رئیس جمهور سوریه خاطر نشان کرد، صرفنظر از برآیند نیروها و توازن های موجود و این که چه کسی برنده و چه کسی بازنده است، دائما کشورهای کوچک هزینه این نوع کشمکش ها را می پردازند. در سوریه ما هزینه سنگینی در جنگ دادیم ولی توانستیم طرح غرب را در سوریه و در جهان با شکست مواجه کنیم. زمانی که می گوییم طرح غرب، باید بدانیم که این طرح وجوه متعددی دارد ولی در خصوص منطقه کشورهای عربی و خاورمیانه، اساس این طرح را حاکم شدن اخوان المسلمین در این منطقه تشکیل می داد با این دیدگاه که این گروه نماینده ای دینی است و می تواند جامعه و مردم متدین را مهار کند و تحت پوشش دین، این مردم را به سمت منافع غرب هدایت کند. نقش تاریخی اخوان المسلمین همین بوده است. ولی زمانی که درباره شکست طرح غرب صحبت می کنم به این معنا نیست که ما پیروز شدیم. در پرانتز و برای آن که واقع بین باشیم باید بگویم آنها شکست خوردند ولی نبرد همچنان ادامه دارد. این که چه زمانی بتوانیم از پیروز شدن سخن بگوییم مسئله دیگری است ولی تا اینجا آنها شکست خورده اند و ما پیروز نشده ایم. نشانه های پیروزی آشکار است ولی بین نشانه ها تا تحقق عملی پیروزی فاصله است. ممکن است برخی بگویند آنها به هدفشان رسیدند... آنها سوریه را ویران کردند و من به سادگی می گویم که هدف آنها ویران کردن سوریه نبود بلکه می خواستند سوریه را بدون آن که ویران شود در اختیار بگیرند ولی تسلیم و فرمانبردار آنها باشد. در پاسخ به کسانی که در چارچوب محاسبه هزینه- فایده فکر می کنند باید بگویم سوریه وقتی تابع و تسلیم یا فرمانبردار باشد، نمی تواند ادامه حیات بدهد بلکه تجزیه و تقسیم و ذوب خواهد شد. از این رو در محاسبه هزینه- فایده آنچه را در سال 2005 گفتم تکرار می کنم که گفتم هزینه مقاومت، بسیار کمتر از هزینه تسلیم شدن است. آنها در آن زمان از اصطلاح «درخت و طوفان» سخن می گفتند به این صورت که وقتی طوفان باشد درخت خم می شود و وقتی طوفان به پایان می رسد درخت دوباره قد راست می کند. پاسخ من در آن زمان به این افراد این بود که وقتی طوفانی در کار نباشد بلکه بولدوزر باشد که زیر زمین نفوذ می کند و ریشه را قطع می کند، دیگر خم شدن ارزشی ندارد. تنها راه حل این است که ریشه مستحکم باشد تا بولدوزر در هم بشکند. متاسفانه کسانی هستند که به رغم گذشت 12 سال باز با همان زبان سخن می گویند و از حوادث درس نگرفته اند. آنچه که این افراد آن را طوفان توصیف می کنند - و این گونه نیست - در جنگ عراق آغاز نشد بلکه در جنگ عراق و ایران در سال 1980 آغاز شد. پس از آن اشغال کویت و اشغال عراق در سال 2003 اتفاق افتاد و اکنون این روند در منطقه ما و در سوریه ادامه دارد. بنابر این طوفان و درخت و بولدوزر در کار نیست بلکه آنچه می گذرد در واقع گیوتین است که بالای سر همه در این منطقه نگه داشته شده و شروع به قطع سرها و گرفتن جان میلیون ها نفر کرده است. در این شرایط خم شدن مشکلی را حل نمی کند بلکه باید سرها را از زیر گیوتین ها خارج و آنها را نابود کرد. راه حل دیگری وجود ندارد. این سخن و اصطلاحاتی که طوطی وار تکرار می شود در اینجا جایگاهی ندارد و حوادث درستی این باور را ثابت کرده است. در اینجا یک مثال ساده می زنم. زمانی که در سال 2002 علیه اشغال عراق موضع گیری کردیم این صرفا موضعی اصولی علیه اشغالگری نبود بلکه مسئله مهم تر، برنامه ای بود که برای عراق آماده شده بود و شامل طرح های فرقه گرایانه و فدرالیسم می شد که اکنون در سوریه نمایان است. در آن زمان گفتیم آنچه در عراق روی می دهد صرفا اشغال این کشور یا طوفان نیست. طوفان می آید و می رود اما آنچه برنامه ریزی شده دست کم به مدت سه دهه ادامه یافته و اکنون به دهه چهارم خود نزدیک شده است. این طوفان نیست بلکه برنامه است. در آن زمان از طایفه گرایی و فدرالیسم سخن گفته می شد و می دانستیم اگر به هر شکلی از واقعگرایی سیاسی حمایت کنیم، به این معنا است که سر خود را زیر گیوتین بگذاریم. به همین علت با جنگ عراق مخالفت کردیم. اکنون اگر پیامدهای جنگ عراق را با پیامدهای این جنگ در اوایل آن مقایسه کنیم می بینیم که پیامدهایش اکنون بسیار بیشتر است. پیامدها رشد کرده و متورم شده اند در حالی که انتظار می رفت بعد از این همه سال، پیامدهای جنگ رو به کاهش بگذارد. در اینجا مشخص می شود که واقع گرایی سطحی که برخی به آن فکر می کنند جایگاهی در شرایط واقعی ما ندارد. ما اکنون در دوره ای به سر می بریم که با مراحل پیش از آن که ده ها سال طول کشید ارتباط دارد.
رئیس جمهور سوریه در ادامه افزود: ما گروهی از بهترین جوانان خود و زیرساخت های خود را از دست دادیم که با هزینه مالی زیاد و تلاش های چندین نسل ایجاد شده بود. این درست است ولی در مقابل، جامعه ای سالم تر و همگون تر به معنای واقعی کلمه به دست آوردیم. این همگونی، اساس وحدت ملی است که شامل همگونی باور و افکار و سنت ها و عادات و مفاهیم و دیدگاه ها، با حفظ تفاوت ها می شود. تجانس به معنای تطابق نیست. تجانس به این معنا است که تکمیل کننده یکدیگر باشیم و این تکامل، مبنای وحدت ملی همه فرزندان کشور باشد. ممکن است کسی بگوید کدام وحدت ملی؟ ما همه جا سخنان طایفه گرایانه می شنویم. چنین سخنانی را بعد از جنایات اخوان المسلمین در دهه 1980 شنیدیم ولی گذرا بود. مهم نیست چه چیزی گفته می شود بلکه مهم این است که در دل افراد چیست. اگر آنچه در سوریه گفته می شود در دل افراد بود، کشور سوریه از مدتها پیش زمین خورده بود. رسانه های غربی از جنگ داخلی در سوریه سخن گفتند و تلاش کردند ما را متقاعد کنند که این جنگ واقعی است. خطرناکترین مرحله در نخستین سال جنگ بود زیرا بعد طایفه گرایانه از پیش از جنگ در دل افراد و زیر خاکستر وجود داشت و اگر چند سال دیگر می گذشت و این بعد طایفه گرایانه بیشتر در دل سوری ها رشد می کرد و سپس جنگ آغاز می شد، احتمالا ما با شرایط بسیار خطرناکتری مواجه می شدیم... در واقع اگر جامعه ما جامعه ای غیرطایفه ای نبود سوریه نمی توانست به این شکل ایستادگی کند. ما باید بین واکنش ها و باورها تفاوت قائل شویم، در سوریه واکنش های طایفه ای وجود داشت ولی باور طایفه ای وجود نداشت.
بشار اسد تاکید کرد: نتیجه این ایستادگی ها و بهایی که پرداختیم این بود که اخیرا شاهد تغییراتی در سخنان مقامات غربی بودیم. این سخنان به این علت نبود که ناگهان وجدان انسانی آنها به جنبش درآمده باشد و آنها احساس کرده باشند که سوریه مورد ظلم و ستم قرار گرفته است. آنها به علت ایستادگی مردم و به علت ایستادگی کشور و نیروهای مسلح سوریه و حمایت دوستان سوریه، موضع خود را تغییر دادند. تغییر موضع آنها به این علت نبود که افرادی اخلاق مدار هستند، آنها هیچ گاه حتی پیش از جنگ هم اخلاق مدار نبودند. اما واقعیت ها در سوریه و در کشورهای آنان موجب تغییر دیدگاه آنان شد. اکنون هفته و ماهی نیست که حادثه ای در کشورهای غربی روی ندهد که ناشی از حماقت های آنها و حمایت آنها از تروریسم در این منطقه است. این واقعیت هاست که موجب تغییر موضع آنها هر چند به صورت جزئی و مقطعی شد. البته این تغییر موضع به معنای تغییر سیاست ها نیست. غرب مانند افعی هر زمان اقتضا کند پوست می اندازد. آنها از حمایت از حرکت مردمی سخن می گفتند، حرکتی که در بهترین شرایط از 200 هزار مزدور در سراسر سوریه فراتر نرفت که جمعیت آن 24 میلیون نفر است. تسلیحات به شکلی پنهان در اختیار آنها قرار داشت تا مرتکب کشتار و فتنه انگیزی شوند ولی وقتی موفق نشدند، غربی ها به حمایت علنی از آنها پرداختند و نام معارضان سیاسی میانه رو بر آنها گذاشته شد تا تروریست گفته نشوند. وقتی این برنامه آنها نزد افکار عمومی جهان و افکار عمومی کشورهایشان رسوا شد، آنها به حربه بشردوستی متوسل شدند. و ما اکنون در این مرحله به سر می بریم، به این صورت که تا وقتی تروریست ها پیشروی می کنند و مرتکب قتل و کشتار غیرنظامیان می شوند آنها سکوت می کنند ولی وقتی ارتش سوریه پیشروی می کند ناگهان فریاد آنها بلند می شود که خواستار آتش بس تحت عناوین بشردوستانه و توقف خونریزی و ورود کمک های بشردوستانه و دیگر اصطلاحات می شوند. هدف واقعی آنها این است که فرصتی به افراد مسلح بدهند تا صفوف خود را ساماندهی کنند و تجهیزات ذخیره کنند و تروریست های بیشتری به آنها ملحق شوند تا بعدا حملات تروریستی را ادامه دهند. در واقع همه تاکتیک هایی که آنها در مراحل مختلف به کار بردند نتوانست ما را گول بزند. ما از همان روز نخست، تروریسم را شناختیم و تروریست ها را هدف قرار دادیم و به این کار تا زمانی که حتی یک تروریست در سوریه وجود داشته باشد ادامه خواهیم داد. ولی جنگ روانی و رسانه ای آنها در سال های گذشته حتی برای یک لحظه نیز نتوانست بر ما تاثیر بگذارد به طوری که از هدف خود یعنی مبارزه با تروریسم منحرف شویم یا بترسیم و مردد شویم.
رئیس جمهور سوریه افزود: مبارزه با تروریسم هیچ گاه مانعی در برابر تحرکات سیاسی نبوده است البته زمانی که تحرکات سیاسی مبتنی بر مبارزه با تروریسم باشد. هر اقدام و هر ابتکار و هر طرحی که بر این مبنا نباشد، هیچ ارزشی ندارد. مبارزه با تروریسم هدف ما و در عین حال مبنای هر اقدام ما است. تا زمانی که مبنایی وجود داشته باشد، مرجعیت و قطب نمایی وجود دارد و بازی های آنها هیچ تاثیری ندارد. بر این اساس ما با انعطاف فراوان با هرگونه ابتکاری که از نخستین روز بحران مطرح شد تعامل کردیم. درحالی که پیشاپیش می دانستیم بخش اعظم این ابتکارها با نیت سوء مطرح شده است و هدف آن دستیابی به نتایج معینی بود که آنها نتوانسته بودند با تروریسم به آن دست یابند. همانطور که همه می دانند نتایج این ابتکارها، بسیار اندک بود و اگر بخواهیم به زبان غیردیپلماتیک سخن بگوییم، در واقع نتیجه ای وجود نداشت. علت این بود که ما در گفتگوها یا با تروریست ها صحبت می کردیم یا با مزدوران یا با هردو آنها. این افراد نماینده اربابانشان بودند و هر کلمه ای که از دهانشان خارج می شد از قبل مورد تایید اربابان آنها قرار داشت. در عمل ما با برده ها گفتگو می کردیم و چه نتیجه ای می توان از گفتگو با برده ها انتظار داشت. آنها در هر گفتگوی مستقیم یا غیرمستقیم صرفا سخنانی می گفتند که تامین کننده منافع کشورهای خارجی و به طور مشخص دشمنان سوریه بود. همه طرح هایی که ارائه می کردند برخلاف منافع ملت سوریه و ضد یکپارچگی سوریه بود. این مزدوران بالاخره بعد از 7 سال جنگ متوجه شدند که هیچ جایگاهی ندارند و صرفا ابزارهایی یکبار مصرف هستند که پس از مصرف، دور انداخته می شوند درست مثل ملزومات پزشکی، با این تفاوت که ملزومات پزشکی استرلیزه هستند ولی این ابزارها آلوده هستند تا حدی که امکان بازیافت و استفاده مجدد از آنها وجود ندارد. طی یک سال گذشته آنها شروع به سخن گفتن از اشتباهات انقلاب کرده اند. مقاله ها و سخنانی بیان کردند که این انقلاب پاک و منزه -که آنها هم به عنوان افراد پاک و منزه در خدمت آن بودند- گاهی با نظامی کردن انقلاب و گاهی با وارد شدن تندروها به آن، آلوده شد. من دیدگاه دیگری دارم و معتقدم آنها اشتباه نکردند، بلکه وظیفه شان را انجام دادند. آنها مزدور بودند و مجالی برای اشتباه کردن نداشتند و دارای انضباط و اخلاص و وفاداری و کاملا حرفه ای بودند. اما مرتکب برخی اشتباهات شدند. اشتباه نخست زمانی بود که گمان کردند اربابان، برای بردگانشان اهمیت قائل هستند. اشتباه دوم آنها این بود که گمان کردند ملتی که ارباب خودش است مثل ملت عربی سوریه ممکن است بپذیرند که مزدوران و خائنانی از این دست بر آنها حاکم شوند. اشتباه سوم آنها این بود که گفتند انقلاب شکست خورد ولی در واقع انقلاب شکست نخورد بلکه الگویی برای موفقیت بود و ما به آن افتخار می کنیم ولی منظور ما انقلاب آنها نبود بلکه انقلاب ارتش علیه تروریست ها و انقلاب ملت سوریه علیه مزدوران و خائنان بود.
بشار اسد رئیس جمهور سوریه در ادامه سخنرانی خود در کنفرانس وزارت خارجه سوریه در دمشق گفت: آنان مدتی فکر کردند اصطلاح انقلاب، منحصر به آنهاست و این لقب از القابی است که کسی اجازه ندارد از آن استفاده کند و لقب انقلابی به برخی اسامی و عناوین چسبیده بود مانند فلان استاد انقلابی، فلان دکتر انقلابی و تا آخر... اما حقیقت اینگونه نیست. در مقابل، بسیاری از وطن پرستان در سوریه از لقب انقلابی استفاده نکردند. فقط به این علت که توسط آنان (مخالفان خارج نشین و در کنار تروریستها ) استفاده شده بود. نه،! انقلاب، اصطلاح ماست و ما همچنان به این اصطلاح افتخار می کنیم و به کسی این لقب را واگذار نکرده ایم. اگر چه به آنان صفت انقلابی داده شد اما به معنای آن نیست که آنها انقلابی هستند. اسم، حقیقت آدمی را تغییر نمی دهد. چه بسیار آدمهایی که اسامی یکی از پیامبران الهی را دارند اما چیزی از ایمان در آنان وجود ندارد. همین قضیه هم بر آنان مصداقیت دارد. اینکه کسی اسمش انقلابی باشد به معنای آن نیست که انقلابی است. ما به آنان نمی گوییم انقلابیون واقعی، نخبگان وطن پرست، نخبگان انسانیت و نخبگان اخلاقی هستند اما شماها از نظر انسانی و اخلاقی و میهنی فقط تفاله و آشغال هستید.
بشار اسد گفت: همچنانکه با ابتکارهای گفتگو با نرمش تعامل کردهایم با ابتکارهای متوقف کردن اقدامات جنگی نیز برخورد مثبت داشتهایم. ما کوچکترین شکی نداریم که تروریستها از این ابتکارها برای فریب و نیرنگ استفاده خواهند کرد همچنانکه بارها این کار را کردهاند اما نیروهای مسلح در کمین آنها بودهاند. اینجا من سئوالم را مطرح می کنم. اگر نتیجه نشستها هیچ چیزی نباشد و به توافقنامهها پایبند نباشند چرا باید وقت را تلف کرد؟ زیرا ما از ابتدای بحران، هیچ فرصتی را برای جلوگیری از خونریزی از دست نداده ایم و تلاش کرده ایم از این فرصت استفاده کنیم تا نگذاریم خون بیگناهان ریخته شود ولو آنکه امید به آن فرصت نیز ضعیف باشد. بر همین اساس در مذاکرات آستانه بر مبنای دیدگاه روشن ملی و اعتماد زیاد به دوستانمان در ایران و روسیه شرکت کردیم. اما درباره طرف سوم یعنی ترکیه چه؟ از نظر ما، ترکیه بر روی ورقه وجود دارد اما آن را ضامن و شریک در روند صلح نمی دانیم طبیعتاً به آن اعتماد نداریم و ترکیه حامی تروریستهاست. ترکیه ضامن هست اما ضامن تروریستهاست. واقعیت ورود ترکیه به کنفرانس آستانه است که اردوغان دیگر گزینه هایی ندارد. تروریستها در هر جایی سقوط کردهاند. شکست هایشان پی در پی است. رسوایی های آنان (ترکیه ای ها) نیز به علت ارتباط با تروریستها پیاپی بوده است. در نتیجه، ورود ترکیه به آستانه نیز به نوعی پوششی (برای حمایت از تروریستها) بوده است. در عین حال ترکیه با ورود به این کنفرانس از تروریستها حمایت می کند و این کاری است که انجام داده است و در چندین دور از مذاکرات در حمایت از تروریستها کارشکنی کرده است. از طرف دیگر هیئت اردوغان در این کنفرانس شرکت کرد تا نقشی به او در سوریه بدهد و هدف از آن قانونی کردن نقش و قانونی کردن حضور نیروهای ترکیه در سوریه یعنی قانونی کردن اشغالگری بوده است. موضع ما از لحظه نخست روشن بوده است. هر شخص ترکیه ای که در سوریه بدون موافقت دولت سوریه حضور داشته باشد عبارتند از اشغالگری است. یعنی عملا نقش اردوغان امروز تکدیگری سیاسی است و در این مسیر به دنبال هر نقشی است زیرا در داخل ترکیه احساس اختلال در توازن می کند و رابطه اش با تروریستها رسوا و بر ملا شده است. واقعیت آن است که اردوغان در قدرت نه به علت بی گناهی اش که برخی این چنین تبلیغ می کنند، باقی مانده است بلکه به خاطر نقشی که همچنان در حمایت از تروریستها در سوریه دارد مانده است و اگر اوضاع در سوریه به نفع تروریسم و نیروهای دیگر حامی تروریسم پایان یابد او دیگر محلی از اعراب نخواهد داشت. آنچه که اردوغان را در قدرت نگه داشته ،نقشی است که از او خواسته شده در سوریه به آن عمل کند و آن نقش نیز ، تخریبی است. یکی از نتایج آستانه، مناطق کاهش تنش بوده است. سئوالات زیادی درباره این مناطق مطرح شده است. آیا این همان مناطق امن است؟ آیا تروریست ها از آن استفاده خواهند کرد؟ آیا این به معنای پذیرفتن عمل انجام گرفته است؟ در نتیجه آیا به سمت تقسیم حرکت می شود؟ حقیقت آن است که مناطق کاهش تنش با اصل و اساس سیاستهای کلیِ همه ابتکارهایی که در گذشته برای متوقف کردن اقدامات جنگی مطرح شده است تفاوتی ندارد اما در شکل و ظاهر ،اختلافات جغرافیایی و فرمولی و تدابیر، اختلافاتی دارد اما اصل و اساس یکی است و آن متوقف کردن خونریزی و بازگشت آنهایی که به اجبار کوچ کرده اند و وارد کردن کمکهای بشردوستانه و دادن فرصت به تروریستها برای خروج و رسیدگی به اوضاع آنان و در نتیجه انتقال به آغوش کشور بوده است. این شکل نهایی و هدف از مناطق کاهش تنش بوده است. طبیعتاً یکی از اهداف نیز رسیدن به آشتی ملی و در نتیجه بازگشت کنترل دولت و خروج افراد مسلح و تسلیم سلاح بوده یعنی بازگشت به وضع کامل طبیعی بوده است. اما درباره عمل انجام گرفته نیز باید گفت عمل انجام گرفته ای وجود ندارد تا زمانیکه ما به جنگ با تروریسم ادامه می دهیم به معنای آن است که تروریسم در مناطق دیگر تضعیف خواهد شد. یک جایی به تروریسم حمله می کنیم اما در جاهای دیگر تضعیف می شود. در عین حال جنگ با تروریسم جنگ موقتی است تا زمانیکه نبرد با تروریستها ادامه دارد و زمان نیز مشخص است. بدین معنا که عمل انجام گرفته ای وجود ندارد و تقسیم وجود ندارد و این کلام منتفی است و قطعاً ما به عنوان دولت سوریه با تقسیم موافقت نخواهیم کرد. آنان در گذشته تلاش کرده اند از این مسئله استفاده کنند اما نیروهای مسلح در کمین آنها بوده اند و بارها آنان را تار و مار کرده اند و از این لحاظ نگرانی وجود ندارد اما تفاوت بین آن (مناطق کاهش تنش) و بین مناطق امن آن است که هواپیماهای آمریکایی و به همراه آنها هواپیماهای ائتلاف به پوشش و حمایت هوایی از تروریستها اقدام کرده اند و به آنان اجازه گسترش می دهند. هر کسی که برای جنگ با تروریستها تلاش می کند هواپیماهای آمریکایی و به همراه آنان هواپیماهای ائتلاف به آنها حمله می کنند. در این حالت (مناطق کاهش تنش)، اوضاع متفاوت می شود و جلوی هواپیمای هر طرفی گرفته می شود اما تروریست بخواهد به هر سمتی حرکت کند، به آن حمله خواهد شد بنابراین اگر (تروریسم) این توافقنامه را نقض کند این حق ماست به عنوان دولت سوریه آن را هدف عملیات نظامی خود قرار دهیم. الان چه اتفاقی خواهد افتاد؟ عملا تنها کاری که انجام می دهیم تشکیل کمیته های گفتگوی توسط دولت سوریه است و کمیته هایی نیز توسط طرف مقابل توسط ساکنان مناطق ساکنان مناطق کاهش تنش تشکیل خواهد شد تا بندهای ذکر شده با هدف رسیدن به آشتی ملی بررسی شود و این هدفِ نهایی است. هر چیزی کمتر از خروج تروریستها و بازگشت کنترل دولت، آشتی نامیده نمی شود و در آن صورت به این هدف نمی رسیم. موفقیت این ابتکار به مصلحت ماست و تمام تلاش خود را به کار خواهیم گرفت تا موفق شود و این به طرفهای دیگر در این مناطق بستگی دارد و نیز به طرفهایی که خارج از مرزهای سوریه تأثیر گذاری مثبت یا منفی دارند بستگی دارد. این موضو ع به آنان و به صداقت و قدرت آنها بستگی دارد.
بشار اسد گفت آقایان و خانمها با وجود گذشت بیش از 6 سال از جنگ وحشیانه علیه سوریه و با وجود آنکه ارتش سوریه و نیروهای هم ردیف و هم پیمانانش ، درگیر سخت ترین نبردها با لجوجترین شبکه های تروریستی مورد حمایت قدرتمند ترین و ثروتمند ترین کشورها در جهان هستند اما این نیروهای مسلح پی در پی در طول هفتهها و روزها موفقیت به دست می آورند و تروریستها را تارومار و مناطقی را که با حضورشان آلوده کرده اند پاکسازی می کنند و همچنان به این کار ادامه می دهند. آنچه نیروهای دلاور ارتش سوریه و نیروهای مسلح و به همراه آنان نیروهای هم ردیف و نیروهای هم پیمان از قهرمانی ها و جانفشانی ها و فداکاریها طی سالهای گذشته جنگ از خود نشان داده اند ، نمونه و الگویی در جنگها، در طول تاریخ بوده است. فداکاری هایی که آنان کرده اند چراغ راه نسلهای آینده در پافشاری به کرامت ملی و دوست داشتن کشور و فداکاری در راه آن و در راه ملتش است.
بشار اسد گفت: واقعیت آن است که این موفقیتها راهگشای واقعی آشتی های ملی بوده که از سه سال پیش آغاز شده است و این انگیزه ای برای بسیاری از افرادی مردّد در بازگشت به آغوش کشور بوده است. به روشنی و بدون تعارف می گویم موفقیتهای نظامی نیروهای مسلح ، هم جنگ و هم سیاست بوده است. در کنار دلاوری های ارتش اگر پایداری ملت سوریه حالا هر کسی در جای خودش ، دانش آموز ، معلم ، کارگر ، کارمند ، دیپلمات ، حرفه داران و دیگر اقشار جامعه سوریه نبود امکان نداشت سوریه تا امروز ایستادگی کند، اما، براداران و دوستان ، بخش مهمی از این موفقیتها بوده اند. حزب الله نیازی به تعریف ندارد. اهتمام رزمندگان حزب الله به خاک سوریه کمتر از رزمندگان نیروهای مسلح سوریه نبوده است و ما زمانیکه از آنان صحبت می کنیم با افتخار تمام صحبت می کنیم همچنانکه با افتخار تمام درباره هر یک از رزمندگان سوری صحبت می کنیم که از کشورشان دفاع کرده اند. این موضوع همچنین درباره شهدا و زخمی های آنان و خانواده های دلاورشان مصداقیت دارد.
بشار اسد در ادامه افزود: ایران در همه محافل بین المللی در کنار ما نبردهای سیاسی انجام داده و با تمام واقعگرایی ثابت کرده در تصمیم گیری آقای خودش است و به اصولش وفا می کند و به تعهداتی که می دهد امین و مورد اطمینان است.
بشار اسد خاطرنشان کرد: روسیه نیز همین طور. این کشور بارها از وتو استفاده کرده که در سیاستهایش یک سابقه است و روسیه این کار را در دفاع از وحدت و حاکمیت سوریه و در دفاع از منشور ملل متحد و قانون بین المللی انجام داده است. چین نیز همین طور چنین کاری را انجام داده است. روسیه دست از حمایتهایش از ارتش سوریه و تأمین همه نیازهایش برای عمل به مأموریتهایشان در مبارزه با تروریسم برنداشته است و نیروهای هوایی اش را فرستاد و به طور مستقیم در مبارزه با تروریسم شرکت کرد و در خاک سوریه شهید داده است.
رئیس جمهور سوریه گفت: اگر موفقیتهای میدانی با عزم و اراده نیروهای دلاور مسلح و ارتش و نیروهای هم ردیف تحقق یافته است حمایتهای مستقیم دوستانمان از ما، حمایتهای سیاسی و اقتصادی و نظامی آنان، امکان پیشروی های میدانی بزرگتر و کاستن از خسارات و آسیبهای جنگ را ممکن کرد در نتیجه آنان امروز شرکای عملی ما در این موفقیتها در مسیر ضربه زدن به تروریسم و بیرون راندن تروریسم و بازگرداندن ثبات و امنیت ، هستند.
بشار اسد گفت : اگر ملت سوریه و به همراه آنان نیروهای مسلح این کشور امروز تاریخ جدیدی برای سوریه و منطقه بنویسند ، فصلهایی درباره دوستان ما و درباره ایران و امام خامنه ای و درباره روسیه و پوتین رئیس جمهور آن و درباره حزب الله و سید حسن نصر الله نوشته خواهد شد.
بشار اسد در ادامه افزود: این فصلها درباره اصولگرایی آنان و درباره اخلاق آنان و درباره مناقب و فضائل آنها نوشته خواهد شد تا نسلهای آیند بخوانند.
رئیس جمهور سوریه افزود: اگر از اصل و قاعده سنتی آغاز می کنیم که از روزهای اول جنگ تکرار کرده ایم. به چند نکته متمرکز می شوم. نکته اول: ادامه جنگ با مبارزه و تارومار تروریستها در هر جایی با همکاری با نیروهای هم ردیف و دوستان. نکته دوم : ادامه آشتی های ملی در هر جایی که کارایی اش را با شکلهای مختلفی که دارد ثابت کرده است. آشتی برای ما یک فرصت به منظور جلوگیری از خونریزی و بازسازی است. نکته دیگر، افزایش ارتباط خارجی است. حقیقت آن است که افکار عمومی غربی ها، تغییرات زیادی کرده است و شما در وزارت خارجه ، بیشتر از دیگران این جزئیات را پیگیری می کنید. نه غربی ها بلکه افکار عمومی جهانیان تغییر کرده است اما تغییر افکار عمومی غربی ها به صورت ویژه ای بوده است زیرا آنان پس از سالها دریافتند داستان به صورت درست بیان نمی شود یعنی هفت سال این دروغ را گفتند که دولت سوریه مردم را می کشد و جهانیان از این ملت حمایت می کنند- بنابراین چگونه است که این دولت پایداری می کند - این سخن آنان منطقی نیست . حتی در داستان کودکان نیز این داستان نمی تواند نتیجه بدهد. پی بردند که مسئولانشان به آنان دروغ می گویند و رسانه ها نیز با مسئولان و دولتهای این کشورها در این دروغها سهیم بودهاند. آنان امروز دریافتند این داستانها صحت ندارد اما لزوماً به معنای آن نیست که داستان واقعی را می دانند. این در متن کار دیپلماسی است. الان پس از آنکه بابهای حقیقت گشوده شده لازم است که این حقیقت را به اطلاع افکار عمومی به ویژه غربی ها برسانید. نکته چهارم بازاریابی برای اقتصاد است و شما الان در شرایطی هستید که نمایشگاه بین المللی دمشق افتتاح شده است. بازاریابی برای فرصتهای اقتصادی که به تازگی در دسترس قرار گرفته است و در آینده نزدیک می تواند در دسترس قرار بگیرد. اجازه بدهید بگویم اقتصاد سوریه اگرچه بسیار کند و ثابت اما وارد مرحله شکوفایی شده است در صورتیکه ما تقریبا به طور کامل محاصره هستیم و این از مأموریتهای دیپلماسی سوریه است. نکته پنجم که نکته مهمی است باید از نظر سیاسی و اقتصادی و فرهنگی به شرق رویکرد داشته باشیم کلمه شرق در اینجا به معنای سیاسی است و جغرافیایی نیز بخشی از آن است. شما به عنوان دیپلمات می دانید که امروز این شرق همه مؤلفه های ارتقا و پیشرفت را دارد. دیگر شرق مانند آنچه که در گذشته جهان سوم قلمداد می شد ، نیست. به معانی کامل به جهان اول تبدیل شده است. دست کم برای نیازهای ما به عنوان کشور در حال رشد؛ لزوما ضرورتی ندارد که به تازه ترین یافته های علمی دست پیدا کنیم اما با قاطعیت تمام باید گفت شرق پاسخگوی همه نیازهای اساسی است که ما به آن نیاز داریم. شرق مؤلفه های علمی و اقتصادی و تمدن ساز را دارد . شرق با ما با برابری و احترام تعامل می کند و دیکته نمی کند و غرور و خود برتر بینی ندارد . غرب عملا فاقد همه اینهاست. غرب حتی در بهترین اوقات به ما چیزی نداده است. ساده ترین چیزها را از ما دریغ کرده اند. بورسهای علمی شان زمانیکه احساس کردند تخصصی برای ارتقای سوریه ، تأثیر زیادی دارد از ما دریغ کردند و نگذاشتند دانشجویان سوری در این تخصص بورس شوند بنابر این ما نباید روی غرب حساب کنیم و به آن امیدوار باشیم. من از تجربه با غرب صحبت می کنم که بیش از چهار دهه قدمت دارد دست کم پس از جنگ سال 1973 میلادی قدمت این تجربه است. غرب امروز به جنون عظمت و خود بزرگی بینی مبتلا شده است یعنی زمانیکه غرب از جامعه بین المللی صحبت می کند یعنی غرب؛ و سایر جهان از نظر آنان ، گله هایی از احشام هستند و از دیدگاه آنها جامعهای وجود ندارد بنابراین آنان فکر می کنند اگر روابط خودشان را با ما قطع کنند مانند این است که اکسیژن را از ما گرفته باشند و اگر سفارتخانه ها را ببندند می گویند این کشور منزوی است ولو آن که با ده ها کشور دیگر رابطه داشته باشیم اما می گویند این کشور منزوی است. الان در همین سالن چند سفیر وجود دارد که در کشورهای دیگر حضور دارند و چقدر سفرای کشورهای دیگر در سوریه حضور دارند. ما بر اساس آنچه که گمان می کنند منزوی نیستیم. این نوع از غرور باعث شده است این طور فکر کنند. به تازگی می شنویم که امکان گشودن سفارتخانه های برخی کشورهای غربی که از تروریستها در سوریه حمایت کرده اند مطرح شده است. برخی می گویند این سفارتخانه ها در مقابل همکاری های امنیتی گشوده خواهد شد. ما همکاری امنیتی در برابر گشوده شدن سفارتخانه را نمی پذیریم. از چنین صحبتی این برداشت می شود که گویا ما بی صبرانه منتظر چنین روزی بودیم گویا در وسط راه نشسته ایم و منتظر روز گشایش هستیم تا سفارتخانه های خارجی یا دست کم یکی گشوده شود .
بشار اسد با کنایه گفت: ( از نظر آنان ) زمانی که سفارتخانه ها گشوده شود شاید خودمان را بازیابیم و شاید مشروعیت خودمان را که با از دست دادن آنان از دست داده ایم بازیابیم و حتی فراتر از این احساس شرف و کرامت ملی کنیم!! آنان این طور فکر می کنند.
بشار اسد گفت: واقعیت آن است که ما این موضوع را مطرح نکرده ایم و هیچ گاه نگفته ایم همکاری های امنیتی را می پذیریم و در مقابلش سفارتخانه ها گشوده شود. گفته ایم امکان هیچ گونه رابطه ای از جمله امنیتی وجود ندارد مگر آنکه پوشش سیاسی داشته باشد و پوشش سیاسی نیز رابطه درست سیاسی است و چنین چیزی تا زمانیکه این کشورها از تروریسم حمایت می کنند وجود ندارد به همین علت به صورت شفاف می گویم همکاریهای امنیتی و گشوده شدن برخی سفارتخانه ها و حتی نقش آفرینی برخی کشورها که به تازگی صحبت از تلاش برای حل و فصل در سوریه می کنند ممکن نیست مگر روابط خودشان را به صورت روشن و صریح و بدون مبهم با تروریسم و تروریستها قطع کنند در آن صورت می توان از گشودن سفارتخانهها صحبت کرد. این حماقت غرب، تازگی ندارد. من دائما موضوع جدایی ها ( جدایی برخی شخصیتها و نظامیان از دولت سوریه) را به یاد می آورم و من حتی یک بار در سخنرانی ها درباره این موضوع صحبت کردم در یکی از مصاحبه ها از من سئوال شد و من پاسخ دادم. با توجه به اینکه به مطلب فراموش شده ای تبدیل شده ، مفید است که دوباره آن را یادآور شویم. ما می گفتیم که این موضوع برای ما اهمیت ندارد اما واقعیت آن است که برای ما ، بسیار مهم بود.
بشار اسد در ادامه افزود: تصور کنید دهها و شاید صدها نفر از اشخاصی که وطن پرست نبودند و برای طرفهای دیگر کار می کردند امروز نیز در داخل دولت و در ارکانهای مختلف حضور داشتند که درباره وطن پرست بودن یا نبودن آنان اطلاعی نداشتیم و نقش ستون پنجم را ایفا و برای این کشورها کار می کردند، اوضاع در آن صورت چگونه بود؟! قطعا اوضاع بد بود. چطور به آنان می گفتیم از دولت خارج شوید چرا که افراد غیر مطمئن و غیر وطن پرست هستید تا به صورت سالم کار کنید؟ اما این مسئولان غربی با حماقت خودشان ( آنها را به ما معرفی کردند) و گفتند. نه تنها باعث شدند آنان از دولت خارج شوند بلکه از کل کشور خارج شوند. عملیات پاکسازی بی نظیر بود و ما نمی توانستیم چنین کاری بکنیم ( اما غربی ها این کار را با حماقتشان برای ما انجام دادند).
بشار اسد گفت: هر قدر اختلافات بین افراد و کشورها وجود داشته باشد ، همواره نقاط مشترکی وجود دارد. به همین علت می توانم بگویم غرب از جدایی ها حمایت می کرد و ما نیز از جدایی ها به همان شیوه حمایت می کردیم و درباره همه چیز اختلاف نداشتیم درباره این موضوع اتفاق نظر داشتیم. مجازات سوریه اگرچه حاشیه ای است اما روسیه را مجازات کردند که (غربی ها) بیشتر از روسیه ضرر کردند. در نتیجه روسیه که یک کشور بزرگی است فورا روابطش را با سایر کشورها جبران کرد. روسیه دارای اقتصاد متنوع و جغرافیای پهناور و منابع طبیعی متنوع و بسیار زیادی است و فورا با تولید داخلی جبران کرد و سود کرد . قطعا غرب در طول 20 سال گذشته در نتیجه غروری که به آن مبتلا شده است همواره ثابت می کند توانایی ها و اطلاعات زیادی دارد اما خرد و شناخت برای استفاده از این اطلاعات ندارد به همین علت از اشتباهی به اشتباهی و از مشکلی به مشکل دیگر و از مخمصه ای به مخصمه ای دیگر منتقل می شود و خودش را غرق در دروغهایش کرده است، البته با علم به اینکه نظام سیاسی غرب دیگر نمی تواند دولتمرد تولید کند. قطعا جامعه غربی یک جامعه غنی و در همه عرصه های زندگی پیشرفته است و ما این حقیقت را انکار نمی کنیم و می تواند تولید کند اما نظام سیاسی غرب فقط به کسانی امکان فعالیت می کند که در خدمت نخبگان سیاسی و مالی و اقتصادی و نخبگان دیگر هستند تا به مراکز رهبری برسند در نتیجه ما امروز شاهد این نتایج هستیم.
اصول سیاست سوریه که بر آن بنا شده است چیست؟ اولا - به ویژه در این مرحله که مرحله جنگ است- هر چیزی که به سرنوشت و آینده سوریه مربوط می شود صد در صد سوری است و حتی نود و نه درصد هم نه، حتی دوستان نیز این سخن را آشکارا می گویند. ما هر طرفی پند و نصحیت را می پذیریم اما زمانیکه به تصمیم گیری می رسیم فقط تصمیم گیری سوری است. تمامیت ارضی سوریه از بدیهیات است و به هیچ وجه قابل بحث نیست. هویت سوریه یک هویت ملی است اما اصل و اساس این هویت سوری ، عربیت است و این عربیت به معنای متمدن و دربرگیرنده همه فرزندان و طیفهای جامعه سوریه است. نکته دیگر آن است که ما به دشمنان و تروریستها در هیچ اقدامی اجازه نمی دهیم از طریق سیاست به چیزی برسند که در میدان و تروریسم نتوانسته اند به آن برسند . آخرین نکته آن است که این جنگ، اصول ما را تغییر نخواهد داد. آرمان فلسطین همچنان اصل و اساس ماست. اسرائیل همچنان دشمنی است که اراضی ما را اشغال کرده است و همچنان از همه مقاومت در سوریه حمایت می کنیم البته تا زمانیکه این مقاومت، حقیقی باشد و ساختگی نباشد همچنانکه این ساختگی بودن حال و روز برخی مقاومتهاست.
بشار است در پایان گفت: خانمها و آقایان در این جنگی که در جبهه های مختلف و بخشهای مختلف درگیرش هستیم تا طرح تروریستی را عقب برانیم و امنیت و ثبات را به سوریه بازگردایم باید بدانیم ، ادامه این جنگ بخشی از آن به ترس دشمنان باز می گردد آنان می ترسند سوریه پس از این جنگ، قوی تر از گذشته بازگردد به همین علت باید از الان با جدیت تلاش کنیم سوریه آینده را بر اساس اصول محکمی بنا کنیم . سوریه آزاد و قوی و مستقل؛ جاییکه تروریسم و افراط گرایی و مزدوران و خائنان در آن جایی ندارند و بدانیم زمانیکه این کار را می کنیم افراد امینی برای ارزشهای سوریه و سوری ها و سنتی های سوریه و سوری ها و منافع سوریه و سوری ها هستیم . من برای شما در مأموریتها و کنفرانس تان آرزوی موفقیت دارم.