«اسپینر» اسباببازی جدیدی است که اینروزها در دست مردم جا خوش کرده و بازار را در دست گرفته است. شاید بیکاری و خالی بودن اوقات فراغت دلیلی برای رواج آن است.
به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری صدا و سیما؛ به نقل از مهر، در روزگاری زندگی میکنیم که همهچیز دورهای هست. یعنی شاید چیزی که امروز لابهلای سخن مردم، زیر پایشان، توی فکرشان و... میچرخد، فردا اثری از آن نباشد. در دورهای زندگی میکنیم که واژه مد، از مد نیفتاده است.
مردمی که مدام دنبال کسی یا چیزی میگردند تا دردهای فراوان و نداشتههایشان را با آن پر کنند، بیشتر به دام مد میافتند. کوچکترین تبلیغی کافی است تا دست و پای شخص بلرزد و به سوی آن مد حرکت کند.
آن دوره گذشت که مد تنها به لباس و نوع پوشش و ابزار و وسایل آشپزخانه گفته میشد، اکنون دو یا سهسالی میشود که مد با معانی پوچ خود به اسباببازی نیز رسوخ کرده است. و وقتی بزرگترها بیشتر از بچهها به سرگرمی و سرکار گذاشتن خودشان نیاز دارند، طبیعی است که یک وسیله بازی بیش از انتظار یک جامعه را دچارخود کند.
حدود دوسال پیش بود که وسیلهای به بازار آمد متشکل از دو توپ پلاستیکی و یک طناب بین آنها که با برخورد توپها به همدیگر صدا در میآمد. این وسیله خیلی زود و بیش از آنکه هرکس فکرش را بکند به یک چالش ملی تبدیل شد و خرید آن برای هر خانوادهای وظیفه. بدین وسیله چندماهی گوش و چشم و اعصابمان، درگیر یک وسیله کوچک شد که جیبهایمان را نشانه رفته بود.
خواست مردم، خواست ماست
حدود یک یا دوماهی هم هست که اسپینر بازار را به دست گرفته است. وسیله کوچکی که برخلاف مدلهای مشابه خود در گذشته، با شعار و هدف تسکین اعصاب و کاهش استرس خود را در معرض تبلیغ قرار داده است. وسیلهای که در مدتزمانی کم هم اسباب دستفروشان را جور کرد و هم صفحات تبلیغ سایتهای فروشگاههای اینترنتی را. مردم زودباور ما بدون آنکه به چگونگی تسکین اعصابشان فکر کنند خیلی سریع به تولیدکننده چینی حق دادند که به فکر اعصاب ایرانیها باشد، اما حق ندادند که بخواهد از هر انگشت ایرانی یک بیکاری ببارد! دستفروشها را چقدر میتوان در قضیه رواج چنین ماجراهایی مقصر دانست؟ آیا فروش دستفروشان مردم (کودک تا بزرگسال) را برای خرید چنین وسیلهای ترغیب میکند یا این خواست مردم است که باعث میشود دستفروشان برای فروش اسپینر نه نگویند؟ یکی از فروشندگان اسپینر در بازار تبریز توضیح میدهد: ما هم بالاخره دستفروش هستیم و باید به طریقی خرج خانوادهمان را دربیاوریم. وی ادامه میدهد: اگر دقت کنید بیشتر دستفروشان محصولی را میفروشند که در بازار کشش و خریدار داشته باشد. من هم وقتی میبینم استقبال از این وسیله زیاد است سعی میکنم بیاورم و بفروشم تا سودی ببرم. وی درباره اسپینر و توصیفاتی که از آن میشود، تشریح میکند: وسیله جالبی است اما آنطور که میگویند برای کاهش استرس و اضطراب مفید است من اصلا اینگونه فکر نمیکنم بلکه ور رفتن زیادی با آن اعصاب آدم را خرد میکند.
قیمتهای نجومی این دستفروش همچنین خاطرنشان میکند: من نیز نگران آسیبهای فرهنگی هستم که فرزندانمان دچار آنها میشوند ولی در این میان یکی هم باید به فکر من باشد که بدون فروختن چنین چیزهایی چگونه میتونم خرج خانوادهام را در این بحران بیکاری دربیاورم.
وی درباره قیمتهای متنوع اسپینر نیز عنوان میکند: اوایل که تازه به بازار آمده بود، تنوع بسیار کمی داشت ولی وقتی دیدند استقبال بسیار زیاد است انواع و اقسام آن را تولید کردند. از اسپینرها در رنگ و ابعاد و اشکال مختلف تا چراغدار و... . این دستفروش تشریح میکند: قیمتها اکثرا از ۱۰هزارتومان شروع میشوند و تا ۱۰۰هزار تومان و شاید هم بیشتر ادامه دارند. تفاوتهای میان آنها شامل مدت زمان چرخیدن و شکل و مادهای است که از آن ساخته شدهاند. وی در پایان میافزاید: بنظر من همین که میتوانند چینیها چنین اسباببازی را به این درجه از محبوبیت برسانند خودش خیلی مهم است. من تابحال اسباببازی ایرانی ندیدهام که بچهها بخاطرش خریدنش گریه کنند. اسپینر و دوستانش بدجایی آمدهاند. جایی که از گذشته مسئولانش اسباببازیهایی ساختهاند که به فرهنگ مردم لطمهای وارد نکند و در عین حال مفید و سودمند باشد. اما شاید هم خوب جایی آمدهاند چون همچون اندیشه مسئولان که تفاوتی نکرده است، ساختههایشان نیز پیشرفتی نکرده است.
وقتی فرفره به باد فراموشی سپرده شود، اسپینر میآید رفعت هریزچی، کارشناس حوزه کودک و نوجوان و نیز مربیمسئول کانون پرورش فکری مرکز ۲ تبریز معتقد است: ما در داخل ایران نیز اسباببازیهایی درست میکنیم که هم جنبه آموزشی دارند و هم جنبه بازی و تفریح اما متاسفانه از بس که جنبه بازی و تفریح آنها کم هست، بچهها به سختی به سراغشان میروند. وی اظهار میدارد: در اسباببازیهای از قبیل اسپینر آموزندگی و فعالیت فکری زیاد در نظر گرفته نمیشود و جنبه جذابیت بیشتر لحاظ میشود که یکی از عوامل همهگیر شدن آن را میتوان همین موضوع دانست. مربیمسئول کانون پرورش فکری مرکز ۲ تبریز خاطرنشان میکند: ما خودمان بازیهای بومی زیادی شبیه به این بازیها داریم مثل فرفره اما اکنون بچهها نهتها بلد نیستند فرفره بسازند، بلکه آن را نمیشناسند. ما در چنین موقعی باید بیاییم اسباببازیهای مشابهی جایگزین کنیم و وقتی نمیکنیم طبیعی است خارجیها از فرصت و خلا استفاده میکنند.
هریزچی تاکید میکند: به نوعی میتوان گفت که بازار ما خالی است و چینیها نیز به واسطه اینکه به درستی بازاریابی میکنند و نیازسنجی صحیحی دارند همهساله حدود اوایل تابستان یکسری اسباببازیهای به دردنخور را در ایران همهگیر میکنند. وی با انتقاد از عدم ورود دستگاههای فرهنگی به این موضوع، اظهار میدارد: این اسباببازیها از هیچ فیلتری با معیارهای آسیبشناسی فرهنگی عبور نمیکنند، و بازاریان ما نیز اغلب به فکر جیب خود هستند تا آسیبی که یک اسباببازی برای مردم دارد.
گذراندن اوقات فراغت بدون هدف، عادت شده است
مربیمسئول کانون پرورش فکری مرکز شماره ۲ تبریز در ادامه سخنان خود تصریح میکند: همچنین ما در کانون فعالیت و بازی فکری داریم به نام اوریگامی که آن هم ریشهاش خارجی است اما وقتی می بینیم برای ذهن و برای دست کودکان و نوجوانان واقعا مفید است، چرا نباید به آن بپردازیم؟ وی همچنین به اهمیت خانوادهها اشاره میکند و میافزاید: خانوادهها متاسفانه در مقابل خواسته بچهها زود تسلیم میشوند بدون اینکه از بچههایشان برای خرید این محصول دلیل موجهی بخواهند. اغلب کودکان نیز میگویند چون در دست دوستم دیدهام من هم میخواهم بخرم و این هشداری است برای اینکه چشم همچشمی بین کودکان و نوجوانان نیز رسوخ پیدا کرده است. هریزچی اعلام میکند: وقتی دقت میکنیم میبینیم دوسال گذشته وسیلهای به بازار آمد متشکل از دو توپ که وقتی به هم میخورند صدای گوشخراشی داشتند. یا همین پارسال کشهایی به بازار آمد که بچهها مخصوصا دخترها برای خود دستبند درست میکردند. احساس میکنم خیلی برنامهریزی شده اوایل هر تابستان چنین پدیدهای وارد بازار ما میشود.
این فعال عرصه کودک و نوجوان در بخشی از سخنان خود درباره همهگیر شدن اسپینر بین جوانان و بزرگسالان تشریح میکند: متاسفانه بیکاری و نداشتن فعالیت مناسب دلیلی است برای اینکه بزرگسالان ما نیز به دام چنین اسباببازیهایی بیفتند.
وی ادامه میهد: ما به تلفکردن وقت بدون هدف عادت کردهایم که نمونهاش بسیاری از بازیهای رایانهای است. مثلا خودمان را توجیه میکنیم که تلگرام اطلاعات مفیدی دارد درحالی که ما بسیاری از آن اطلاعات اضافی را نیاز نداریم و انباشت اطلاعات اضافی باعث میشود سراغ اطلاعات لازم خودمان نرویم. وی در پایان تاکید میکند: خانوادهها باید یکسری روابط خاص با فرزندان خود برقرار کنند تا بتوانند بسیاری از جاهای خالی را در فرزندان خود پر کنند. نباید طوری باشد که کودکان به بهانه استرسزدایی به سمت اسباببازیهایی بروند که هیچ سودی در واقع ندارد. در اینکه چینیها چقدر سود مادی از این قضیهها میبرند شکی نیست؛ اما یقینا واردکنندگان نیز صرفا برای اینکه استرس مردم کاهش پیدا کند، و آرامش بر جامعه حاکم شود، اسپینر یا اسباببازیهای مشابه را به رگ بازار تزریق نمیکنند.
در هر صورت باز نمیتوان تولیدکنندگان، واردکنندگان و فروشندگان را مقصر دانست چراکه آنها کاری را انجام میدهند که باید انجام بدهند؛ این مردم هستند که باید دقت را در کنار پول لازمه یک خرید بدانند. دستگاههای فرهنگی به گونهای که از اسباببازی قطع امید کرده باشند حرفی در اینباره به میان نمیآورند جز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که آن نیز به دلیل اینکه همپای جامعه اسباببازیهای خود را بهروز نکرده و همچنان شکل و شمایل قدیمی خود را دارد، چندان در جذب مخاطب موفق عمل نمیکند. به این فکر کنیم که اگر جوانان ما در حال کار و تلاش باشند و حتی برای خاریدن سر خود فرصت نداشته باشند، آیا باز هم اسپینر یا همدستانش در گرفتن بازار ما در دست خود موفق خواهند شد؟ عوامل زیادی دست به دست هم دادهاند تا وسیلهای از آن سر دنیا بیاید و دست جوانان ما را درگیر خود کند. کاش روزی برسد که هر پدیده نوظهور ابتدا ذهن، فکر و اندیشهمان را درگیر خود کند.