در همین افکار ناگهان چشمم دوخته شد به دیوارهای بقیع و گنبد خضرا که در انتهای آن خودنمایی میکرد، انگار تازه فهمیدم که در حال رفتن از مدینه هستم؛ سلامی به ائمه مظلوم بقیع دادم و به نشانه ارادت سر تعظیم فرود آوردم، دیگر اتوبوس از ضلع شرقی بقیع دور شده بود و حرفهایم ناتمام ماند.
چیزی نگذشت که به مسجد شجره رسیدیم؛ میقات شجره در فاصله ۸ کیلومتری مسجد النبی در جنوب مدینه واقع شده است. این منطقه را «ذوالحلیفه» هم مینامند مسجد شجره در محلی واقع شده که رسول خدا (ص) وقت عزیمت به مکه در زیر درخت "سَمُرة" نماز خواند و به همین مناسبت آن را مسجد شجره نامیدند. جایی که در سال دهم هجرت هم برای انجام حجة الوداع در آنجا مُحرم شدند؛ بنا به روایتی، در قرون گذشته این منطقه به دلیل چاههایی که متعلق به امیرالمومنین (ع) بود، به نام «بئر علی» یا «آبار علی» هم خوانده میشد.
حالا دیگر به پارکینگ مسجد شجره رسیدیم، اما ظرفیت تکمیل است، راننده مسیر را تغییر میدهد؛ مجبور شدیم محوطه را دور بزنیم و در ضلع دیگر کنار اتوبان توقف کنیم؛ راننده که اهل پاکستان است، میگوید زود احرام ببندید تا حرکت کنیم پلیس جریمه میکند، اما زائران توضیح میدهند که باید بعد از نماز مغرب احرام ببندیم و تلبیه بگوییم.
از پلههای فلزی داخل اتوبان بالا رفتیم، اکثر همرهان از محل هتل آماده شده بودند و لباس احرام به تن داشتند، اما به توصیه یکی از دوستان تصمیم گرفتیم در خود شجره احرام به تن کنیم و چقدر این تصمیم دلچسب بود.
وارد حیاط مسجد که شدیم انگار دنیای دیگری بود جمعیت یکدست با پوششهای سفید موج میزد. ابتدا که وارد میشوی حیران و سرگشته فقط نگاهت خیره به اطراف میماند. گروههای زیادی از زائران ایرانی در حیاط مسجد حضور دارند. شور و شوقی بپاست و طبق معمول بازار عکسهای سلفی داغ.
در هر گوشهای از حیاط، روحانیون کاروانها در حال توضیح نحوه نیت، احرام بستن و جاری کردن ذکر تلبیه هستند. زمان کمی مانده باید غسل کنیم و آماده شویم.
در گوشهای از حیاط، دالانی است که در آن محل استحمام و غسل کردن قرار گرفته. وارد که میشوی هیاهویی برپاست؛ صدای ذکرهای مستحبی گوش را نوازش میدهد. برخی زائران از پشت در حمام بلند ذکرهایی را به لب جاری میکنند و دیگری هنگام غسل کردن تکرار میکند.
لباس احرام که میپوشی انگار رابطه ات با این دنیا قطع میشود؛ اسیر سرگشتگی عجیبی میشوی که توصیف نمیتوان کرد، اضطراب وجودت را میگیرد. یاد این جمله افتادم که «حج یعنی بریدن از غیر خدا».
حالا وارد مسجد شدیم، جمعیت، درون صحن مسجد را سفیدپوش کرده صدای تلبیه زائران از هر گوشهای شنیده میشود، تکرار میکنند تا این ذکر ملکه ذهن شود بی اختیار اشک از چشمانم سرازیر میشود. اینجا باید به محرماتی بیندیشی که باید از آن دوری کنی. فرصت کمی تا مغرب مانده، نماز تحیت مسجد و چند رکعت نماز مستحبی.
پس از اقامه نماز جماعت مغرب، زائران ایرانی بلافاصله وارد حیاط مسجد میشوند تا نماز عشاء بپا دارند و تلبیه گویان راهی مکه مکرمه شوند. نماز جماعت در دستههای کوچک و بزرگ برپا میشود، پایان این نماز آغاز حرکت به سمت حرم امن الهی است؛ غوغایی بپاست یکی نیت را با صدای بلند میگوید و بقیه تکرار میکنند و بعد ندای لبیک فضای مسجد را پر میکند: «لبیک، اللهم لبیک...».
اگر کسی را صدا بزنی و از او چیزی بخواهی لبیک گفتن او یعنی پاسخ ندای تو و اجابت درخواستت. ما هم در میقات شجره گفتیم خدایا ندایت را با جانمان شنیدیم و لبیک گفتیم. همه سپاسهایم برای توست و هر آنچه دارم از سوی توست و همه چیز از آن توست.
مسیری در حدود ۴۰۰ کیلومتر را پیش رو داریم، یاد این روایت افتادم که کریم اهل بیت امام حسن مجتبی (ع) احرام بر تن این مسیر را ۲۵ بار با پای پیاده پیموده تا حج بجا بیاورد.