ترامپ و تصمیم سازی های بدون تدبیر ،
چالش های مهم ترامپ در افغانستان
تضاد های دیپلماتیک واشنگتن در افغانستان ، در حال افزایش است. از یک سو سخن از افزایش نیرو و تجهیزات به افغانستان بوده و از سوی دیگر به زیان های ناشی از یک و نیم دهه حضور آن کشور.
به گزارش سرویس بین الملل
خبرگزاری صدا و سیما، دونالد ترامپ قبل از انتخاب شدن به ریاست جمهوری امریکا بحران افغانستان را یک مصیبت بزرگ برای امریکا می دانست که پول مالیات دهندگان امریکا را می بلعد اما امروزه وی برای افغانستان اهمیت زیادی قائل است و در صدد افزایش نیروهای امریکایی در آن کشور است.
سطوح منافع
اگرچه در توصیف منافع امریکا در افغانستان و منطقه ای که در ان مستقر است دیدگاه ها ی مختلفی مطرح شده اما می توان سطوح منافع زیر را برای امریکا در افغانستان و جنوب اسیا قائل شد:
1- جلوگیری از تبدیل شدن افغانستان به بهشت تروریست ها بگونه ای که خاک افغانستان را به محلی برای وارد کردن ضربه در مقیاس وسیع به امریکا و متحدینش تبدیل نکنند(منافع شدیدا مهم).
2- جلوگیری از سقوط دولت افغانستان (منافع مهم)
3- ممانعت از تسلط و یا نفوذ ایران، روسیه، چین، و پاکستان بر افغانستان (مهم)
4- ممانعت از مواجه اتمی در جنوب اسیا(منافع حیاتی)
5- جلوگیری از تکثیر هسته ای بویژه جلوگیری از دسترسی تروریست ها به ابزارهای هسته ای قابل استفاده (منافع حیاتی)
6- جلوگیری از تبدیل جنوب اسیا به محلی برای رشد تروریسم(منافع شدیدمهم)
7- پیشبرد مشارکت استراتژیک با هند(منافع شدیدا مهم)
8- ارتقای نفوذ و اعتبار امریکا (منافع مهم)
راه های تامین منافع
برای تعقیب وتامین منافع فوق ترامپ در افغانستان سه گزینه پیش رو دارد:
الف) خروج: یعنی تداوم وتکمیل استراتژی اوباما پس از سال 2014 مبنی بر خروج نیروهای امریکایی و تداوم بخشیدن به حمایت های مالی ودیپلماتیک از دولت افغانستان. قرار بود این استراتژی پس از انکه نیروی امنیت ملی ،پلیس ملی ، و ارتش ملی افغانستان از توانایی و مهارت های اموزشی لازم بهره مند گردند اجرا شود اما قبل از انکه چنین امکانی فراهم گردد خروج نیرو های امریکائی اغاز شد. از این رو گزینه خروج اگرچه هزینه های امریکا را کاهش می دهد اما احتمال دارد دولت افغانستان را دچار فروپاشی کند و یا لا اقل منطقه جنوب و جنوب شرق افغانستان را تسلیم طالبان کند.
ب)حفظ وضع موجود : یعنی حفظ سطوح نیروهای جاری ، تداوم سیاست های موجود، و رویه های مدیریت استراتژیک متمرکز. این رهیافت در کوتاه مدت مانع فروپاشی دولت افغانستان می گردد اما امریکا را در یک تعهد پرهزینه و نامحدود به دام می اندازد این در حالی است که تهدیدات استراتژیک اساسی بقوت خود باقی می ماند و ممکن است چیزی شبیه جنگ ویتنام را برای امریکا و بازگشت به شرایط دهه 1990 را برای افغانستان رقم بزند.
ج) درگیر شدن متمرکز: یعنی گسترش مشارکت سیاسی با تمرکز بر دولت وحدت ملی ، پیشبرد مذاکرات صلح با طالبان ، محدود کردن مداخلات خارجی در افغانستان، افزایش نیروی نظامی امریکا ، افزایش حمایت های مالی از دولت ،انجام اصلات سیاسی و اقتصادی در افغانستان و ... این گزینه می تواند نتایج مطلوبی برای امریکا به همراه داشته باشد بدین معنی که صحنه جنگ را بسود امریکا تغییر دهد ، رقابت های منطقه ای برای نفوذ در افغانستان را کاهش دهد ، شرایط صلح پایدار را محقق سازد ، فساد سیاسی و اقتصادی را کاهش دهد و ... اما تحقق این گزینه با چالش های جدی مواجه است.
مشکلات پیش رو
در ذیل به هشت مورد از مهمترین این چالش می پردازیم:
1 -ناهمگونی منافع و استراتژی امریکا و افغانستان : به رغم شانزده سال حضور امریکا در افغانستان و جنگ مشترک دولت کابل و امریکا علیه طالبان هنوز دو کشور فاقد استراتژی مشترکی هستند . این ناهمگونی استراتژی از ناهمگونی منافع در باره موضوعاتی نظیر مدیریت جنگ ، الگو های استقرار امنیت، کیفیت حکمرانی خوب توسط دولت افغانستان،اصلاحات سیاسی در افغانستان ، توسعه اقتصادی و ....ناشی می شود .به همین دلیل مشاورین ترامپ توصیه کرده اند تیمی تشکیل شود که با بررسی دوباره مسائل افغانستان نوعی هماهنگی را بین منافع و استراتژی امریکا و افغانستان ایجاد کنند.
2 -مقاومت در برابر اصلاح: گزارش سال2016 بانک جهانی نشان می دهد افغانستان یکی از بدترین حکومت ها در جهان در شش زمینه مسئولیت پذیری ، ثبات سیاسی و عدم خشونت ، ناکار امدی حکومت، کیفیت قانونگذاری، حکومت قانون، و کنترل فساد می باشد. سازمان شفافیت بین المللی نیزدر گزارش سال 2015 خود افغانستان را یکصدوشصت و ششمین کشور جهان پس از کره شمالی و سومالی در میان 168کشور جهان از نظر فساد حکومتی قرار داد. انجام اصلاحاتی که بتواندبه کاهش این مشکلات بینجامد بامقاومت شدید توسط فرصت طلبان در درون دولت افغانستان مواجه می شود.
3-مخالفت با فرایند صلح: دولت امریکا مذاکرات صلح (بین دولت افغانستان و طالبان)را بعنوان بخشی از استراتژیهایش در افغانستان قرار داده است. اما هم در دولت و هم در میان طالبان مخالفان صلح بیشتر از طرفداران ان هستند . در دولت کسانیکه تجربه جنگ در دوره حکومت طالبان را دارند افراد این گروه را بدلیل خشونت هایش مرتد قلمداد می کنند و در درون طالبان نیز هر کس بخواهد به پروسه صلح بپیوندد، مخالفین انها را تهدید و یا عملا به قتل می رسانند.
4-مقابله به مثل پاکستان: امریکا پاکستان را بعنوان بخشی از مشکل افغانستان قلمداد می کند و به همین دلیل اقداماتی را برای تنبیه پاکستان (تحریم اقتصادی و کاهش کمک)صورت داده است. این نگرانی وجود دارد که پاکستان تماس های اطلاعاتی و خطوط ارتباطاتی هوایی و زمینی را با امریکا قطع کند.
5-سلطه منطقه ای چین ، روسیه ، پاکستان: این سه کشور در شرایط فعلی بازگشت طالبان به قدرت را بر وضع موجود در افغانستان ترجیح می دهند و یا لا اقل طالبان را جهت اخلال در وضع موجود تحریک و تشویق می کنند و این دقیقا عکس ان چیزی است که محور واشنکتن- دهلی نو- کابل بدنبال ان هستند؛ یعنی تثبیت وضع موجود. از این منظر امریکا سعی دارد از طریق یک ابتکارعمل دیپلماتیک افغانستان را به یک کشور" بی طرف "در معادلات امنیتی منطقه تبدیل کند تا این کشور را از دست اندازی دیگران مصون نگه دارد. اینکه ایا چنین چیزی امکان پذیر است جای بحث دارد.
6-بی ثباتی سیاسی در افغانستان: ترکیب دولت فعلی افغانستان یک ترکیب قومی- محلی است. هر چند چاره ای جز این نیست ولی چنین ترکیبی بویژه حاکمیت دوگانه ان(رئیس جمهور غنی و رئیس اجرایی عبدالله) هر ان ممکن است دولت را به ورطه فروپاشی سوق دهد. بر اساس اندکس صلح جهانی در سال 2016 افغانستان پس سوریه ، سوادن جنوبی، و عراق چهارمین کشور کمتر صلح امیز جهان است. فعلا حفظ دولت وحدت ملی در افغانستان جزو سیاست اصلی امریکا است اما واقعیت این است که روند واگرایی ها نیز شدید است.
7-جابجایی شبه نظامیان از سوریه و عراق به افغانستان: به موازات شکست داعش در عراق و سوریه انها به سمت افغانستان حرکت کرده اند .عناصر رسمی ویا غیر رسمی در پاکستان از این فرصت برای جذب انها وتاثیر گذاری بر افغانستان استفاده می کنند . امریکا ضمن رصد این جابجایی سعی دارد از یک سو با انها مقابله فیزیکی کند و از سوی دیگر با افزایش اگاهی عمومی در افغانستان مانع جذب افغانها بسوی داعش شوند.
8-کاهش مشروعیت حکومت افغانستان: فساد حکومتی ، کاهش رشد اقتصادی( یک و نیم درصد در شش ماهه نخست 2017 و احتمال کمتر از آن در سال2018)، افزایش نرخ فقر ( از 36درصد در 2012به 39 درصد در 2014)، افزایش نرخ بیکاری تا حدود 40 در صد ،افزایش سطح خشونت ضد غیر نظامیان و اینکه سال 2015 بدترین سال خشونت بار در افغانستان بود، ناتوانی دولت در اعمال اقتدار بر کشور(دولت فقط بر حدود 22درصدکشور کنترل و بر حدود 40 درصد نفوذ دارد و... همه و همه باعث کاهش مشروعیت دولت که در سال2016به حدود 49 درصد رسید، شده است./
=========================
نویسنده : دکتر نوذر شفیعی - کارشناس سیاست در آسیا .
.