پخش زنده
امروز: -
در حالی که همزمان با جهانی شدن بافت تاریخی یزد ، عده ای تلاش می کنند پای دعواهای سیاسی را به این مقوله باز کنند رضا بردستانی روزنامه نگار استان به این اقدامات واکنش منفی نشان داده است .
یادداشتی از رضا بردستانی
هیجدهمین روز از تابستان 96 نام بلندآوازه یزد جهانی شده ، طنین انداز همه رسانه های داخلی
و بین المللی شد؛ از بی بی سی و یورونیوز گرفته تا الجزیره و سی ان ان و این یعنی جهان در جلسه ای فرهنگی ـ میراثی،
به همه داشته های تاریخی یزد ، فرهنگی یزد و اجتماعی یزد احترام گذاشت.
خوشحالی اما در این سوی مرزها رنگ و طرحی دیگر به خود گرفت.
شبیه آن چه می گویند:«یک چشم اشک، یک چشم خون!» مثلا«شیر پاک خورده» ای آغازگر دعواهای
حیدری_نعمتی شد و جامعه که آبستن چالش سازی
و حاشیه بازی است! آن چنان همراهی کرد که آن شیر پاک خورده ، عنان و اختیار از کف داده فقط ایستاد
و به جای گریستن فقط نگریست.
حالا و نزدیک به یک هفته بعد از گذشتن از لحظات پر التهابی
که منتظر شنیدن صدای چکش تأیید رئیس جلسه بودیم؛ عده ای کمک کردند و از هیچ کوششی فروگذار
نبودند تا دعواها از قومی ـ قبیله ای، به سیاسی ـ اقتصادی مبدل شده و دور نیست و ایضا
عجیب! اگر این دعواها وارد فازهای مذهبی ـ اندیشه ای شود! اما چرا؟
پاسخ ساده است، اصل را گم کردیم، همان اصلی که بر اساس آن
جهان رأی داد تا یزد در کنار 5 شهر دیگر(پاریس، لندن، قاهره، رم و استانبول) جامه جهانی
شدن بر تن کند تا از این پس نه شهری و استانی و کشوری که جهانی بیاندیشد. شاید آن عده
فراموش کرده اند که جهان، «یزد جهانی» را تأیید نکرد بلکه «جهانی اندیشی یزد» را تأیید
کرد.
این جهانی اندیشی یعنی این که نباید نشست و چشم دوخت به راه
که فوج فوج، توریست بیاید از دریا و زمین و آسمان و ما هتل فروشی کنیم و صنایع دستی
نمایی. نباید نشست و دست را گذاشت روی دست که توریست می آید نه با ریال و دینار که
با پوند و یورو و دلار
و ما دیگر مجبور نیستیم نگران این شهر باشیم که بیکار دارد یا نه، صنعتش چگونه است
و فرهنگ آن به چه شکل. نباید نشست که حالا دیگر یزد برای جهانیان مثل پاریس است، مثل
لندن، شبیه قاهره، شبیه استانبول، اصلا یک چیزی در قد و قواره رم. نباید نشست چون اگر
نشستیم یعنی اصلا و ابدا معنای جهانی شدن را
نفهمیده ایم.
شهر جهانی، هتل جهانی می خواهد درست. شهر جهانی، خیابان های
جهانی می خواهد آن هم درست. شهر جهانی حال و هوای جهانی می خواهد در این هم شکی نیست
اما شهر جهانی بیشتر از هرچیز و پیشتر از آن اندیشه جهانی اندیشیدن می خواهد یعنی حفاظت از همه آن پارامترهایی
که مجاب کرد جهان را برای تأیید جهانی شدن شهر یزد.
این روزها باید به فکر مدیرانی باشیم که اندیشه های جهانی داشته باشند، میراث ها را بشناسند و اندیشه ها را برتابند. این روزها مدیرانی می خواهیم لندن و پاریس و استانبول و رم و قاهره دیده، که اگر جز این باشد حداقل های جهانی شدن را از دست داده ایم. این روزها اداره میراث فرهنگی یزد باید مجموعه ای باشد از نخبه ها، تحصیل کرده ها، استخوان خورد کرده ها.
این روزها شورا و شهرداری ما باید مملو باشد
از اندیشه هایی که در کنار یزد مدرن، یزد امروزی و یزد نو شده، به ساز و کارهای حفاظت
و مرمت و بازسازی«یزد جهانی شده» توجه ای ویژه داشته باشد و این روزها ما بیشتر از
هر انگیزه و امکانات و مدیریتی به یک اندیشه نیاز مندیم؛ اندیشه ای که به ما کمک کند
تا فرصت«جهانی اندیشیدن»را به آسانی نسوزانیم.
باعث تأسف است که جهانی شدن یزد را با مبارزات انتخاباتی
و کمپین های مبارزاتی برای راه یافتن به پاستور و مجلس و شورای شهر اشتباه گرفته ایم،
باعث تأسف بیشتر حضور و وجود کسانی است که نسخه می پیچند نه تاریخی، نه فرهنگی، نه
میراثی که سیاسی و این آفتی عظیم است همان آفتی که فرصت سوزانه، فرصت «جهانی اندیشیدن»را
خواهد سوزانید.
این روزها روزهای عجیبی است.