پخش زنده
امروز: -
در تو در توی تقویم شمار کسانی که به برگ برگ تاریخ ایران، آبرو و ارزش و گرانمایگی بخشیده و مایه پایداری و جاودانگی آن گشته اند، کم نیست؛ که اگر این نام های درخشان و کرامت آفرین را از میان برگ های تاریخ بیرون کشند، دیگر چیزی برایش نمی ماند.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز بوشهر ، در تورق برگ برگ تاریخ دیارم به روزگاری دور می رسم.
هنگامه ای سخت که زمین و آسمان کهن بوم من در زیر گام های بیگانه رنگ خاکستر گرفته. در این زمانه پرآشوب که تهدید و تطمیع بیگانگان رگ غیرت والیان حکومت را خشکانده در آبادی کوچک و دورافتاده ای در جنوب ایران یک مرد به گونه ای دیگر می اندیشد! در سینه اش حرارتی است که بی تابش کرده.
دلاور دلوار قبای تبارش در بر، برنوی اجدادیش بر دوش ، کوچه پس کوچه های زخم خورده دلوار را پشت سر می گذارد، نخل های بی سر، خانه های ویران، گریه و زاری کودکان و مادران ، پدرانی که در دل خروارها خاک سرد آرمیده اند؛ گرسنگان و رنجدیدگانی که کسی نگاهشان هم نمی کند. آیا این همان آبادی است که نخل های بلندقامتش سر بر آسمان می سایید و هلهله شادی کودکانش همه کوچه ها را پر کرده بود. دلش راوی زخم های طولانی است. اما نامش آرامش بخش مردمان است و پناه بی کسی شان.
خوش به ده تیر نظر داری و عزمت جزم است مست از عطر تنت، سنگر دلواری توست
آوازه رزمش خواب از چشم اجنبی ربوده ، همان ها که می پنداشتند خوان پرنعمت خلیج فارس هندوستانی دیگر است که در شبی به یغمایش خواهند برد. ندانستند که تنگسیرمردی مومن، شجاع و باغیرت با تکیه بر داشته های مردمانش چنان عرصه را بر آنان تنگ نماید که آوردگاه دلوار کابوس شب هایشان گردد و دل نخلستان هایش قتلگاه مزدورانشان.
به برق سکه های انگلیسی و تطمیع و تهدید بیگانه که خانه هاتان را ویران و نخل هایتان را قطع می کنیم این گونه پاسخ داد که خانه ما کوه است و انهدام آن از حیطه قدرت امپراطوری بریتانیای کبیر خارج.
دوازدهم شهریور؛
بادی گرم از بین نخلها میوزد و تش باد به جان سردار و تفنگچیها میریزد . سکوتی سرد و سنگین تنگک صفر را فرا گرفته و ناگهان صفیر گلوله ای که امتداد تاریخ را پر می کند. تیری و فریادی و مرگی.
دلاور قامتی که هرگز در رزم رویاروی خم نگردید به ضربت خیانت پیشه ای در بستر خون آرام گرفت در حالی که با خویش می گفت : یک شهر سرسبز دارد، این جاده در انتهایش.
یادش لالایی مادران دیارم شد تا از تکرار دلاوریهایش، رئیسعلیها یکی یکی به پا خیزند.
یک روز آن مرد عاشق تا انتهای خودش رفت امروز اما همین جاست، هر چند خالی است جایش.
#یادداشت_روز : سکینه نعمتی