داستانک
حماقت فرعون و پس گردنی ابلیس!
ابلیس به فرعون گفت: "مرا با این استادی به بندگی قبول نکردند، تو با این حماقت دعوی خدایی چگونه می کنی؟"
به گزارش سرویس فضای مجازی
خبرگزاری صدا و سیما ؛
فرعون خوشه ای انگور در دست داشت و تناول می کرد. ابلیس نزدیک او آمد و گفت هیچ کس تواند این خوشه انگور تازه را مروارید سازد؟فرعون گفت : نه.
ابلیس به لطایف سِحر آن خوشه انگور را خوشه مروارید ساخت. فرعون تعجب کرد و گفت: عجب استاد مردی هستی!
ابلیس سیلی بر گردن او زد و گفت:" مرا با این استادی به بندگی قبول نکردند، تو با این حماقت دعوی خدایی چگونه می کنی؟"
* به نقل از جوامع الحکایات و لوامع الروایات ، اثر محمد عوفی