که از او بشنود و او را اطاعت کند آمرزیده است.
این دوری از ولایت پیامبر و گردن ننهادن به ولایت امیرالمومنین ریشه فاجعه عاشوراست. مردمی که مخاطب سخن پیامبر بودند تنها 50 سال بعد از رحلت پیامبر نه تنها غدیر را فراموش کردند که بر آن همه ظلم و فسادی که بر جامعه مسلمین حتی دو شهر مکه و مدینه حاکم شده بود نیز چشم فرو می بستند لذا قیام سالار شهیدان در جهت یادآوری وصایای پیامبر اسلام عملا با خطبه های ایشان در مکه در جمع صحابه و تابعین پیامبر شروع میشد.
ولایت گریزی کوفیان
سست عنصری و تزلزل شخصیت و عدم ثبات در قول و فعل کوفیان مهم ترین نمونه ولایت ناپذیری در ایجاد رخداد عاشوراست. مردمی که مشتاقانه امام را دعوت کرده بودند و در نامه های خود از انتظار مردم و باغستانه ای به سبزه آراسته و میوه های رسیده و گیاهان روییده و برگهای سبز درختان و سپاه مجهز و آماده برای امام دم زده بودند، ناجوانمردانه و خائنانه رأی و عقیده خود را پس گرفتند و در صف دشمنان حضرت اباعبدا... حاضر شدند. این لکه ننگ تا ابد بر دامان کوفیان باقی خواهد ماند. بهتر آن است که وصف کوفیان را از زبان حضرت زینب (س) بگوئیم. حضرت زینب(س) در توصیف کوفیان چنین میفرماید:
«ای مردم کوفه! ای صاحبان مکر و خدعه! آیا بر ما گریه میکنید؟ هرگز آب دیدگان شما فرو نایستد و ناله های شما ساکت نگردد. مَثَل شما، مَثَل زنی است که رشته های خود را نیکو ببافد و سپس از هم باز کند. شما ایمان خود را مایه مکر و خیانت در میان خود ساختید و رشته ایمان را بستید و دو مرتبه باز کردید. در میان شما، جز خودستایی و فساد و سینه های پرکینه و چاپلوسی و تملقی چون تملق کنیزان و غمّازی با دشمنان، خصلتی نیست. شما مانند گیاههای زباله دان ها هستید که قابل خوردن نیستند و به نقره ای می مانید که زینت قبور باشد و از آن استفاده درست نمی گردد و عذاب جاویدان برای شما آماده شد. آیا پس از کشتن ما بر ما گریه می کنید و خود را سرزنش مینمایید؟ آری به خدا قسم زیاد گریه کنید و کم بخندید. همانا شما لکه عار روزگار را به دامان خود افکندید که به هیچ آبی نمیتوان شست و شویش داد.»
غربت حضرت مسلم: تنهایی و سرگشتگی حضرت مسلم در کوچه های کوفه، شعاعی از تنهایی و غربت مولایش ابا عبدا... علیه السلام است. پس از شنیدن خبر قتل هانی، مسلم با افرادی که با او بیعت کرده بودند، برای جنگ با ابن زیاد از خانه خارج شد، چون اصحاب مسلم با خبر آمدن لشگرهای شام تهدید شدند، اندک اندک پراکنده شدند.[7]
جلوتر دیدن خود از ولایت
برخی دیگر از نزدیکان امام از بنی هاشم از جمله ابن عباس و محمد حنفیه برادر امام با نگاه عقل اندیش خود با توجه به تجارب تلخی که از بی وفایی کوفیان نسبت به امام علی علیه السلام و امام حسن رفته بود امام را از سفر به عراق و قیام بر حذر میداشتند. میتوان گفت این عده عملا بینش و درک و تشخیص خود را حتی از امام زمانه نیز بالاتر میدانستند. البته بر حسب ظاهر و با رویکرد عقل نتیجه گرا و یکسویه نگر شاید سخنان این افراد خالی از منطق و استدلال نیز نبود اما امام ورای این سخنان با علم امامت خود حقایقی بالاتر را میدیدند که آنها از دیدن آن عاجر بودند چنانکه حتی بعد از خبر شهادت مسلم و بر حسب ظاهر درست درآمدن محاسبات این افراد از بنی هاشم و خویشان امام، امام بر عزم خود برای تداوم قیام تاکید کردند و یاران خود را نیز برای خلق حماسه بزرگ آزمودند.
پذیرش ولایت در ظاهر ولی حاضر نشدن به هزینه دادن
عده ای خود را جلوتر از امام، ایشان را نصیحت کردند عده ای امام را حق دانستند اما ترسیدند عده ای نه تنها امام را حق می دانستند که تا آخرین لحظه هم با امام بودند برخی در مقابل امام را حق می دانستند اما خریده شده بودند و برخی هم که مثل بنی امیه معلوم شد اساسا اعتقادی به دین نداشتند و گفتند بنی هاشم با حکومت بازی کرد وگرنه نه دینی آمده و نه وحی نازل شده است.
ولایت مداری در اصحاب امام
در نقطه مقابل اکثریت ولایت گریز و یا دوستدار ظاهری ولایت دنیاپرستانی که حاضر به حمایت از فرزند سول خدا نشدند میتوان صحنه های بدیع و شورانگیزی از ولایت مداری را در عاشورا مثال زد که هر یک مانند اسطوره ای در تاریخ قابل بررسی و مطالعه است.
حلقه اول این ولایت مداری را نزدیکان نسبی امام تشکیل می دهند شخصیت های بی نظیری که پذیرش امر ولی خدا را و عشق به امام زمان خود را با محبت و عاطفه برادری یا پدری و خانوادگی پیوند زده بودند و صحنه هایی را در عاشورا خلق کردند که در تاریخ بشر بی نظیر است. ولایت مداری حضرت عباس علیه السلام که در برابر امان نامه دشمنان وفاداری را به جهان آموخت و وقتی که یاران امان در شب عاشورا از میان انگشتان امام حسین جایگاه خود را در بهشت می دیدند حضرت ابوالفضل به امام فرمود بهشت من تویی! یا وفاداری و ولایت مداری حضرت زینب که حتی هنگام عقد ازدواج خود با پسر عمش شرط کرد که در صورت سفر کردن امام حسین برادرش همراه او باشد و یا دیگر شهیدان از فرزندان و نوادگان امام علی علیه السلام که بنا به قولی تا 17 نفر را شامل می شود و برخی حتی تعداد بنی هاشم شامل فرزندان امام علی و برادر زادگان و دیگر بنی هاشم را تا 72 تن نیز ذکرکرده اند.[8]
حتی اگر بیعت با امام را عهدی ناگسستنی میان امام و یارانش بدانیم برداشته شدن بیعت در شب عاشورا از سوی امام اوج ولایت مداری یاران خاص ایشان را نشان میدهد. از این روست که تاریخ تاکنون یاران و اهل بیتی با وفاتر و با ادب تر از یاران و اهل بیت امام حسین علیه السلام به خود ندیده است و البته نخواهد دید. این سخن امام معصوم است که در وصف یاران خود در شب عاشورا فرمود: «من هیچ اصحابی را شایسته تر از اصحاب خود و هیچ اهل بیتی را نیکوتر و برتر از اهل بیت خویش نمیدانم. خداوند همه ی شما را جزای خیر دهد، اینک شب فرا رسیده است و تاریکی آن، شما را در آغوش گرفته است. شما هم آن را برای خود مانند شتر راهواری قرار دهید. هریک از شما یکی از فرزندان اهل بیت مرا بگیرید و در این تاریکی شب پراکنده شوید و مرا با این لشکر به حال خود بگذارید زیرا آنان به جز من شخص دیگری را نمی خواهند.» نخست حضرت عباس علیه السلام، برادر باوفای امام برخاست و گفت: «برای چه تو را بگذاریم و برویم؟ آیا برای این که بعد از تو زنده بمانیم؟ خدا هرگز چنین روزی را نصیب ما نکند» سپس دیگر برادران و فرزندان امام حسین علیه السلام و پسران عبدا... بن جعفر و فرزندان عقیل (برادران حضرت مسلم) و مسلم بن عوسجه و سعید بن عبدا... حنفی و زهیر بن قین و دیگر اصحاب که به شدت متأثر از کلام امام شده بودند برخاستند و اظهار کردند که چگونه می توانند مولا و پیشوا و پسر پیغمبر خود را تنها بگذارند و وصیت پیغمبر را درباره حسین علیه السلام حفظ نکنند و بر جانبازی و شهادت خویش قبل از شهادت مولایشان تأکید کردند.[9]
نتیجه گیری
بیگمان آثار عاشورا از محرم سال 61 تاکنون تداوم داشته و حتی به عصر حاضر نیز محدود نمیشود و تا قیام حضرت صاحب الزمان (عج) که منتقم خون سیدالشهدا و به ثمر رساننده امامت در شکل آرمانی خود در آخرالزمان است؛ قیام سالار شهیدان جوشش و برکات خود را ادامه می دهد. اما به طور خلاصه می توان آثار سیاسی قیام سالار شهیدان را حفظ دین و احیای اسلام و زنده نگه داشتن سنت پیامبر دانست. اگرچه به ظاهر امویان با شهادت امام حسین علیه السلام به پیروزی ظاهری رسیدند اما در درازمدت این سنت رسول خدا و اسلام ناب محمدی است که با قیام عاشورا زنده ماند و تا ابد، راهنمای حق جویان خواهد بود. تحولات و قیام های بعد از عاشورا نشانه بیدار شدن مردم را هرچند دیر هنگام بود در پی داشت؛ پیامدهای قیام عاشورا در شکل گیری قیام های زنجیره ای شعیان اگرچه اغلب با سرکوب امویان و عباسین روبرو شد اما شعله حقیقت خواهی و مبارزه با دستگاه ظلمه را روشن نگه داشت. هرچند در طول تاریخ انسان هایی با پیروی از مکتب عاشورا نقشی حسینی ایفا کردند، اما از مصادیق بارز پیروان راستین مکتب عاشورای حسینی در تاریخ معاصر، میتوان از جریان انقلاب اسلامی، دوران دفاع مقدس و شرایط امروزی نام برد. به راستی بنیانگذار انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) شاگرد خلف جدش حسین بن علی (ع) و مکتب عاشوراست.
اما از جمله نتایج و دستاوردهای عاشورا شکل گیری الگویی روشن از ولایت مداری و ولایت ناپذیری است. البته ریشه رخداد عاشورا و فجایع قبل از آن را باید در نادیده گرفتن پیام بزرگ غدیر مبنی بر اعلام خلافت و ولایت امام علی علیه السلام برای دوران بعد از پیامبر دید. حرکت تدریجی فاصله گرفتن از سنت پیامبر با به قدرت رسیدن یزید ابعاد فاجعه بارتری پیدا کرد که وقیحانه و با توصیه پدرش خواستار بیعت کردن امام حسین علیه السلام شده بود. نشناختن حق و ولی حق یکی از ریشه های واقعه عاشورا بود اما عهد شکنی کوفیان و رویارویی با امام آن هم بعد از دعوت از ایشان برای حضور در کوفه خسارت و قبح ولایت ستیزی کوفیان را دو چندان میکند. میتوان گفت دنیاگریزی، ترس از مرگ، نشناختن زمانه و درک نادرست از اوضاع، و نیز ناآگاهی توده مردم در این بین اثرات زیان بار بیشتری در ولایت ناپذیری کوفیان داشت. اما در حلقه بعدی جلوتر دانستن خود نسبت به امام هم سطح دیگری از ولایت ناپذیری خویشان و نزدیکان امام که امام را از قیام برحذر میداشتند؛ نشان داد. حلقه بعدی صحابه و تابعین حاضر در مکه بودند که در خطبه های متعدد امام در ایام حج، پیام امام را شنیدند اما از یاری امام سرباز زدند و حتی امام را به دلیل ناتمام گذاشتن اعمال حج ملامت کردند! در نقطه مقابلِ ولایت ناپذیری؛ خلق جلوه های بی نظیری از ولایت مداری یاران خاص امام در عاشورا در تاریخ بشر بی نظیر است. گذشته از بستگان و خانواده امام و اهل بیت که ولایت مداری را با عشق و عاطفه پیوند زده و شیدای ابا عبدا... الحسین بودند، یاران آزمون شده و گزینش شده امام نیز هر یک در وفاداری و پایبندی بر عهد خود تا پای جان الگویی ابدی از انسان آرمانی را به جهان نشان دادند. اصحاب امام حتی بعد از اینکه امام در شب عاشورا بیعت خود را از آنها برداشت در یاری امام استوار ایستادند تا به بشر در همه تاریخ درس آزادگی و حیات با عزت و ایثارگری با جهاد و شهادت را بیاموزند.
پژوهش خبری // گروه سیاسی
-----------------
[1]- روزنامه جمهوری اسلامی، 8/ 2/ 1378
[2] - بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار قشرهاى مختلف مردم، 10/ ۰۴/ 1371
[3] - بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبههاى نماز جمعه، 19/ ۰۳/ 1374
[4]- روزنامه کیهان، 16/ 4/ 1377
[5] آیةالله معرفت آثار و پیامدهای نهضت عاشورا در تاریخ اسلام
http://www.imam-khomeini.ir/fa/n129236/
[6] - هاشمی نژاد، درسی که حسین (ع) به انسانها آموخت، انتشارات فراهانی، ص447.
[7] http://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/
[8] https://article.tebyan.net/31708
[9] http://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/