پخش زنده
امروز: -
آخرین آزمایش هستهای کره شمالی که اخیرا انجام شد، بر نگرانی کشورهای غربی بویژه ژاپن و کره جنوبی افزود.
نگاه اجمالی به پیشینه سیاسی و اقتصادی کره شمالی
برای این که وضعیت کنونی را تبیین کنیم و تحولات آتی را پیشبینی کنیم ابتدا لازم است که یک نگاه کوتاهی به وضعیت شبه جزیره کره داشته باشیم. شبه جزیره کره از دو کشور کره شمالی با 120 هزار کیلومتر مساحت و کره جنوبی با 90 هزار کیلومتر مساحت تشکیل شده است. جمعیت کره جنوبی بالغ بر50 میلیون نفر و جمعیت کره شمالی حدود 25 میلیون نفر است. تولید ناخالص داخلی کره جنوبی بیش از یک تریلیون دلار است در حالی که تولید ناخالص داخلی کره شمالی 40 میلیارد دلار است. این آمار نشان دهنده فاصله اقتصادی بین دو کشور کره است که ظرف 70 سال بعد از جنگ جهانی دوم روند توسعه را طی کردند.
کره بعد از جنگ جهانی دوم شکل گرفت و با اشغال دو بخش شمالی و جنوبی توسط نیروی های شوروی و غربی به دو کشور کره شمالی و جنوبی تقسیم شد. در سال 1948 با فاصله کوتاهی اعلام استقلال کردند. این به رغم خواسته اولیه تواقفی بود که سازمان ملل قصد داشت در مورد یکپارچه سازی دو کره از طریق برگزاری همه پرسی و فرآیند وحدت طی کند. در آن مقطع استالین تلاش می کرد در حوزههای مختلف جغرافیایی کشورهای اطراف شوروی را از جمله کره را اشغال کرده یا تحت نفوذ خود در آورد. این موضوع تاثیر خیلی مهمی در نافرجام ماندن راه حل سازمان ملل برای کره داشت. در واقع شوروی مانع وحدت دو کره شدند.
به همین خاطر در 24 ژوئن 1950 کره شمالی که تحت حمایت شوروی بود با حدود 6 لشکر پیاده و یک تیپ زرهی به کره جنوبی حمله کرد و در مرحله اول توانستند پیشروهای خیلی سریعی داشته باشند. آمریکا در قالب سازمان ملل و با وجود نبود شوروی در جلسه شورای امنیت (که یکی از بزرگترین اشتباهات آنها بود، چون روسها فکر میکردند اگر جلسه را ترک کنند جلسه تشکیل نخواهد شد) رایگیری صورت گرفت و آمریکاییها توانستند در قالب نیروهای سازمان ملل نیرو به کره جنوبی اعزام کنند. آنها توانستند نیروهای کره شمالی را در یک مقطع تا مرزهای چین به عقب برانند. این مقطع سرنوشت ساز بود و چینیها با حدود یک میلیون نفر وارد کره شدند و آنها این بار پیشرویهای سریعی کردند. در چندین مرحله پیشروی توسط چینیها و کره شمالیها انجام شد. در نهایت در ژوئیه 1953 اعلام آتش بس شد. از آن زمان تاکنون یک منطقه بین دو کره بنام "Buffer Zone” یعنی منطقه حایل ایجاد شد. در حال حاضر مرز دو کره مدار 38 درجه است.
نبود وضعیت صلح و ایجاد وضعیت آتش بس باعث میشود که همواره تنشهای نظامی و درگیریهای مرزی بین دو کره وجود داشته باشد. و این مسئله ظرف چندین دهه گذشته وجود داشته است. گاهی وقتها درگیریهای مقطعی بین نیروهای دو کره شکل میگیرد. به عنوان نمونه در سال 2010 که در آن کره شمالی ناوچه نیروی دریایی کره جنوبی را غرق کرد و 45 نفر از خدمه کشته شدند و یا گلوله باران متعدد جزایر کره جنوبی در نزدیکی مرز مشترک دو کره. به هر حال این وضعیت باعث شده است تا امریکا قرارداد مشترک نظامی یا قرارداد دفاع دو جانبه با کره جنوبی منعقد کرده و همواره نیروهای قابل توجهی را در کره جنوبی حفظ کند که آمار آنها متغیر است. گفته می شود در حال حاضر حدود 38 هزار نیروی آمریکایی در کره جنوبی مستقر هستند.
کره شمالی از لحاظ تحول سیاسی چند مرحله را طی کرده است. کره شمالی در ابتدا روابط بسیار نزدیکی با شوروی داشت و مسکو نقش مهمی در حمایت از این کشور مخصوصا دستیابی اولیه کره شمالی به توانمندی هستهای ایفا کرد. اما بعدها چین جای شوروی را گرفت. مخصوصا بعد از فروپاشی شوروی به ناگهان پشت کره شمالی خالی شد و ما شاهد فروپاشی داخلی اقتصاد کره شمالی بودیم. چینیها بعد از دوره جنگ سرد حمایت خود را از کره شمالی ادامه دادند. دلیل این که چین علیرغم همه تخطئیهایی که کره شمالی از موازین بینالمللی انجام میدهد و از این کشور حمایت میکند این است که چین به یک «سنگ ترازو» یا «نقطه توازن متقابل» در مقابل امریکا در صحنه آسیا پاسفیک نیاز دارد و اگر اجازه از دست دادن کره شمالی را بدهد، این مسئله باعث می شود که نیروهای غربی اعم از امریکا و کره جنوبی در کنار مرزهای چین باشند. چینیها سیاستی شبیه سیاست خارج نزدیک روسیه را در این زمینه دنبال میکنند. روسها در چارچوب استراتژی امنیت ملی خودشان یکی از خط قرمزهایی که دارند و همواره تاکید کردند، این است که هیچ کشور یا پیمان نظامی خارجی مخصوصا غربی نبایستی در کشورهای حاشیه روسیه حضور نظامی داشته باشند. به خاطر همین جنگ گرجستان در سال 2008 رخ داد. برای چینیها ملاحظه مشابهی در شرق آسیا مطرح است. یعنی این که وجود یک قدرت نظامی غربی مخصوصا امریکا به عنوان یک قدرت هژمون، خط قرمز بزرگی برای چین محسوب می شود. این مسئله باعث شده که به رغم این که در خیلی از مواقع، کره شمالی به حد آستانه فروپاشی رسیده اما همواره کمک های چین باعث حفظ پایه های حکومت کره شمالی شده است. کره شمالی حدود 4 میلیارد دلار درآمد ارزی سالانه دارد که حداقل یک چهارم آن از محل صادرات ذغال سنگ به چین میباشد. بعلاوه سنگ آهن، سنگ سرب، محصولات دریایی نیز جزو صادرات کره شمالی به چین محسوب می شود. تحولات اخیر باعث شده است تا چینیها به شدت تحت فشار قرار بگیرند. برای این که حمایت خودشان را از کره شمالی قطع کنند و پکن تا حدی اینکار را انجام داده است.
در حال حاضر آن چیزی که باعث افزایش منازعه کره شمالی در این منطقه شده، تلاش مستمر کره شمالی برای دستیابی به توانمندی موشکی و هستهای است. استدلالی که کره شمالی در این زمینه دارد این است که دارا بودن؛ یک توان معتبر بازدارنده میتواند مانع هر گونه تهاجم خارجی به این کشور شود. حتی کشورهای دیگری که دنبال سلاح هستهای هستند این استدلال را دارند. به عنوان مثال بعد. از جنگ دوم جهانی پنج کشور عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد جزو کلوپ کشورهای دارنده سلاحهای هستهای هستند. بعد از دهه 60 کشورهای مختلفی به دلیل مذکور به دنبال سلاح هستهای رفتند. هند، پاکستان، رژیم صهیونیستی و کره شمالی. کشورهایی دیگری مثل آرژانتین و آفریقای جنوبی به جد دنبال دستیابی به سلاح هستهای بودند.
کره شمالی از دهه 50 میلادی به دنبال کسب تکنولوژی هستهای رفت. ابتدا اتحادجماهیرشوروی به آنها کمک کرد به این عنوان که ما تکنولوژی صلحامیز هستهای در اختیار کره شمالی قرار میدهیم. بعدها روسها تاسیسات "یونگ بیونگ" توسعه دادند که البته این تاسیسات سنگ بنای توانمندی هستهای کره شمالی محسوب می شود. مخصوصا در غنیسازی 90درصدی. بعدها چین به کره شمالی کمک کرد. در سال 2005 ژنرال نواز شریف نخستوزیر پاکستان صراحتا اعلام کرد که دانشمند هستهای پاکستان عبدالقدیرخان اطلاعات لازم را در اختیار کره شمالی قرار داده است. دانش هستهای کره شمالی محصول مشارکت چند کشور است. 40درصد شوروی، 30درصد چین و 30 درصد پاکستان بوده که البته بخش بسیار مهم و سرنوشتساز توسط پاکستان انجام شده است. قسمت سرنوشتساز شامل سانتریفیوژهای p2 است که پاکستان در اختیار کره شمالی قرار داده است. بر پایه این همکاری، کره شمالی توانست اورانیوم را 90درصد غنی کند و به این ترتیب مواد لازم برای سلاح هستهای را دست پیدا کند. یک نکته مهم این است که انفجارهایی که کره شمالی از سال 2006 تاکنون انجام داده، انفجار کلاهک هستهای یا بمب هستهای نبوده بلکه انفجار وسایل هستهای است.
وسیله هستهای به وسیله انفجاری اطلاق می شود که دارای چاشنی و ماده منفجره اتمی است. در حالی که کلاهک بمب هستهای، متفاوت هستند. البته هدف کره شمالی این است که وسیله هستهای را طوری طراحی کند که بتواند وسیله هستهای را در یک کلاهک موشک جاسازی کند. تصاویری که از آخرین آزمایش کره شمالی منتشر شد شامل دو کره به رنگ نقرهای و کلاهک به رنگ سبز یشمی بود. در موشکهای بالستیک وسیله هستهای در درون کلاهک قرار میگیرد. یا خود کلاهک که به شکل مخروطی است به شکلی طراحی می شود که حاوی مواد هستهای و چاشنی است.
پاکستان نقش بسیار مهمی در دستیابی کره شمالی به تکنولوژی هستهای نظامی داشت.
پاکستان نقش سرنوشتسازی در این زمینه داشتند. سوالی که پیش میآید این است که چرا پاکستان چنین تکنولوژی حساسی را در اختیار کره شمالی قرار داد. به این دلیل که پاکستان با کمک چین توانسته بود تکنولوژی هستهای نظامی را پیشرفت بدهد و وسیله هستهای را بسازد. ولی وسیله هستهای احتیاج به وسیله پرتاب که اصطلاحا «سیستم تحویل» گفته میشود، دارد. وقتی که یک وسیله اتمی، بمب داریم. برای رساندن به هدف مورد نظر باید با موشک و یا بمب از طریق بمب افکن بر فراز هدف پرتاب شود که به این "سیستم تحویل" میگویند. پاکستان فاقد سیستم تحویل بود و به همین دلیل دانش هسته ای را در اختیار کره شمالی قرار داد و آنها بوسیله موشک و... آزمایش انجام دادند. البته کمک کره شمالی به پاکستان به دلیل درآمد و ارز آوری بود. کره شمالی یک کشور کوهستانی و فوقالعاده فقیر است و سیستم ناکارآمد دولتی، فساد گسترده و تکنولوژی بسیار ضعیف باعث شده این کشور حتی از قابلیت موجودش نتواند استفاده کند. لذا کره شمالی ناچار است مواد اولیه، ذغال سنگ، محصولات دریایی و یا تسلیحات صادر کند.
جالب است که در ارتش کره شمالی به رغم این که از لحاظ تعداد جزو 10 ارتش جهان است و از لحاظ شمار تجهیزات چهار برابر کره جنوبی استعداد دارد ولی از لحاظ کیفی ارتش کره جنوبی از موقعیت بهتری برخوردار است. در چارچوب بحرانی که همواره در شبه جزیره کره وجود داشته است چیزی که در سالهای اخیر مخصوصا در دو دهه اخیر تنش کلیدی داشته تلاش های کره شمالی برای توسعه و گسترش فناوری و زرادخانه موشکی و فناوری و زرادخانه هستهای بوده است. طبیعتا این مسئله به عنوان یکی از مهمترین محور تعاملات بین کره شمالی و امریکا مطرح بوده است.
تعاملات کره شمالی با آژانس هستهای و امریکا را میتوان بطور خلاصه از دهه نود به بعد مورد ارزیابی قرار داد.
بعد از این که تنش بین کره شمالی با آژانس هستهای در اوایل دهه 90 بر سر بازرسی از تاسیسات هستهای صورت گرفت در سال 1991 دو کره توانستند یک توافقی تحت عنوان "توافق مشترک در خلع سلاح هستهای" شبه جزیره کره امضا کنند. و اتفاقا این توافق سنگ بنایی برای مذاکرات آمریکا با کره شمالی در زمان کیم جونگ ایل شد.
امریکا نگران پیشرفت تکنولوژی هستهای در کره شمالی بود. در اوایل دهه 90 در دوره بیل کلینتون با فرستادن کارتر رئیس جمهور اسبق توافقی با کره شمالی امضا کردند که بر اساس آن کره شمالی قبول کرد که تاسیسات هستهای را تعطیل کند و در ازای آن امریکا قبول نیز دو نیروگاه آب سبک برای کره شمالی بسازد و سالانه 50 هزار تن نفت در اختیار کره شمالی قرار بدهد. این توافق تا حدود سال 2001 پا برجا بود. اما بعدا امریکا به دلیل تخطی کره شمالی و همچنین کره شمالی به بهانه عدم ایفای همه تعهدات امریکا این توافق بر هم خورد. لذا در دوره زمامداری جرج بوش و افزایش تنشها شاهد بودیم که یک گروهی تحت عنوان "گروه شش" شکل گرفت. این گروه شامل کره شمالی و جنوبی، امریکا، چین، روسیه و ژاپن بود. اگر دوران سه زمامدار کره شمالی یعنی؛ "سونگ" ، "ایل" و "اون" را بررسی کنیم، در دوره "کیم جونگ ایل" بیشترین میزان عادی سازی روابط با غرب و کره جنوبی صورت گرفت. به عنوان مثال در این دوره، رئیس جمهور کره جنوبی به کره شمالی سفر کرد. اما از 2012 که "کیم جونگ اون" بعد از درگذشت پدرش به زمامداری رسید به رغم پیشبینی های قبلی که وی یک فرد جوان و در سوئیس تحصیل کرده، تصور بر این بود که اگر وی روی کار بیاید باب اصلاحات باز می شود. در حالی که "اون" مثل یک رهبر سازش ناپذیر در قبال غرب و کره جنوبی عمل کرده است.
برنامههای نظامی در دوران کیم جونگ اون
از سال 2012 تا الان حدود 60 آزمایش موشکی انجام گرفته است. از سال 2006 بعد از شکست مذاکرات "گروه شش" حدود 6 آزمایش هستهای انجام شده است. خصوصیات هر آزمایش این است که قدرت آنها در حال افزایش است. آخرین آزمایش در نوع خود بیسابقه بود. در این آزمایش کره شمالی ادعا کرده بود که یک وسیله هیدروژنی را آزمایش کرده است. اینجا یک لازم است تا یک توضیح فنی بدهم. اساسا دو نوع بمب هستهای وجود دارد. اولی بمب اتمی که بر مبنای فرآیند شکافت اتمهای اورانیوم و آزاد شدن مقادیر زیادی انرژی است که این آزاد شدن انرژی بخاطر رفتن الکترون ها به تراز بالای انرژی صورت میگیرد. مقادیر بمب های اتمی در مقیاس کیلو تن است. به عنوان مثال بمب اتمی هیروشیما 20 کیلوتن بود. نوع دوم بمبهای هیدروژنی هستند که دو مرحلهای است و بر مبنای فرآیند "گداخت یا همجوشی" صورت میگیرد. پدیدهای که در خورشید صورت میگیرد. به دلیل وجود حرارت و فشار بسیار بالا اتم های هیدروژنی در خورشید به هم متصل می شوند و هلیوم را تشکیل میدهند و این انرژی بسیار وحشتناکی را آزاد میکند. در بمبهای هیدروژنی که اولین بار امریکا 1952 آزمایش کرد فرآیند به این ترتیب است که بمب از دو بخش تشکیل شده بود. حتی در بمب اخیر کرده شمالی هم از دو بخش کروی شکل، تشکیل شده است. بخش اول بمب اتمی کوچک منفجر می شود. انفجار این بمب باعث بوجود آمدن فشار و دمای فوقالعاده بالا در حد چند میلیون درجه می شود. این فشار و حرارت باعث می شود که بخش دوم بمب هیدروژنی ماده اتمی هستهای هیدروژن منفجر شود و انفجار بسیار عظیمی را ایجاد کند. بمبهای هیدروژنی در مقیاس مگاتن است. هر یک مگاتن هزار تن است.
اگر روند آزمایش اتمی کره شمالی را رصد کنیم کره شمالی ها دو موضوع را بطور ثابت ادامه دادند:
1ـ افزایش برد و دقت موشکهای بالستیک
2ـ افزایش توان انفجاری و کیفیت وسایل انفجاری. کره ایها در دو بعد موشکی و هستهای قصد دارند که هم کیفی و هم کمی رشد کنند.
موشک بالستیک به موشکی اطلاق می شود که از یک سطح پرتاپ شده و مسیر نیم بیضوی یا هذلولی را طی میکند. و به نقطه هدف می رسد. هر چقدر ارتفاع موشک بالاتر برود در مسافت کوتاه تری فرود میآید. به عنوان مثال کره شمالی موشک هواسونگ 12 را در ارتفاع 2500 کیلومتری پرتاب کردند و در نقطه نزدیکتری حدود 500 کیلومتر فرود آمد. اگر پروفایل پروازی همین موشک تغییر یابد مثلا تا ارتفاع 800 کیلومتر بالاتر برود مسافت 4 هزار کیلومتری را طی خواهد کرد. این نکات فنی را مطرح کردم تا عمق نگرانی کره جنوبی و ژاپن درک شود.
یکی از مفروضات در عرصه روابط بینالملل این است که بازیگران، منطقی رفتار میکنند. مسئلهای که در کره شمالی وجود دارد این است که رهبر این کشور نشان داده که حداقل چندان به قواعد بازی بینالمللی اعتنایی ندارد و در مقابل هر تهدید یک گام به جلو حرکت میکند و از آن طرف در آمریکا هم با رئیس جمهوری مواجهه هستید که رفتار مشابهی با رهبر کره شمالی دارد. به این دلیل که ترامپ هم از عرصه سیاسی وارد کاخ سفید نشده است. یک فرد بازاری است که به خیلی از امور دیدگاه تجاری و مرکانتلیستی نگاه میکند و تصمیماتش قابل پیش بینی نیست. و از همه جالبتر این که مواردی که از اوباما انتقاد می کرد در حال حاضر ادامه میدهد.
آمریکا و بحران شبه جزیره کره
در خصوص سیاست خارجی امریکا بعد از روی کار آمدن ترامپ میتوان گفت که استفاده از رویکرد سختافزارها و قدرت سخت برای پیش برد اهداف سیاست خارجی در شبه جزیره کره مهمترین مشخصه سیاست خارجی دولت ترامپ است. در موضوع بحران شبه جزیره کره ما شاهد بودیم که در مقابل هر کنش موشکی و هستهای کره شمالی دولت آمریکا بلافاصله اقدام به افزایش حضور نظامی در اطراف شبه جزیره کره، کرده است. در حال حاضر هم 2 ناو هواپیمابر در این منطقه مستقر شده و برای اولین بار بمب افکن هایB1 امریکا به همراه جنگندههای کرهای و ژاپنی با گذر از جزایر گوام پروفایل بمباران مناطق حساس در کره شمالی را تمرین کردند. ترامپ چون یک فرد غیرقابل پیشبینی است؛
اول اینکه حداقل در مقطع کنونی در نمایش قدرت نظامی آمریکا هیچ درنگ نخواهد کرد.
دوم ترامپ اعتقاد به حملات پیشدستانه هستهای دارد.
سوم این که ترامپ اعتقاد دارد تمامی قدرتهای هستهای بایستی در وضعیت عدم توازن هستهای با امریکا قرار بگیرند. امریکا به دنبال این است که به عنوان قدرت مسلط هستهای در صحنه جهانی باقی بماند. از این رو اظهارات ترامپ نیز بر نگرانیها افزوده است. وی در اظهارات بعد از آزمایش هستهای اخیر گفت که امریکا آماده استفاده از تمام توان هستهای در برابر کره شمالی است. و اعلام کرده که سیاست ما در قبال کره شمالی تشدید تحریمها (تحریم های فلج کننده) خواهد بود.
در اینجا سوال مهم این است که علیرغم فشارها و تهدیدات علیه کره شمالی چرا این کشور دست از توسعه موشکی و بویژه هستهای خود برنمیدارد؟ مهمترین دلیل ادامه تلاش کره شمالی برای در اختیار داشتن توان هستهای این است که از دیدگاه سران کرهای مخصوصا "کیم جونگ اون" قدرت هستهای می تواند قدرت معتبر بازدارنده به یک کشور اعطا کند. یکی از مقامات کره شمالی گفته است: "حمله موشکی امریکا به سوریه یک میلیون بار دیگر ثابت کرد که پیونگ یانگ در پیگیری برنامه نظامی هستهای خود محق بوده و اگر سوریه سلاح هستهای داشت امریکا به این کشور حمله نمی کرد."
با در نظرگرفتن این نکته خیلی مهم پیش بینی می شود که کره شمالی با سرعت هر چه بیشتر و با صرف بودجه زیاد به سمت افزایش کمی و کیفی تسلیحات هستهای خود حرکت خواهدکرد. طبق برآوردهای کره شمالی 10 تا 20 وسیله هستهای در اختیار دارد. علیرغم این کره شمالی تلاش خواهد کرد که تعداد آنها را نیز افزایش دهد و حتی بمبهای هیدروژنی بیشتری نیز تولید کند و آزمایشات قوی تری را انجام دهد.
آمریکا قادر نیست به کره شمالی حمله کند.
از طرف دیگر مقامات کره شمالی بر این گمان هستند که به دلیل ریسک بالا و تلفات فوقالعاده زیاد جنگ، امریکا در این منطقه قادر و مایل به جنگ با کره شمالی نیست. دلیل دیگر این است که امریکا گرفتار مشکلات بسیار زیاد داخلی است و مخصوصا با توجه به شعارهای ضد جنگی که ترامپ در زمان انتخابات سر داد، آمریکا نمی تواند درگیر جنگ با کره شمالی شود. دلیل دیگر این است که چین اصلا به آمریکا اجازه نخواهد داد که به کره شمالی حمله کند.
اما واشنگتن به دلایلی باید واکنش نشان بدهد.
از طرف دیگر یک سری دلایلی وجود دارد که ترامپ باید به کره شمالی واکنش نشان بدهد.
دلیل اول این که ترامپ معتقد است که رهبر کره شمالی به هشدارها ترتیب اثر نمیدهد و دلیل امر این است که روسای جمهور امریکا فقط تهدید میکنند و اهل عمل نیستند. لذا اگر یک رئیس جمهور، جدی در مقابل کره شمالی بایستد کره شمالی به ناچار عقب نشینی خواهد کرد.
دلیل دوم این که اگر امریکا در مقابل کره شمالی ایستادگی نکند یک پیام غلط به کره شمالی ارسال می شود که به دلیل هراس امریکا و متحدین مخصوصا کره جنوبی و ژاپن ما هر کاری میتوانیم انجام بدهیم.
دلیل سوم این که ترامپ قبلا یک خط قرمز برای کره شمالی ترسیم کرده بود که اگر آزمایش هستهای جدیدی انجام بدهد، آمریکا حتما با آن برخورد خواهد کرد و اگر الان برخورد نکند، پرستیژ امریکا زیر سوال خواهد رفت.
دلیل چهارم این که امریکا معتقد است که اگر تهدید واقعی علیه کره شمالی ایجاد شود چین به دلیل هراس از فروپاشی کره شمالی، به پیونگ یانگ فشار خواهد آورد که این روند را متوقف کند. به نظر میرسد که در حال حاضر با یک مجموعه بسیار پیچیده ای از معادلات و مفروضات مواجه هستیم. اگر سوء محاسبهای در هر یک از طرفین صورت گیرد، نتایج فاجعه باری در پی خواهد داشت.
به دلیل حساسیت شدید وضعیت در شرق آسیا کماکان آمریکا و متحدین آن از مبادرت به اقدام نظامی گسترده علیه کره شمالی خودداری خواهند کرد. و از آن طرف نیز کره شمالی روند توسعه موشکی و هستهای خود را ادامه خواهد داد. ولی اما علیرغم این، احتمالا امریکا به دنبال اجرای مدلی از طرح اوباما در برنامه هستهای ایران باشد. روند قطعنامه های صادره این مسیر را نشان می دهد. آخرین قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه کره شمالی 2371 مورخ 5 اوت 2017 است. که با مطالعه آن می توان دریافت که هر روز حلقه محاصره اقتصادی علیه کره شمالی تنگ تر می شود. در این قطعنامه مواردی همچون؛ صادرات، تسلیحات (صادرات و واردات ) بازرسی کشتی ها و همچنین از چین خواسته شده تا از مبادلات بانکی با کره شمالی خودداری کند، گنجانده شده است.
با این آزمایش اخیر پیش بینی می شود که سازمان ملل قطعنامه جدیدی نیز به تصویب برساند که در آن تحریمهای بیشتری علیه این کشور اعمال شود. در این صورت امریکا قصد دارد تحریمهایی را نه فقط علیه کره شمالی بلکه کشورهای دیگری که با کره شمالی مبادلات تجاری دارند، برای عدم دستیابی این کشور به هیچ ارز خارجی اعمال کند. در اینجا امریکا به چین فشار خواهد آورد تا پکن، کره شمالی را مجاب به عقب نشینی از برنامه هستهای نظامی خود کند.
سوال مهمی به ذهن خطور می کند که آیا اهداف چین و امریکا در شرق آسیا منطبق با هم است یا در تعارض با هم قرار دارد؟ جواب این سوال این است که اهداف و سیاستهای دو کشور در این منطقه در تعارض کامل است. لذا میزان همراهی عملی چین با این مسئله به شدت محل تردید است. اما اگر به هر علتی چینی ها به این جمع بندی برسند که همراهی با آمریکا منجر به تضعیف یا سقوط یا فروپاشی حکومت کره شمالی شود هیچگاه همراهی نخواهد کرد. خط قرمز چین حفظ حکومت فعلی کره شمالی است. در حال حاضر با یک وضعیت حساس و بحرانی مواجهه هستیم که پیش بینی را بسیار دشوار می کند. ولی از شواهد و قرائن چنین بر میآید که در حال حاضر امریکا وارد عرصه نظامی و جنگ با کره شمالی نخواهد شد. مگر این که اقدامی از سوی کره شمالی صورت بگیرد که امریکا را مجبور به واکنش نظامی علیه این کشور کند. مثلا حمله موشکی کره شمالی به جزیره گوام. به نظر می رسد که وضعیت موجود در حالت وضعیت زرد ادامه پیدا خواهد کرد.
پژوهش خبری // رحیم خجسته